دو سال بعد از توافق و الزام راهبردی مصالحه‌جویانه


دو سال بعد از توافق و الزام راهبردی مصالحه‌جویانه



چهارشنبه 21 تیر 1396




همزمان با دومین سالگرد امضای برجام «الزام راهبردی مصالحه‌جویانه» همچنان محور و ستون فقرات حفاظت‌کننده از این معاهده بین‌المللی است. در عرصه عمل و نه تئوری استفاده از ابزار دیپلماسی برای حل‌وفصل اختلافات و حفظ توازن قوا در غرب آسیا تنها راه‌حل پایدار با محوریت این توافق امضا شده در ١٤ ژوئیه ٢٠١٥ است. بعد از گذشت دو سال پر تنش در غرب آسیا بهره‌وری موثرتر و اجرایی شدن دقیق و مورد انتظار محتوای برجام حتی ارتباط بیشتر و قابل ملاحظه‌تری با سیاست داخلی امضاکنندگان این توافق بین‌المللی و همسایگان ایران پیدا کرده است. این نکته را هم می‌توان مدنظر قرار داد که محذوریت‌های قابل توجهی که از قبل قابل پیش‌بینی بودند در مسیر عملیاتی و اجرایی شدن برجام در حاشیه‌های سیاست جهانی در حال چالش‌آفرینی هستند.
 
در چنین فضایی تقابل و رویارویی آمریکا تحت رهبری ترامپ با ایران و قدرت‌های اوراسیایی و اتحادیه اروپا یک تحول عمده را در صحنه پارادایم‌های امنیت بین‌الملل از سال ٢٠١٥ متأثر از بحران‌های منطقه‌ای هزاره سوم و مخصوصاً بحران سوریه رقم زده است. تحولات قابل توجهی هم در صحنه سیاست داخلی و خارجی ایران و گروه ١+٥ و عمدتاً در تحولات سیاسی داخلی آمریکا شکل گرفته است. در آمریکا ترامپ چهل و پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا شده است و در ایران حسن روحانی، برای بار دوم به مقام ریاست‌جمهوری انتخاب شده است. در صحنه روندها و سیاست داخلی فرانسه، انگلیس و آلمان حوادث قابل توجهی رخ داده و نگرش اروپایی‌ها نسبت به آتلانتیک‌گرایی، تکیه دفاعی و امنیتی به آمریکا و نهادهایی همانند ناتو، گروه هشت و گروه بیست، دچار بدبینی‌هایی شده است. در حوزه شرق نیز همکاری‌های آسیایی بین قطب‌های کلیدی آسیا همچون چین ـ روسیه، هند ـ روسیه، ایران ـ قطب‌های آسیایی و دیگر بازیگران آسیایی در قالب نهادهایی همانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای و طرح‌هایی همانند «یک کمربند ـ یک جاده» در حال پیشرفت است.
 
برخلاف تغییرات سریع در صحنه نامتعین سیاست جهانی به‌نظر می‌رسد چالش‌های جهانی درحال تغییرند و حتی در مواردی عمیق‌تر شده‌اند. ازجمله چنین چالش‌هایی مسئله تروریسم است که از سال ٢٠١٥ تا  ٢٠١٧ تمامی بازیگران جهانی را در جهت دستیابی به یک راه‌حل جامع و کلان محور نگران کرده است. علاوه‌بر چالش تروریسم بحران‌هایی همانند پناهندگان، جرایم سازمان‌یافته، تفرقه‌گرایی، تجزیه‌گرایی، افراط‌گرایی، نفرت‌پراکنی قومی در صدر دستورکارهای جهانی، منطقه‌ای و ملی قرار گرفته‌اند. بازیگران ایران هراسی همانند رژیم صهیونیستی و عربستان بر اثر خلاهای راهبردی ناشی از این بحران‌ها به تحرک منفی روی آورده‌اند و بر طبل افراط‌گرایی، خشونت‌گرایی و ایجاد شکاف‌های مذهبی، قومی و نژادی در منطقه می‌کوبند. استمرار رفتارهای هیستریک و خصمانه رژیم صهیونیستی و عربستان درقبال ایران دو سال بعد از انعقاد توافق ایران واکنشی به بازیابی جایگاه عادی ایران در معادلات ژئوپلیتیکی، راهبردی، اقتصادی و انرژی منطقه‌ای با گسترده‌تر شدن منازعات عربی ـ عربی است. رفتارهای دو بازیگر فوق حتی در مواردی باعث شده ترکیه نیز مسیر سردرگمی را در سیاست خارجی‌اش در منطقه در پیش گیرد.

در چنین فضایی  به‌نظر می‌رسد، توافق ایران در چهاردهم ژوئیه 2015 درحال ستیز با وارثان میراث چهارگانه اوباما برای غرب آسیا، یعنی داعش، جنگ‌های نیابتی، بحران پناهندگان و بازتعریف معاهده سایس پیکو (١٩١٦) است. شواهد گویای آن است که اقتدار و مسئولیت منطقه‌ای ایران در دو سال بعد از انعقاد توافق ایران در معرض آزمون مجدد است. ایران دو سال بعد از امضای توافق در حوزه‌های پیرامونی‌اش بر مبنای چنین ادعایی درحال متقاعدسازی رقبا و شرکای منطقه‌ای براساس منطق مشارکت راهبردی در حوزه‌های نفوذ و تمدنی‌اش است.


تمامی گزارش‌های IAEA، نهادها و شخصیت‌های دارای اوتوریته جهانی و ازجمله گزارش‌های دوره‌ای دبیر کل به شورای امنیت سازمان ملل متحد حکایت از پایبندی عمیق، متعهدانه و چند لایه ایران به برجام و قطعنامه شماره ٢٢٣١ شورای امنیت در دو سال گذشته دارد.


هم‌زمان با دومین سالگرد امضای برجام رمز پایداری و بهره‌وری برجام حداقل در یک سال آینده این است که محتوا و نص حقوقی و اهداف راهبردی آن تحت‌الشعاع سیاست داخلی و جهت‌گیری کشورهای 5+1 و ازجمله آمریکا و رقبای منطقه‌ای ایران نگردد. تعهد ترامپ به گزینه الزام انتخاب راهبردی به مصالحه به توافق ایران برخلاف موضع‌گیری‌های انتخاباتی‌اش گریزناپذیر است. تمامی طرفین این معاهده براساس منطق برد ـ برد در وین در چهاردهم ژوئیه ٢٠١٥ با توجه به پیامدهای ثبات‌ساز، امنیت‌آفرین و متعادل‌ساز این توافق را براساس الزاماتی راهبردی امضا کردند. بی تردید ارزیابی مجدد انطباق‌پذیری سیاست داخلی کشورهای شریک این توافق به الزامات، محتوا، پیشران‌ها، پیام‌ها و آثار واقعی راهبردی این سند بین‌المللی یک الزام نوظهور است. چنین ارزیابی با توجه به راندمان بالای امضای توافق ایران در دو سال گذشته می‌تواند در هزاره سوم نقش مهمی در بهره‌وری مؤثرتر این سند جهانی، دیپلماسی چندجانبه و بازگشت و یا حتی شرط‌بندی و مشارکت‌سازنده بازیگران جهانی به گزینه ایران و تعهد عملی به نظام «امنیت دسته‌جمعی» داشته باشد.