نظم امنیتی خاورمیانه پس از تحولات اخیر منطقه
نظم امنیتی خاورمیانه پس از تحولات اخیر منطقه
یکشنبه 4 دی 1390
براساس نظریة مورگان، هرچند آمریکا بهلحاظ جغرافیایی از خاورمیانه بسیار فاصله دارد، با توجه به نقش فعالی که در منطقه بازی میکند، نمیتوان آن را خارج از نظم امنیتی خاورمیانه تصور کرد. چهار عامل در حضور مؤثر و انکارناپذیر این کشور در نظم منطقهای خاورمیانه دخالت دارند:
عامل اول به تقاضای برخی از دولتهای عضو منطقه برای حضور ناظمی خارجی مانند: ایالات متحده در منطقه و عامل دوم به اتحاد برخی از دولتهای منطقه با ایالات متحده بهعنوان عنصری امنیتساز برای این دولتها برمیگردد. ازجملة این دولتها میتوان به مصر، اردن، و اعضای شورای همکاری خلیج فارس اشاره کرد. این اتحاد یکی از مهمترین زمینههای نفوذ و تأثیرگذاری ایالات متحده در موضوعات منطقه و نیز یکی از موانع شکلگیری نظم منطقهای با استقلال نسبی از سطح کلان است. عامل سوم ناشی از ناتوانی دولتهای منطقه در شکل دادن به نظم منطقهای مطلوب خود است. این دولتها قادر نیستند به نهادهایی مانند: نفتا یا آسهآن نظم دهند. دراینراستا، شاهدیم که وجود و تأسیس نهادهایی مانند: شورای همکاری خلیج فارس یا اتحادیة عرب تاکنون نتوانسته است به حل مسائل عمدة منطقه یاری برساند. عامل آخر به تمایل ایالات متحده برای گسترش هژمونی خود در مناطق ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک ازجمله خاورمیانة پس از جنگ سرد برمیگردد که البته وقوع حادثة 11 سپتامبر این تمایل را شدیدتر کرده است؛ زیرا دولتمردان ایالات متحده، خاورمیانه را محیطی دانستند که با ارزشهای آنها سازگار نیست و بستر رشد و پرورش بازیگران غیررسمیای را مانند القاعده فراهم میآورد که از توانایی نامتعارف زیادی در آسیب زدن به منافع آمریکا در هر نقطه از جهان برخوردارند.
همانطورکه ذکر شد، علت اصلی حضور پررنگ آمریکا در نظم منطقهای خاورمیانه، دولتهای ورشکستة غیرمردمی این منطقهاند؛ اما از ژوئن 2010؛ با حوادث تونس، خاورمیانه را موج اعتراضات مردمی درنوردید. با توجه به این تحولات و بیداری اسلامی و انسانی در منطقه و به قدرت رسیدن احزاب اسلامگرا در مصر و تونس و احتمال نتیجهبخش بودن سایر انقلاب های مردمی که تمایلات اسلامگرایانه دارند، نظم آمریکامحور منطقه دچار چالش خواهد شد و احتمالاً حضور آمریکا در آن بهعنوان عنصر مؤثری در نظم منطقهای تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.

در چنین شرایطی بهنظر میرسد ایالات متحده که تا قبل از این بهدنبال نظم امنیتی هژمونمحور در منطقه بوده است، به نظم منطقهای سلسهمراتبی بسنده خواهد کرد و بنابراین، در راستای واسپاری وظایف بیشتری به نهادهایی همچون: شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیة عرب گام برخواهد داشت، همانگونه که در تحولات سوریه نیز از نقش این دو نهاد برای اعمال فشار بر رژیم اسد بهره برد. درنتیجه، قدرتهای منطقهای همچون ایران، که از تصلب هژمونیک آمریکا تاحدی رهایی یافتهاند، از آزادی عمل بیشتری در طراحی و اعمال ترتیبات منطقهای مطبوع بهره خواهند برد.
پیش شرایط حاضر در گام نخست آن است که قدرتهای منطقهای بدانند وجود ایالات متحده را در نقش عنصر بیگانة حاضر در منطقه میتوان پذیرفت، اما به رسمیت نشناخت. البته شرایط یادشده، به معنی حذف فوری ایالات متحده از نظم منطقهای خاورمیانه نیست.
گفتنی است نظم امنیتی مطبوع برای ایران هرچند به سهولت تحقق نمییابد، با توجه به مزیتهای نسبی هفتگانة ایران که عبارتند از: انرژی، ترانزیت، جهش علمی در زمینههای مختلف بهویژه هوافضا، مزیت فرهنگی، انسجام ملی، پیشرفتهای امنیتی، و اقتدار نظامی اجراشدنی است.
آنچه دراینمیان اهمیت دارد آن است که قدرتی منطقهای همچون ایران در نظام ترتیبات امنیتی خود نیازمند توانمندیهای متنوع غیرهمسطح است؛ ازاینرو، نیازمند دیپلماسی قوی و غیرهمسطحی است که با ادغام آن با مزیتهای متعارف ذکر شده، بتواند از مسیر اثبات توانمندی خود، کشورهای منطقه را مجاب به تمکین و مدارا نماید و بهجای اعتمادسازی، معتمدسازی کند. در این الگو، معتمدسازی به معنای این است که ملتها و بهتبعآن، کشورهای مؤثر در نظم منطقه معتمد یکدیگر باشند. مهمترین عامل برای دستیابی به این مهم، ایجاد بستر فرهنگی تعامل با کشورهای منطقه است که به دلیل ریشههای تعارض تاریخی و فرهنگی عرب ـ عجم و شیعه ـ سنی، بسیار حساس و مهم است. دراینراستا، باید بهجای برداشت ایدئولوژیک از دین به سمت برداشت بنیادین اصولی از دین رفت و برایناساس، گفتمان مشترکی در سطح منطقه ترتیب داد؛ ازاینرو، نگاه ایدئولوژیک کشورهای مختلف باید در جای خود محترم باشد؛ اما طبق اصول بنیادین دینی شکلگرفته، آنها باید معتمد دینی یکدیگر نیز باشند.
نظر شما