پوپولیسم ژرمنی نقش مساله اسلام و مهاجرت
در سال مورد مناقشه ۲۰۱۵، ناگهان در حدود ۴/ ۱ میلیون نفر مرد جوان مسلمان وارد آلمان شدند که این شمار از پناهجویان در حدود شش برابر فرانسه بود. آلمان تا پیشازاین تاریخ، فرهنگ خوشامدگویی و استقبال از کارگران میهمان ترکیهای را در کارنامه داشت که تجربهای موفق محسوب میشد. بااینحال، در این تاریخ حزب راست افراطی جایگزینی برای آلمان توانست موقعیت بهرهبرداری و مساله تعارض فرهنگی را برجسته کند. در ذیل به برخی از محورهای مهمی که بهعنوان نقش اسلام و مهاجرت در رشد احزاب راست در آلمان مطرح شدهاند، اشاره شده است:
- نقش مسلمانان در ظهور پوپولیسم جدید در غرب: بهرغم اینکه مسلمانان فقط ۸ درصد از جمعیت کشورهای مختلف غربی را تشکیل میدهند، اما حضور آنها باتوجهبه تمایز مهمی که در شعارهای احزاب راست و چپ ایجاد کردهاند، یکی از موضوعات مهم در عصر پوپولیستی محسوب میشود. تمامی طیفهای احزاب راست بر تعارض فرهنگی و مذهبی مهاجران مسلمان و همچنین افزایش «نگرانکننده» شمار جمعیتشناختی آنها تاکید دارند. افزایش احساس ضد اسلامی بهمعنای تغییر نگرش عمیقی در سیستم احزاب و حرکت از شکاف اقتصادی به شکافهای فرهنگی است. درنتیجه، رویکرد درقبال اسلام و مسلمانان راهی است که دموکراسیهای غربی ازخلال آن به مسائل فرهنگ، مذهب، هویت و ملیگرایی میپردازند و تعریف میکنند که چه کسی هستند.
- تبدیل شدن آلمان به جامعه مهاجرتی: در ابتدای سالهای ۲۰۰۰، آلمان بههیچوجه بهعنوان جامعهای مهاجرتی درنظر گرفته نمیشد و مهاجرت در آن بهمعنای استخدام نیروی کار از خارج، بهویژه کارگران مهمان ترکیهای بود که هرگز مشکل سیاسی چشمگیری ایجاد نکرده بودند. در سال ۲۰۰۵ دولت آلمان رسما اعلام کرد که طبق شاخصهای جمعیتشناختی، آلمان به کشوری مهاجرتی تبدیل شده است. سپس در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ چارچوبهای قانونی برای تغییر حق شهروندی از «خون» به بنیانی حقوقی ایجاد شد. این تغییرات آرام، بسترساز پذیرش تحولات اجتماعی در این کشور بودند. باوجوداین، در سال ۲۰۱۵ تصمیم درهای باز آنگلا مرکل، گویا چکشی بود که مُهر ثبت آلمان بهعنوان جامعهای مهاجرتی را بر فرهنگ و آینده این کشور میکوبید، یا حتی شاید بالاخره مردم این کشور را با این واقعیت نو روبهرو کرد. درهرحال، نتیجه این تصمیم همراهی خیل گستردهای با آرای ملیگرایانه راست افراطی بود.
- تغییر اهداف حزب جایگزینی برای آلمان: این حزب در ابتدای فعالیتش رویکردی اقتصادی داشت و حامی اقتصادی مبتنیبر هویت و غرور ملی در پیشگامی اقتصادی بود، اما در سال ۲۰۱۵، همزمان با بحران پناهجویی، دعوایی داخلی در حزب رخ داد و ریاست حزب از برند لاک که کارشناس امور اقتصادی بود، به خانم فروکه پتری، یکی از مخالفان شدید گسترش اسلام در جوامع غربی رسید و او اندیشههای حزب را کاملاً بر ضدیت با مهاجرت و پناهجویی متمرکز کرد. بحران ۲۰۱۵ برای پتری فرصتی ساخت که هم در داخل حزب قدرتمند شود و هم حامیان و طرفداران حزب جایگزینی برای آلمان را با سرعتی بینظیر افزایش دهد.
- تلاش برای تعریف اسلام آلمانی: بسیاری از افرادی که امروز عضو حزب آلترناتیو برای آلمان هستند، بهویژه افراد اهل آلمانغربی، مخالف افراطگرایی بهشمار میآیند. برخی از آنها حتی سابقه مبارزه با تفکرات نئونازی را دارند. آنچه موجب شده است آنها به ادعای خود به این حزب افراطی بپیوندند تلاش مدنی برای حفظ ارزشهای فرهنگی و مقابله با پیامدهای برخورد اسلام و اصول جامعه لیبرال و سکولار آلمان است. از دید این افراد، «اسلام متعلق به جامعه آلمان است»، اما «این اسلام، متعلق به جامعه آلمان نیست»؛ و منظور از «این اسلام»، اسلامی است که عناصر افراطگرایانهای، از نوع پوشش گرفته تا رفتار درآن دیده میشود.
- خوراک رسانهای حزب آلترناتیو برای آلمان: بخشی از تبلیغات برای جذب اعضا و حامیان حزب جایگزینی برای آلمان، رایگان و بدون هیچ چشمداشتی ازطرف رسانههایی فراهم میشود که حوادثی مانند قتل آلمانیها یا تجاوز به آنها بهدست مهاجران را بهنوعی پوشش میدهد که وجه تعارض فرهنگی، جامعه ازهمگسیخته، ناتوانی دولت و احزاب حاکم در مدیریت وضعیت جامعه، نبود امنیت و... در آنها پررنگتر از واقعیت جاری باشد. این رسانهها که در ظاهر فقط هدفشان جذب مخاطب است، درحقیقت ذهنیت جامعه را برای پذیرش سریع و آسان افکار ضدمهاجرتی و اسلامهراسانه آماده میکنند.
چشمانداز
درحالیکه آلمانغربی سابق تلاش دارد پیوندهای هویتی خود را با اروپا و بهویژه با دیدگاههای الحاق، پساملیگرایی و تااندازهای سکولاریسم حفظ کند، ورود شمار بسیاری از تازهواردان مسلمان همراه با ترس از تروریسم و اسلامیسازی آلمان در داخل دیدگاههای بدنه نخبه سیاسی آلمان رسوخ کرده است. شاید بتوان گفت حزب آلترناتیو برای آلمان درمقایسهبا دیگر احزاب این موضوع را با صدای بلندتر و شجاعانهتری مطرح کرده است، اما درواقع در عمق پنداشت دیگر احزاب نیز نوعی نگرانی و ترس از آینده دیده میشود.
ازطرفدیگر، حزب آلترناتیو برای آلمان روی این موضوع سرمایهگذاری کرده است و با ملیگرایی و تاکید بیشتر بر قیمومیت، دیدگاه خاص خود را درمورد اروپا دارد. شاید حل مساله باید به طرفی سپرده شود که اغلب در معادلات نادیده گرفته شده است. این طرف، مهاجران مسلمانان هستند و این احتمال وجود دارد که قادر باشند راهی بیابند تا حس کرامت انسانی خود و همزمان هویت فرهنگی مطابق با جامعه آلمان را حفظ کنند. آنها باید در بافت درحال تغییر جامعه آلمان برای خود خانهای و راهی برای الحاق بیابند.
در معنای بنیادی، پوپولیسم آلمانی تلاش بسیاری از مردم عادی برای آشتی با دیدگاههای نخبگان سیاسی است. جلوه پوپولیسم آلمانی همزمان عوامانه و آشناییزدا است. باوجوداین، مسائلی که حزب آلترناتیو برای آلمان مطرح کرده است به دغدغه بخشهای مختلف این جامعه تبدیل شده است. در مرکز این مسائل پرسشهایی درباره مردمسالاری، قیمومیت و هویت دیده میشود.
درنتیجه، آینده حزب آلترناتیو برای آلمان، شدیدا به توانایی بازی با مهرههایی مثل ترسهای هویتی و آینده آلمان بستگی دارد. باتوجهبه اینکه مهاجران بیخبر از اوضاع داخلی این کشور قدم به خاک آلمان میگذارند، بسیار بعید است که بتوانند تغییری در شرایط ایجاد کنند و بعید است قوانین بتوانند جریان فرهنگزدایی و بازآموزش فرهنگی مهاجران را برای رسیدن به نتیجه دلخواه مدیریت کنند. بنابراین رشد احزاب راست و اندیشههای آنان از آینده آلمان جداییناپذیر است، اما حزب آلترناتیو برای آلمان درحال تغییر است و درمقایسهبا حزب ملیگرای راست فرانسوی به رهبری مارین لوپن، فقط یک تریبون ندارد و میتواند متحول شود یا جای خود را به دیگر احزاب راست افراطی دهد.
نظر شما