چالشهای هویتی عراق
بستر بروز و ظهور گروههای تکفیری
مقدمه
پیدایش گروههای تکفیری و افراطی در تاریخ معاصر کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا نظر پژوهندگان و اندیشمندان زیادی را در سرتاسر جهان به خود معطوف داشته است. موضوع افراطیگری، بنیادگرایی و تکفیرگرایی، موضوع چالش برانگیزی است که کشورهای این منطقه با آن دست به گریبان هستند. در این پژوهش تلاش شده است پیدایش گروههای تکفیری در عراق از رویکردی روان-جامعه شناسانه مورد بحث و بررسی قرار گیرد. بدین جهت که مطالعه و بررسی ظهور این گروهها در سازوکار اجتماعی و تاریخی بستر حضور پیدا میکنند و پدیدههایی نیستند که یکشبه اتفاق بیفتند و یا صرفاً بر منطق سیاست ظهور یابند. بر همین منوال تلاششده است که ابتدا زمینههای اجتماعی پیدایش رادیکالیسم مورد بررسی قرار گیرد. زمینههایی که باعث شده گروههایی به سمت تندروی و افراط سوق داده شوند و با اتخاذ نسخههای دینی تلاش داشتهاند عمل خود را رنگ تقدس ببخشند و خشونت علیه خصم را توجیه نمایند. از مهمترین این مفاهیم باید به جهاد و خلافت اشاره داشت که از درون مفهوم جهاد، خشونت، و از درون مفهوم خلافت، دولت اسلامی زائیده شده است و البته این مفاهیم مثل همه مفاهیم دیگر از درون مایههای اسلامی و سنت اسلامی به تناسب شرایط اجتماعی بیرون کشیده شده است. سلف یا رجوع به سلف از دیگر مفاهیم مشروعیتسازی است که گروههای تکفیری برای تقدسگرایی و ادعای حقیقت-پایه خود بدان تمسک جستهاند و اتفاقاً منجر به گرایش پیروان زیادی حتی از سایر کشورهای غربی بدانها شده است. اما اینکه چگونه این مفاهیم در ارتباط با هم منجر به کنش تکفیری در جامعه عربی و اسلامی شده است و مفهوم مرکزی این پژوهش را در بر میگیرد، احساس تحقیر جامعه عربی–اسلامی است که حداقل گذشته آن را میتوان به مواجهه آگاهانه اسلام و غرب و سپس انحلال خلافت، تأسیس اسرائیل و شکست بسیار سنگین ۱۹۶۷ اعراب از اسرائیل اشاره داشت. زمانی که مسلمانان به درک عقبماندگی خود در برابر غرب نائل شدند و دریافتند که برای بازسازی عظمت و مجد گذشته باید دستبهکاری زد. روشنفکران عرب برای این عقبماندگی نسخههای گوناگونی از تعامل تا تقابل پیچیدند. این اندیشهها در عمل منجر به ظهور برخی جنبشهای اسلامی در جهان عرب گردید. مهمترین جنبش را باید اخوانالمسلمین در مصر نامید که به دلیل عدم تعامل مثبت با دولت سکولار مصر و عدم تطابق دالهای گفتمانی هر دو طرف در نهایت به تقابل انجامید و از دل آن، گروههای تکفیری بیرون آمدند. گروههای تکفیری به مصر ختم نشد و مهمترین آن گروه تکفیری داعش بود که منشأ عملکرد بسیار سهمگینی در جامعه عرب شد و در عراق و سوریه ظهور کرد.
بررسی زمینههای اجتماعی پیدایش این گروههای تکفیری و خشونت در جامعه عراق دلایل و انگیزههای زیادی داشته، ولی در این پژوهش بر زمینههای اجتماعی ـ روانی تاکید شده است. اینکه چگونه اندیشه تکفیر در جامعه عراق ریشه دواند و گسترش یافت. البته این پدیده بسترها و زمینههایی فراتر از جغرافیای عراق دارد که به کلیت جهان اسلام و تاریخ اسلام مرتبط است. سیر اصلی که پژوهش طی خواهد کرد صرفاً بررسی وقایع نگارانه حوادث و حتی بررسی روند شکلگیری رادیکالیسم و سلفیه در عراق و یا جهان اسلام نیست، بلکه با رویکرد روانشناسی اجتماعی درصدد پرداختن به زمینههای اجتماعی رشد رادیکالیسم اسلامی با استفاده از تعمیق احساس تحقیر است. اگر از این منظر و دیدگاه به مسئله اسلام تکفیری بپردازیم چگونگی ساخت یافتن آگاهیهای اسلامی و چگونگی پیدایش آنها در بستر اجتماعی، اهمیت پیدا خواهد کرد. اینکه شرایط اجتماعی و زمینههای جامعهشناختی هم بر سیر آگاهی تاثیرگذار است و اینکه روند آگاهی و معرفت بر مکانیسم اجتماعی تاثیرگذار است، میتواند در رسیدن به هدف این پژوهش مساعدت کند.
عینیت یافتن یک اندیشه در قالب یک گروه یا جنبش اجتماعی دینی در بستر تاریخی و مکانی خاص خود شکل میگیرد و مثل هر پدیده اجتماعی دیگر زمینه محور است. عقل شناسا و کنشگر داعشی در بستر اجتماعی عراق ریشه دوانده و رشد و نمو یافته است. این عقل در یک رابطه تعاملی با تفکر دین پایه، بستر تاریخی عراق و بهطور عام جامعه اسلامی است. رویکرد روانشناسی اجتماعی میتواند مساعدت کند که چگونه شرایط اجتماعی عراق بر ذهن و روان کنشگر تکفیری تاثیرگذاشته و چگونه حس تحقیر منجر به نفرت عمیق و عملکرد تلافیجویانه افراد داعشی شده است. همچنین چگونه ایده اسلام بهعنوان یک ایده هویتساز منجر به هویتیابی گروههای تکفیری شده و این هویتیابی، در تقابل با هویت ملی در عراق انسجام یافته است. در این پژوهش همچنین به انگیزههای محرک گروههای تکفیری (عظمت طلبی اعراب و قدرتیابی) اشارهشده است. که در قالب احیای خلافت و تأسیس دولت خود را نشان داده است. اگر بتوانیم بر این موضوع متمرکز شویم، آنگاه شکست ظاهر داعش و امثالهم نمیتواند انگیزه لازم برای طی این مسیر را از ید ما خارج سازد. چراکه شرایط اجتماعی، سیاسی، مذهبی و فکری در منطقه و بخصوص در کشور عراق برای ظهور و پیدایش چنین گروههایی همواره مهیا است و هرآینه ممکن است گروههای دیگری تحت عناوین دیگری به منصه ظهور برسند. بدینجهت ما در حوزه بررسی امتداد تفکر تکفیری نیازمند بررسی این روندها در جهان اسلام و نمود اجتماعی آنها تا به امروز به شکل گذرا و مروری هستیم.
درواقع این نکته اهمیت دارد که ما چگونگی رشد اندیشه تکفیری در بستر جامعه و پیوستن افراد و گروههای مختلف به آن را بررسی کنیم. پرواضح است که تبدیلشدن یک اندیشه به عمل اجتماعی و گردآوردن افراد گوناگون پیرامون دال مرکزی آن اندیشه، در خلاء صورت نمیگیرد و این خود نیازمند جرقههایی در بستر تاریخ و پیشزمینههایی برای تبدیلشدن آن به یک روند تاثیرگذار است. زیرا در سرزمینهای مختلف اسلامی از افغانستان و پاکستان تا عراق، عربستان، مصر، تونس و مراکش همواره اندیشه تکفیر وجود داشته و توانسته تا حدودی در بستر اجتماعی منعکس گردد. توانسته معادلات قدرت را به هم بریزد و روند توسعه را مختل نماید. البته همه دلایل و انگیزه رهبران تکفیر با یک ایده و به یک روش نبوده است. بلکه نوع، شدت، مقبولیت و اهداف آنها بسته به ماهیت اجتماعی و بستر سیاسی و سرزمینی متفاوت بوده است. که در این مقال ما بر عراق به عنوان محدوده جغرافیایی تحقیق متمرکز شدهایم. در این راستا سرخوردگی، هرج و مرج، ظلم و ستم، بیثباتی و شکست ایدههای گذشته ملتسازی، در کنار مداخلات غربیها و ترومای اسرائیل از مهمترین دلایل سوق دادن برخی گروهها به خلق ایده جدید و تأسیس اندیشهای نو برای محو ناکامیها و احیای دوباره عظمت اعراب بوده است. اینکه چگونه این شرایط منجر به پارگی و فرقهای شدن جامعه شده است یک مطلب قابلبحث است و اینکه چگونه هیچکدام از ایدههای قبلی ملتسازی منجر به هویت ملی در عراق نشده است هم مطلب و بحث دیگری است. اما موضوع موردبررسی در این پژوهش این است که چگونه وضعیت اجتماعی، اقتصادی و تاریخی این کشور در کنار تاریخ اعراب بهطور کلی منجر به ظهور گروههای تکفیری شده است؟ چگونه اندیشه اسلام تکفیری در نهایت به داعش ختم شده است؟ این سیر بررسی و جستجوی این پژوهش را مشخص میکند. هر ایده اجتماعی درزمانی به بلوغ فکری و عملیاتی خود میرسد که تمام لوازم و اسباب آن فراهم باشد. از آنجا که تصورات مذهبی در ارتباط با ارزشها و هنجارهای اجتماعی هستند، بنابراین ابزاری در خدمت فهم روندهای اجتماعیاند.
رسوم، توتمها یا مناسک تا اندازهای مناسب با کلانها و دیگر گروههای اجتماعی و ساختارهای اجتماعی متناظر با ایدههای جمعیاند(کنوبلاخ، 107). اما این به معنای خلقالساعه بودن نیست، بلکه به معنای داشتن عقبه فکری در مسیر تاریخی است. این موضوع به ماهیت انسان و شرایط بازشناسایی انسان در جامعه و چگونگی تعریف منافع و شناخت حقیقت، نزد خود دارد. در این پژوهش به دالهای مرکزی اندیشه تکفیر و اندیشه داعش به عنوان شناخت تجسم یافته دینی در اجتماع نگریسته میشود و آنها را مورد مطالعه قرار میدهد. سلفیه، خلافت، دولت اسلامی، خشونت و غیره مورد مطالعه قرار میگیرد که چگونه نمود و تعیین اجتماعی یافتهاند و در قالب داعش منجر به ایجاد خشونت شدهاند. به هر حال با گذشت زمان و با تحولاتی که در حوزه فکری سلفیه ایجاد شد فرقههای گوناگون جهادی در جهان اسلام ایجاد شد که جهاد، تکفیر و خوانش سطحی از دین از مهمترین منابع فکری و عملی آنها قرار گرفت. یعنی در واقع اندیشه اولیهای که با رجوع به سلف آغاز شده است، منجر به انشعاباتی شده است که خشونت و ترور از ابزار اصلی کنش آنهاست و تکفیر کافر که نسبت به غربیها به عنوان خصمان مسلمانان نمود داشت به درون جامعه اسلامی و در بین خود مسلمانان کشیده شده است.
اهمیت مطالعه و بررسی افراطگرایی در کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا از این روست که همواره بسترها و ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این منطقه مستعد زایش و گسترش افراطگرایی و خشونت هستند و نمیتوان همیشه این استعداد را به نیروها و دخالتهای خارجی تقلیل داد. ریشه را باید در فضاها و ساختارهای اجتماعی این کشورها جستجو کرد که بیشترین تضاد اجتماعی را در درون خود دارند. تضادهای مذهبی، اقتصادی و سیاسی که منجر به سیل عظیم محرومان و به حاشیه راندهشدگان و گروه قلیل قدرتمند و در متن جایداده شدگان شده است. این تضادها که در همه حوزهها وجود دارد و ساختارهای اجتماعی این کشورها توان و اراده حل ریشهای آنها را ندارد، میتواند همیشه بستر خشونت را فراهم کند و این خشونت میتواند تا جایی که حتی دولتها را تحت تاثیر خود قرار دهد پیش برود، بنابراین در این پژوهش تلاش شده است این تضاد که همواره احساس تحقیر را ایجاد و گسترش داده موردبررسی و مطالعه قرار گیرد و ظهور و پیدایش افراط و خشونت از این زاویه نگریسته شود.
تحقیرشدن و منزویکردن تاریخی گروهها و افراد، آنها را مترصد یافتن فرصت برای ظهور و بروزی ویرانگر میکند. گروههای تکفیری از آن انزوا و بیرون گذاشتهشدن، امروز برای مجد و عظمت و در مرکز قرار گرفتن تلاش میکنند و میجنگند و از چیزی هراسی ندارند. از منظری جامعهشناسانه درمییابیم که موتور حرکت آنها حس تنفر و خصومت نسبت به کسانی است که میپندارند؛ مسئول شرایط امروز آنها هستند. تمام مولفههای دیگری که آنها در تلاش برای کسب آن هستند مثل خلافت، دولت و جهاد و یا استفاده از نهایت خشونت و ... همه منبعث از حس تحقیر و انزوایی است که ذهن و روان آنها را سامان داده است. حس عدم حضوری است که آنها همواره با خود پنداشتهاند و حس تنفری است که بذرش در ذهن و جان آنها افشانده شده و اکنون به ثمر نشسته است. اکنون آنها خود را داعیهداران مجد و عظمت اعراب و مسلمانان میدانند. آنها دیگر به نسخههای پیچیده غربی ـ شرقی اعتنایی ندارند، حتی به نسخههای گذشته علمای سنتی خود هم باور و اعتقادی ندارند. اکنون آنها به دنبال آفرینش تاریخی نوین به منظور احیای مجد و عظمت گذشته مسلمانان، اما نه بر اساس تفاسیر و فراروایتهای ایدئولوژیک موجود، بلکه بر اساس آفرینش حوزه معنایی جدیدی که ریشه در زیست ـ جهان آنها دارد.
یافتن هویتی که مجد و عظمت اعراب را به آنها برگرداند و به آنها هویتی مبتنی بر تاریخ، زبان و فرهنگ خود آنها اعطا کند، از مهمترین انگیزههای ظهور گروههای تکفیری در عراق بوده است. تمام تلاشهای گذشته برای استقلال توام با پرستیژ، برای اعراب با شکست مواجه شده است. تحقیر، عدم توسعه و وابستگی، دستاورد تمام فرمانروایانی بوده که در پس اندیشههای همچون ناسیونالیسم، بعثیسم، و ناسیونالیسم عرب به قدرت رسیدهاند. حکامی که مشروعیت حکومت خود را تنها از طریق زور بدست میآوردهاند، باعث سرخوردگی اعراب شده است. این ناکامیها بر روی هم انباشت شده و در زمان خلاء قدرت خود را نشان داده است. اکنون تفسیر تکفیرگونه و رادیکال از اسلام، مبنای اندیشهای شده، تا روح ایدئولوژی اسلامی را در کالبد بیرمق جوامع اسلامی بدمد، تا شاید بتواند عظمت از دست رفته را به جامعه بازگرداند. شاید اندیشه تکفیر ریشه در گذشتههای دور داشته باشد، اما تعییُن اجتماعی آن در عصر حاضر به دلیل شکست تمام اندیشههای دینی و غیردینی برای ساختن هویت عربی به منصه ظهور رسیده است. فرقهای بودن، تنوع قومیتی، و دخالت دولتهای غربی، همیشه و همواره مانع حصول و بهم پیوستگی یک هویت ملی موفق در کشورهای عربی بوده است. تذبذب آراء بین اتحاد عربی و هویتهای ملی، در قالب ناسیونالیسم عربی و ناسیونالیسمهای ملی و شکستهای پی در پی اتحادها، همگی در رشد یافتن اندیشه تکفیر دخالت داشته است. زیرا اگر داعش را عینیترین محصول این اندیشه در عصر کنونی قلمداد نمائیم، در خواهیم یافت که رشد اندیشه تکفیر و مرزبندیهای خصومتآمیز به منظور طرد کردن تمام مسلمانان به عنوان دگر این اندیشه است. این ادعا برخواسته از انتساب خود به اصل دین و ادعای خلوص دینی است که ریشه در تاریخ اسلام دارد و اکنون با تمام ویژگیهایش میتواند عظمت عربها را برگرداند. این نگاه و این تفسیر از اسلام است که هم قرارداد سایس–پیکو را مردود میداند به جهت بیمرز بودن اسلام از یک جهت و از جهت دیگر درصدد تشکیل دولتی تحت امر خلافت برای مرزبندیهای هویتی و جدید در جهان امروز است. به چنگال فهم رساندن عناصر معنایی از دین، از چگونگی زیستنی برخاسته است که معرفت کلی را ایجاد کرده تا بر اساس آن زندگی جدیدی را برای کسانی فراهم کند که از نظم موجود بیزار هستند. این حس بیزاری و نفرت ریشه در حس تحقیر تاریخی دارد که، اعراب بطورکلی با آن درگیر هستند. کشور عراق نیز از این حس کلی مستثنی نیست. در حقیقت تمام معرفت دینی گروههای تکفیری در ذیل آگاهیای است که آنها را قدرتمند سازد. آنها با همه بیگانهاند. با دولتمردان خود با تاریخ گذشته، با جغرافیا با دگرها با همهکس که از آنها نیست، بیگانهاند. مدینه فاضله آنها تک بعدی و هرمی شکل است و محور اصلی و پیوستگی آن معنا، عقیدهای از اسلام است که آنها طراحی و ترسیم کردهاند تا هم قطاران خود را خارج از مرزبندیهای جغرافیایی، سیاسی و حتی اقتصادی بیابند. یکی از ضروریترین دلایل انجام این پژوهش که با پایان یافتن گروه تروریستی ـ تکفیری داعش هم از ضرورت آن کاسته نمیشود، پایداری شرایط متضاد و شکننده در کشورهای اسلامی ـ عربی است. بدیهی است انتظار میرود که چنین تحقیقاتی از زاویههای روانشناسی و جامعهشناسی به شرایط نابرابر و ناپایدار کشورهای منطقه ورود کنند تا تببین و توصیف قدرتمندی از آن شرایط، برای جامعه ایرانی و پژوهشگران داخلی ایجاد کنند.
نظر شما