سه پیشنهاد برای مذاکرات آتی ایران و 1+5 در بغداد
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، اجلاس اخیر مذاکرهکنندگان هستهای ایران و گروه 1+5 در استانبول، فصل نوینی را در تحولات موضوع هستهای ایران گشوده است. شاید این نخستین بار است که هر دو طرف، هم بر فضای مثبت گفتگوها، هم بر افزایش اطمینان دوجانبه و کاهش تنش و هم بر خوشبینی نسبت به مذاکرات آتی تأکید کردهاند. همچنین نخستین بار است که به این صراحت معاهده انپیتی محور قرار گرفته و دو طرف تعهدات و حقوق ناشی از این معاهده را مبنا قرار دادهاند. یقیناً این تحول محصول شرایطی جدید هم برای ایران و هم برای کشورهای 1+5 است.(1)
با این حال، تلاش طرفین بر تمرکز معقول بر نقاط قوت و ضعف یکدیگر، و پرهیز از غلظت بخشیدن به نقش رسانهها، فضای این دور از گفتگوها را متفاوت نموده است.
در هر صورت و فارغ از محتوای مذاکرات، که تا کنون نیز خبر موثقی از آن منتشر نشده، نگه داشتن این فضای مثبت و رساندن آن به تاریخ تعیینشده برای دور دوم مذاکرات، یعنی 23 ماه مه در بغداد، از اهمیت بسزایی برخوردار است. این روزها نگاهی به سرخط اخبار برخی از رسانهها و همچنین سخنان تعدادی از مقامات کشورها، بهوضوح نشان از تلاش «جریانی» میدهد که با استفاده از هر ابزاری میخواهد روند کنونی را معکوس نماید؛ به همین دلیل باید تا زمان مذاکرات آتی به سه نکته توجه ویژه نمود:
نخست، از اکنون تا 23 ماه مه که دور دوم مذاکرات در بغداد برگزار خواهد شد، باید مراقب دو دسته از تحلیلگران و کارشناسان بود:
1. آنانی که به هر شیوهای متوسل میشوند تا توافقات حاصله از اجلاس استانبول 2 بین ایران و مذاکرهکنندگان 1+5 را بیاهمیت جلوه دهند، یا اینکه آن را خریدن وقت، فریب افکار عمومی یا هر چیز دیگری از این دست بخوانند.
2. افرادی که تلاش دارند با القای این امر که بازنده اصلی این مذاکرات طرف خودی بوده و طرف مقابل با هوشیاری و زیرکی توانسته برنده نهایی ماجرا باشد، خوانندگان و ناظران را نسبت به نتایج حاصله بدگمان سازند. یقیناً این دو گروه فعالیتهای خود را هرچه از زمان اجلاس استانبول دور شویم افزایش خواهند داد و سعی خواهند کرد دیدگاهشان وزنی درخور در ذهن و تصویر مذاکرهکنندگان در اجلاس بغداد داشته باشد. سخنان شتابزده نخستوزیر اسرائیل، همچنین تحلیلهای متعدد کارشناسانی در آمریکا و اروپا که پیش از این نیز زمان و حجم عمدهای از توان کارشناسی خود را بر لزوم افزایش تحریمها و همچنین سناریوسازی برای شیوه حمله آمریکا یا اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران قرار میدادند، از مثالهای تأییدکننده این دیدگاه است. در هر حال، احتمالاً مذاکرهکنندگان ارشد دو طرف این امر را پیشبینی کرده بودند که تا کنون از رسانهای کردن توافقات حاصله خودداری نمودهاند. این امر حیاتی است که اجازه دهیم نهال یک توافق، آرام آرام جان بگیرد و فرصت برای نمو داشته باشد؛ بهخصوص توافقی که بعد از فضایی بسیار سنگین ناشی از ماهها افزایش بیاعتمادی، رشد بیقاعده تحریمها و سایه سنگین ذهنیتهای تاریخی رخ داده و به همین دلیل نیز فارغ از نتایج آن به خودیِ خود ارزشمند است.
دوم، توجه به میزان تأثیر و مداخله نقش متغیرهای محیطی و منطقهای بر نتایج این گفتگوهاست. اگر طرح شش مادهای کوفی عنان به ثمر نشسته و وضعیت سوریه را تا حدودی آرام نماید، ناخودآگاه آرامشی ـ ولو موقت ـ بر منطقه حکمفرما خواهد شد. این آرامش به همراه کاهش تنش بر سر مسئله هستهای ایران فضای متشنجی که از دو سال پیش بر منطقه حاکم بوده، و بهنوعی دارد به جزء لاینفک خاورمیانه تبدیل میشود را آرامتر خواهد نمود و این متأسفانه برای برخی قابل قبول نیست. آنانی که امنیت خود را در بیثباتی همسایگان و مشغول بودن دائمی آنان به مشکلات داخلی و خود جستجو میکنند، سناتورهایی که تشدید تحریمها علیه ایران را تبدیل به بخشی از برنامههای روزانه خود نمودهاند، یا آنانی که با ائتلافهای شکننده و پوشش دفاع از دموکراسی خواستار حذف قدرت و نفوذ دیگران در منطقه میباشند، از این تحول ناخرسند خواهند بود و در عادیترین شرایط مانع آن و در خوشبینانهترین حالت، بیاعتنا و بیتوجه به آن بوده، کمکی در راستای ارتقا و بهبود این وضع ایدئال نمینمایند. به همین دلیل در روزهای آتی باید منتظر افزایش تحلیلها و گزارشاتی که طرح شش مادهای عنان را شکستخورده مینامند، خواهان گستردهتر شدن دامنه تحریمها علیه ایران هستند، بحث ادعای نقض حقوق بشر در ایران را پررنگتر مینمایند، بر اختلافات قومی، مرزی یا مذهبی میان کشورهای منطقه پا میفشارند و در نهایت اینگونه تلقین میکند که خاورمیانه آرام آرزویی محال است، نیز بود. این شیوه تفکر حتی میتواند به افزایش ناآرامیها و بمبگذاریها در بغداد نیز منجر شود. هم برای آنکه نشان دهد بغداد مکان امنی برای مذاکره نیست و هم اینکه نمایشی از بینتیجه بودن هرگونه مذاکرات، توافقنامه یا تحرک برای بهبود وضعیت منطقه بدهد.
سوم، همانگونه که توماس پیکرینگ و ویلیام لوئر بیش از دو ماه قبل در نیویورک تایمز عنوان کردند،(2) باید دقیقاً معلوم شود که خواستههای 1+5 چیست. خواستههای ایران چیست و از همه مهمتر خواستههای دو طرف چیست. در پایان مذاکرات استانبول، هم ایران به یکی از خواستههای مهم خود که به رسمیت شناخته شدن حقش در برخورداری از انرژی صلحآمیز هستهای بود، رسید و هم غرب توانست موضوع بازرسیهای دقیقتر توسط آژانس را پیگیر شود. اگر موضوعاتی همچون تأمین امنیت عبور انرژی و کمک به ایجاد ثبات و آرامش در عراق و افغانستان بهعنوان خواستههای مشترک دو طرف بهحساب میآیند، برنامهریزی برای یافتن راههای رسیدن به این اهداف و مکتوب نمودن آنان در جریان مذاکرات بغداد میتواند پایهای محکم برای تداوم این فضای مثبت و سازنده باشد.
شاید برای نخستین بار در چند سال گذشته بتوان معنای صحیح دیپلماسی را درک کرد؛ دیپلماسی به معنای مذاکره برای رسیدن به اهداف حداکثری برای دو طرف، نه آن تعریف غریب آمریکا و اروپا از اینکه هر چیز غیر از جنگ میتواند دیپلماسی باشد، حتی اگر تحریمهایی باشد که خود آن را فلجکننده میخوانند.
پینوشتها:
1. <http://www.iranreview.org/content/Documents/Three_Points_Assisting_a_Successful_Negotiation_in_April_2012_2.htm>
2. <http://www.nytimes.com/2012/02/03/opinion/envisioning-a-deal-with-iran.html>
نظر شما