راهبرد دولت ترامپ در افغانستان؛ افزایش نظامیگری و یکجانبهگراییمحمد حسین دهقانیان
راهبرد دولت ترامپ در افغانستان؛ افزایش نظامیگری و یکجانبهگرایی
محمد حسین دهقانیان
محمد حسین دهقانیان

در حمله اخیر ارتش آمریکا به داعش در افغانستان در ولسوالی اچین در ولایت ننگرهار در شرق افغانستان از بمب GBU-43 موسوم به «مادر همه بمبها» با هدف نابود ساختن شبکهای از تونلهای این گروه استفاده شد. اعلام این خبر از چند جهت موجب شگفتی ناظران شد. در درجه اول این پرسش مطرح میشود که آیا آمریکا بعد از پانزده سال جنگ در افغانستان و صرف حدود یک تریلیون دلار اکنون چنان اوضاع را خارج از کنترل خود میبیند که ناچار به استفاده از چنین بمبی شده است؟ بهعلاوه، مگر گروه داعش در افغانستان تا چه اندازه قدرت گرفته است که چنین سلاحی را باید بهکار گرفت؟ درواقع، آمریکاییها بهعلاوۀ مقامهای افغان، طی سال گذشته بارها مدعی تضعیف شدید داعش در افغانستان شده بودند و بهطور مرتب از کشته شدن شماری از نیروهای داعش سخن میراندند و شمار آنها را در حد چند صد نفر برآورد میکردند. تقریباً بلافاصله پس از آن، ژنرال مکمستر، مشاور امنیت ملی آمریکا، وارد افغانستان شد و به دو کشور پاکستان و هند هم سفر کرد. بنابراین، بهنظر میرسد دولت جدید آمریکا درحال تدوین راهبرد نوینی در افغانستان و نیز در منطقه است. کاربرد بمب مذکور بهعلاوه درخواست چند هزار نیروی نظامی ازسوی ژنرال جان نیکولسون، فرمانده آمریکا در افغانستان، نشان میدهد راهبرد جدید آمریکا در افغانستان بازگشت نسبی به راهبرد دولت جورج بوش است که دست فرماندهان آمریکایی را بازتر گذاشته بود و با یک رویکرد نظامی میکوشید تنها به تهدیدهای تروریستی بپردازد، از وارد شدن به بحث کشورسازی خودداری کند و از افغانستان بهعنوان سکویی در رقابت با قدرتهای رقیب استفاده کند.
البته، ترامپ اساساً درمورد افغانستان چه در دوره مبارزات انتخاباتی و چه پس از آن سکوت اختیار کرده بود و تنها موضعگیری او دراینباره، پس از فروانداختن بمب GBU-43 صورت گرفت که آن را یک اقدام موفقیتآمیز دیگر خواند که برتری نظامی آمریکا را اثبات میکند و از اعطای اختیارات کامل به فرماندهان نظامی خود خبر داد. این درست در نقطه مقابل اوباما است که از همان ابتدا بر روی جنگ افغانستان تأکید ویژهای داشت و راهبرد مشخصی هم برای آن درنظر گرفت. در مقابل، بهنظر میرسد ترامپ نه راهبرد مشخصی درمورد افغانستان دارد و نه تمایلی دارد که به آن توجه ویژهای کند و کار را به دست فرماندهان نظامی سپرده است. استفاده از بمب GBU-43 نشان میدهد که ترامپ برخلاف اوباما دست فرماندهان ارتش آمریکا در جنگ افغانستان را بازتر میگذارد.
آمریکا درپی چه هدفی در افغانستان است؟
آمریکا میخواهد از بنبست در افغانستان خارج شود؛ بنبستی که به ادعای ژنرال نیکولسون، تنها با افزودن چند هزار نیروی اضافی امکان خروج از آن فراهم میشود. افزایش نیروها طبق درخواست نیکولسون بهعلاوۀ افزایش اختیارات فرماندهان آمریکایی بهعنوان راهحل مشکل ارائه شده است که ازسوی بسیاری از تحلیلگران بسیار سادهلوحانه تفسیر شده است.
دراینمیان، بر پایه تحولات اخیر گمانهزنیهایی درمورد قصد آمریکا برای تشدید جنگ در افغانستان مطرح شده است و ژنرال مک مستر، هم در جریان سفر به افغانستان به این امر اشاره کرد و گفت که ایالات متحده در مقایسه با قبل، از شریک مطمئنتری در افغانستان برخوردار شده است؛ اما دامنه و شدت تلاشهای خود در این کشور را کاسته است. او افزود: «دشمن ما این نکته را دریافت و اقدامات خود را دو چندان کرد و اکنون نوبت ماست تا در کنار شرکای افغان خود پاسخ دهیم».
اکنون این پرسش مطرح میشود که آمریکا در افغانستان در بیش از پانزده سال گذشته چه نتایجی بهدست آورده که قصد دارد باز هم بر همان طبل بکوبد. در کارنامه واشینگتن صرف هزینهای در حدود یک تریلیون دلار، وجود یک دولت کاملاً ضعیف و فاسد، کشت و قاچاق بیمحابای مواد مخدر و یک جنگ بیپایان با طالبان درج شده است. گفته میشود طالبان قریب به یکسوم جمعیت افغانستان را در کنترل خود دارد که چیزی در حدود ده میلیون نفر میشود و این بیش از جمعیتی است که داعش در اوج قدرت خود در سوریه و عراق در کنترل خود داشت.
بهعلاوه، درمورد اینکه آیا با نظامیگری محض میتوان به اوضاع نابسامان افغانستان سروسامان داد تردید جدی وجود دارد. دولت افغانستان به رهبری اشرف غنی، درحالحاضر با مشکلات فراوانی درگیر است ازجمله: بحران اقتصادی و بیکاری گسترده جوانان که آنها را بهسوی مهاجرت کشانده است؛ جنگ قدرت در دولت بهدلیل خودداری غنی از پذیرفتن خواستههای دکتر عبدالله برای رسمیت بخشیدن به توافقهای قبلی و تغییر قانون اساسی، بهعلاوه بالا گرفتن پرخاشگری، حامد کرزای برضد دولت؛ گسترش حوزه نفوذ و کنترل طالبان که براساس برآوردهای فعلی حدود یکسوم کشور را در کنترل خود دارد؛ و وضعیت نامناسب ارتش افغانستان که با تلفات شدید و نرخ بالای فرار از خدمت روبهروست. بسیاری از تحلیلگران باور دارند که رسیدگی به این مشکلات نیازمند یک رویکرد سیاسی است و نه نظامی. درواقع، نظامیگری محض به وخامت اوضاع داخلی افغانستان دامن خواهد زد و قادر به ایجاد تحولات پایدار نخواهد بود.
حال میتوان از جنبهای دیگر به این موضوع نگریست و آن از موضع رقابت با ایران و روسیه است. طی یک سال گذشته بارها گزارشاتی درمورد ارتباطات ایران و روسیه با طالبان منتشر شد و هر دو کشور به تضعیف دولت مرکزی افغانستان متهم شدند. درحقیقت، هدف دولت ترامپ از کاربرد بمب مذکور رسانهای شدن و حیرت ناظران بوده و این حرکت را میتوان در راستای اقدام آمریکا در حمله به پایگاه شعیرات در سوریه دانست که هدفی جز این نداشته است که هشداری به مخالفین آمریکا در منطقه و فراتر از آن ازجمله ایران و روسیه باشد. برخی ناظران معتقدند ترامپ ازجمله شخصیتهایی است که مایل است هم دیده شود و هم اینکه به مخالفین خود پیام بفرستد؛ البته درمورد این بمب بیشتر گفته میشود که هدف آمریکا هشدار به کره شمالی بوده و خود ترامپ هم به آن اشاره داشته است؛ بنابراین هم کارشناسان و هم خود مقامهای آمریکایی کتمان نمیکنند که یک هدف آمریکا ارسال پیام به مخالفین این کشور هم بوده است. بهنظر میرسد که دولت آمریکا با چنین اقدامی قاطعیت خود را به رخ میکشد و به روسیه هم پیام میدهد که پس از سالها سرمایهگذاری و تلفات نیروهای آمریکایی در افغانستان، حاضر نیست که به این سادگی عرصه را به مسکو واگذار کند و برخلاف تصور مسکو، آمریکا در مبارزه با داعش در افغانستان و منطقه جدی است.
نظر شما