عملیات «ستون ابر» و انگیزه­های نتانیاهو


عملیات «ستون ابر» و انگیزه­های نتانیاهو
 
 
سه‌شنبه 7 آذر 1391
 

آغاز ضربات هوایی به غزه در نیمه نوامبر پس از اعلام انتخابات زودهنگام اسرائیل در اکتبر، دومین تحول بزرگی است که صحنه سیاسی اسرائیل در طول یک ماه به خود دیده است. بسیاری از ناظران بر ارتباط این دو تحول تاکید می­کنند. در حقیقت حملات مستمر هوایی به مراکز حکومتی حماس و بازگشت به ترور فعالان و رهبران جریان­ها (از جمله احمد الجعبری)، نشاندهنده برنامه­ای فراتر از یک اقدام تلافی‌جویانه است. برای نمونه، الجعبری از جمله افرادی بود که در کنترل حملات جریان­های مقاومت به اسرائیل توسط حماس در سال­های اخیر نقشی فعال داشت و همچنین نقشی محوری در توافق به دست آمده برای تبادل اسرای فلسطینی در برابر گلعاد شالیت داشت. لذا چرایی ترور وی را می­توان در چارچوب پرسشی کلی­تر مطرح کرد: انگیزه­های اسرائیل و دولت فعلی آن از بالا بردن سطح تنش با حماس در شرایط کنونی چیست؟ و از آن مهمتر پیامدهای داخلی این تحول چیست؟

در پاسخ، نباید انگیزه­های داخلی نتانیاهو را از نظر دور داشت. از هنگامی‌که انتخابات زودهنگام داخلی اسرائیل در ٩ اکتبر از سوی نتانیاهو اعلام شد و به‌ویژه پس از اعلام تشکیل ائتلاف «لیکود خانه ما» میان نتانیاهو و لیبرمن، اقبال به حزب و شخص نتانیاهو در اسرائیل رو به تنزل نهاد. این امر نگرانی عمده­ای در ائتلاف یادشده به بار آورد. به نظر می­رسد نتانیاهو که تاکید بر پرونده­های امنیتی با هدف دستیابی به اهداف سیاسی را به عنوان راهکاری موفق در کارنامه سیاسی خود دارد، بالا بردن سطح تنش با حماس را به مثابه راهکاری مناسب جهت جبران بروندادهای منفی ائتلاف لیکود خانه ما در نظر گرفته و بر مبنای آن عمل کرده است. تاکید بر توانایی ائتلاف حاکم در تامین امنیت اسرائیلی­ها، از جمله راهکارهای جذب آرای اسرائیلی در انتخابات پیش‌رو است.

دلیل دومی که می­توان مطرح ساخت آنکه اسرائیل و ائتلاف حاکم درصدد آماده­سازی جبهه داخلی برای تحرک علیه برنامه هسته­ای ایران پس از انتخابات پارلمانی پیش‌رو است. اگرچه یافتن ارتباطی مستقیم میان این دو مسئله، به‌ویژه با توجه به تحولاتی که در صف­بندی­های منطقه­ای حماس رخ داده، دشوار است، اما حداقل کارکرد تهاجم به غزه، بازگشت محوریت مسائل امنیتی بر تبلیغات انتخاباتی است؛ محوریتی که نتانیاهو بیش از هر زمان دیگری به آن احساس نیاز می­کند. یکی از مسائل محوری مورد تاکید ائتلاف تندروهای اسرائیلی در انتخابات پارلمانی، رویارویی با برنامه هسته­ای ایران بوده است و تنش با حماس تهدید مورد ادعای ایران را در نگرش رأی‌دهنده اسرائیلی ملموس­تر و جدی­تر مطرح می­سازد.

ارتباط امنیت و سیاست البته جایگاهی ویژه در سپهر سیاسی اسرائیل داشته و همواره در اولویت­بندی­های حزبی و ائتلافی آن مورد توجه ویژه بوده است. با این حال در شرایط نوین داخلی و منطقه­ای این پرسش مطرح می‌شود که آیا نتانیاهو به اهداف خویش در این زمینه دست خواهد یافت؟ این امر به دلایل متعددی بعید به نظر می‌رسد. نخست آنکه هرگونه کنش اسرائیلی در غزه با واکنش گروه­های مقاومت روبرو شده و می­شود و هزینه­های مادی و رسانه­ای دولت نتانیاهو را بالا می­برد. وادار کردن حماس به ورود به رویارویی­ها از طریق حمله به اعضای رده­بالای سیاسی و نظامی آن، در شرایطی می­توانست به سود نتانیاهو تمام شود که این جنبش توان واکنشی گسترده­ای در دست نداشته باشد و با تشدید حملات هوایی اسرائیل عملاً از واکنش دست بکشد. در چنان شرایطی نتانیاهو طبعاً از تشدید تنش با حماس سود می­برد. اما این امر نه‌تنها محقق نشد بلکه با فرود آمدن اولین موشک­های مقاومت در تل­آویو و قدس غربی، حیثیت امنیتی نتانیاهو در کنار حیثیت سیاسی وی روبه تنزل نهاد. برای رأی‌دهنده اسرائیلی روشن است که جریان­های مقاومت در دوره حکومت نتانیاهو و ائتلاف تندروی وی، توانسته­اند به موشک­هایی دست یابند که توانایی هدف قرار دادن مناطق دوردست را دارند. این یک باخت امنیتی قابل توجه در کارنامه نتانیاهو یعنی کسی است که همواره از امنیت برای اهداف سیاسی بهره می­گیرد.

نکته دوم آنکه در نتیجه تحول فضای سیاسی در خاورمیانه، دیپلماسی عربی که در جنگ ٢٢ روزه با سکوت عملاً به حمایت از تهاجم اسرائیل پرداخت، در شرایط نوین در برابر اسرائیل قرار گرفت. این تحول به‌ویژه در ارتباط با مصر قابل توجه است. اخراج سفیر اسرائیل و فراخواندن سفیر مصر از تل­آویو و طرح تهدیداتی با این مضمون که مصر در قبال تهاجم اسرائیل به غزه ساکت نخواهد نشست، نشاندهنده آن است که تحولات داخلی کشورهای عربی، سیاست خارجی نوینی به این کشورها تحمیل می­کند. در واقع روشن است که اخوان مصر با توجه به شرایط بغرنج داخلی، تمایل چندانی به ایجاد تنش با اسرائیل ندارند و این مسئله را در ماه­های گذشته با تلاش برای کنترل رفت و آمدها در گذرگاه رفح به‌رغم گشودن آن و نیز با تلاش برای کنترل تجارت تونلی مصر ـ غزه، نشان داده است. سخنان محمد مرسی در محکومیت حمله به غزه، حاکی از خشم وی از بی­توجهی اسرائیل به شرایط سیاسی دشوار اخوان در رهبری مصر است. این تحول نه‌تنها مصر بلکه تقریباً تمامی کشورهای عربی را به واکنش واداشت. در این معنا تهاجم اسرائیل به غزه نشان‌دهنده نادیده گرفتن تحولاتی است که در دو سال گذشته منطقه عربی را در نوردیده است.

نکته سوم آنکه چنانچه رویگردانی از ائتلاف راست­گرایان در میان اسرائیلی­ها تحت تأثیر بروندادهای انتخابات آمریکا و نیز ناتوانی نتانیاهو در فایق آمدن بر چالش­های داخلی و خارجی باشد، بعید به نظر می­رسد، بازگشت به حربه امنیتی، مقبولیت از دست رفته این جریان را احیا کند. ائتلاف لیکود خانه ما همچنان پیشتاز نظرسنجی­هاست اما این پیشتازی، به دلیل نزدیک بودن نتایج دستاوردهای سایر احزاب و تقسیم احتمالی آرا میان آنها، از به‌دست گرفتن انحصاری قدرت ناتوان خواهد بود. افزون بر این، گسترش رقابت داخلی میان دو حزب ائتلافی را در آینده نباید نادیده گرفت؛ امری که وضعیت آن را دشوارتر نیز خواهد کرد. نحوه مدیریت پرونده غزه طبعاً تاثیر بلافصلی بر نتایج آتی انتخابات خواهد داشت. تحولات غزه، تاکنون همچون تشکیل ائتلاف لیکود خانه ما، بر وفق مراد راست­گرایان نبوده است و بعید به نظر می­رسد این ائتلاف بتواند راه برون­رفتی از دامی بیابد که خود با بالا بردن سطح تنش با حماس برای آینده سیاسی خویش گستراند.