سه نکته برای افزایش موفقیت مذاکرات هسته‌ای آوریل 2012 میان ایران، اروپا و آمریکا


 

مذاکرات آتی ایران و گروه 5+1 آنگونه که رسما اعلام شده، در تاریخ 13 آوریل سال جاری برگزار خواهد شد. در فاصله میان دور قبلی مذاکرات در استانبول و مذاکرات فعلی، تحولات مهمی صورت پذیرفته که هرکدام می‌تواند نقش تعیین کننده‌ای در سمت و سوی سیاست‌های طرف‌های مذاکره کننده داشته باشد. آمریکا و اروپا دامنه تحریم‌های خود علیه ایران را به بهانه وادارسازی این کشور به دست کشیدن از فعالیت‌های هسته‌ای خود گسترش بی‌سابقه‌ای داده و خرید نفت، همچنین هرگونه معاملات با بانک مرکزی ایران را تحریم کرده‌اند. این امر نه تنها علیه شرکتهای اروپایی و آمریکایی، بلکه دولت‌ها و شرکت‌های دیگر دنیا نیز اعمال می‌شود. غرب با هوشمند خواندن این تحریم‌ها معتقد است اثر نهایی آنها یا به شورش مردم ایران علیه نظام خود و یا رهاسازی فعالیت‌های هسته‌ای توسط دولت ایران بدلیل ناممکن شدن تعاملات اقتصادی نظام ایران با دنیای خارج منجر خواهد شد. در مقابل طرف ایرانی، برگ برنده‌هایی همچون رسیدن دانشمندان ایرانی به فناوری تولید اورانیوم 20 درصد و لذا بی‌نیازی به اورانیوم وارداتی برای رآکتور تحقیقاتی و دارویی تهران، افزایش بی‌سابقه قیمت نفت در جهان، تداوم پیشرفت‌های کشور در حوزه‌های علمی و کاربردی همچون ارسال ماهواره‌های تحقیقاتی به فضا و شرکت کم سابقه و 64 درصدی مردم ایران در انتخابات مجلس که به نوعی حمایت از نظام و ارزشهای انقلاب ایران و همچنین بی‌اعتنایی به تحریم‌های غرب تعبیر می‌شود را در کنار خود داراست.

هرچند در این میان، فاکتورهایی همچون سمت و سوی آتی قیام‌ها و بیداری‌های عربی و تاثیر آن بر نقش‌آفرینی بیش از پیش عامل «اسلام» در معادلات منطقه خاورمیانه، موقعیت و روابط کنونی بیش از پیش متزلزل شده اسرائیل در منطقه، افزایش صداهای ضد جنگ در جهان به ویژه در فضای مجازی و نتایج و فضای ناشی از انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا نیز از عوامل تاثیرگذار خواهند بود با این حال در مقایسه با حوزه عمل فاکتورهای ذکر شده برای ایران و غرب در درجه دوم اهمیت قرار می‌گیرند.

در مجموع تحولات ماه‌های اخیر فضای مذاکره و پشت میز نشستن دو طرف را هرچه بیشتر سخت و نامطمئن کرده و نشان می‌دهد که غرب با اطمینان از اثرگذاری تحریم‌ها و فضاسازی‌های عمدی در راستای افزایش ایران‌هراسی، موقعیت خود را دست بالا می‌پندارد و ایران نیز دلایل متقن و موجه‌تری برای بی‌اعتمادی به غرب یافته و لذا در حالت عادی از پیش می‌توان پیش بینی کرد این مذاکرات به نتایج ملموسی دست نخواهد یافت.

با این حال اگر نگاهی مثبت‌تر و با رویکرد حل مساله به موضوع داشته باشیم، می‌توان فضاها و شانس‌هایی برای موفقیت این دور از مذاکرات و کاهش فضای تنش میان دو طرف تعریف نمود. سه نکته‌ای که در اینجا عنوان می‌شود برخاسته از نگاه ایرانی مولف و با رویکرد مثبت و معتقد به امکان پذیری رسیدن به راه حلی منصفانه و با بازی برد برد برای دو طرف است. هم برای ایران، هم برای آمریکا و هم برای اروپا.

نکته اول:

آمریکا باید نگاه «حذف ایران از معادلات منطقه‌ای» را که هیچ سنخیتی با واقعیات ندارد، کنار گذاشته و به موجودیت ایران و نقش ژئوپلیتیک غیرقابل انکار آن، نگاهی استراتژیک داشته باشد. جهت رسیدن به سیاست‌های جایگزین سیاست‌های مخرب فعلی، داشتن نگاهی راهبردی و کل‌نگر به مسائل منطقه و استفاده از توانمندی‌ها و ظرفیت‌های ایران در حل مسائل منطقه‌ای در عراق، افغانستان و حتی پاکستان لازم است. تا زمانی که ایران از وجود و حضور 43 پایگاه نظامی آمریکا اطراف خود احساس ناامنی می‌کند، این دور باطل ناامنی ادامه داشته و تصویر نهایی صرفا بازتاب‌دهنده یک عبارت خواهد بود: بی‌اعتمادی و سوء‌تفاهم

نکته دوم:

باید دو طرف در این دور از مذاکرات، خود را ملزم به رسیدن به نتیجه‌ای ملموس مبتنی بر دیپلماسی برد برد نمایند. شنیدن این سخنان از دو طرف که مذاکرات سازنده بود و قرار شد ادامه پیدا کند، هرچند می‌تواند بار معنایی زیادی داشته و طیف بسیاری از اقداماتی که دو طرف ترجیح داده‌اند روی آنها موافقت کنند اما آن‌ها را رسانه‌ای نکنند را در بر گیرد، اما قابل مقایسه با یک توافقنامه مکتوب نیست. این توافقنامه می‌تواند صرفا از چندپاراگراف تشکیل شده باشد که بازتاب‌دهنده درک طرفین از یکدیگر و تلاش آنان برای ایجاد فضای تفاهم باشد. این‌که دو طرف نشان دهند نتیجه مذاکراتشان مبتنی بر رویکرد حل مساله بوده و حقیقتا به دنبال رسیدن به توافقی منصفانه می‌باشند، می‌تواند بخش مهمی از فضای منفی کنونی را از بین ببرد. فضایی که بیش آن‌که مبتنی بر واقعیت باشد، از نگاه یک کارشناس ایرانی، بر هیاهوهای انتخاباتی و سیاست‌های ایران‌هراسانه صاحبان کمپانی‌های تسلیحاتی و اربابان رسانه‌ای بنا شده است.

نکته سوم:

نکته اساسی دیگر، بحث تحریم‌ها است. برخی از کارشناسان آمریکایی معتقدند اعمال تحریم، تنها گزینه اوباما برای پرهیز از ورود به جنگ با ایران است. از این نگاه، اوباما چند واقعیت را در مقابل خود می‌بیند: نخست این‌که تمایلی به ورود به جنگی دیگر در منطقه ندارد، دوم این‌که از حمله اسرائیل به ایران هراسناک است و به همین دلیل می‌خواهد به جنگ‌طلبان داخل اسرائیل این اطمینان را بدهد که ایران به توانایی ساخت بمب اتمی دست پیدا نخواهد کرد و در نهایت این‌که فکر می‌کند تنها گزینه‌اش تحریم است آن‌هم به اندازه‌ای که عرصه را آنقدر بر دولت ایران تنگ کند که مجبور شود خواسته‌های آمریکا در حوزه هسته‌ای را بپذیرد.
 

اما در این میان یک نکته، مغفول مانده و آن بی‌توجهی به نگاه ایرانی به موضوع است. آمریکا به خوبی می‌داند که ایران با چند کشور هسته‌ای در اطراف خود، همچنین نزدیک به چهل و سه پایگاه نظامی آمریکا در اطراف مرزهایش، حقی «کاملا مشروع‌» برای نگرانی، احساس تهدید و تلاش برای تقویت بنیه دفاعی خود دارد. رفتار اسرائیل در شش دهه گذشته با همسایگان و حتی جامعه جهانی (فرضا در بی‌توجهی به بسیاری از قطعنامه‌های نهادهای سازمان ملل) نیز کمکی به آرام نمودن این وضعیت نمی‌کند. در این میان، تنها چیزی که می‌ماند ریسک ایران در اطمینان به وعده‌ها و تعهدات آمریکا یا 5 کشور طرف مذاکره‌اش در گروه 1+5 است که آن‌هم با توجه به شیوه رفتار غرب در مدیریت موضوع هسته‌ای ایران در دوران آقای خاتمی و حتی بعد از آن در بحث مدالیته تجربه تلخی برای ایرانیان به حساب می‌آید. به این کلاف پیچیده، خاطره ایرانیان از رفتارهای خصمانه آمریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی در حمایت از صدام در جنگ 8 ساله با ایران را هم بیفزاییم، چیزی دیگر از امکان «اطمینان ایران به غرب» باقی نمی‌ماند. آمریکا می بایست از فاز «وعده و وعید صرف به علاوه تهدید مستمر و فضاسازی‌های رسانه‌ای علیه ایران و دمیدن بر تنور ایران‌هراسی در منطقه» دست بردارد و برای یکبار هم که شده این واقعیت را درک کند که با بهره بردن از سیاستی مشمول تمامی محورهای فوق، امکان رسیدن به توافقی با ایران وجود ندارد. ایرانیان در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی نشان دادند که پای ارزش‌های انقلاب خود ایستاده‌اند. این به معنای نفی فشارهای ناشی از تحریم نیست، با این حال شرکت 64 درصدی در انتخابات به شکلی شفاف و عینی این پیش فرض را رد می‌کند که فشار از بیرون سبب اجرای پروژه تغییر حکومت خواهد شد. نباید فراموش کرد که ایرانیان خاطره خوبی از هیچ‌کدام از سیاست‌ها و اقدامات آمریکا و اروپا در چند دهه گذشته ندارند و این خاطره با افزایش فشار و تهدید به خاطره‌ای خوب بدل نخواهد شد. اگر غرب تلاش کند تا با خروج از فاز تاکتیک، به پیامدهای راهبردی و درازمدت فضایی بدون تنش در منطقه بیندیشد، نیاز دارد که با درک صحیح و بدون پیش داوری از این ذهنیت ایرانی، رویکردی را در مذاکرات آتی پیش بگیرد که مبتنی بر حل منصفانه مساله باشد، در غیر این صورت امیدی به این دور از مذاکرات نیز نخواهد بود.