راه موفقیت در افغانستان از پاکستان میگذرد
راه موفقیت در افغانستان از پاکستان میگذرد
دوشنبه 9 اسفند 1395
با پایان جنگ سرد و کنار رفتن چتر حمایتی ابرقدرتها از غرب آسیا کشورهایی که روزگاری حوزه نفوذ ابرقدرتها محسوب میشدند به حال خود رها و بهسبب طی نشدن درست روندهای لازم در مسیر دولت ملتسازی امروز تبدیل به نقاط بحرانی در منطقه شدهاند؛ دراینمیان، افغانستان و پاکستان در دهههای اخیر به دلایل متعدد که مهمترینشان ضعف نهاد دولت است، سببسازِ گرههای کور امنیتی در حاشیه مرزهای شرقی ایران شدند. تسری بحران و ناامنی، جمهوری اسلامی را ناگزیر از افزایش هزینههای نظامی و امنیتی خویش کرد. این جریان با اشغال افغانستان و جنگ آمریکا و متحدانش علیه افراطگرایان چهره دیگری به خود گرفت و حضور این نیروها خود موجبات ایجاد ناامنی و تهدیدی امنیتی بیشتر برای ایران بود؛ ازاینرو، ایران به موجب مؤلفههای حاکم بر سیاست خارجی خویش استراتژی خود را بر مبنای یافتن راههای خروج نیروهای فرامنطقهای از حاشیه مرزهای شرقیاش و در ادامه بازگشت امنیت و ثبات به منطقه قرار داد.
ترانزیت مواد مخدر و قاچاق، هجوم آوارگان و برهم خوردن نظم اجتماعی و اقتصادی در داخل، عملیات خرابکارانه، ترویج تفکرات بنیادگرایانه و افراطی و همچنین رواج فرقهگرایی ازجمله معضلات امنیتی ایران درقبال همسایگان شرقی خویش است. ازاینرو، ایران بهعنوان یکی از مهمترین بازیگران منطقهای همواره و خصوصاً پس از اشغال افغانستان توسط آمریکا تلاش خویش را برای همراهی این کشور در بازگرداندن امنیت و ساخت زیرساختها مبذول داشته؛ اما بازگشت امنیت به این کشور منوط به آشتی ملی و برچیده شدن بساط افراطگرایان است که این امر همانگونه که آمریکا در دکترین اوباما به آن اشاره کرده منوط توجه به تحولات حاکم در پاکستان است، بهطوری که باید گفت راه پیروزی بر طالبان افغانستان از پاکستان میگذرد. پاکستان گاه به سبب اتخاذ استراتژی و اهداف خویش در برهم زدن شالوده امور در افغانستان و گاه بهدلیل ناتوانی در مدیریت اوضاعِ ولایات مرزی موجبات گسترش اسکان گروههای تروریستی و تبهکار را فراهم آورده، و مردم بومی نیز به سبب بیتوجهی دولت مرکزی در پاسخ گفتن به نیازهای امنیتی و حیاتی خویش از دولت مرکزی روی گردانده و روبه سوی این گروهها کردهاند؛ درواقع اوباما بهدنبال چرایی عدم تفوق بر ترویستها در خاک افغانستان، راهحل را در مبارزه با افراطگرایان در خانههای امنشان در پاکستان جستوجو میکند و تمرکز صرف روی افغانستان را اشتباه استراتژیک ایالات متحده اعلام داشت؛ زیرا پاکستان تبدیل به محل پرورش، عضوگیری، آموزش و مرکز فرماندهی آنان شده و همچنین رسوخ تفکرات افراطی در این کشور و شکل گرفتن موجی از تفکرات تندروانه و فرقهای، زنگ خطر را برای همگان به صدا در آورد؛ ایران نیز به این مهم باور دارد.
جمهوری اسلامی ایران، پاکستان را حوزه نفوذ خویش میداند و بهعنوان کشور همسایه از تحولات آن اثر میپذیرد و اثر میگذارد. قاعده سرایت مهمترین اصل دراینباره است که باور دارد تحولات و موضوعات درونی کشورها به بیرون از مرزهایشان نیز سرایت میکند. در کنار نقش پاکستان در افغانستان، آشوبها و بحرانهای موجود در این کشور که نتیجه فقر، جنگهای فرقهای و مذهبی و وجود دولت ناکام است موجب سرریز ناکارآمدیهای دولت مرکزی در این کشور به درون مرزهای ایران شده که از آن جمله میتوان به ورود سیلآسای مردم این کشور به درون خاک ایران، تلاش برای تحریک مرزنشینان، قاچاق و عملیات خرابکارانه اشاره داشت. ازاینرو، ایران برای کاهش هزینههای امنیتی و ایفای نقش بازیگری خویش باید استراتژی جامعی درقبال مرزهای شرقی و به تبع آن همسایگان شرقی خویش تدوین نماید.
در افغانستان اولویت ایران بازگشت امنیت، ایجاد ثبات و خروج نیروهای خارجی از این کشور است که برای بازگشت امنیت و ثبات نیاز به شکل گرفتن دولت ملی قوی و آشتی ملی است که همگی در گرو ادغام گروههای تندرو در جامعه و پایان دادن به عملیات خرابکارانه است و تا این مهم به سرانجام نرسد نیرویهای خارجی این کشور را ترک نخواهند کرد؛ به تعبیر بهتر معمای امنیتی ایران چگونگی جایگذاری این مؤلفهها در کنار هم و تدوین راهبرد خویش درقبال این کشور است. در بخشی از این استراتژی بهدلایل گرایش مردم به این گروهها توجه شده و برایناساس فقر، بیکاری و بحرانهای اجتماعی از دلایل این امر اعلام شدهاند و بههمیندلیل، ایران در ساخت زیرساختها و تربیت نیروی انسانی این کشور گامهای مهمی برداشته که از آن جمله میتوان به فعالیتهای سازمان فنی و حرفهای ایران برای تربیت مربی و نیروی کار افغان در ایران و افغانستان اشاره داشت که اتخاذ این دستورکار فواید بسیاری را نصیب ایران میکند: 1. ایران بهعنوان بازیگری منطقهای ابعاد مختلفی از قدرت خویش را در منطقه به نمایش میگذارد؛ 2. ایران بهعنوان بازیگری امنیتساز و ثباتآفرین معرفی میشود؛ 3. با ارتقا سطح مهارت مهاجرین افغان از یکسو، موجبات اشتغال آنها در افغانستان را فراهم و ازسویدیگر، با کمک به ارتقا سطح اشتغال در این کشور از شمار ورود نیروی کار از افغانستان به ایران کاسته میشود و از همه مهمتر بیکاری و فقر که از دلایل عمده پناه بردن مردم به دامان افراطگرایان است، از موضوعیت خواهد افتاد.
در پاکستان فضا اندکی متفاوت است و موضوعاتی نظیر دولت ضعیف، نیروی نظامی مداخلهگر در سیاست، افراطگرایی، فرقهگرایی، مسئله هستهای و فقر از مؤلفههای ثباتزدا و ناامنیآفرین در نگاه جمهوری اسلامی است و از همه مهمتر نقش پاکستان در بحران افغانستان و حمایت مستقیم و غیرمستقیم از طالبان در استراتژی منطقهای ایران بسیار اثرگذار است؛ اما نکته حائز اهمیت برای ایران انتخاب پاکستان میان ایران بهعنوان یک قدرت منطقهای و کشور همسایه و آمریکا بهعنوان قدرت فرامنطقهای حاضر در مرزهای شمالیاش و ابرقدرت است و معمای امنیتی ایران به تعبیری ایجاد تعادل میان این دو وزنه است که پاکستان در شرایط انتخاب قرار نگیرد، بهطور قطع وزنه به سود آمریکا سنگینی خواهد کرد. درطول سالهای پس از انقلاب اسلامی همواره چگونگی رابطه پاکستان و آمریکا مورد توجه ایران بوده و به تعبیر بهتر نوعی همبستگی منفی حکمفرما بوده است؛ بهاینمعنا که هرگاه پاکستان به آمریکا نزدیک شود، این به معنایِ دوری از ایران و با آغاز تنش میان اسلامآباد و واشینگتن این کشور لاجرم به دامان ایران پناه میآورد و روابط خود را ارتقا می دهد. ازینرو، ایران برای حل معضلات امنیتی خویش، ناگزیر از بذل توجه به پاکستان، از راههایی که اسلامآباد منافع مشترک با ایران دارد و کمتر برای آمریکا و دیگر بازیگران حساسیت برانگیز است. نظیر آنچه در سفر رئیسجمهور به اسلامآباد در فروردین سال جاری شاهد بودیم که با تأکید روی مفاد توافقنامه امنیتی تهران ـ اسلامآباد شش سند همکاری اقتصادی و تجاری میان دو کشور به امضا رسید. همان راهی که در افغانستان برای کاهش تبعات امنیتی ناشی از فقر و بیکاری و به تبع آن فرار افغانها به ایران را درپیش گرفت. سیاستی که مزایای اقتصادی هم برای بخش تجاری کشور مفید است و هم در میانمدت و بلندمدت با ریشهکن کردن فقر، کمک به ساخت زیرساختها و... از پیوستن مردم به گروههای تندرو و سرریز شدن ناامنی به درون خاک ایران جلوگیری خواهد کرد.
نظر شما