کوربین، در دوراهی تغییر و تداوم سیاست انگلیس
کوربین، در دوراهی تغییر و تداوم سیاست انگلیس
شنبه 25 مهر 1394
انتخاب جرمی کوربین به سِمَت رهبری حزب کارگر انگلیس، پرسشهای متعددی را درخصوص جهتگیریهای سیاسی و استراتژیک این حزب در دورنمای سیاسی انگلستان پدید آورده است. بهعبارتی، اکنون این پرسش میان سیاستمداران انگلیس مطرح است که آیا کوربین با توجه به جنبه شخصیتی، عقیدتی و همچنین پیشینه طبقاتیاش، حزب کارگر را وارد فاز جدیدی از تحول و دگردیسی در اصول و اهداف خواهد ساخت. عموماً دیدگاه بر این است که کوربین با توجه به نگرشهای سیاسی متفاوت، سبک زندگی عادیاش و پایگاه اجتماعیاش، حزب کارگر را به آرمانها و خاستگاه اولیهاش بازمیگرداند. در این میان، سیاستهایی همچون مالیات بیشتر برای ثروتمندان، افزایش خدمات دولتی، تحصیل رایگان و دوری از جنگ و درگیری در استراتژی خارجی، ازجمله شعارها و دستور کاری است که با آمدن جرمی کوربین به سکان هدایت حزب کارگر، به مشی و رویه اصلی این حزب تبدیل خواهد شد.
آنچه در این میان برای اهل فن قابل تشخیص و بحث است، این است که شخصیتها در جهان جدید بهمثابه گذشته، نقش و تأثیر مستقیمی در روندها و استراتژیهای حزب و دولت ندارند. چهبسا شخصیتهای تند و انقلابی با قرار گرفتن در چهارچوب قدرت، بهتدریج از آرمانها و شعارهای اولیه دست کشیده و آرام و بیسروصدا روال قدیمی و گذشته را ادامه دادند. بیتردید دلیل این امر به ناتوانی رهبران و ضعف اندیشهای و ایدئولوژیک آنها برنمیگردد؛ بلکه با چهارچوب و ساختار قدرت ارتباط مستقیم پیدا میکند. کنت والتز، از شارحان بزرگ مکتب رئالیسم، بهروشنی این مسئله را تشخیص داد که دولتها جدا از ایدئولوژی و ساختار قدرتشان، مجبور به انجام رفتاری واحد و یکسان در سیاست بینالمللی هستند. ساختار سیاست بینالملل، الزامات خاص خودش را دارد و این امر با تغییر رهبران و احزاب، قابل تعویض نیست. همگی در این نظام واحد مجبور به در نظر گرفتن ملاحظات امنیتی و ملی همدیگرند. این فرمول در سطح واحدهای کوچکتر نیز برقرار است. امروزه دولتها در کشورهای توسعهیافته، از قاعده دقیق و مشخصی تبعیت میجویند. توزیع متکثر قدرت در این سیستمها در کنار مشخص بودن جایگاه افراد و نظام تصمیمگیری، امکان بروز رفتار غیرعادی و خارج از کنترل را در حداقل ممکن قرار داده است؛ ازاینرو، اگر اکنون شاهد روی کار آمدن فرد دوآتشه سوسیالیستی به رهبری حزب بزرگ کارگر هستیم، نباید هیجانزده شده و انتظار رفتارهای خارقالعاده از آن داشته باشیم. جرمی کوربین، زاده ساختار سیاسی انگلستان است و با توجه به تجربه سیاسی خود در پارلمان، بهتر از هر کس دیگری از ریزهکاریها و محدودیتهای سیستمی نظام تصمیمگیری انگلیس آگاه است.
نظرسنجیهای صورتگرفته در انگلیس نیز این دیدگاه را ثابت کرد که عموم مردم انگلیس و حزب کارگر صلاحیت و کفایت کوربین را برای برعهده گرفتن پست نخستوزیری باور ندارند. این نظرسنجی که توسط ابزرور و اپینیوم انجام گرفته نشان میدهد که کوربین در اقناع هواداران خود مبنی بر اینکه بهتر از دیوید کامرون است، شکست خورده است. در این نظرسنجی، رأیدهندگان در پاسخ به سؤال چه کسی بهترین گزینه برای نخستوزیر است، 58 درصد هواداران حزب کارگر معتقد به قرار گرفتن کوربین در کسوت نخستوزیر بوده و در مقابل، 89 درصد اعضای حزب محافظهکار، کامرون را بهترین گزینه برای نخستوزیری در نظر گرفتهاند. در سؤال دوم آیا میتوانند کوربین را بهعنوان نخستوزیر تصور کنند، فقط 24 درصد رأیدهندگان نظر مثبت دادند و در برابر، 57 درصد نظر مخالف و 23 درصد نیز رأی ممتنع دادهاند.
جرمی کوربین بیتردید برای برعهده گرفتن رهبری حزب، مجبور به ایراد سخنرانیهای آتشین در گردهماییهای سیاسی حزب و همچنین در میان عموم مردم بود؛ اما این حربه چندان برای سیاسیون و متخصصان این حوزه غیرآشنا نیست و آنها نیک میدانند که قرار گرفتن در نردبان قدرت خروجی متفاوتی را از فرد بروز خواهد داد. تجربه کهن تاریخی، صحت و اعتبار این دیدگاه را بهاثبات رسانده است. در تاریخ موارد بیشماری را میتوان یافت که بسیاری از سیاستمداران با شعار تغییر، سکان قدرت را بهدست گرفته، اما بهمحض قرار گرفتن در هسته طلایی قدرت، سبک و سیاق گذشته را با پوششی جدید ادامه دادهاند.
آنچه در این میان برای اهل فن قابل تشخیص و بحث است، این است که شخصیتها در جهان جدید بهمثابه گذشته، نقش و تأثیر مستقیمی در روندها و استراتژیهای حزب و دولت ندارند. چهبسا شخصیتهای تند و انقلابی با قرار گرفتن در چهارچوب قدرت، بهتدریج از آرمانها و شعارهای اولیه دست کشیده و آرام و بیسروصدا روال قدیمی و گذشته را ادامه دادند. بیتردید دلیل این امر به ناتوانی رهبران و ضعف اندیشهای و ایدئولوژیک آنها برنمیگردد؛ بلکه با چهارچوب و ساختار قدرت ارتباط مستقیم پیدا میکند. کنت والتز، از شارحان بزرگ مکتب رئالیسم، بهروشنی این مسئله را تشخیص داد که دولتها جدا از ایدئولوژی و ساختار قدرتشان، مجبور به انجام رفتاری واحد و یکسان در سیاست بینالمللی هستند. ساختار سیاست بینالملل، الزامات خاص خودش را دارد و این امر با تغییر رهبران و احزاب، قابل تعویض نیست. همگی در این نظام واحد مجبور به در نظر گرفتن ملاحظات امنیتی و ملی همدیگرند. این فرمول در سطح واحدهای کوچکتر نیز برقرار است. امروزه دولتها در کشورهای توسعهیافته، از قاعده دقیق و مشخصی تبعیت میجویند. توزیع متکثر قدرت در این سیستمها در کنار مشخص بودن جایگاه افراد و نظام تصمیمگیری، امکان بروز رفتار غیرعادی و خارج از کنترل را در حداقل ممکن قرار داده است؛ ازاینرو، اگر اکنون شاهد روی کار آمدن فرد دوآتشه سوسیالیستی به رهبری حزب بزرگ کارگر هستیم، نباید هیجانزده شده و انتظار رفتارهای خارقالعاده از آن داشته باشیم. جرمی کوربین، زاده ساختار سیاسی انگلستان است و با توجه به تجربه سیاسی خود در پارلمان، بهتر از هر کس دیگری از ریزهکاریها و محدودیتهای سیستمی نظام تصمیمگیری انگلیس آگاه است.
نظرسنجیهای صورتگرفته در انگلیس نیز این دیدگاه را ثابت کرد که عموم مردم انگلیس و حزب کارگر صلاحیت و کفایت کوربین را برای برعهده گرفتن پست نخستوزیری باور ندارند. این نظرسنجی که توسط ابزرور و اپینیوم انجام گرفته نشان میدهد که کوربین در اقناع هواداران خود مبنی بر اینکه بهتر از دیوید کامرون است، شکست خورده است. در این نظرسنجی، رأیدهندگان در پاسخ به سؤال چه کسی بهترین گزینه برای نخستوزیر است، 58 درصد هواداران حزب کارگر معتقد به قرار گرفتن کوربین در کسوت نخستوزیر بوده و در مقابل، 89 درصد اعضای حزب محافظهکار، کامرون را بهترین گزینه برای نخستوزیری در نظر گرفتهاند. در سؤال دوم آیا میتوانند کوربین را بهعنوان نخستوزیر تصور کنند، فقط 24 درصد رأیدهندگان نظر مثبت دادند و در برابر، 57 درصد نظر مخالف و 23 درصد نیز رأی ممتنع دادهاند.
جرمی کوربین بیتردید برای برعهده گرفتن رهبری حزب، مجبور به ایراد سخنرانیهای آتشین در گردهماییهای سیاسی حزب و همچنین در میان عموم مردم بود؛ اما این حربه چندان برای سیاسیون و متخصصان این حوزه غیرآشنا نیست و آنها نیک میدانند که قرار گرفتن در نردبان قدرت خروجی متفاوتی را از فرد بروز خواهد داد. تجربه کهن تاریخی، صحت و اعتبار این دیدگاه را بهاثبات رسانده است. در تاریخ موارد بیشماری را میتوان یافت که بسیاری از سیاستمداران با شعار تغییر، سکان قدرت را بهدست گرفته، اما بهمحض قرار گرفتن در هسته طلایی قدرت، سبک و سیاق گذشته را با پوششی جدید ادامه دادهاند.
نظر شما