عملیات «ستون ابر» و انگیزههای نتانیاهو
آغاز ضربات هوایی به غزه در نیمه نوامبر پس از اعلام انتخابات زودهنگام اسرائیل در اکتبر، دومین تحول بزرگی است که صحنه سیاسی اسرائیل در طول یک ماه به خود دیده است. بسیاری از ناظران بر ارتباط این دو تحول تاکید میکنند. در حقیقت حملات مستمر هوایی به مراکز حکومتی حماس و بازگشت به ترور فعالان و رهبران جریانها (از جمله احمد الجعبری)، نشاندهنده برنامهای فراتر از یک اقدام تلافیجویانه است. برای نمونه، الجعبری از جمله افرادی بود که در کنترل حملات جریانهای مقاومت به اسرائیل توسط حماس در سالهای اخیر نقشی فعال داشت و همچنین نقشی محوری در توافق به دست آمده برای تبادل اسرای فلسطینی در برابر گلعاد شالیت داشت. لذا چرایی ترور وی را میتوان در چارچوب پرسشی کلیتر مطرح کرد: انگیزههای اسرائیل و دولت فعلی آن از بالا بردن سطح تنش با حماس در شرایط کنونی چیست؟ و از آن مهمتر پیامدهای داخلی این تحول چیست؟
در پاسخ، نباید انگیزههای داخلی نتانیاهو را از نظر دور داشت. از هنگامیکه انتخابات زودهنگام داخلی اسرائیل در ٩ اکتبر از سوی نتانیاهو اعلام شد و بهویژه پس از اعلام تشکیل ائتلاف «لیکود خانه ما» میان نتانیاهو و لیبرمن، اقبال به حزب و شخص نتانیاهو در اسرائیل رو به تنزل نهاد. این امر نگرانی عمدهای در ائتلاف یادشده به بار آورد. به نظر میرسد نتانیاهو که تاکید بر پروندههای امنیتی با هدف دستیابی به اهداف سیاسی را به عنوان راهکاری موفق در کارنامه سیاسی خود دارد، بالا بردن سطح تنش با حماس را به مثابه راهکاری مناسب جهت جبران بروندادهای منفی ائتلاف لیکود خانه ما در نظر گرفته و بر مبنای آن عمل کرده است. تاکید بر توانایی ائتلاف حاکم در تامین امنیت اسرائیلیها، از جمله راهکارهای جذب آرای اسرائیلی در انتخابات پیشرو است.
دلیل دومی که میتوان مطرح ساخت آنکه اسرائیل و ائتلاف حاکم درصدد آمادهسازی جبهه داخلی برای تحرک علیه برنامه هستهای ایران پس از انتخابات پارلمانی پیشرو است. اگرچه یافتن ارتباطی مستقیم میان این دو مسئله، بهویژه با توجه به تحولاتی که در صفبندیهای منطقهای حماس رخ داده، دشوار است، اما حداقل کارکرد تهاجم به غزه، بازگشت محوریت مسائل امنیتی بر تبلیغات انتخاباتی است؛ محوریتی که نتانیاهو بیش از هر زمان دیگری به آن احساس نیاز میکند. یکی از مسائل محوری مورد تاکید ائتلاف تندروهای اسرائیلی در انتخابات پارلمانی، رویارویی با برنامه هستهای ایران بوده است و تنش با حماس تهدید مورد ادعای ایران را در نگرش رأیدهنده اسرائیلی ملموستر و جدیتر مطرح میسازد.
ارتباط امنیت و سیاست البته جایگاهی ویژه در سپهر سیاسی اسرائیل داشته و همواره در اولویتبندیهای حزبی و ائتلافی آن مورد توجه ویژه بوده است. با این حال در شرایط نوین داخلی و منطقهای این پرسش مطرح میشود که آیا نتانیاهو به اهداف خویش در این زمینه دست خواهد یافت؟ این امر به دلایل متعددی بعید به نظر میرسد. نخست آنکه هرگونه کنش اسرائیلی در غزه با واکنش گروههای مقاومت روبرو شده و میشود و هزینههای مادی و رسانهای دولت نتانیاهو را بالا میبرد. وادار کردن حماس به ورود به رویاروییها از طریق حمله به اعضای ردهبالای سیاسی و نظامی آن، در شرایطی میتوانست به سود نتانیاهو تمام شود که این جنبش توان واکنشی گستردهای در دست نداشته باشد و با تشدید حملات هوایی اسرائیل عملاً از واکنش دست بکشد. در چنان شرایطی نتانیاهو طبعاً از تشدید تنش با حماس سود میبرد. اما این امر نهتنها محقق نشد بلکه با فرود آمدن اولین موشکهای مقاومت در تلآویو و قدس غربی، حیثیت امنیتی نتانیاهو در کنار حیثیت سیاسی وی روبه تنزل نهاد. برای رأیدهنده اسرائیلی روشن است که جریانهای مقاومت در دوره حکومت نتانیاهو و ائتلاف تندروی وی، توانستهاند به موشکهایی دست یابند که توانایی هدف قرار دادن مناطق دوردست را دارند. این یک باخت امنیتی قابل توجه در کارنامه نتانیاهو یعنی کسی است که همواره از امنیت برای اهداف سیاسی بهره میگیرد.
نکته دوم آنکه در نتیجه تحول فضای سیاسی در خاورمیانه، دیپلماسی عربی که در جنگ ٢٢ روزه با سکوت عملاً به حمایت از تهاجم اسرائیل پرداخت، در شرایط نوین در برابر اسرائیل قرار گرفت. این تحول بهویژه در ارتباط با مصر قابل توجه است. اخراج سفیر اسرائیل و فراخواندن سفیر مصر از تلآویو و طرح تهدیداتی با این مضمون که مصر در قبال تهاجم اسرائیل به غزه ساکت نخواهد نشست، نشاندهنده آن است که تحولات داخلی کشورهای عربی، سیاست خارجی نوینی به این کشورها تحمیل میکند. در واقع روشن است که اخوان مصر با توجه به شرایط بغرنج داخلی، تمایل چندانی به ایجاد تنش با اسرائیل ندارند و این مسئله را در ماههای گذشته با تلاش برای کنترل رفت و آمدها در گذرگاه رفح بهرغم گشودن آن و نیز با تلاش برای کنترل تجارت تونلی مصر ـ غزه، نشان داده است. سخنان محمد مرسی در محکومیت حمله به غزه، حاکی از خشم وی از بیتوجهی اسرائیل به شرایط سیاسی دشوار اخوان در رهبری مصر است. این تحول نهتنها مصر بلکه تقریباً تمامی کشورهای عربی را به واکنش واداشت. در این معنا تهاجم اسرائیل به غزه نشاندهنده نادیده گرفتن تحولاتی است که در دو سال گذشته منطقه عربی را در نوردیده است.
نکته سوم آنکه چنانچه رویگردانی از ائتلاف راستگرایان در میان اسرائیلیها تحت تأثیر بروندادهای انتخابات آمریکا و نیز ناتوانی نتانیاهو در فایق آمدن بر چالشهای داخلی و خارجی باشد، بعید به نظر میرسد، بازگشت به حربه امنیتی، مقبولیت از دست رفته این جریان را احیا کند. ائتلاف لیکود خانه ما همچنان پیشتاز نظرسنجیهاست اما این پیشتازی، به دلیل نزدیک بودن نتایج دستاوردهای سایر احزاب و تقسیم احتمالی آرا میان آنها، از بهدست گرفتن انحصاری قدرت ناتوان خواهد بود. افزون بر این، گسترش رقابت داخلی میان دو حزب ائتلافی را در آینده نباید نادیده گرفت؛ امری که وضعیت آن را دشوارتر نیز خواهد کرد. نحوه مدیریت پرونده غزه طبعاً تاثیر بلافصلی بر نتایج آتی انتخابات خواهد داشت. تحولات غزه، تاکنون همچون تشکیل ائتلاف لیکود خانه ما، بر وفق مراد راستگرایان نبوده است و بعید به نظر میرسد این ائتلاف بتواند راه برونرفتی از دامی بیابد که خود با بالا بردن سطح تنش با حماس برای آینده سیاسی خویش گستراند.
نظر شما