آمریکا و ابتکار «یک کمربند، یک جاده»
امروزه نقش چین در حال گذار از یک بازیگر مهم و کلیدی در اقتصاد جهانی به یک رهبر جهانی می باشد. این کشور در پنج دهه گذشته از یک قدرت ضعیف به یک قدرت قوی در نظم بینالمللی تبدیل و نقش آن از اتخاذ یک رویکرد منفعلانه در نظام بینالمللی به یک نقش فعال و در تلاش برای اصلاح نظم بینالملل و شکلدهنده به تحولات در منطقه آسیا-پاسفیک تغییر پیدا کرده است. دراینمیان، حضور فعال چین در ابتکارات، طرحها و نهادهایی نظیر سازمان همکاری شانگهای، بریکس، بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا، بانک بریکس، و ارائة الگوی همگرایی اقتصادی منطقة آزاد تجاری آسیا ـ پاسیفیک یا بازار مشترک آسیا ـ پاسیفیک، جادۀ ابریشم جدید ، خواست و ارادۀ جدی این کشور را برای ایجاد نظمی جایگزین، دستکم در اقتصاد بینالملل نشان میدهد. دراینمیان، شاید بتوان در میان ابتکارات مختلف دستگاه سیاست خارجی چین، طرح کمربند اقتصادی جادة ابریشم (تحت عنوان «یک کمربند، یک جاده») ـ بهعنوان یک طرح اقتصادی که تقریباً 64 درصد از جمعیت جهانی، 39 درصد از مناطق سرزمینی، 37 درصد از تولید ناخالص جهانی را دربر میگیرد ـ را مهمترین ابتکاری دانست که اراده چین را برای حرکت آرام به سمت برونگرایی و ایفای فعالتر نقش یک قدرت منطقهای نشان میدهد. در سالهای اخیر چین بهطور جدی ازطریق هر مسیر ممکنی این ابتکار را تبلیغ و حمایت کرده است. آنها این ابتکار را در نشست یک کمربند یک جاده برای همکاری بینالمللی که در مه 2017 برگزار گشت، ارتقاء دادند. این نشست به ریاست رئیسجمهور چین و با شرکت نمایندگان نزدیک به یکصد کشور ازجمله 29 رئیس دولت برگزار شد. تاکنون چین توافقات همکاری در این ابتکار را با حداقل 68 کشور و سازمان بینالمللی امضاء و صدها پروژه در رابطه با آن را تعریف نموده است. از همه مهمتر اینکه چین برای حمایت از این ابتکار تمامی سیاستهای خارجی، تجاری و مالی خود را بهکار گرفته است.
بههرحال، برنامه چین آنقدر بزرگ است که واشینگتن نتواند آن را نادیده بگیرد بهخصوص اینکه این ابتکار بیشتر نواحی پرتلاطم خاورمیانه، دریای چین جنوبی، هند و پاکستان، اروپای شرقی، آسیای مرکزی و غیره را دربر دارد که ایالات متحده در آن منافع حیاتی دارد. نوع نگاه واشینگتن به ابتکار «یک کمربند، یک جاده» بدون شک بر روابط چین و آمریکا تأثیر دارد. علیرغم ماهیت تغییردهنده بازی این ابتکار و دربرگیری مناطقی که ایالات متحده آمریکا در آن دارای منافع حیاتی است ، هم دولت اوباما و هم ترامپ کموبیش توجه خاصی به این ابتکار نداشتهاند؛ بهطوریکه حتی کنگره آمریکا از زمان ارائه این طرح تقریباً در هیچ جلسه استماعی به آن نپرداخته است. اگرچه در برخی مواقع آمریکا تلاش کرده است تا ازطریق تاکتیکهای قدرت نرم این طرح را تحلیل ببرد که البته در این امر ناموفق بوده است؛ برای مثال واشینگتن تلاش کرد تا علیه شکلگیری بانک زیرساخت آسیایی (AIIB) لابی و از این طریق این ابتکار را تحلیل ببرد؛ اما این مخالفت اشتباه بوده؛ بهطوریکه کشورها یک به یک به این بانک پیوستند: انگلستان، آلمان، رژیم صهیونیستی و حتی کانادا بهعنوان اولین کشور از منطقه آمریکای شمالی به این طرح پیوست.
واکنش آمریکا به طرح «یک کمربند، یک جاده»
قبل از برررسی واکنش آمریکا به طرح «یک کمربند، یک جاده» باید تأثیر سیاستهای نظامی، اقتصادی و زیستمحیطی و دیپلماتیک آمریکا بر نوع نگاه چین و سهم آنها در طراحی این ابتکار را مورد توجه قرار داد. سیاست بازتوازن استراتژیک دولت اوباما از اروپا و خاورمیانه به آسیای شرقی ـ معروف به ثقلگرایی آسیایی ـ به احساس در محاصره قرار گرفتن در چین دامن زد. همچنین استفاده و نفوذ آمریکا در نهادهای مالی بینالمللی از دیگر دلایل نارضایتی چین از آمریکا بوده است که میتوان بهعنوان عواملی تأثیرگذار بر تغییر سیاست خارجی چین و طراحی ابتکار «یک کمربند، یک جاده» از آنها یاد کرد.
در رابطه با برداشت آمریکا از ابتکار «یک کمربند، یک جاده» میتوان گفت که میان تحلیلگران دانشگاهی و سیاست خارجی آمریکا هیچ اجماعی درباره اهداف و تأثیرات این ابتکار بر روابط آمریکا با چین یا نقش چین در جهان وجود ندارد و بسیاری آن را بهعنوان یک حوزه فرصت و تهدید میبینند.
حوزههای تهدید: انتخاب ترامپ درحال تغییر تفکر درباره نقش آمریکا در جهان و بهخصوص سهم آمریکا در توسعه اقتصاد جهانی است. با توجه به بودجه پیشنهادی سال 2018 آمریکا , رهیافت اول آمریکای ترامپ در حوزه سیاست خارجی منجربه کاهش شدید بودجه برای توسعه اقتصادی در بسیاری از کشورها شده است که تعداد بسیاری از این کشورها در مسیر ابتکار «یک کمربند، یک جاده» قرار دارند. همچنین کاهش کمک به بانک جهانی و دیگر سازمانهای مالی باعث شده است تا بسیاری از کشورها بر روی کمک از چین حساب باز کنند. بااینحال روابط آمریکا با چین در دوران ترامپ بهتر از آن بوده است که پیشبینی میشد. این امر عمدتاً بهخاطر وابستگی واشینگتن به حمایت پکن در برخی بحرانها مثل بحران کره شمالی است؛ اما طرح «یک کمربند، یک جاده» میتواند بهعنوان یک نقطه اختلاف میان دو کشور بروز کند. در میان کارشناسان، برخی نگرانند که این ابتکار باعث افزایش اختلاف در اقتصاد سیاسی و روابط دولت ـ جامعه بین آمریکا و چین شود. این ابتکار مبتنیبر نوعی از مدیریت اقتصادی تحت هدایت دولت قرار دارد که از نظر بسیاری از آمریکاییان پذیرفته نیست. یکی دیگر از نگرانیهای آمریکا این است که چین درصدد ایجاد یک چهارچوب اقتصادی یا نهادهای بینالمللی جدید است که به موازات یا جایگزینی کامل رژیمهای مالی ـ اقتصادی تحت رهبری آمریکا مثل نهادهای برتون وودز یا نظام مالی مبتنیبر دلار کار کند. براساس این دیدگاه، ابتکار «یک کمربند، یک جاده» و بانک زیرساخت آسیایی میتواند بهعنوان چالشی برای نظم بینالمللی و آغاز نظمی چینیمحور دیده شود. این ابتکار همچنین میتواند موجب نگرانیهای ژئوپلیتیک برای آمریکا باشد. برایناساس، گاهی از این ابتکار بهعنوان تلاش برای به حاشیه راندن اقتصادی آمریکا، ایجاد حوزه نفوذ در اوراسیا برای چین و یا بهانهای برای گسترش حضور نظامی ماوراء بحار چین یاد میشود.
حوزههای فرصت: برای حفظ روابط چین و آمریکا، دو کشور باید درعین اینکه منافع مورد منازعه را مورد شناسایی قرار دهند، درصدد جستجوی حوزههای همکاری باشند. درحالحاضر، خطر بروز مشکل در روابط وجود دارد بهخصوص اینکه موضوع تغییرات جوی که در دوره اوباما عامل تعامل دو کشور بود در اولویت دولت ترامپ قرار ندارد. دراینمیان، طرح «یک کمربند، یک جاده» یا بهطور کلیتر توسعه زیرساختها میتواند خلأ ناشی از کنار رفتن تغییرات جوی را پر کرده و دو کشور موضوع مشترکی برای همکاری پیدا کنند. چنین همکاریای میتواند تنشها در حوزه تجارت میان دو طرف را کاهش دهد. این طرح به دو کشور این فرصت را میدهد که تمرکز خود را از صرفاً توافقات تجاری به دیگر حوزههای تجارت و از همه مهمتر زیرساختها مثل خطوط لوله، ساخت بنادر دریایی، پایانههای انرژی، قطارهای سریعالسیر و ... معطوف دارند. علاوهبراین، آمریکا میتواند سرمایهگذاری در زیرساخت را تلاشی در راستای حفظ صلح ازطریق توسعه در کشورهایی مثل افغانستان ببیند. یا همچنین تبعات این ابتکار بر رشد اقتصاد جهانی بهعنوان یک فرصت برای آمریکا دیده میشود.
گزینههای پیشِ روی آمریکا درقبال ابتکار «یک کمربند، یک جاده»
از نظر کارشناسان، آمریکا بهطور بالقوه میتواند سه استراتژی درقبال این ابتکار بهکار گیرد:
1ی عدم پذیرش و مقاومت در برابر آن: این گزینه دو کشور آمریکا و چین را در برابر هم قرار داده و همینطور باعث میشود تا تنش میان آمریکا با متحدانش که عمده آنها با مشکلات اقتصادی شدید مواجه و نیازمند سرمایهگذاری چین هستند, افزایش یابد.
2. آمریکا بهطور کامل بهعنوان شریک وارد این ابتکار شود: در رابطه با این گزینه این خطر برای آمریکا وجود دارد که چین از همکاری آمریکا برای پیشبرد قدرت و استیلای خود استفاده کند. ضمن اینکه چنین مشارکتی به مذاق برخی متحدان آمریکا مثل هند خوش نمیآید. همچنین باعث ارتقاء برخی دشمنانش مثل ایران میشود. درنهایت اینکه ممکن است چین خود خواهان حضور آمریکا نباشد؛ زیرا این طرح و ابتکار را مال خود میداند.
3. مشارکت سازنده: چنین گزینهای میتواند نقشی عملگرایانه و درعینحال اجازه انعطافپذیری به آمریکا بدهد. برای این استراتژی میتوان پنج پایه اصلی درنظر گرفت: 1. تأیید، تعدیل و تعامل؛ 2. تنظیم خطوط قرمز؛ 3. تعیین نقش برای آمریکا؛ 4. ورود به طرح در چهارچوب روابط جامع آمریکا ـ چین؛ و 5. ارائه دیدگاههای مختص به خود در حوزه توسعه زیرساخت.
نتیجهگیری
نوع نگاه واشینگتن به ابتکار «یک کمربند، یک جاده» بدون شک بر روابط چین و آمریکا تأثیر دارد. درواقع بسیاری از اختلافات میان چین و آمریکا غیرقابل حل بوده و در بهترین حالت قابل مدیریت است. بنابراین مهم است که دو کشور یک هدف و حوزه همکاری مشترک ایجاد و روابط خود را در زمانهایی که با مشکل مواجه خواهند شد پایدار نگه دارند. تمرکز بر ایجاد زیرساخت ازجمله یکی از این حوزههاست که میتوان آن را در ابتکار «یک کمربند، یک جاده» پیدا کرد. بسیاری از کارشناسان آمریکایی معتقدند که این کشور نباید این ابتکار را تنها از چشمانداز ژئوپلیتیک ببیند؛ زیرا تصویر بزرگتر ژئواکونومیک را از دست میدهد.
نظر شما