آینده روابط ایران و هند؛

تلاش برای همگونی منافع در پرتو جبر ساختاری


امروزه بی‌گمان یکی از جلوه‌های پراهمیت عرصه روابط بین‌الملل و سیاست جهانی، پدیده ظهور کشورهایی است که توانسته‌اند در کنار دیگر قدرت‌های مسلط جهانی، دست به نقش‌آفرینی چندبعدی چه در سطوح منطقه‌ای و چه در سطوح جهانی بزنند. تحلیلگران و نظریه‌پردازان عرصه روابط بین‌الملل برای اینگونه کشورها از عنوان قدرت‌های نوظهور استفاده می‌کنند. قدرت‌های نوظهور تاکنون تلاش داشته‌اند تا برای تأمین و حراست از منافع و امنیت ملی خود و با استفاده از ابزارهای خاص در دسترس و منابع ملی کشورشان، قدرت خود را در عرصه روابط بین‌الملل افزایش داده و همزمان تهدیدات پیشِ رو را نیز درمقابل خود رفع کنند. 
یکی از این کشورها که توانسته است با گذشت زمان خود را به‌عنوان قدرتی نوظهور در سطح جهانی مطرح کند کشور هندوستان است. این کشور در سال‌های اخیر و به‌خصوص پس از پایان جنگ سرد توانسته است شاخص‌های قدرت ملی خود را چه در حوزه نرم‌افزاری و چه در حوزه سخت‌افزاری بهبود بخشیده و جایگاه و منزلت خود را در سطح نظام بین‌الملل ارتقا بخشد.
دراین‌میان با توجه به جایگاه ویژه و منحصربه‌فرد جمهوری اسلامی ایران در مناسبات منطقه‌ای، مسئله روابط کشورمان با قدرت‌های نوظهور و ازجمله هندوستان می‌تواند برای تحلیلگران امور بین‌الملل از اهمیت دوچندانی برخوردار باشد. درواقع نقش‌آفرینی قدرت‌های نوظهور در عرصه منطقه‌ای و جهانی چه در قالب نقشی مستقل و چه در قالب بازیگر تأمین‌کننده منافع قدرت مسلط، می‌تواند فرصت‌ها و تهدیداتی را برای ما به‌همراه داشته باشد. طرف مقابل در این ارتباطات یعنی کشور هند نیز در سال‌های اخیر و با توجه به فضای خاص امنیتی حاکم بر منطقه غرب آسیا، تلاش داشته است تا ازطریق به حداکثر رساندن کنش‌های فعالانه موردنظر خود، نفوذ خود را در این منطقه گسترش دهد.
سیاستمداران دو کشور ایران و هند همواره مبنا و چهارچوبی خاص را به‌منظور بسط و توسعه ارتباطات و گسترش منافع متقابل ناشی از این ارتباطات برای روابط دوجانبه میان دو کشور درنظر داشته‌اند. این مبنا و این چهارچوب به تعبیر سیاستمداران دو کشور همان «پایه‌های قوی ارتباطات فرهنگی و تمدنی دوهزار ساله» است. بدون شک متغیر تأثیرگذار فرهنگ و تمدن و مؤلفه‌های مربوطه در روابط دوجانبه میان دو کشور تاکنون توانسته است در گسترش هرچه بیشتر ارتباطات میان دو طرف نقشی تسهیل‌کننده را داشته باشد؛ ضمن آنکه با استفاده از پایه‌های قوی ارتباطات فرهنگی و تمدنی، دو طرف با گذشت زمان توانسته‌اند این ارتباطات را به حوزه‌های دیگر نیز تسری دهند. 
دراین‌میان، سفر سه‌روزه دکتر روحانی به هند را می‌توان مقدمه‌ای بر آغاز کنش فعالانه جمهوری اسلامی ایران، چه در قالب روابط دوجانبه و چه در قالب چندجانبه و پیگیری دستور کارهای منطقه‌ای درقبال دهلی نو دانست. در این سفر سه روزه طرفین بر سر پانزده سند و تفاهم‌نامه همکاری میان خود در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی، و تجاری به توافق رسیده و اسناد مربوطه را به امضا رساندند. سرانجام این سفر با صدور بیانیه مشترک 26 بندی صادرشده از طرف سران دو کشور به پایان رسید. در میان حوزه‌های مختلف همکاری میان دو کشور، می‌توان از دو حوزه راهبردی و تأثیرگذار بر روند توسعه روابط میان ایران و هندوستان نام برد. یکی از آنها حوزه انرژی و دیگری حوزه ترانزیت و حمل‌و‌نقل می‌باشد.
 
زمینه‌های استراتژیک ارتقای همکاری دو طرف
در حوزه انرژی، نیازمندی هند به منابع خام در این حوزه یعنی نفت و گاز سبب شده است تا این کشور روابط خود را با کشورهای حوزه غرب آسیا و ازجمله ایران گسترش دهد. درواقع یکی از محرکه‌های اصلی هند در گسترش روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس نیازمندی‌های این کشور به منابع نفت و گاز است؛ اما این حوزه برای طرفین در طول سال‌های اخیر چالش‌های خاص خود را داشته است. فراموش نکنیم هند درطول سال‌های تحریم‌های ناعادلانه علیه کشورمان خریدار نفت ایران بود؛ اما در پرداخت‌های مرتبط با خرید نفت طرفین با مشکلات ناشی از اعمال تحریم‌ها مواجه شدند؛ ضمن آنکه رقبای منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران ازجمله عربستان سعودی و قطر تلاش دارند تا سهم خود در فروش نفت و گاز به این اقتصاد بزرگ آسیایی را افزایش دهند. درواقع باید گفت فشارهای منطقه‌ای و جهانی برای محدود کردن بازار صادرات انرژی ایران به منطقه آسیای جنوبی بی‌تأثیر نبوده است. عربستان سعودی یکی از بزرگ‌ترین فروشندگان نفت به هند است. تأثیرگذاری محرک انرژی در توسعه روابط میان ایران و هند بدون درنظر گرفتن ملاحظات منطقه‌ای و جهانی دهلی نو، برای جمهوری اسلامی ایران بدون دردسر نخواهد بود. این مسئله حتی ممکن است در دهه‌های آتی نیز تبدیل به یک چالش عمده برای منطقه خلیج فارس شود؛ زیرا آمریکا نیز درنظر دارد تا با افزایش تولید نفت خود، بازارهای جدید صادراتی برای خود ترتیب دهد. یکی از بازارهای هدف برای آمریکا، هند است. بااین‌حال، توافقات طرفین در سفر اخیر درقبال موضوعاتی همچون ایجاد شبکه‌های بانکی مؤثر میان دو کشور و همچنین عزم طرفین در ارتقای روابط انرژی به سطح شراکت راهبردی، می‌تواند مسیر همکاری میان دو کشور را از آسیب روندهای آتی مصون دارد. 
اما در حوزه ترانزیت و حمل‌ونقل وضعیت تا حدودی متفاوت از حوزه انرژی برای طرفین است. هند در سال‌های اخیر به موازات تلاش دیگر بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، کوشش کرده تا نقشی جدید برای خود در حوزه پیرامونی جمهوری اسلامی ایران یعنی آسیای جنوبی و مرکزی تعریف کند. همچنین نقش بازیگران فرامنطقه‌ای همچون آمریکا در وادار کردن هند به اتخاذ سیاست کنش فعالانه درقبال این مناطق را نباید نادیده انگاشت. دولت آمریکا در آخرین اسناد منتشرشده توسط این کشور یعنی سند راهبرد امنیت ملی و سند راهبرد جدید آمریکا درقبال افغانستان از نقش سازنده هند به‌عنوان بازیگری مؤثر در محیط امنیتی جنوب آسیا تمجید کرده؛ ضمن آنکه دولت هند را نیز تشویق نموده تا نقشی فعالانه در تأمین امنیت این منطقه بازی کند. با توجه به این مسئله باید گفت هند به‌خوبی این نکته را دریافته که در راستای ایفای نقش موردنظر در مناطق پیرامونی جمهوری اسلامی ایران، و برای رسیدن به بازار هدف در کشور افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی مسیر ایران غیرقابل چشم‌پوشی است. سفر نارندرا مودی به تهران در خرداد 1395 و امضای توافق‌نامه توسعه بندر چابهار، نشان‌دهنده جدیت و اهتمام هند در تعقیب پروژه‌های اتصال منطقه‌‌ای با مشارکت جمهوری اسلامی ایران است. همچنین با مروری کوتاه بر بیانیه 26 بندی صادرشده از طرف سران دو کشور در پایان سفر رئیس‌جمهور به دهلی نیز متوجه این نکته خواهیم شد که طرفین ایرانی و هندی در اجرای پروژه توسعه بندر چابهار، کریدور اتصال شمال ـ جنوب و دیگر پروژه‌های مرتبط مصمم هستند. 
 
موانع ساختاری دستیابی سریع به همکاری استراتژیک
فارغ از نقش آمریکا و وادار شدن توأمان هند هم به ایفای نقش در افغانستان و آسیای مرکزی و هم ناچار بودن این کشور به پذیرش نقش راهبردی ایران در ایجاد اتصال هند به مناطق هدف، باید در اینجا از متغیر کلیدی پاکستان و کریدور اقتصادی این کشور با چین به‌عنوان یکی از محرک‌های جدی در تشدید روند نزدیکی هرچه بیشتر ایران و هند نام برد. کریدور اقتصادی میان چین و پاکستان و تقویت ظرفیت‌های بندر گوادر این کشور به‌مثابه یک چالش مشترک ژئوپلیتیکی برای هر دو کشور است. کریدور اقتصادی موردنظر درنظر دارد تا ازیک‌طرف هند را به محاصره درآورده و محیط عملیاتی هند در مناطق غربی این کشور در اقیانوس هند و دریای عمان را محدود کند و ازطرف‌دیگر با فعال‌سازی و توسعه ظرفیت‌های بندر گوادر، پاکستان این توان را در خود خواهد دید تا ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های بندر چابهار را خنثی کرده و بتواند رقیب منطقه‌ای خود یعنی هند را در حوزه افغانستان به چالش بکشد. 
بنابراین با لحاظ کردن سیر روابط دوجانبه میان ایران و هند درطول یک سال گذشته، سفر رئیس‌جمهور کشورمان به دهلی و به‌دنبال آن توافقات پانزده‌گانه میان طرفین، می‌توان گفت دو طرف عزمی جدی در پیشبرد همکاری‌های مشترک درقبال کریدورهای منطقه‌ای با یکدیگر دارند؛ اما باید دید کنش فعالانه هند در افغانستان و غرب آسیا تا چه میزان تابع متغیر ایفای کنش مستقلانه این کشور و یا تابعی از ایفای نقش این کشور در چهارچوب سیاست جدید منطقه‌ای آمریکا در آسیای جنوبی است. حداقل در کوتاه‌مدت به‌نظر می‌رسد هند در هر دو قالب از ایفای نقش خود، ناچار است تا روابط خود را با کشورمان گسترش داده و نفوذ خود را در افغانستان و آسیای مرکزی مستحکم کند؛ اما در بلندمدت اینکه تا چه میزان سیاست اعمال فشار دولت ترامپ به‌منظور محدود کردن نفوذ منطقه‌ای کشورمان می‌تواند بر روابط میان ایران و هند در حوزه ابتکارات و پروژه‌های منطقه‌ای تأثیر بگذارد با گذشت زمان تأثیر خود را نشان خواهد داد. این مسئله نیز از دو حالت خارج نخواهد بود: یا خروج از چابهار با فشار آمریکا و یا ادامه مسیر کج‌دارومریز فعلی درقبال ایران. مگر اینکه روند تحولات طوری پیش رود که هند و پاکستان به یکدیگر نزدیک شده و هند دیگر نیازی به مشارکت در پروژه‌های مرتبط با ایران نداشته باشد. 
 
نتیجه‌گیری 
نکته پایانی اینکه بی‌گمان جمهوری اسلامی ایران از جایگاهی ویژه در سیاست کنش غربی هندوستان برخوردار است؛ اما این نکته را نیز باید درنظر داشت که رفتار سیاسی هندوستان در قالب قدرتی نوظهور و در چهارچوب دیپلماسی کنش غربی خود، می‌تواند در برخی جهات در تضاد با سیاست‌ها و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد. فراموش نباید کرد که هند در سال‌های اخیر توانسته است روابط خود را با رقبای منطقه‌ای کشورمان ازجمله امارات متحده عربی، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی گسترش دهد؛ اما این مسئله یعنی تماس با رقبای منطقه‌ای ایران و همچنین ارتباطات گسترده با قطب‌های مختلف قدرت در سطح نظام جهانی لزوماً به‌معنای نفی گسترش ارتباطات با اینگونه قدرت‌ها و ازجمله هندوستان نیست؛ بلکه این ضرورت احساس می‌شود تا در فضای کنونی حاکم بر منطقه غرب آسیا و تشدید رقابت‌ها ازسوی کنشگران منطقه‌ای برای جلب قدرت‌های نوظهور به‌سوی خود، جمهوری اسلامی ایران نیز در این رقابت‌ها کنش و دیپلماسی فعالانه‌ای را درقبال قدرت‌های موردنظر و ازجمله کشور هندوستان در پیش گیرد.