نگاهی به دورنمای حضور بلندمدت آمریکا در افغانستان
نگاهی به دورنمای حضور بلندمدت آمریکا در افغانستان
یکشنبه 28 اسفند 1390
با گذشت ده سال از حضور نیروهای ائتلاف بینالمللی به رهبری ناتو در افغانستان، اوضاع آسیای مرکزی و جنوبی نیز تحت تأثیر تحولات سریع و تعیینکننده در این کشور، وارد مراحل حساستری شده به نحوی که پیشبینی آینده حضور نیروهای ناتو و بهویژه ایالات متحده را در افغانستان دشوار ساخته است. تازهترین تحولات در عرصه سیاسی افغانستان نشان میدهد که با نزدیک شدن به موعد خروج نیروهای نظامی ائتلاف از افغانستان در پایان سال 2014، باراک اوباما و حامد کرزای هر یک به نحوی سعی دارند با اجرای سیاستهایی، زمینه را برای تأمین حداکثری منافع خود پس از پایان حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان فراهم نمایند.
در همین راستا، نمایندگان دولت آمریکا و گروه طالبان افغان، در اواخر ژانویه 2012 بدون حضور نمایندگان دولت کرزای، در دوحه (پایتخت قطر) مذاکراتی برگزار کردند و با چراغ سبز واشنگتن، دولت قطر به طالبان اجازه داد که در این کشور دفتر سیاسی دایر کند. این امر بهنوعی امتیازدهی به طالبان بهشمار میرود. همزمان با این رویداد مهم منطقهای، فشارهای دولت اوباما به دولت افغانستان برای امضای هر چه سریعتر توافقنامه مشارکت راهبردی با آمریکا، رو به افزایش است. پیمان مذکور به نیروهای آمریکایی اجازه میدهد در پایگاههای نظامی افغانستان مستقر شوند و ارتش و پلیس افغان را آموزش دهند و با استناد به آن، آمریکا میتواند از پایگاههای افغانستان برای به پرواز درآوردن هواپیماهای بدون سرنشین و حمله به مناطق قبایلی پاکستان استفاده کند. همچنین در صورت امضای این پیمان، افغانها نمیتوانند نیروهای آمریکایی را در داخل خاک افغانستان محاکمه کنند؛ یعنی حالتی شبیه به قانون «کاپیتولاسیون». بحث بلامانع بودن شکنجه زندانیان توسط بازجویان آمریکایی، مدیریت زندانها توسط آمریکا و آزادی حملات شبانه نظامیان آمریکا به منازل مسکونی افغانها (بدون مجوز قضایی) نیز به نفع طرف آمریکایی در این پیمان گنجانده شده است.
واشنگتن اصرار دارد که پیمان راهبردی با کابل، تا پیش از نشست سران ناتو در شیکاگو در ماه مه 2012 ـ که انتظار میرود در آن، وعده کمکهای بلندمدت مالی و نظامی غرب به افغانستان تکرار شود ـ به امضای رئیس دولت افغانستان برسد. دولت آمریکا که مانند متحدان خود در ناتو، امضای این پیمان را نشاندهنده موفقیت نشست راهبردی شیکاگو میداند، آندرس فو راسموسن، دبیرکل ناتو را واسطه قرار داده تا طی تماسی تلفنی، از کرزای بخواهد که هر چه زودتر تمام مفاد توافقنامه مذکور را تأیید نماید؛ با این توجیه که امضای پیمان راهبردی میتواند امنیت افغانستان بعد از سال 2014 را بیمه کند و بر نتایج اجلاس شیکاگو تأثیر مثبتی بگذارد. با وجود این، برای اعضای ناتو و بهویژه آمریکا، به دلایلی چشمانداز حضور بلندمدت در افغانستان چندان امیدوارکننده بهنظر نمیرسد:
1. آمریکا قصد دارد بدون دادن کمترین امتیازی، از دولت افغانستان امتیازات قابل ملاحظهای دریافت نماید. ازجمله در حالی که کرزای از مدتها قبل اعلام کرده برای امضای توافقنامه راهبردی با واشنگتن، ابتدا آمریکا باید با انتقال کنترل تمام زندانهای افغانستان به دولت کابل موافقت کند و به حملات شبانه پایان دهد، اما ایالات متحده به صراحت گفته است که مایل به انتقال کنترل زندانها به طرف افغانی نیست؛ زیرا از نظر مقامات آمریکایی، نظام قضایی افغانستان در حال حاضر ظرفیت اداره زندانها را ندارد. با وجود این، بعد از مذاکرات فشرده، ایالات متحده با انتقال دو زندان افغانستان به دولت کرزای موافقت کرده است. واشنگتن همچنین مدعی است که عملیات شبانه، «راهبرد آمریکا در افغانستان» بهشمار میرود و ابزاری بسیار مؤثر برای یافتن رهبران ارشد طالبان است که کمترین خطر را متوجه غیرنظامیان بیگناه میکند!
هر چند مقامات آمریکایی معتقدند درباره مواردی مانند پایان دادن به عملیات شبانه میتوان به تفاهم رسید، اما مقامات افغان صریحاً اعلام کردهاند تا زمانی که موضوع حاکمیت ارضی افغانستان مطرح باشد، سازشی در کار نخواهد بود و بهتر است مقامات غربی موضع خود را تغییر دهند. بنابراین، همانگونه که موضوع واگذاری اداره زندانها به افغانستان نشان داد، اگر حکومت افغانستان بیشتر بر خواستههای خویش پافشاری کند و بهنوعی دولت اوباما را در بنبست سیاسی قرار دهد، یقیناً بخش عمدهای از منافع افغانستان تأمین خواهد شد.
در همین راستا، نمایندگان دولت آمریکا و گروه طالبان افغان، در اواخر ژانویه 2012 بدون حضور نمایندگان دولت کرزای، در دوحه (پایتخت قطر) مذاکراتی برگزار کردند و با چراغ سبز واشنگتن، دولت قطر به طالبان اجازه داد که در این کشور دفتر سیاسی دایر کند. این امر بهنوعی امتیازدهی به طالبان بهشمار میرود. همزمان با این رویداد مهم منطقهای، فشارهای دولت اوباما به دولت افغانستان برای امضای هر چه سریعتر توافقنامه مشارکت راهبردی با آمریکا، رو به افزایش است. پیمان مذکور به نیروهای آمریکایی اجازه میدهد در پایگاههای نظامی افغانستان مستقر شوند و ارتش و پلیس افغان را آموزش دهند و با استناد به آن، آمریکا میتواند از پایگاههای افغانستان برای به پرواز درآوردن هواپیماهای بدون سرنشین و حمله به مناطق قبایلی پاکستان استفاده کند. همچنین در صورت امضای این پیمان، افغانها نمیتوانند نیروهای آمریکایی را در داخل خاک افغانستان محاکمه کنند؛ یعنی حالتی شبیه به قانون «کاپیتولاسیون». بحث بلامانع بودن شکنجه زندانیان توسط بازجویان آمریکایی، مدیریت زندانها توسط آمریکا و آزادی حملات شبانه نظامیان آمریکا به منازل مسکونی افغانها (بدون مجوز قضایی) نیز به نفع طرف آمریکایی در این پیمان گنجانده شده است.
واشنگتن اصرار دارد که پیمان راهبردی با کابل، تا پیش از نشست سران ناتو در شیکاگو در ماه مه 2012 ـ که انتظار میرود در آن، وعده کمکهای بلندمدت مالی و نظامی غرب به افغانستان تکرار شود ـ به امضای رئیس دولت افغانستان برسد. دولت آمریکا که مانند متحدان خود در ناتو، امضای این پیمان را نشاندهنده موفقیت نشست راهبردی شیکاگو میداند، آندرس فو راسموسن، دبیرکل ناتو را واسطه قرار داده تا طی تماسی تلفنی، از کرزای بخواهد که هر چه زودتر تمام مفاد توافقنامه مذکور را تأیید نماید؛ با این توجیه که امضای پیمان راهبردی میتواند امنیت افغانستان بعد از سال 2014 را بیمه کند و بر نتایج اجلاس شیکاگو تأثیر مثبتی بگذارد. با وجود این، برای اعضای ناتو و بهویژه آمریکا، به دلایلی چشمانداز حضور بلندمدت در افغانستان چندان امیدوارکننده بهنظر نمیرسد:
1. آمریکا قصد دارد بدون دادن کمترین امتیازی، از دولت افغانستان امتیازات قابل ملاحظهای دریافت نماید. ازجمله در حالی که کرزای از مدتها قبل اعلام کرده برای امضای توافقنامه راهبردی با واشنگتن، ابتدا آمریکا باید با انتقال کنترل تمام زندانهای افغانستان به دولت کابل موافقت کند و به حملات شبانه پایان دهد، اما ایالات متحده به صراحت گفته است که مایل به انتقال کنترل زندانها به طرف افغانی نیست؛ زیرا از نظر مقامات آمریکایی، نظام قضایی افغانستان در حال حاضر ظرفیت اداره زندانها را ندارد. با وجود این، بعد از مذاکرات فشرده، ایالات متحده با انتقال دو زندان افغانستان به دولت کرزای موافقت کرده است. واشنگتن همچنین مدعی است که عملیات شبانه، «راهبرد آمریکا در افغانستان» بهشمار میرود و ابزاری بسیار مؤثر برای یافتن رهبران ارشد طالبان است که کمترین خطر را متوجه غیرنظامیان بیگناه میکند!
هر چند مقامات آمریکایی معتقدند درباره مواردی مانند پایان دادن به عملیات شبانه میتوان به تفاهم رسید، اما مقامات افغان صریحاً اعلام کردهاند تا زمانی که موضوع حاکمیت ارضی افغانستان مطرح باشد، سازشی در کار نخواهد بود و بهتر است مقامات غربی موضع خود را تغییر دهند. بنابراین، همانگونه که موضوع واگذاری اداره زندانها به افغانستان نشان داد، اگر حکومت افغانستان بیشتر بر خواستههای خویش پافشاری کند و بهنوعی دولت اوباما را در بنبست سیاسی قرار دهد، یقیناً بخش عمدهای از منافع افغانستان تأمین خواهد شد.
2. امضای پیمان راهبردی میان آمریکا و افغانستان به احتمال بسیار زیاد منجر به خروج طالبان از روند مذاکرات صلح خواهد شد؛ زیرا رهبری این گروه همواره تأکید دارد که خروج تمام نیروهای خارجی از افغانستان، از پیششرطهای اصلی برای پیشرفت گفتوگو میان طالبان و واشنگتن خواهد بود. بنابراین، امضای پیمان راهبردی با کابل آنهم بدون کسب موافقت طالبان، در آینده مشکلات عدیدهای فراروی سیاستهای آمریکا در افغانستان قرار خواهد داد. این در حالی است که از هماکنون ایجاد دفتر سیاسی طالبان در قطر (با اشاره آمریکاییها)، روحیه طرفداران ایالات متحده در افغانستان را تضعیف کرده و این نگرانی را بهوجود آورده که طالبان حتی اگر نتواند حکومت اسلامی مورد نظر خود را در سراسر افغانستان احیا کند، لااقل در بخشهایی از افغانستان، بهصورت تاکتیکی و نه راهبردی، این حکومت را بازسازی خواهد کرد و میتواند امیدوار باشد که در بلندمدت به اهداف خود دست یابد. دولت اوباما که میداند بعد از انعقاد پیمان راهبردی و زمانی که آمریکا پایگاههای نظامی خود را در افغانستان مستقر سازد و بخش عمده نظامیان خود را از افغانستان خارج کند، باقیمانده نظامیان آمریکایی از طرف طالبان در معرض تهدید خواهند بود، بهناچار مستقیماً به طالبان رجوع نموده و دولت افغانستان را در این فرایند کنار گذاشته است. واشنگتن سعی دارد تا قبل از امضای پیمان راهبردی با کابل، طالبان را به استقرار بلندمدت دهها هزار نیروی آمریکایی در خاک افغانستان (مطابق پیمان راهبردی) راضی کند؛ هر چند بهنظر نمیرسد طالبان هیچگاه آن را بپذیرد. به همین دلیل ایالات متحده در مخمصهای گرفتار آمده که رهایی از آن دشوار بهنظر میرسد.
3. اقدام سربازان ناتو در سوزاندن قرآن و کتب مذهبی در پایگاه بگرام در اواخر فوریه 2012، نهتنها افکار عمومی در افغانستان را به اعتراض واداشت، بلکه با واکنش مردم و برخی مقامات کشورهای اسلامی نیز روبهرو شد. در این میان، واکنش صریح سازمان همکاری اسلامی (OIC) و دولتهای ایران، مالزی، ترکیه، و پاکستان و سکوت تأملبرانگیز اکثر دولتهای عربی قابل توجه بود. آمریکاییها که خود را با مشکلی جدید در افغانستان مواجه میدیدند، سعی کردند در وهله اول با عذرخواهی مکرر، افکار عمومی در افغانستان را آرام کنند و در عین حال، با هدایت افکار افغانها به سمت موضوعی فرعی (عذرخواهی اوباما و مقامات ارشد نظامی آمریکایی)، افکار عمومی در افغانستان را منحرف نمایند. شکی نیست که حادثه اخیر در بگرام، چالش بزرگی فراروی انعقاد پیمان راهبردی آمریکا و افغانستان قرار داده و شاید بتوان گفت اقداماتی مشابه برگزاری لویه جرگه سنتی و هزینه کردن میلیونها دلار از سوی حامد کرزای نیز نتواند مشروعیت آسیبدیده واشنگتن را اعاده کند. کشتار حدود چهل افغان معترض به هتک حرمت قرآن کریم طی حدود یک هفته ناآرامی در شهرهای بزرگ افغانستان نظیر کابل، جلالآباد، و هرات نیز بهشدت چهره آمریکا را نزد افغانها خدشهدار کرده است. در چنین شرایطی، دولت اوباما میکوشد ضمن ترغیب دولت کرزای به پذیرش امضای پیمان راهبردی تا پیش از برگزاری نشست شیکاگو، خود را بهشدت از پیامدهای اعتراضات ضدآمریکایی در افغانستان دور نگاه دارد.
4. هتک حرمت قرآن از سوی آمریکاییها، حمله عناصر منتسب به طالبان به مراکز تحت کنترل آمریکا در افغانستان را در پی داشت که در مهمترین آنها دو مشاور نظامی آمریکایی در وزارت داخله (کشور) افغانستان به ضرب گلوله فردی در پوشش نیروهای امنیتی افغان، به قتل رسیدند و هفت سرباز آمریکایی نیز طی انفجار نارنجک در تظاهرات ضدآمریکایی در ولایت قندوز (در شمال افغانستان) مجروح شدند. این حوادث نهتنها روند انتقال تدریجی مسئولیت به نیروهای امنیتی افغان تا پایان سال 2014 را با تردید مواجه ساخته، بلکه بهنوعی مذاکرات اولیه طالبان و واشنگتن در قطر را نیز تحتالشعاع قرار داده و بینتیجه بودن آن را ثابت کرده است. در واقع، بهنظر میرسد طالبان قصد داشته با این حملات، بهنوعی قدرتنمایی کند و نشان دهد که قادر است محیط را برای آمریکاییها در افغانستان، ناامنتر از قبل نماید.
در همین حال، تلاشهای آمریکا برای تأثیرگذاری هر چه بیشتر بر روند تحولات افغانستان، روابط پرفرازونشیب پاکستان و ایالات متحده را نیز پیچیدهتر کرده، به طوری که ارتش پرقدرت پاکستان و دولت تحت نفوذ آن به دلیل نگرانی از احتمال بروز جنگ داخلی بر اثر تقابل نظامی با گروههای مستقر در مناطق قبایلی وزیرستان (در شمال غرب پاکستان) که عمدتاً زیرشاخههای سازمان القاعده محسوب میگردند، در برابر فشارهای واشنگتن صراحتاً اعلام کردهاند که تمایلی به پذیرش این خطر ندارند. از سوی دیگر، به دلیل وابستگی نظامی و اقتصادی پاکستان به آمریکا، اسلامآباد تصور میکند نمیتواند امکاناتی مانند آنچه آمریکاییها در اختیارش قرار میدهند، از کشور دیگری دریافت نماید. به همین دلیل به نمایندگان طالبان اجازه داد برای مذاکره مستقیم با آمریکاییها، به قطر سفر کنند و حتی گفته میشود خانوادههای آنها نیز از پاکستان به دوحه انتقال داده شدهاند.
ژنرال شجاع پاشا، مدیرکل سابق سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) نیز در سفری به قطر، از روند مذاکره واشنگتن و طالبان ابراز خشنودی کرد. گیلانی، نخستوزیر پاکستان نیز برای نخستین بار طی اقدامی برای نشان دادن حسن نیت خود طی بیانیهای صراحتاً از طالبان خواست دست از جنگ برداشته و به روند گفتوگوهای صلح با دولت کابل بپیوندند. البته این موضع جدید اسلامآباد، پاسخی به درخواست کرزای از پاکستان برای کشاندن طالبان به پای میز مذاکره بود. با این حال، با توجه به وعدههای مکرر مقامات پاکستانی برای همکاری بهمنظور تحقق صلح در افغانستان و عملکرد چندگانه و متضاد آنان در قبال افغانها، چندان نمیتوان به اقدامات اخیر پاکستان در ارتباط با افغانستان امیدوار بود.
نظر شما