ارزیابی سفر جان کری به ترکیه و رابطه آنکارا و واشنگتن


ارزیابی سفر جان کری به ترکیه و رابطه آنکارا و واشنگتن
 
 
شنبه 7 اردیبهشت 92
 
  
 
 جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، در کمتر از دو ماه گذشته برای دومین بار به ترکیه سفر کرد و هدف خود را بهبود روابط بین ترکیه و اسرائیل اعلام نمود. در‌واقع، تلاش دولت باراک اوباما نشانگر اهمیت سیاست‌های خاورمیانه‌ای واشنگتن و برقراری تعادل در روابط شرکای منطقه‌ای است. 

اهمیت سفر جان کری به ترکیه از آنجا نشئت می‌گیرد که اخیراً باراک اوباما در دیدار با بنیامین نتانیاهو در تل‌آویو خواستار عذرخواهی اسرائیل از ترکیه بخاطر کشته شدن 9 شهروند ترکیه‌ای در یک کشتی حامل کمک‌های بشردوستانه به غزه شده بود. در‌واقع، رئیس‌جمهور آمریکا در راستای تحقق خواسته‌های رجب طیب اردوغان حرکت کرد تا بار دیگر اردوغان را متقاعد سازد تا روابط آنکارا و تل‌آویو مجدداً به سمت عادی‌سازی حرکت نماید. بدین‌ترتیب، در کنار متغیرهایی از‌قبیل: عادی‌سازی روابط ترکیه و اسرائیل و نقش ترکیه در بحران سوریه، نگارنده تلاش دارد ضمن تأکید بر دو متغیر فوق، موضوع را بر‌اساس نحوه و نوع مطالبات ترکیه در نظام بین‌الملل قرار دهد. بر این باور، استراتژیست‌های ترکیه، سیاست خارجی خود را در کنار مقوله بحران معنا و مطرح می‌کنند. بدین‌ترتیب، استراتژی دولت اردوغان و کشور ترکیه در عرصه نظام بین‌الملل زمانی معنا پیدا می‌کند که آنها با استفاده از خلاءهای ناشی از بحران، خود را مطرح نمایند و هم‌راستا با قدرت‌های بزرگ در‌پی مطالبات خود باشند؛ به‌همین‌‌سبب، ترکیه در چند سال اخیر علاوه‌بر تلاش برای الحاق به اتحادیه اروپا، نقش خود را در خاورمیانه افزایش داده است. به‌نظر می‌رسد صرف‌نظر از سودهای اقتصادی و فنی همسویی روابط ترکیه با آمریکا، آنکارا در بازیگری نظام بین‌الملل نقش بیشتری را از واشنگتن می‌خواهد. این موضوع کمک می‌کند شرکای اروپایی آمریکا نیز سطح مناسبات خود را با ترکیه ارتقا دهند. بر‌همین‌مبنا، به‌دنبال واکنش منفی اتحادیه اروپا به طرح لغو روادید اتباع ترکیه‌ای در سفر به اروپا و امضا نشدن موافقتنامة مربوط، شاهد افزایش سطح مناسبات ترکیه، آمریکا و اسرائیل هستیم. حتی نخست‌وزیر ترکیه که در اظهارات قبلی خود گفته بود «اسرائیل برابر است با جنایت علیه حقوق بشر»، آن را سوء‌تفاهم نامید. از طرفی، برای اسرائیل و آمریکا، ترکیه نقش ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی فوق‌العاده مهمی دارد و به‌واسطه نزدیکی به گروه‌های فلسطینی می‌تواند کمک بزرگی به واشنگتن و تل‌آویو نماید. اساساً نوع روابط ترکیه با آمریکا هم‌راستا با نحوه برخورد اتحادیه اروپا با آنکارا و بحران‌های منطقه‌ای تنظیم می‌گردد. 

برخلاف بسیاری از صاحب‌نظران که می‌گویند آمریکا در دوران تصدی جان ‌کری در وزارت خارجه، راهی کاملاً عکس جورج میشل، نماینده سابق کاخ سفید در پرونده ‌صلح خاورمیانه را طی خواهد کرد، استدلال نویسنده بر این است که مسائل خاورمیانه، مسئله‌ای بسیار سخت و دشوار است و تغییر وزیر امور خارجه آمریکا پویایی موجود را تغییر نخواهد داد و جان کری در ‌مقام وزیر امور خارجه تغییری در روند همکاری و پویایی‌های چند‌بعدی ترکیه و آمریکا در قبال خاورمیانه ایجاد نخواهد کرد؛ زیرا سفر او به ترکیه قبل از سفر به اسرائیل در‌واقع نشانگر پیگیری سیاست‌های سنتی آمریکا در منطقه است. این استراتژی مطابق همان استراتژی‌هایی است که از زمان هنری کیسینجر شروع شد و تا به امروز نیز در دستگاه سیاست خارجی آمریکا در‌مقابل ترکیه مشاهده می‌شود. گفتنی‌است واشنگتن تلاش دارد تا با استفاده از تمام ظرفیت‌های خود شرایط همکاری‌های آنکارا و تل‌آویو را در راستای فعالیت‌های امنیتی و اطلاعاتی منطقه‌ای حفظ نماید. 

هر چند استراتژیست‌های ترکیه در چند سال اخیر در‌پی تبدیل شدن از کشوری حامی به کشوری الگو در منطقه هستند، برای اجرای افکار خود در‌جهت حداکثرسازی منافع عینی، مادی و ماهوی‌شان در سیاست‌های اعلامی خود از اسرائیل به‌شدت انتقاد کرده‌اند، که این مسئله از نظر نویسنده از سیاست‌های آرمانگرایانه حزب حاکم عدالت و توسعه به‌شمار می‌رود و در چهارچوب سیاست‌های واقعگرایانه حاکم بر دولت ترکیه قرار ندارد. در‌واقع، این موضوع در سیاست‌های دو‌پهلو و دوگانه سنتی ترکیه نهفته است و انتقادهای اخیر ترکیه از اسرائیل را باید در کیش شخصیتی سران آنکارا جستجو کرد، نه در سیاست‌های اعمالی ترکیه. اما به‌نظر می‌رسد دیدارهای مداوم مقامات ترکیه و آمریکا با یکدیگر در همان سیاست‌های سنتی دو کشور یعنی اول اعتمادسازی و بعد، آغاز مذاکرات نهفته است و بسیار ساده‌لوحانه خواهد بود که سفر جان کری را به آنکارا در راستای آشتی ترکیه و اسرائیل بررسی کنیم؛ به‌بیان‌دیگر، مذاکرات ترکیه و آمریکا در فرایند تاریخی شبکه‌های گسترده همکاری‌های موجود میان آنکارا و واشنگتن قرار دارد. 

ایالات متحده همواره از سیاست‌های اسلام‌گرایانه دل‌چرکین است؛ اما برای واشنگتن این امر بی‌علت نبوده است. بی‌گمان آمریکا با حمایت از حزب عدالت و توسعه نشان داده است که در جهان دست‌کم یک حزب اسلام‌گرا یا حزبی که ریشه‌های اسلامی دارد می‌تواند شریکی پایدار برای ایالات متحده و به‌مثابه انگیزه‌ای در‌جهت ثبات منطقه باشد. اکنون حزب عدالت و توسعه از این آستانه گذر کرده است و واشنگتن امیدوارانه احساس می‌کند که می‌تواند با احزاب اسلام‌گرای دیگر کشورها در آینده معامله کند. بر‌این‌اساس، سیاست دولت اوباما بر‌مبنای ترویج الگوی سران ترکیه قرار دارد که ترکیبی از اسلام، سکولاریسم و دموکراسی، و نسخه مشترک آنکارا و واشنگتن برای کشورهای منطقه به‌ویژه کشورهای عربی است. علاوه‌بر‌این، چالش‌های مشترک فراروی آمریکا، ترکیه و اتحادیه اروپا – به‌خصوص تهدید تروریسم، موضوع سوریه، بحران اعراب و اسرائیل و بی‌ثباتی منطقه خاورمیانه – یافتن بنیانی جدید برای همکاری را ضروری ساخته است. در‌واقع، به همان میزانی که اردوغان به‌دنبال روابط حسنه با واشنگتن است، دولت آمریکا نیز که درصدد کنترل جنبش‌های اسلامی است، الگوی اسلام میانه را در حزب عدالت و توسعه می‌بیند و تلاش دارد این حزب حاکم را الگوی جهان اسلام قرار دهد و نیز از آن به‌عنوان بهانه‌ای برای تداوم جنگ علیه حکومت‌ها و سازمان‌های اسلامی‌ای که آنها را بنیادگرا معرفی می‌کند، استفاده نماید. با اینکه در برهه‌ای از زمان روابط ترکیه و آمریکا وارد دوران نقاهت می‌گردد و عدم واکنش آمریکا به گروه تروریستی پ‌ک‌ک و مطرح شدن قطعنامه کنگره درباره نسل‌کشی ارامنه توسط ترک‌های عثمانی گاه باعث می‌شود تا دو کشور نتوانند از ظرفیت‌های کامل برای همکاری مؤثرتر استفاده کنند آمریکا تلاش می‌کند به بهبود چهره ترکیه و ارائه تصویری مناسب از آن در عرصه نظام بین‌الملل کمک کند و حتی وجه‌المصالحه ترکیه با اتحادیه اروپا باشد؛ از زمان به قدرت رسیدن اوباما در آمریکا نگاه کاخ سفید به ترکیه صرفاً معطوف به موقعیت ژئوپلیتیکی نبوده است و مؤلفه‌هایی مانند: قدرت نرم، کودتای نرم و اقناع‌سازی افکار عمومی جهان عرب باعث شده است نقش ترکیه پررنگ‌تر از قبل گردد. با‌این‌حال، نباید فراموش کرد رهبران آنکارا تبحر بسیار زیادی در شانتاژ و مهندسی افکار عمومی دارند و این موضوع کمک بسیار زیادی به آنها می‌کند تا با اقناع‌سازی افکار عمومی جهان عرب و انتقاد شدید از اسرائیل در سیاست‌های اعلامی خود در راستای ترویج و اشاعه الگوی ترکیه‌ای در میان جهان عرب حرکت کنند. به‌ویژه اینکه اردوغان در طی سال‌های اخیر علاقه زیادی از خود نشان داده است که با انتقاد شدید از اسرائیل، عراق، عربستان و سوریه خود را حامی و قهرمان دموکراتیک منطقه معرفی کند؛ به‌سبب آنکه اساساً استراتژی‌های آنکارا با شناسایی حساسیت‌های جهان اسلام و سوار شدن بر موج احساسات جهان عرب سعی می‌کنند منافع خود را حداکثرسازی و جایگاهشان را در معادلات نظام بین‌الملل حفظ نمایند. 

در‌نتیجه، سفر جان ‌کری به ترکیه را از نظر نگارنده باید در‌ راستای تنظیم سیاست‌های خارجی آمریکا در منطقه با مشارکت ترکیه ارزیابی کرد. این گونه سفرها در ابتدای تشکیل کابینه آمریکا برای آنکارا به یک عرف تبدیل شده است که هدف از آن مشارکت ترکیه در برنامه‌های استراتژیست‌های کاخ سفید است؛ زیرا واشنگتن بر‌این‌نظر است که اتصال ترکیه به سیاست‌های خاورمیانه‌ای به آماده ساختن آنکارا برای درک بهتر اتصال آمریکا به خاورمیانه کمک می‌‌کند و ترک‌ها نیز بر‌این باورند که اطلاع از برنامه‌های استراتژیک کاخ سفید به ترفیع جایگاه آنها کمک می‌کند و با آگاهی از این برنامه‌ها علاوه‌بر اینکه استحکامشان بیشتر می‌شود، بهتر می‌توانند نقش منطقه‌ای و جهانی را ارزیابی کنند. به‌گفته آنها، روابط ترکیه و آمریکا و اطلاع آنکارا از برنامه‌های واشنگتن قدرت چشم‌اندازی ترکیه را افزایش می‌دهد تا با پردازش اطلاعات منطقه‌ای برای ایالات متحده ضمن اصول برابری و بازشناسی سیاست جدید کابینه نوپای اوباما، اختلافات را به حداقل کاهش دهند و هر دو طرف متناسب و در راستای خط‌مشی از‌پیش تعیین‌شده حرکت کنند. بر همین اساس، از نگاه رئالیستی، واقعیت روابط ترکیه را باید در لایه‌های سفرهای اولیه وزیر امور خارجه آمریکا به ترکیه جستجو کرد که چشم‌انداز روابط دو کشور را در بطن خود دارد که در همان ابتدا اهداف استراتژیکی دو طرف را برای آینده تضمین می‌کند. تاریخ گواه این مدعاست که این‌گونه سفرهای سنتی کاخ سفید در ابتدای تشکیل کابینه دولت آمریکا به ترکیه منجر‌به پرهیز از اختلافات اساسی دو طرف می‌شود و ضامن اجرایی برنامه‌هاست؛ علاوه‌بر اینکه معاملات امنیتی و اقتصادی ترکیه و اسرائیل نشان می‌دهد اردوغان و نتانیاهو قبل از سفر اوباما و کری مشکلات خود را حل‌و‌فصل کرده بودند.