واکاوی چرایی کنشگری رژیم صهیونیستی در محیط امنیت ملی ج.ا.ایران و اهداف آن رژیم از خرابکاری در نطنز با نگاهی ویژه به مذاکرات وین


 روز پس از روز ملی فناوری هسته ای، وقوع حادثه ای در سایت هسته ای احمدی روشن (نظنز) توجه داخلی و بین المللی را به خود معطوف ساخت. فارغ از چرایی بروز شکست های مکرر اطلاعاتی در برابر اقدامات خصمانه رژیم صهیونیستی که موشکافی دقیق را ضروری می نمایاند، نگاهی به متن و فرامتن مذاکرات وین نشان می دهد که رژیم صهیونیستی نه به عنوان بازیگر اخلال گر بلکه به عنوان بخشی از مذاکرات وین در حال ایفای نقش می‏باشد. در همین زمینه تقسیم کار در جبهه متخاصمین علیه ج.ا.ایران در رابطه با چگونگی ادامه سیاست فشار حداکثری در قالب و شیوه ای نو، به نحو محسوسی قابل فهم است. 
چرایی کنشگری رژیم صهیونیستی در محیط امنیت ملی ج.ا.ایران
آنچه باید در واکاوی چرایی کنشگری رژیم صهیونیستی در محیط امنیت ملی ج.ا.ایران مدنظر قرار داد آن است که ج.ا.ایران با حضور موثر در منطقه به ویژه سوریه و تحمیل شکست راهبردی به غرب و متحدان منطقه ای اش از جمله رژیم صهیونیستی، در نزد مقامات آن رژیم دیگر نه یک تهدید راهبردی بلکه به یک تهدید حیاتی نیز بدل گشته است. حضور رسمی نظامی و اطلاعاتی ایران در نزدیکی مرزهای آن رژیم، انتقال ظرفیت ها و توانایی های تسلیحاتی تعیین کننده به نیروهای نیابتی و حفظ ساختارهای دولت-ملت موجود در منطقه شامات و تقویت آن از رهگذر الگوهای امنیتی مردم محور مجموعا شرایطی را شکل داده که رژیم صهیونیستی را به ضرورت اتخاذ اقدامات عملیاتی در جهت مهار و کنترل (به زعم آن رژیم) سوق دهد. در یک تحلیل دقیق، سطح تهدید های متوجه رژیم صهیونیستی، راهبردی و سطح تهدیدهای متوجه ج.ا.ایران از ناحیه رژیم صهیونیستی و حتی ایالات متحده آمریکا، تاکتیکی و عملیاتی است. بنابراین آنچنان غیر طبیعی نیست که یک کودک خردسال لجوج در برابر یک مرد قوی و تنومند لگدپراکنی کند. هرچند این استدلال نافی لزوم ممانعت از بروز اقدامات خصمانه از ناحیه متخاصمین در محیط امنیت ملی ج.ا.ایران نمی باشد. با اینحال تبیین چرایی و اهداف رژیم از کنشگری در محیط امنیت ملی ج.ا.ایران نیازمند توجه به موارد ذیل نیز می باشد؛
-    رژیم صهیونیستی ذیل یک نقشه راه اقدامات عملیاتی خود علیه ج.ا.ایران را پیگیری می نماید. این نقشه راه واجد وجوه گوناگونی است که اقدام پنهان تنها یکی از آن می باشد. نگاهی به گام های متخذه از سوی آن رژیم علیه ج.ا.ایران این مهم را آشکار می سازد که آن رژیم با حملات به مواضع سپاه قدس در سوریه، به نبض سنجی رفتار ایران در قبال حملات مستقیم مبادرت ورزید و با مشاهده رفتار ایران که بنا به ملاحظات دولت سوریه و برخی ملاحظات دیگر از پاسخ به آن حملات صرف نظر نمود، حملات خود علیه ج.ا.ایران را استمرار بخشید. به دیگر عبارت یکی از علل جرات آن رژیم در انجام اقدامات خصمانه در محیط امنیت ملی ج.ا.ایران، در نحوه واکنش به اقدامات آن رژیم در سوریه از سوی ایران، قابل ردیابی است.
-    رژیم صهیونیستی با حمله به کشتی های ایرانی، موضوع جدیدی را به گستره منازعاتی خود با ج.ا.ایرانی وارد نمود. در این میان هرچند با حمله تلافی جویانه به دو کشتی متعلق به رژیم صهیونیستی سعی گردید در برابر حمله آن رژیم به حداقل 12 کشتی ایرانی، موازنه ای برقرار شود لیکن تاخیر در پاسخ به حملات مکرر و چندباره این رژیم به کشتی های ایرانی و همچنین نامتناسب آن، تاثیرچندانی بر میزان موازنه سازی و بازدارندگی از خود برجای نگذاشت. این درحالی است که به واسطه وابستگی قابل توجه آن رژیم به صنعت حمل و نقل دریایی، پاسخ متناسب و بهنگام می توانست، رژیم صهیونیستی را از استمرار اقدامات خصمانه حداقل علیه کشتی های ایرانی و محیط امنیت ملی بازدارد. 
-    رژیم صهیونیستی اقدامات خصمانه خود علیه ج.ا.ایران را به دو گستره پیش گفته محدود ننمود و با انجام اقداماتی، محیط امنیت ملی ایران را نیز به گستره منازعاتی خود با ج.ا.ایران افزود. ایران در برابر این اقدامات گزینه سکوت را برگزید و رژیم صهیونیستی با  ترور دانشمند هسته‏ای، انفجار در سالن ساخت سانتریفیوژ نطنز و در آخرین نمونه انفجار در تاسیسات برق سایت شهید احمدی روشن نطنز اقدامات خصمانه خود علیه ج.ا.ایران را پی گرفته است. حمله اخیر با توجه به اینکه در خلال مذاکرات وین و یک روز پس از روز ملی فناوری هسته‏ای رخ داد، از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.
اهداف رژیم صهیونیستی از خرابکاری در نطنز با نگاهی ویژه به مذاکرات وین
رژیم صهیونیستی از انجام اقدامات خصمانه در محیط امنیت ملی دو هدف عمده را پی گرفته است. هدف اول ادراکی و هدف دوم تاکتیکی است؛
-    هدف اول رژیم، پیگیری جنگ ادراکی علیه ج..ا.ایران است. بدین توضیح که توالی اقدامات عملیاتی آن رژیم در محیط امنیت ملی ج.ا.ایران و عدم پاسخ موثر و متناسب به آن، به توان اطلاعاتی و امنیتی نظام در نزد کشورها، افکار عمومی و گروه های معاند خدشه وارد می آورد. این خدشه، کشورها و گروه های معاند را به انجام اقدام عملیاتی در درون کشور و علیه منافع ج.ا.ایران در منطقه و فرامنطقه تشجیع خواهد کرد. مضافا توالی اقدامات عملیاتی چند باره آنهم در محیط امنیت ملی و در یکی از حساس ترین مراکز کشور، به شکل گیری بحران تقصیر و ناکارآمدی در قبال توان اطلاعاتی و امنیتی نظام می انجامد. این امر همچنین فرصت عقده گشایی جناح های سیاسی علیه یکدیگر را فراهم کرده و به دو قطبی های سیاسی و تسری آن به بخشی از افکار عمومی دامن می زند. همچنین این اقدام با خدشه به امنیت و احساس امنیت در افکار عمومی، که سال‏هاست به عنوان نقطه قوت ج.ا.ایران حتی از سوی معاندان و مخالفان مطرح می‏شود، تضعیف انگاره امنیت در اذهان عمومی را پی گرفته است. البته رژیم صهیونیستی با انتخاب اهداف غیر نظامی و طراحی هوشمندانه به نحوی که هیچ گونه تلفات انسانی به دنبال نداشته باشد، این پیام را به افکار عمومی القاء می کند که رژیم صهیونیستی برخلاف آنچه سال ها حاکمان ج.ا.ایران در خصوص خصومت این رژیم با مردم ایران بیان داشته، با مردم ایران دشمنی نداشته و صرفا با هدف قراردادن تاسیسات هسته‏ای و نظامی، در پی مقابله با ماجراجویی‏های هسته‏ای و موشکی ج.ا.ایران که هزینه‏های مادی زیادی از جیب ملت ایران را به خود اختصاص داده، برآمده‏است. نگارنده توجه کارگزاران نظام به جنگ ادراکی رژیم صهیونیستی علیه ج.ا.ایران را ضروری دانسته و نسبت به لزوم مقابله جدی و هنرمندانه با آن تاکید می نماید. در همین رابطه بازیگری اخلال گرایانه رژیم صهیونیستی در حوزه حضور ورزش ایران در مسابقات بین المللی و تلاش آن رژیم در جهت برقراری ارتباط مستقیم با مردم منطقه ذیل پروژه دیپلماسی عمومی این موضوع را واجد توجه مضاعف می نمایاند.
هدف دوم رژیم تاکتیکی است. بدین توضیح که، رژیم صهیونیستی با هدف قراردادن تاسیسات اتمی با توجه ویژه به انهدام ظرفیت غنی سازی و اختلال جدی در این پروژه، ضمن تحمیل هزینه‏های مادی بر کشور، در پی سلب قدرت چانه زنی ج.ا.ایران در مذاکرات با طرف‏های غربی در رابطه با چگونگی بازگشت آمریکا به برجام می باشد. بدین توضیح که ج.ا.ایران در تنظیم مواضع طرف های غربی در برابر خود از دو ابزار مهم در برنامه هسته‏ای خود بهره برده‏است. این دو ابزار شامل بازرسی و غنی سازی است. حال رژیم صهیونیستی با انتخاب هدفمند ظرفیت غنی سازی برنامه هسته‏ای ایران، منفجر نمودن دستگاه اندازه‏گیری دقیق و تاسیسات برق سایت نطنز، در پی اختلال جدی در بهره‏گیری ایران از ابزار غنی سازی در مذاکره با غرب برآمده است.
مذاکرات هسته ای بازیگران متعددی دارد. لیکن میان بازیگران، کنش ج.ا.ایران، آمریکا و تا حدی رژیم صهیونیستی نقش تعیین کنندگی یا اثرگذاری بیشتری دارد. تبیین نسبت مذاکرات وین و حوادث نطنز  مدعای پیش گفته را تائید می کند. حال با توجه ویژه به این نسبت، مشخص ساختن موضع و دیدگاه هر کدام از بازیگران و نقشی که در پی ایفای آن می باشند، اهمیتی دوچندان دارد؛
-    ج.ا.ایران بنا بر شیوه سه مرحله ای مقام معظم رهبری مبنی بر رفع کامل تحریم‏‏ها از سوی آمریکا، راستی آزمایی از سوی ایران و سپس بازگشت ایران به تعهدات برجامی خود، اظهار داشته هیچ مذاکره ای میان ایران و آمریکا در خصوص چگونگی بازگشت آمریکا به برجام در میان نبوده و آمریکا باید از ابتداء کلیه تحریم‏‏های وضع شده علیه ایران را رفع نماید. ج.ا.ایران پیش تر به واسطه برقراری موازنه با غرب، با کاهش تعهدات هسته ای خود طبق مصوبه اقدام راهبردی مجلس شورای اسلامی سطح غنی سازی اورانیوم را از 3.67 به بیست درصد رسانده و به نحوی اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را متوقف نمود. در این وضعیت، ایران به واسطه تعلیق همکاری های پروتکلی با آژانس و افزایش ظرفیت غنی سازی، از موضعی قدرتمندانه در صحنه مذاکرات حاضر شده است.
-     در مقابل ایالات متحده آمریکا با توجه به ملاحظات سیاست داخلی خود از جمله مخالفت اعضای کنگره با بازگشت بدون پیش شرط آمریکا به برجام و نیاز بایدن به همراهی اعضای کنگره با طرح‏‏ها و اقدامات دولتش در جهت سرو سامان دادن به اوضاع داخلی و همچنین ملاحظات سیاست خارجی از جمله نگرانی شرکاء و متحدان منطقه ای از بازگشت آمریکا به برجام و به اصطلاح تشدید ماجراجویی‏‏های موشکی و منطقه ای ایران بر شیوه گام به گام تاکید می نماید. اخیرا نیز سخنگوی کاخ سفید اعلام داشته آمریکا صرفا تحریم های ناسازگار با برجام را لغو می نماید و چنانچه مشخص شود تحریم های ترامپ با منافع ملی آمریکا مغایرتی نداشته، آن را دست نخورده باقی خواهد گذاشت. نکته ای که در خصوص رفع تحریم ها از سوی آمریکا باید به جد مدنظر قرار گیرد آن است که نظام حقوقی آمریکا به گونه ای است که هر کدام از قوا از قدرت اثرگذری و مانع گذاری بر اقدام قوه دیگر برخوردارند. در قضیه برجام، طبق قانون بررسی توافق هسته ای ایران موسوم به اینارا، که نمایندگان مخالف برجام در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما به تصویب رساندند، رئیس جمهوری آمریکا هر 90 روز یکبار ملزم به ارائه گزارش پایبندی ایران به به برجام، به کنگره شده است. براساس این قانون علاوه بر ارائه گزارش پایبندی به برجام، سه موضوع دیگر نیز به اطلاع کنگره آمریکا باید برسد، این سه موضوع عبارت است از این که آیا ایران مرتکب نقض فاحش تعهدات برجامی شده است؟ آیا ایران تلاش هایی برای ساخت تسلیحات اتمی انجام داده است؟ و نهایتا آیا ادامه تعلیق تحریم های هسته‏ای ایران منطبق با منافع ملی آمریکاست؟ در صورت خواست بایدن به بازگشت به برجام، می بایست دو مورد پایبندی ایران به برجام و تامین منافع ملی آمریکا با برجام را تائید کند که با توجه به وضعیت فعلی، امکان تائید مورد اول وجود ندارد مگر آنکه ایران تعهدات برجامی خود را به انجام رسانده و آژانس آن را تائید نماید. سپس بایدن، اجرای تحریم های آمریکا را تعلیق نماید. که تحقق این وضعیت بعید به نظر می رسد. به علاوه بر فرض رفع تحریم ها، به واسطه پیچیدگی نظام تحریم های آمریکا و تثبیت موجی از ترس و وحشت در میان شرکت ها و بانک ها به واسطه جدیت افک در تنبیه نقض کنندگان تحریم آمریکا، اثرگذاری رفع تحریم‏ها نیازمند انتشار صدها صفحه سند در قالب پرسش و پاسخ و راهنمای تجارت با ایران از سوی افک و همچنین رفع فضای نگرانی و عدم اطمینان در میان شرکت ها و فعالان اقتصادی است. براین اساس در خوشبینانه حالت تحقق واقعی رفع تحریم ها به سه ماه زمان نیاز دارد. در این شرایط آمریکا به دلیل خروج یکجانبه ترامپ از برجام و نقض عهد از موضع مقصر و پیشمان از کرده قبلی خود، و اروپا به دلیل ناتوانی از اجرای تعهدات برجامی خود از موضع ضعف در مذاکرات ظاهر گردیدند. چه بسیار این تعبیر پسندیده است که اروپا بدون آمریکا صفرهای بی ارزشی هستند که از خود هیچ اعتباری ندارند.
-    در این وضعیت رژیم صهیونیستی نیز که پیش تر با انجام حملات گوناگون علیه اهداف ایرانی در منطقه و محیط امنیت ملی، توان و نوع واکنش ایران را نبض سنجی نموده بود، با انفجار تاسیسات برق سایت نطنز که به ازکار افتادن میزانی از سانتریفیوژها انجامید که شواهد نشان از اطلاع پیشینی آمریکا و اروپا و یا حداقل چراغ سبز ایشان به رژیم صهیونیستی دارد، به کمک غرب در مذاکرات وین رفت. رژیم صهیونیستی با این اقدام سعی داشته فضای چانه زنی بیشتر برای غرب در مقابله با ایران در مذاکرات وین فراهم آورد.  
-    رژیم صهیونیستی هرچند در ابتداء، با انعقاد برجام از سوی باراک اوباما مخالف بود لیکن همانگونه که از سوی اندیشمندان اسرائیلی و مقامات سابق آن رژیم مطرح گشت، برجام نقشی مهم در مهار و کنترل برنامه هسته‏ای ایران داشته و برجام توانسته ایران را تحت شدیدترین نظامات راستی آزمایی و بازرسی قرار دهد. که این امر به نوبه خود، اشراف اطلاعاتی غرب بر برنامه هسته‏ای ایران را تقویت نمود. هم اکنون که دولت بایدن تمایل خود به بازگشت به برجام را اعلام داشته، رژیم صهیونیستی نه آنکه با بازگشت آمریکا به برجام مخالفتی داشته باشد بلکه معتقد است اولا آمریکا نباید در بازگشت به برجام عجله به خرج دهد. ثانیا نباید به یکباره ابزار تحریم‏ها که به واسطه سیاست فشار حداکثری ترامپ توانست، فشار فزاینده‏ای بر ایران وارد آورد را به یکباره کنار بگذارد و ثالثا آمریکا باید با بهره‏گیری از ابزارهای در اختیار، علاوه بر موضوع هسته‏ای، برنامه موشکی و منطقه‏ای ایران را به نظم درآورد. در این میان رژیم صهیونیستی تصور می‏کرد با کاهش ظرفیت غنی سازی ایران، فضای مذاکرات وین را به نفع غرب بهبود ببخشد.
-    سوالی که در رابطه با اهداف رژیم صهیونیستی از خرابکاری در سایت نطنز و واکنش ایران به این اقدام به ذهن خطور می‏کند آن است که آیا رژیم صهیونیستی در بررسی پیامدهای این خرابکاری پیش از انجام آن، موضوع موسوم به ماجراجویی هسته‏ای که به انگیزه و اقدام ایران در جهت غنی سازی بالاتر و یا گام نهادن در مسیر تکنولوژی‏ها با کاربرد دوگانه اشاره دارد، را مدنظر قرار داده بود؟ و آیا واکنش صرف فنی به این اقدام، منافع راهبردی و تاکتیکی ایران در مذاکرات وین را فراهم می‏آورد؟ و آیا این اقدام بازدارندگی کافی در برابر اقدامات خصمانه بعدی رژیم صهیونیستی را به همراه خواهد داشت؟ در پاسخ می توان اظهار داشت؛ اقدام ایران در غنی سازی 60 درصد که به نوبه خود یک دستاورد شگرف علمی و مقوم فضای مذاکراتی وین به نفع ج.ا.ایران محسوب می گردد، غرب و رژیم صهیونیستی را در وضعیت ناکت اوت قرار داده است. ج.ا.ایران با زمان سنجی درست و به موقع، غنی سازی 60 درصد که در هر زمانی غیر از این موقعیت می‏توانست آثار نامطلوب سیاسی برای کشورمان به همراه داشته باشد را به عنوان یک اقدام جبرانی و از موضع یک محق به انجام رساند. اما به نظر نگارنده علاوه بر غنی سازی 60 درصد، ج.ا.ایران می بایست به محض خرابکاری در نطنز، تا مشخص شدن موضع طرف‏های غربی در برابر این حادثه و محکومیت این اقدام از سوی ایشان، مذاکرات وین را به حالت تعلیق درمی‏آورد. این اقدام نه تنها بحران تقصیر فزاینده ای را متوجه رژیم صهیونستی می ساخت بلکه می توانست سطحی از بازدارندگی در برابر هر اقدام خصمانه بعدی از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی ایجاد نماید. در مجموع  به نظر می‏رسد رژیم صهیونیستی با خرابکاری در سایت نطنز و با عنایت به واکنش ایران، در ازای کسب منافع تاکتیکی، متحمل تهدیدها و مضرات راهبردی شده‏است.