نفت، جنگ و دیگر هیچ


نفت، جنگ و دیگر هیچ
 
 
چهارشنبه 19 شهریور 1393
 
 
 

تناسب خشونت و جنگ با نفت در خاورمیانه و شمال آفریقا و حتی بالاتر از آن در شبه‌‌قاره هند چیست؟ آیا می‌توان چنین تناسبی را درنظر گرفت؟ آیا می‌توان شواهد کافی به‌دست داد که اساساً چنین تناسبی وجود دارد؟ حقیقت آن است که ابهامات آنقدر زیاد است که به دشواری می‌توان پاسخی روشن به اینگونه پرسش‌ها داد. بااین‌حال، یک واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت. جنگ و خشونت کانون‌های اصلی خود را درست در مناطقی از خاورمیانه به‌وجود آورده است که نفت از چاه‌های آن فوران می‌کند. در شمال آفریقا الجزایر و لیبی کانون جنگ و خشونت هستند و از آنجا به سایر کشورها رسوخ کرده است. در این طرف عراق و سوریه محور جنگ و خشونت شده‌اند که باز هم یا خود صاحب منابع عظیم نفت هستند و یا در مسیر انتقال آن به بازارهای جهانی می‌توانند نقش فعال داشته باشند. پرسش این است که آیا این یک امر تصادفی است یا طرح و برنامه‌ای پشت سر آن قرار دارد؟ جنگ و خشونت جاری در خاورمیانه و شمال آفریقا هرچند در پوشش مذهب قرار گرفته است ولی کمتر قابل باور شده است که انگیزه‌ها واقعاً مذهبی است. دست‌کم در دو جریان متضاد جنگ و خشونت به نام مذهب را می‌توان مشاهده کرد:
اول: خشونت صهیونیستی در پوشش دین یهود؛
دوم: خشونت «داعش» در پوشش اسلام.
این هر دو شکل خشونت در لباس دین پوشانده شده‌اند ولی تناسب چندانی با دین یهود و اسلام ندارند. دست‌کم نحوه عمل آنها که با کشتار بی‌رحمانه انسان‌ها و تخریب حداکثری همه امکانات مادی طرف‌هایی که آنها را دشمن فرض کرده‌اند به‌گونه‌ای است که کمتر کسی می‌تواند پوشش دینی عملیات مخرب آنها را باور کند. منتها بحث اصلی این است که هزینه اینگونه عملیات چگونه و از چه منابعی تأمین می‌شود. خیلی نباید دور رفت چاه‌های نفت شمال آفریقا و حوزه خلیج‌فارس در دسترس‌تر قرار دارند. چه مستقیم در رابطه با داعش و چه غیرمستقیم راجع به رژیم صهیونیستی وقتی منابع مالی جنگ‌ها و خشونت‌ها به‌دقت پیگیری شوند. یک سر آنها به چاه‌های نفت منطقه وصل است. گویی در یک جایی اتاق فکری وجود دارد که برنامه‌ریزی می‌کند که ثروت نفت منطقه در جهت رفاه و توسعه مادی و معنوی صاحبان آن و ملت‌های منطقه هزینه نشود و به‌جای آن ملت‌ها بهای این ثروت خدادادی را با خون زنان و کودکان خود بپردازند.
برای فهم درست‌تر این معضل نگاهی گذرا به میلیون‌ها آواره جنگ و خشونت با توجیه مذهبی در عراق و سوریه و فلسطین بیندازید تا عمق فاجعه‌ روشن‌تر شود. این همه سلاح‌ پیشرفته و‌ آلات کشتار در دست این گروه‌های خشونت‌طلب از کجا آمده است. صنایع تسلیحاتی و سازندگان این سلاح‌های مخرب چه کسانی هستند و منافع آن به جیب چه کسانی وارد می‌شود؟ بدون اغراق باید گفت که مافیای رسمی و غیررسمی تأمین‌کننده و سازنده و فروشنده اینگونه سلاح‌هاست و پول نفت است که به‌جای سازندگی، توسعه و بهبود رفاه ملت‌ها در جهت کشتار و آواره کردن آنها به‌کار گرفته می‌شود. اگر تصور شود که رژیم صهیونیستی واقعاً به این دلیل نوار غزه را شخم می‌زند که قدرت نظامی حماس را خنثی کند باید گفت که تصوری کاملاً باطل است. هیچ نظامی ولو بی‌اطلاع از رموز جنگی نمی‌تواند باور کند که حماس در ساختمان سیزده طبقه‌ای در غزه موشک کار بگذارد و از آنجا رژیم صهیونیستی را هدف قرار دهد. صهیونیست‌ها این را بهتر از هر کس دیگری می‌دانند اما مشاهده می‌شود که پیشرفته‌ترین جنگنده‌های آمریکایی همین ساختمان‌های مسکونی را هدف قرار می‌دهند و به‌کلی تخریب می‌کنند. قطع‌نظر از همه آنچه که در غزه گذشت، هزینه بازسازی این خرابه‌ها از کجا باید تأمین شود. بدون اغراق از چاه‌های نفت حوزه خلیج‌فارس در هر قالبی که در عمل امکان‌پذیر شود و هر لباس انسانی که به آن پوشانده شود، این هزینه بر دوش کشورهای نفت‌خیز منطقه سنگینی خواهد کرد.
درعین‌حال در این طرف جنگ در سوریه و عراق را نگاه کنید. هزینه‌های آن چگونه و از کجا تأمین می‌شود. کافی است که به تلاش داعش در تصرف چاه‌های نفت عراق و سوریه و یا مبادی بندری صدور آن توجه کنید. به‌هیچ‌عنوان این تلاش‌ها تصادفی نیست و کاملاً هدفمند است. اینکه گفته می‌شود داعش نفت‌های سرقتی را با قیمتی معادل نیمی از قیمت بازار جهانی می‌فروشد به‌خودی‌خود گویای برنامه‌ریزی دقیق برای کسب درآمد و متنوع کردن منابع درآمدی است که اگر به هر دلیلی در یک جایی منابع درآمدی مسدود شده یا کاهش یافت دچار مضیقه مالی نشود و بتواند ماشین جنگی خود را سرپا نگاه دارد. دریافت کمک‌ها چه به‌صورت رسمی از منابع حامی دولتی باشد و چه به‌صورت غیررسمی از ناحیه ثروتمندان غیر از مجاری رسمی باشد باز هم دلارها از چاه‌های نفت بیرون می‌آید و در این واقعیت کوچک‌ترین تردیدی وجود ندارد. هیچ منبع مطمئن دیگری در این سطح وجود ندارد. نه تجارت، نه کشاورزی و نه صنعت در هیچ‌کدام از این کشورها از ظرفیت لازم برای انباشت چنین سرمایه‌ای برخوردار نیست و این تنها چاه‌های نفت هستند که فوران می‌کنند، دلار می‌آورند و ماشین جنگی جنگ‌طلبان و خشونت‌طلبان را به‌کار می‌اندازند. این واقعیت تلخی است ولی هست. کشورهای عربی ـ اسلامی منطقه به دست خود تخریب منطقه را رقم می‌زنند و هزینه این تخریب از چاه‌های نفت حوزه خلیج‌فارس و یا سایر مناطق اسلامی پرداخت می‌شود. اینکه پوشش همه این تخریب‌ها مذهب و یا دین باشد تفاوتی در اصل موضوع نخواهد داشت.
در چنین نگاهی می‌توان گفت که غارت همه‌جانبه ذخایر نفتی خاورمیانه از دو ناحیه و به‌وسیله دو بنگاه رقیب غربی یعنی شرکت‌های نفتی و صنایع تسلیحاتی صورت می‌گیرد. بدین‌معنا که از یک طرف این شرکت‌های بین‌المللی نفتی هستند که دست‌اندرکار اکتشاف، استخراج و فروش نفت در بازار مصرف جهانی می‌باشند و بیشترین سود را می‌برند و از طرف دیگر همان سهم اندک‌تر که نصیب صاحبان اصلی منابع نفتی می‌شود به‌گونه‌ای دیگر، به جیب صنایع تسلیحاتی غربی و شرقی سرازیر می‌شود و سهم ملت‌های منطقه بمب‌ها و گلوله‌هایی است که یا از تیربارهای داعش و یا بمب‌افکن‌های رژیم صهیونیستی رها می‌شوند و به کشتار و آوارگی میلیون‌ها انسان بی‌گناه می‌انجامد. با این حال اگر تمام گناهان را به حساب صاحبان صنایع تسلیحاتی و یا شرکت‌های بین‌المللی نفتی بگذاریم شاید نتوانیم حق مطلب را به‌درستی ادا کنیم. سهم حکومت‌های دیکتاتوری و غرق در توهمات قدرت در خاورمیانه عربی که فضا را برای کشتارها و آوارگی‌ها باز کرده‌اند اگر بیشتر از عامل خارجی نباشد، به‌هیچ‌عنوان کمتر از آن نیست، چه، کسی این امر را قابل پذیرش بداند و چه نداند هیچ‌کس نمی‌تواند از بار سنگین پیامدهای چنین وضعیتی شانه خالی کند. قضاوت تاریخ دراین‌خصوص قطعی و بدون ملاحظه خواهد بود.
بنابراین پیوندها بین جنگ و نفت را در خاورمیانه و شمال آفریقا باید جدی‌تر درنظر گرفت و توجه داشت که آنچه در این منطقه حساس از جهان در جریان است پروژه‌ای است که همگان به‌لحاظ تاریخی در آن مسئولیت مشترک دارند. پوشش مذهبی خشونت‌ها نمی‌تواند ماهیت اینگونه جنگ‌ها، کشتارها و خشونت‌ها را که در ارتباط ارگانیک با اندشه‌های چپاولگرانه نفتی است برای همیشه از دید ملت‌های منطقه پنهان نگاه دارد. دیر یا زود ملت‌های مسلمان منطقه متوجه خواهند شد که آنچه بر سر آنها می‌آید سرنوشت مقدر آنها نیست و آنها حق زندگی آ‌رام‌تری را دارند و ثروت نفتی آنها می‌تواند در جهت بهتری مصرف شود. جهتی که می‌تواند رفاه اجتماعی، عدالت اجتماعی، صلح و ثبات و توسعه پایدارشان را تسهیل کند و به خیل آوارگانشان و صف طولانی کشتارشان پایان دهد.
منتها لازمه دستیابی به چنین هدفی آگاهی از پشت‌پرده آنچه که اتفاق می‌افتد نیز هست، ملت‌ها باید آگاه شوند که چرا و به چه دلیلی ثروت نفتی‌شان در خدمت ماشین جنگی دشمن بیرونی در قالب صهیونیسم جهانی و دشمن درونی‌شان در قالب جریان‌های افراطی و رادیکال در لباس مذهبی است و مهم‌تر اینکه چگونه می‌توانند از این مخمصه خلاص شوند و بر منابع نفتی خود مسلط شوند اگر به هر دلیلی ملت‌های خاورمیانه به این ‌آگاهی دست نیابند باید به‌درستی بدانند که تا نفت هست جنگ هم هست، تا نفت هست توطئه هم هست، تا نفت هست افراطی‌گری در لباس مذهب هم هست و تا نفت هست کشتارها و آوارگی‌ها پایانی نخواهد داشت مگر آنکه ملت‌ها از خواب غفلت بیدار شوند و اجازه ندهند که از ثروت نفتی‌شان علیه خودشان سوءاستفاده شود. پوشش هرچه باشد مذهبی یا غیرمذهبی، جریان هرچه باشد داعش یا غیرداعش، دشمن هر که باشد داخلی یا خارجی، راه‌حل‌ نهایی بیدار شدن از خواب گران غفلت در بعد منطقه‌ای است.