ایران و سیاست نامنسجم خاورمیانه‌ای روسیه


ایران و سیاست نامنسجم خاورمیانه‌ای روسیه

 
دوشنبه 4 آذر 1392
 
 


هرچند تحولات موسوم به «بهار عربی» برخی منافع روسیه را با چالش مواجه کرده، اما فرصت‌هایی از جمله برای تحرک‌بخشی به سیاست خاورمیانه آن نیز ایجاد کرده است. لذا، هرچند مولفه‌های قدرت روسیه رشد قابل ملاحظه‌ای نداشته، اما آشفتگی منطقه، ضعف مشهود غرب در پیشبرد اهداف خود و تمایل کشورهای این منطقه به یک نیروی موازنه‌گر، بستر نقش‌آفرینی بیشتر مسکو را فراهم کرده‌اند. ابتکار مسکو در موضوع سلاح‌های شیمیایی سوریه و توافقات نظامی اخیر آن با عراق و مصر نشان می‌دهند که مسکو افزون بر تلاش برای موازنه‌سازی در برابر غرب و معرفی خود به عنوان یک موازنه‌گر موثر، بر آن است تا بازی خارج از چهارچوبه‌های تعریف‌شده غرب را نیز تجربه کرده و در تعریف قواعد بازی نیز مشارکت کند. 
شایان ذکر است که تا پیش از این مسکو «برتری» غرب در چهارچوبه‌سازی و تعریف قواعد بازی در خاورمیانه را به رسمیت می‌شناخته و سیاست خود را به نحوی تنظیم می‌کرده که حداقل تقابل را با غرب داشته باشد. اما، نتیجه این احتیاط، قرار گرفتن سیاست روسیه در چهارچوبه‌های «واقعی» یا «غیرواقعیِ» تعریف‌شده غرب و وابسته شدن بی‌مورد تعاملات آن با کشورهای این منطقه به متغیر «غرب» بوده که نمود آن در مواجهه مسکو با مسئله ایران و موضوع هسته‌ای آن مشهود است.
فقدان یک راهبرد مشخص در سیاست خاورمیانه‌ای روسیه را می‌توان مهم‌ترین دلیل چنین نقصی دانست که نتیجه آن، فاصله زیاد بین سیاست نظری و عملی آن در این منطقه است. کاهش قابل ملاحظه اهرم‌های قدرت مسکو در برابر شبکه گسترده قدرت نرم و سخت غرب نیز مزیدی بر این فاصله بوده و رفتارهای نامنظم و منفعلانه مسکو نسبت به تحولات مهم این منطقه از جمله جنگ علیه عراق، انقلاب‌های عربی، تهاجم به لیبی و موضوع هسته‌ای ایران را در پی داشته است.
هرچند مشخص کردن ابعاد سیاست خارجی در میان عوامل نامشخص و پیش‌بینی‌ناپذیر خاورمیانه دشوار به‌نظر می‌رسد، اما مسکو که مدعای بودگیِ به عنوان یک «قدرت بزرگ» و ذی‌نفعی در مسائل این منطقه را دارد، باید در وهله نخست در عرصه نظری و سپس در سیاست عملی واکنش‌های قابل‌فهمی نسبت به تحولات این منطقه داشته باشد. فقدان چهارچوبه مفهومی و عملی در سیاست خاورمیانه‌ای روسیه از جمله در روابط آن با ایران از جمله دلایلی است که سبب شده، تعاملات تهران و مسکو هیچ‌گاه به ظرفیت خود نرسیده و «ثبات» نیابد.
در این بین، امریکا با استفاده از همین ضعف و به واسطه سست بودن ائتلاف ضدایرانی، با رویکردی «ابزاری» و منفعت‌طلبانه تلاش کرده تا از روسیه برای تحقق اهداف خود علیه تهران استفاده کند. روندها حکایت از موفقیت این سیاست و مساعدت مسکو به مشروع‌سازی فشارهای غیرقانونی بر تهران از جمله ارجاع پرونده ایران از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به شورای امنیت، تصویب قطعنامه‌های تحریمی در این شورا، استفاده از این قطعنامه‌ها به عنوان مبنایی برای تحریم‌های یک‌جانبه (و اروپایی) و به تبع آن آشفته‌تر کردن افکار عمومی جهانی در باب ایران دارد.
مسکو به این واقعیت واقف است که تنش فعلی پیرامون ایران و برنامه هسته‌ای آن بخشی از راهبرد امریکا برای هم‌راستا کردن تهران با اهداف خود در خاورمیانه است. به گواه روندها، این سیاست نه تنها موفق نبوده، بلکه ارتقاء شاخصه‌های داخلی قدرت ایران و تحولات منطقه‌ای از جمله جنگ عراق و افغانستان باعث قدرت‌یابی بیشتر تهران نیز شده است. این مسئله سبب تغییر توازن قوا به نفع ایران در منطقه شده و همین امر، غرب را به فکر تغییر مجدد آن به نفع خود از طریق اعمال فشار مضاعف به تهران وا داشته است.
آگاهی روسیه از این واقعیت در سیاست «عملی» مسکو در قبال ایران انعکاس اندکی داشته است. حال آنکه مسکو و تهران در این ارزیابی مشترکند که هم‌اکنون امریکا با راهبرد «اقدام غیرمستقیم» درصدد ایجاد خاورمیانه بزرگ‌تر با نفوذ بیشتر خود بر روندها و بازیگران این منطقه و هم‌زمان کنترل و کاهش  نفوذگذاری قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای از جمله ایران و روسیه است. هرچند این ارزیابی مشترک دو کشور را خواسته یا ناخواسته در یک صف قرار داده، اما، تلاش آنها برای استفاده از ظرفیت‌های یکدیگر برای مقابله با این چالش‌ همواره غیرچهارچوبی و نامنظم بوده است.
تحلیل‌گران روس در همین راستا و با اشاره به موقعیت ژئوپولیتیکی ایران در حوزة اوراسیا، ثبات و بی‌ثباتی در ایران را واجد تأثیرات مستقیم بر ثبات و بی‌ثباتی در این منطقه می‌دانند و تأکید دارند که اگر روسیه مایل به ثبات در مرزهای جنوبی خود است، باید ایران را به متن اوراسیایی سیاست خارجی خود وارد کند. لذا، باید پذیرفت که سیاست فعلی مسکو در قبال تهران بیش از این نمی‌تواند منافع هیچ یک از طرفین را تأمین کند و اصرار بر آن نیز عدم انسجام در سیاست خاورمیانه‌ای مسکو را تشدید خواهد کرد. البته باید ماهیت پیچیده و نسبتاً پیش‌بینی ناپذیر تحولات پیرامون ایران را به عنوان یک واقعیت پذیرفت.
به عنوان مثال، هرچند همگان انتظار توافق قریب‌الوقوع بین ایران و 1+5 را دارند، اما واقعیت‌ این است که مسئله‌ای در اطراف برنامه هسته‌ای ایران تغییر قابل ملاحظه‌ای نکرده است. ایران همچون گذشته بر تکمیل دانش و صنعت هسته‌ای خود تأکید دارد و آقایان روحانی و ظریف غنی‌سازی را خط قرمز دانسته‌اند؛ امریکا ناتوان از اعمال فشار بیشتر (و جنگ)، همچون گذشته منتظر اثرگذاری بیشتر تحریم‌ها است و جان کری هم آشکارا اعلام کرده که توافق احتمالی با ایران گام اول برای برچیدن (کامل) توانمندی هسته‌ای این کشور است، رژیم اسرائیل همچون گذشته بر طبل جنگ می‌کوبد و به دنبال رادیکالیزه کردن منطقه و استفاده بردن از شرایط آشفته است، برخی کشورهای اروپایی (از جمله فرانسه) حل مسئله هسته‌ای ایران را مشروط به تأمین منافع خود می‌کنند و کشورهای عربی نیز همچون گذشته با ابراز «نگرانی» در باب ایران هسته‌ای «نگران» بر هم خوردن پیوندهای خود با امریکا هستند.
در این شرایط، روسیه نیز می‌داند که «سخت‌تر» از دستیابی به توافق، اجرای توافق و راستی‌آزمایی اجرای آن است. مهم‌تر اینکه در صورت عدم اجرای چنین «توافقی» شرایط نسبت به گذشته سخت‌تر خواهد شد. تجربه هم نشان می‌دهد که پیدا کردن بهانه برای غرب برای متهم کردن تهران به عدم اجرای تعهدات پذیرفته شده، بسیار راحت‌تر از مذاکره است.
با این وجود و در شرایطی که برنامه هسته‌ای ایران به «ترازی» برای سنجش قدرت ایران، غرب، اسرائیل، اعراب و البته روسیه تبدیل شده، به نظر می‌رسد مسکو باید به موضع خود «شفافیت» و به سیاست عملی خود «واقعیت» بیشتری ببخشد. لازمه این امر هم در یک سو، درک واقع‌بینانه‌تر ایران و دلایل راهبردی فشار غرب بر آن و از سوی دیگر، کاهش وابستگی سیاست خود در قبال تهران به متغیر غرب است. ضرورت التفات به این دو جنبه را در یک «تصویر» و در قالب پرونده پرونده هسته‌ای ایران می‌توان مشاهده کرد که طی آن اساساً مسئله بمب اتم و عدم اشاعه هسته‌ای نیست، بلکه موضوع، مخالفت غرب با گفتمان و اصول سیاست خارجی ایران است.
در این بین، هرچند حذف متغیر امریکا از روابط ایران و روسیه در عمل «ممکن» نیست و این متغیر به هر نحو بر این روابط تأثیر گذاشته و می‌گذارد، اما باید به تجربه دیدی واقع‌بینانه داشت که نشان می‌دهد وابستگی سیاست مسکو به این متغیر در موضوع رابطه با تهران در تحلیل نهایی کمکی به سیاست توسعه‌طلبانه واشنگتن بوده است. لذا، روسیه برای تقویت بلندمدت جایگاه خود در خاورمیانه و انسجام‌بخشی به سیاست خاورمیانه‌ای خود باید نسبت بازنگری در سیاست فعلی خود اقدام کرده و واقعیت‌های منطقه از جمله جایگاه غیرقابل اغماض ایران را در سیاست «عملی» خود لحاظ نماید.