رویکردهای عربستان سعودی در مواجهه با گفتمان مردم‌سالاری


رویکردهای عربستان سعودی در مواجهه با گفتمان مردم‌سالاری

 
چهارشنبه 24 خرداد 1391
 
 
 

جنبش‌های مردمی باعث ظهور جدی و تقویت گفتمان مردم‌سالاری در جهان عرب در طی یک سال گذشته شده است؛ گفتمانی که مورد پذیرش برخی بازیگران منطقه‌ای مانند عربستان سعودی قرار ندارد و می‌تواند با ایجاد چالش‌های متعدد حتی در بلندمدت بقای نظام‌های سیاسی اقتدارگرا و غیرمردمی را با خطراتی جدی روبرو کند. به رغم تکثر راهبردهای کشورهای پادشاهی و محافظه‌کار شورای همکاری خلیج فارس به‌خصوص عربستان سعودی در قبال تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، نگرانی و مقابله دولت سعودی با گسترش گفتمان مردم‌سالاری در سطح منطقه‌ای تا حد زیادی آشکار به‌نظر می‌‌رسد. در مطلبی که قبلاً از سوی نویسنده ارائه شد، به دلایل و چرایی مواجهه عربستان سعودی با گفتمان مردم‌سالاری در جهان عرب پرداخته شد؛ اما در اینجا می‌خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که دولت سعودی در مقابله با گسترش و تقویت گفتمان مردم‌سالاری در منطقه از چه رویکردهایی استفاده می‌کند؟ به‌نظر می‌رسد در پاسخ به این پرسش می‌توان به دو رویکرد اصلی سعودی‌ها برای مواجهه با گفتمان مردم‌سالاری اشاره نمود: یکی ایجاد چالش در برابر گفتمان مردم‌سالاری و حاملان و حامیان این گفتمان در سطوح مختلف منطقه‌ای، و دیگری تلاش برای تغییر منازعات گفتمانی در خاورمیانه و شمال آفریقا.

اول: ایجاد چالش در مقابل گفتمان مردم‌سالاری و حاملان و حامیان آن
اولین رویکرد دولت سعودی آن است که گفتمان مردم‌سالاری را در جهان عرب با چالش‌های اساسی مواجهه سازد تا بدین وسیله از گسترش، تقویت، و تثبیت آن و یا حداقل تبدیل شدن مردم‌سالاری به گفتمان مسلط و برتر در سطح منطقه جلوگیری کند. در این راستا، سعودی‌ها تلاش می‌کنند تا از یک سو گفتمان اقتدارگرایی سنتی را به‌عنوان گفتمان مقابل مردم‌سالاری، به‌عنوان گزینه‌ای اساسی حفظ نموده و آن را تقویت کنند. این گفتمان در قالب ساختارهای سیاسی پادشاهی معنا و مفهوم یافته و سعودی‌ها به دنبال آنند که کارآمدی و مفید بودن پادشاهی‌ها را با ارتقاء خدمات اقتصادی و اجتماعی و همچنین تأکید بر عنصر ثبات سیاسی و اجتماعی اینگونه ساختارها برجسته نمایند. ممانعت از تغییر دموکراتیک اساسی در بحرین و تا حدی حفظ و یا مدیریت تحولات یمن در این راستا بوده و حتی در صورت نیاز به تغییر، دولت سعودی به اشاعه الگوی مردم‌سالاری عمومی معتقد نیست، بلکه مانند یمن مدیریت تغییر از طریق نوعی نخبه‌گرایی و توافق احزاب و گروه‌ها با بازیگران خارجی را مورد حمایت قرار می‌دهد. اما مهم‌تر کوشش‌هایی است که سعودی‌ها به عمل می‌آورند تا حاملان گفتمان مردم‌سالاری، یعنی احزاب و گروه‌های طرفدار مردم‌سالاری را تضعیف یا تخریب کنند که اقدامات در سطح فردی و گروهی را شامل می‌شود و از طریق ابزارهای مالی و یا سیاسی مانند عناصر و ساختارهای رژیم گذشته، این تلاش‌ها مدیریت می‌شود. اما فراتر از سطح داخلی مواجهه سعودی‌ها با حامیان گفتمان مردم‌سالاری، در سطح منطقه‌ای که به صورت منازعات و موازنه‌سازی‌های منطقه‌ای نمودار می‌شود نیز بخش مهمی از تلاش‌های سعودی‌ها در این راستاست.

دوم: تلاش برای تغییر منازعات گفتمانی در منطقه
در حالی که به‌نظر می‌رسد در شرایط کنونی منازعه گفتمانی اصلی مطرح در خاورمیانه منازعه مردم‌سالاری در مقابل اقتدارگرایی باشد، سعودی‌ها در تلاشند با برجسته‌سازی و تقویت سایر منازعات گفتمانی این منازعه گفتمانی را کم‌رنگ و کم‌اهمیت سازند. در این راستا، دولت سعودی بر تقویت و تشدید منازعات گفتمانی مذهبی در خاورمیانه و شمال آفریقا تأکید خاصی دارد. ازجمله تشدید منازعه مذهبی شیعی ـ سنی برای سعودی‌ها از اهمیت و فواید بالایی برخوردار است؛ چراکه با وجود برخی بسترها و اختلافات بین دولت‌ها و گروه‌های شیعه و سنی، تشدید و مسلط شدن منازعه گفتمانی شیعی ـ سنی می‌تواند منازعه گفتمانی بین مردم‌سالاری و اقتدارگرایی را تضعیف نماید. بر این اساس، شاهد نمونه‌های مختلفی از سیاست‌ها و عملکردهای دولت سعودی برای تشدید مناقشه‌های شیعی و سنی هستیم. در این راستا، تشدید اختلافات با ایران، عراق، و دولت سوریه و تشویق بازیگران و گروه‌های منطقه به وارد شدن به اینگونه اختلافات و مناقشه‌ها قابل توجه است. علاوه بر این، می‌توان به سرمایه‌گذاری‌ها و اقدامات سعودی‌ها برای تقویت جریان‌های اسلام‌گرای افراطی مانند سلفی‌ها، در مقابل گروه‌های اسلام‌گرای معتدل مانند اخوانی‌ها در جهان عرب، به‌عنوان نمونه‌ای دیگر از تقویت منازعه گفتمانی مذهبی توجه کرد که می‌تواند گسترش گفتمان مردم‌سالاری را با چالش‌هایی مواجه سازد.

عربستان سعودی در مواجهه با گسترش گفتمان مردم‌سالاری با اقدامات تقابلی و بازدارنده و همچنین طرح و تقویت منازعات گفتمانی دیگر به‌خصوص در ابعاد مذهبی، تلاش‌های مهمی را به پیش می‌برد و با توجه به برخی بسترهای موجود، ابزارهای اقتصادی، سیاسی، و مذهبی مهم این کشور و همچنین برخی ضعف‌ها و معضلات گفتمان مردم‌سالاری و حامیان آن با توجه به نوزا بودنش می‌تواند برخی موفقیت‌ها را در این راستا کسب کند. با این حال، هنوز این پرسش باقی است که آیا یک دولت با ساختارها، ذهنیت، و ابزارهای سنتی در میان‌مدت و بلندمدت می‌تواند با گفتمانی مقابله کند که در چهارچوب روندهای جهانی و منطقه‌ای می‌توان چشم‌اندازهای مثبتی را برای آن تصور نمود؟