جاده ابریشم: استراتژی امنیت ملی چین
مقدمه
استراتژی جاده ابریشم و فهم جدید چین از قدرت
یکی از مهمترین سه ضلعیهای راهبردی که تاکنون در ادبیات روابط و سیاست بینالملل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است سه ضلعی آمریکا، چین، روسیه است. تغییر و تحولات این سه ضلعی راهبردی از زمان جنگ سرد تاکنون بیشترین تأثیر را بر ساخت معادلات و تحولات صورت گرفته در روابط بینالملل داشته است. لذا میتوان گفت که ماهیت تحولات این سه ضلعی استراتژیک و انتخابهایی که هر یک از این سه قطب میتواند انجام دهند،آینده سیاست و نظم بینالملل را رقم خواهد زد.
چین با مطرح کردن استراتژی کمربند اقتصادی جاده ابریشم و تمرین ائتلافسازی، درحال تلاش برای افزایش حجم و میزان کارتهای بازی خود در این سه ضلعی استراتژیک است. افزایش فشارهای ژئوپلتیکی چین در محیط امنیتی شرقی خود، یعنی منطقه آسیا پاسفیک و همچنین حضور فعال آمریکا در چیدمان اول دفاعی و امنیتی این کشور، میتواند یکی از انگیزههای مهم چین برای یافتن گریزراهی برای فرار از چنین حصر ژئوپلیتیکی باشد. فرار از چنین حصر ژئوپلتیکی باعث آن شده است تا این کشور به سمت محیط های امنیتی غربی خود به خصوص منطقه آسیای مرکزی و قفقاز حرکت نموده و عملا این کشور در حیات خلوت روسیه قرار گیرد.
شاید دقیقا به همین دلیل باشد که برخی از نگرشهای روسی معتقدند که استراتژی یک کمربند ـ یک جاده، ابزاری برای نفوذ چین در اوراسیاست که درعینحال، توسط امریکا هم حمایت میشود و آمریکا تلاش دارد تا چین را بهعنوان آلترناتیوی برای روسیه در این محیط معرفی نماید. به بیان دیگر، نگرش اولیه روسیه نسبت به این استراتژی آن بود که درواقع چینیها تلاش دارند تا با این طرح، آسیای مرکزی را از روسها بربایند. (قوت چنین ادراکی را بیشتر میتوان در میان سرویس امنیتی فدرال، سرویس اطلاعات خارجی و همچنین شورای امنیت روسیه مشاهده نمود). از سال 2002 تا 2003 تجارت منطقه آسیای مرکزی با چین تقریبا سیصد درصد افزایش یافت یعنی از یک میلیارد به سه میلیارد دلار و از 2004 تا 2006 نیز این میزان 150 درصد رشد داشته و به ده میلیارد رسید. در سال 2008 و قبل از وقوع بحران اقتصادی بینالمللی، تجارت چین و اسیای مرکزی به 25 میلیارد دلار افزایش یافت، این درحالی بود که تجارت روسیه با این منطقه 27 میلیارد دلار بود و از این سال به بعد چین از روسیه پیشی گرفت و حجم روابط تجاری این کشور با منطقه به 29 میلیارد دلار رسید، درحالی که حجم روابط تجاری روسیه به 22 میلیارد دلار کاهش یافت. در هر حال باید گفت که بخشی از کشش قدرت چین به خصوص در ابعاد اقتصادی در منطقه آسیای مرکزی محقق شده است و کارتهای بازی چین در این منطقه در مقایسه با گذشته افزایش یافته است. ازاینرو باید گفت که حضور چین در چنین سه ضلعی راهبردی میطلبد که این کشور بهدنبال طرحهایی برای افزایش سهم و همچنین کارتهای بازی خود در این سه ضلعی باشد. این مسئله طبیعتا محیط فوری امنیتی جمهوری اسلامی ایران را نیز در آینده بیشتر متاثر خواهد ساخت؛ زیرا ورود چین بهعنوان قطب سوم در کنار آمریکا و روسیه، میتواند محیط سیاستگذاری منطقهای به خصوص در آسیای جنوبی و همچنین آسیای مرکزی را متحول نموده و طبیعتا این مسئله محیط تصمیمسازی کلان کشور و همچنین انتخابهای استراتژیک کشور را در کنار بیشتر نمودن، پیچیدهتر هم خواهد کرد.
جاده ابریشم و تبدیل منازعات پرشدت به منازعات کم شدت
واقعیت آن است که بحران اقتصادی سال 2008 میزان اعتماد به نفس ملی چین را برای ساخت و نهادینه نمودن برخی سازههای اصلاحی در نظم مستقر افزایش داد و همچنین حرکت این کشور به سمت تلاش برای کسب دستاوردهای بیشتر هم در محیط پیرامونی خود و هم در محیط های فراپیرامونی را بیش از گذشته برجسته نمود. این مسئله ابهامات زیادی در ارتباط با ایده مسئولیتپذیری این کشور و افزایش درک تهدیدی از چین بهخصوص در مناطق پیرامونی این کشور نیز به وجود آورد. رشد 202 درصدی واردات تسلیحات ویتنام و تغییر رتبه این کشور از رتبه 29 به رتبه ده در واردات تسلیحات و همچنین رشد 426 درصدی واردات تسلیحات فیلیپین را شاید بتوان درنتیجه همین ادراک تهدید و قدرتیابی چین دانست. نکته مهم دیگری که در تداوم این مسئله به وجود آمد آن بود که پروژه امنیتی کردن چین و القای تصور رسیدن این کشور به «نقطه گریز» و دستیابی به هژمونی منطقهای هم متعاقب این قدرتیابی و به خصوص با افزایش دامنه منازعات ارضی این کشور با ژاپن، ویتنام، فیلیپین و ... نیز توسط آمریکا ایجاد و گسترش یافت. ظهور و بروز چنین تحولاتی و تداخل آن با بحرانهایی مانند بحران کره شمالی و همچنین مسئله تایوان، احتمال افزایش شکنندگی در نظم مستقر و وقوع منازعات پرشدت (هر چند در شکل محدود) را در این منطقه افزایش داد. از اینرو می توان گفت که ابتکار و طرح به موقع چین در ارتباط با استراتژی یک کمربند ــ یک جاده اولا امکان تبدیل رقابتها و اختلافات منطقهای به منازعات پرشدت را لااقل تاکنون کمرنگتر ازگذشته نموده است و دوما احساس نیازمندی استراتژیک به سرمایه چینی در منطقه پیرامونی این کشور را افزایش و سطوح حساسیت و ادراک تهدید منطقهای را بهصورت نسبی کاهش داده است.
نیازمندیها و دغدغههای امنیتی چین در محیط غربی خود میطلبد تا این کشور تلاش نماید تا هزینه ریسک های امنیتی این منطقه را با کشورهای موجود به اشتراک گذارد. این دغدغه و تصمیم چین از دهه 90 آغاز و با تشکیل سازمان همکاری شانگهایی تداوم و درحالحاضر با پیگیری استراتژی جاده ابریشم، بیش از گذشته تکامل یافته است. بمبگذاری در سفارت چین در قرقیزستان در آگوست 2016 درواقع میتواند به منزله نشان دادن آسیب پذیری خارجی چین در منطقهای که درواقع قلب و مرکز اجرای استراتژی کمربند اقتصادی جاده ابریشم است، باشد و از اینرو نوع و چگونگی مقابله با این تهدیدات برای چین بسیار حساس و حیاتی است.
نتیجه گیری
چین توانسته است در چند سالی که از ابداع و اعلام این طرح میگذرد به خوبی آن را تئوریزه و اجرایی نموده و تصویرسازیهای موثری نیز برای باورمند نمودن این ایده انجام دهد. برگزاری اجلاس اخیر جاده ابریشم در چهاردهم و پانزدهم می 2017 در چین و حضور سران 29 کشور در این اجلاس و همچنین تلاش برای برگزاری دور دوم این اجلاس در سال 2019 نشان میدهد که چینی ها برای تبدیل این ایده به عمل و تقویت آن(به صورت محدود) بسیار مصمم هستند. جاده ابریشم در واقع ایده و استراتژی چگونگی تخصیص بهینه منابع استراتژیک چین است و به همین منظور باید گفت که قاعدتا این ایده از طول و عرض خاصی برخوردار است؛ البته مفهوم سازی استراتژی جاده ابریشم بهعنوان «استراتژی امنیت ملی چین» لزوما به این معنا نیست که باید صرفا نگاهی «تهدیدمحور» به این پروژه داشت. لیکن هدف آن است که به این طرح از زوایای متفاوت نگریسته شود تا بتوان با یک ادراک مناسب، به تعریف سازوکارهای همکاری-گرایانه با این پروژه پرداخت. به نظر میرسد که اولویت تخصیص منابع استراتژیک چین در قالب استراتژی جاده ابریشم در حال حاضر بر محیط امنیتی غربی این کشور متمرکز است و طبیعی است که جایگاه دیگر کشورهای نزدیک از جمله جمهوری اسلامی ایران در این استراتژی هم در وهله اول به توانمندی و نوع ارتباطی که کشور با محیط امنیتی غربی چین و دخل و تصرفی که میتواند در این محیط به صورت مستقیم یا غیرمستقیم داشته باشد، مربوط میشود. این استراتژی درحال تغییر محیط امنیتی جنوب و همچنین شمال شرقی کشور است و درصورتی که «کشش قدرت چین» با همین شیب در سالهای آینده تداوم یابد، ما باید از «تهدیدات چین محور» محیط فوری امنیتی کشور بیشتر سخن بگوییم.
نظر شما