منطق ترسیم نظم امنیتی مطلوب ایران


ایران به‌مانند هر کشور کنشگر دیگری در نظام بین‌الملل‏ نمی‌تواند درمورد معادلات امنیتی و نظم امنیتی حاکم بر منطقه‌اش بی‌تفاوت باشد. بنابراین، کسانی که معتقدند فعالیت‌های ایران برای تأمین امنیت خود باید محدود به مرزهایش باشد، از این واقعیت چشم‌پوشی می‌کنند که شرایط و محیط امنیتی ایران به‌گونه‌ای است که نمی‌شود یمن، سوریه، عراق، افغانستان و بسیاری مناطق دیگر در فقر، جنگ و درگیری به‌سر ببرند و عده‌ای گمان کنند که می‌توانند در کشورهای خود امنیت‎‏‎، رفاه و توسعه پایدار داشته ‌باشند. بنابراین ایران برای ثبات و امنیت خود و منطقه باید دراین‌زمینه کنشگری فعال باشد.
اما جدا از جایگاه و اهمیت، نه‌تنها ایران بلکه همه کشورهای منطقه و جهان باید شناخت واقعی و دقیقی از نظام بین‌الملل را مبنای طراحی و تدوین راهبردهای امنیتی برای دست یافتن به نظم امنیتی مطلوب موردنظر خود قرار دهند. برهمین‌اساس، نخبگان علمی و عملی جمهوری اسلامی ایران باید در فرایند تلاش برای تعمیق ادبیات و تثبیت نظم منطقه‌ای موردنظر خویش مدام این سؤال را مدنظر قرار دهند که آیا تصوری که از نظم مطلوب موردنظر خویش دارند، تابع شرایط فعلی و با پشتوانه شناخت دقیق از نظام بین‌الملل صورت‌بندی شده است. آیا روندهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را درنظر گرفته‌اند؟ آیا متغیر کلیدی دوران گذار در نظام بین‌الملل را مدنظر قرار داده‌اند؟ قبل از پاسخ به این سؤالات اساسی باید درنظر داشت، کشوری که بخواهد نظم امنیتی مطلوب خویش را بنا کند، ابتدا باید نظم مطلوب خویش را به‌گونه‌ای ترسیم کند که برای سایر کشورها، رهبران و نخبگان درگیر در آن نظم جاذبه‌ای داشته باشد یا حداقل اگر ترسیم آن جاذبه‌ای ندارد، به‌صورت نظم به بهای بی‌نظمی امنیتی برای سایرین نباشد. به‌عبارتی‌دیگر، نظم موردنظر با منطق تأمین امنیت به قیمت ناامنی منطقه و به‌طور خاص ناامنی همسایگانش نباشد. 
ازاین‌رو، در نوشتار حاضر می‌کوشیم که منطق ترسیم نظم امنیتی مطلوب ایران در منطقه غرب آسیا را صورت‌بندی کنیم. نکات پیشنهادی در این یادداشت هیچ تعارضی با آرمان‌ها، ارزش‌ها و اصول کلان سیاست خارجی ایران ندارند و می‌توانند در کنار حفظ خطوط اصلی و قرمز، آنها را مبنای بازنگری در نظم امنیتی قرار دهند. 
1. ایران باید با درنظر داشتن تجربه‌ تاریخی کشورهایی مثل آمریکا در حمایت از گروه‌های غیردولتی و موجودیت‌هایی با ماهیت تروریستی منطقه، مانند طالبان و داعش، از تسهیل ایجاد هرگونه فضای دگرساز هویتی نامطلوب در کشورهای منطقه پرهیز کند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران نباید به رقبای منطقه‌ای خود مانند عربستان سعودی اجازه هیاهوی سیاسی و رسانه‌ای و درواقع نوعی گفتمان‌سازی حول شیعی کردن اقدامات تهران را بدهد. این امر نیازمند این است که ایران‌هراسی به‌عنوان مقدمه هرگونه ترسیم نظم امنیتی مطلوب مدنظر قرار بگیرد.
2. بخشی از محورهای مطرح‌شده در سخنرانی آقای روحانی در نشست عمومی سال 2017 سازمان ملل می‌تواند پایه اعلامی ترسیم نظم امنیتی مطلوب ایران باشد. جایی که آقای روحانی در این نشست تأکید کرد: «ایران نه می‌خواهد، امپراتوری تاریخی‌اش را احیا کند و نه می‌خواهد، مذهب رسمی‌اش را حاکم کند و نه می‌خواهد انقلابش را با زور سرنیزه صادر کند». این جملات در زمانی گفته شد که کشورهایی مانند عربستان سعودی، آمریکا و رژیم صهیونیستی به‌دنبال ایجاد اجماع جهانی و منطقه‌ای علیه ایران بوده‌اند. علاوه‌براین، تهران گفتگو و مذاکره برمبنای برد ـ برد را تنها مسیر حل‌وفصل بحران‌های جهانی و منطقه‌ای‌ می‌داند. شاهد این ادعا اینکه جمهوری اسلامی ایران مبتکر طرح‌هایی مانند گفتگوی تمدن‌ها و جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری بوده است. با این راهبرد تعاملی، باید درنظر داشت که نهادینه کردن گفتگو ازسوی دولت‌ها و ملت‌ها از مسیر مراودات دوجانبه و چندجانبه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی منطقه‌ای و بین‌المللی می‌گذرد. در این مقطع زمانی خاص، راه افزایش این مراودات برای ایران درگیر شدن در پروژه‌های اقتصادی و تجاری با مناطق غرب و شرق آسیاست.ایران با برخورداری از بزرگ‌ترین ذخائر گاز و نفت در جهان، آمادگی دارد که در یک همکاری بلندمدت، به بازار انرژی جهانی متصل شود و به تأمین امنیت انرژی جهانی کمک کند. دراین‌راستا، ایران می‌تواند با سرمایه‌گذاری مشترک در زیرساخت‌های حمل‌و‌نقل دریایی، ریلی و جاده‌ای، ظرفیت کریدورهای ترانزیت بین‌المللی را ارتقاء ببخشد. تقویت زیرساخت‌های اقتصادی در حوزه‌های گاز‌رسانی، شبکه‌های برق، و ارتباطات ریلی و جاده‌ای، امکان تولید ارزان با دسترسی به بازار بزرگ ملی و منطقه‌ای را برای پروژه‌های متنوع صنعتی در مقیاس‌های بزرگ و کوچک فراهم می‌کند. نتیجه برآمده از این قابلیت این است که ایران می‌تواند در ترسیم نظم امنیتی مطلوب خویش، ضرورت ایجاد فضایی امن برای بهره‌برداری از مزیت‌های کل منطقه را مورد توجه قرار دهد. این امر نه‌تنها منطق کنشگری ایران را توجیه می‌کند، بلکه زمینه درگیر شدن ایران در مناسبات ترانزیتی و انرژی امن جهان را فراهم می‌کند. به هر میزان که ایران درگیر مناسبات بین‌المللی گفته‌شده شود، به همان میزان هم آسیب‌های ناشی از پیگیری سیاست تحریمی و انزوای تهران کمتر خواهد شد.
3. نخبگان و بعضی از رهبران کشورهای عربی، به‌خصوص برخی از کشورهای حوزه خلیج فارس مدعی نوعی نگاه از بالا به پایین سیاستمداران و نخبگان ایرانی به آنها هستند و می‌کوشند با استناد به این نگاه و جملاتی که نشان‌دهنده این نگاه باشد، مردم و ملت‌های عرب منطقه را نسبت به ایران بدبین کنند. این موضوع را اگر در کنار صرف شیعی نشان دادن منطق کنشگری ایران قرار دهیم، به نتیجه‌ای جز همراهی بخش‌هایی از مردم منطقه با خواسته این کشورها نمی‌رسیم. بنابراین، اگر از ابتدای انقلاب اسلامی ایران با محور قرار دادن مردم به‌جای دولت، درجهت نزدیکی به قلب ملت‌های منطقه کوشیده‌ایم، نباید با اتخاذ یک سیاست فرهنگی و گفتمان غیررسمی، این راهبرد و هدف را تخریب کنیم. البته در این موضوع شکی نیست که این نوع نگاه از بالا بیشتر به اظهار‌نظرهای ایرادشده از تریبون‌های غیررسمی برمی‌گردد. بدین‌جهت، برای حل این موضوع علاوه‌بر تلاش برای اجماع درمورد چگونگی عملکرد این تریبون‌ها‏ وظیفه تلطیف این فضا بر عهده رسانه‌ها و نخبگان تأثیرگذار در سیاست داخلی و خارجی ایران است.
4. توجه صرف به مؤلفه مذهبی ـ شیعی در پیگیری شرایط مطلوب امنیتی و غفلت از دو مؤلفه تاریخ و زبان مشترک در مواجهه با قومیت‌ها (مانند پشتون‌ها، تاجیک‌ها، و ازبک‌های افغانستان) و مذاهب خاص (مانند حنفی‌های ضدسلفی افغانستان) توان اوج‌گیری برای رصد بهتر چگونگی ترسیم وضعیت مطلوب امنیتی را از ایران گرفته است. بنابراین بازخوانی در معیارهای تک‌متغیره برای رسیدن به عمق استراتژیک در ابعاد امنیتی و داشتن پایگاه فرهنگی، سیاسی، و تمدنی، از ضروریات سیاست خارجی و امنیتی ایران در منطقه افغانستان و آسیای مرکزی است. این امر زمانی حساسیت خود را نشان می‌دهد که تحلیل‌های داخلی و خارجی درباره بازگشت افراطی‌گرایی و تجدید قوای فکری و نظامی داعش در افغانستان را مدنظر قرار دهیم. امروز نه‌تنها هزاره‌های مسلمان افغانستانی بلکه تمامی مسلمانان این کشور فارغ از مذهب خاص درصورتی‌که در مدار تعریف‌های موسع و گفتمانی سیاست خارجی و امنیتی قرار بگیرند، می‌توانند علاوه‌بر مبارزه با افراط‌گرایی (که ازسوی عربستان سعودی به‌شکل جدی پیگیری و تغذیه می‌شود) و تأمین امنیت این کشور، عمق استراتژیک ایران برای مقابله با افراط‌‌‎گرایی را ایجاد کنند. پرداختن به افغانستان در محور ضرورت توجه همزمان به عناصر تاریخی و فرهنگی در بازتعریف وضعیت مطلوب امنیتی ایران به این دلیل است که بخش گسترده‌ای از مسلمانان این کشور نه‌تنها هرگونه افراط‌گرایی علیه حکومت و دولت مرکزی خود را نفی می‌کنند، بلکه به‌دلیل اشتراک در دو حوزه زبان و تاریخ خود را نزدیک به تمدن ایرانی می‌دانند. ازاین‌رو، دیپلماسی میان فرهنگی و تمدنی حکم می‌کند که از ظرفیت و تنوع قومی افغانستان که گلچینی از اقوام و فرهنگ‌های آسیای مرکزی است به‌شکلی حداکثری استفاده شود. درهمین‌راستا به‌نظر می‌رسد بخش عمده‌ای از راه‌حل مسئله تاجیکستان نیز از راه تجدیدنظر در گفتمان سیاسی ـ امنیتی با قومیت‌ها و مذاهب خاصی است که اگرچه در گفتمان رسمی قرار ندارند؛ اما نمی‌توانند مصداق غیریت گفتمانی باشند و به‌شکل دیگری تعریف شوند؛ زیرا اگر چنین باشد هیچ تفکیکی میان آنها و گروه‌های سلفی طرفدار عربستان صورت نگرفته است؛ برای مثال، نگارنده با استناد به زمینه‌های معرفتی دیپلماسی میان فرهنگی و تمدنی معتقد است تاجیک‌های افغانستان می‌توانند بخشی از راه‌حل دعوت نخبگان تاجیکستان به بازتعریف اولویت‌های امنیتی و سیاسی این کشور باشند. بنابراین، توجه به اشتراکات فرهنگی و تاریخی در مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی، علاوه‌بر ایجاد عمق استراتژیک و رهایی از تنهایی استراتژیک، زمنیه‌های استفاده مناسب از مزایای تجاری و اقتصادی و امنیتی این مناطق را به‌همراه خواهد داشت. 
 
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
اگر تمام تلاش فوق را حول یک جمله خلاصه کنیم آن جمله کلیدی این خواهد بود که ترسیم نظم امنیتی منطقه‌ای مطلوب نیازمند جذابیت داشتن برای دیگر بازیگران کلیدی عایق و حائل در منطقه است. ایران، ترکیه و عربستان، به‌طور خاص در مقاطعی توانسته‌اند این مطلوبیت را پیگیری کنند. تکرار مجدد آن با کمترین هزینه ممکن برای ایران، نیازمند اتخاذ راهبردها و سیاست‌هایی است که قبلاً توسط ایران و سایر بازیگران منطقه‌ای، فرامنطقه‌ای و بین‌المللی تجربه شده است. یکی از بهترین راه‌های آزمون‌شده برای این مقصود را می‌توان در نهادهای مدنی و غیردولتی دید. برای روشن شدن این منظور می‌توان به چین و آلمان اشاره کرد. در این دو کشور بخشی از کار توسط نهادهایی چون بنیاد گوته و بنیاد کنفوسیوس پیش می‌رود؛ اما واقعاً بینادهای سعدی، حافظ و فردوسی در کجای منطق ترسیم نظم امنیتی و سیاسی مطلوب ایران قرار دارند؟ جمله پایانی اینکه مقدورات و امکانات ایران در مواجهه با نامطلوبیت‌های امنیتی متغیر مهمی برای تدوین نظم امنیتی منطقه‌ای مطلوب است. تهران بهتر است با تعیین اولویت‌های منطقه‌ای، مطلوبیت‌های منطقه‌ای برای رفع تهدید و ایجاد حوزه نفوذ را به‌شکل موردی پیگیری کند.