بحران عربی و امکان‌سنجی وقوع کودتا در قطر


بحران عربی و امکان‌سنجی وقوع کودتا در قطر



دوشنبه 2 مرداد 1396



امیرنشین قطر را سرزمین کودتا و توطئه بر سر قدرت می‌دانند. چه آنکه زمینه‌های وقوع کودتا به‌دلیل ماهیت بسته قدرت در جهان عرب به‌خصوص در شیخ نشین‌های خلیج فارس فراهم است و دسیسه‌چینی در دربارهای سلطنتی، بخشی تفکیک‌ناپذیر از حیات سیاسی است. 22 سال پیش، یعنی در 27 ژوئن 1995 حمد بن خلیفه، در کودتایی که علیه پدر خود ترتیب داد، قدرت را در قطر قبضه کرد و تا سال 2013 به تعبیری؛ خود، قربانی کودتای فرزندش تمیم شد، امیر بلامنازع قطر بود. ازاین‌رو، امیرنشین قطر، در طول حیات سیاسی کم سن و سال خود، فراز و فرودهای فراوانی از دست‌به‌دست شدن قدرت به شکل کودتا و توطئه را تجربه کرده است. در این نوشتار به امکان‌سنجی وقوع کودتا به‌عنوان یکی از سناریوهای محتمل در قطر به‌خصوص در اوج تنش‌ها میان دوحه و دولت های عربی به رهبری عربستان سعودی پرداخته شده است.

زمانی‌که قطر در سال 1971، از بریتانیا مستقل شد، شیخ «احمد بن علی آل ثانی»، بر اثر کودتای نظامی پسر عمویش شیخ «خلیفه بن حمد آل ثانی»، سرنگون شد. پس از کودتا شیخ خلیفه اقدام به تحکیم پایه‌های حکومت خود از طریق واگذاری مناصب مهم و حساس حکومتی به فرزندانش کرد که یکی از این فرزندان حمد، پسر بزرگ او بود، همان پسری که پدر نمی‌دانست از جایی ضربه خواهد خورد که فکرش را نکرده است و این چرخه در سال 2013، با کناره‌گیری به ظاهر مسالمت‌آمیز به‌نفع تمیم فرزند محبوب شیخه موزه آل مسند، همسر حمد تکمیل شد و در مقطع کنونی هم به‌نظر می‌رسد پتانسیل کودتای دیگری را در دل خود دارد.


از این زاویه است که مجددا طرح موضوع کودتا در آل ثانی، به‌دلیل وقوع تنش و بحرانی شدن روابط دوحه با دولت‌های عربی به رهبری عربستان سعودی، بر سر زبان‌ها افتاده است. به‌عبارت‌دیگر، فراهم بودن زمینه‌های وقوع کودتا به‌دلیل ساختار و سلسله مراتب قدرت و نظام رقابت گروه‌ها و جناح‌های اصلی در قطر ازیک‌سو، و ازسوی‌دیگر، گرایش همیشگی عربستان به تغییر بافت قدرت در دربار دوحه و جایگزینی آن با نیروهای نزدیک به خود به‌دلیل پیوندهای نزدیک عشیرگی که میان سعودی‌ها با شاخه‌های دیگری از خاندان‌های حاکم در قطر برقرار است، می‌توان گفت که این موضوع چندان دور از ذهن نیست.


درهمین‌‌راستا، روزنامه «العرب» چاپ لندن، در گزارشی تحلیلی درخصوص احتمال وقوع کودتا در قطر نوشته است: «منابع عربی فاش کردند که شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر سابق قطر؛ و شیخ حمد بن جاسم بن جبر آل ثانی، نخست‌وزیر و وزیر امور خارجه اسبق قطر، وضعیت چگونگی رویارویی قطر با کشورهای عربی که تصمیم به قطع رابطه با آن گرفته‌اند را مدیریت می‌کنند». به نوشته این روزنامه به نقل از منابع آگاه، پناه بردن به حمد بن جاسم که درحال‌حاضر در ایالات متحده به‌سر می‌برد، به‌معنای کودتایی داخلی در قطر است و حتی از این فراتر می‌توان گفت که شیخه موزه و فرزندانش، در رأس آنها امیر تمیم، در اداره امور شکست خورده‌اند.


العرب با پرداختن به موضوع کودتا در قطر و شخصیت حمد بن جاسم می‌نویسد: «تمیم درحالی در سال 2013 امیر شد که نگرانی از حضور شیخ جاسم و قدرت او و همچنین عدم محبوبیتش باعث شده بود تا این نگرانی وجود داشته باشد که او احتمالا دست به کودتا خواهد زد. به‌همین‌دلیل، شیخ تمیم در سال 2013، وقتی جانشین پدرش شد شرط کرد که شیخ حمد بن جاسم، از تمامی مناصبش کنار برود و حتی پرونده‌های مالی که در اختیار داشت را نیز تسلیم کند».


در کنار این نکات مهم باید به عوامل دیگری اشاره کرد که فضا را برای وقوع کودتا در قطر فراهم کرده است. نقش امارات متحده عربی و شخص محمد بن زاید آل نهیان، ولیعد امارات، است که خود نیز بنا دارد تا با توطئه، قدرت را از برادر، یعنی شیخ خلیفه بن زاید، که در سال 2014 دچار سکته مغزی شده است، به نفع خود مصادره کند. شخص محمد بن زاید، روابط بسیار خوب و صمیمی با محمد بن سلمان، در عربستان دارد و هر دو دشمنان قسم‌ خورده تمیم بن حمد، امیر قطر هستند.


ازاین‌رو، ولیعهد امارات در کنار ولیعهد عربستان، در پشت این سناریو نقش اساسی ایفا می‌کنند. فارغ از تمایلات این دو ولیعهد، نکته اصلی در حمایت قطر از اخوان در سطح منطقه و معارضان اماراتی و عربستانی بر می‌گردد که باعث شده تا در شروط سیزده‌گانه‌ای که برای قطر در نظر گرفته شده است، بر قطع روابط با اخوان‌المسلمین و تعطیلی شبکه الجزیره تأکید شود؛ زیرا ریاض و ابوظبی نگرانی‌های جدی از رشد گروه‌های معارض اخوانی در داخل کشورهای خود دارند و این موضوع را از چشم تمیم بن حمد، و پیش از او از پدرش می‌بینند. ازاین‌رو، ارتباط‌گیری و فعال کردن شاخه‌های دیگر قدرت در قطر به‌خصوص قبیله «عنیزه»، در دوحه که دارای پیوندهای نزدیک با قبیله «بنی عنیزه»، در عربستان است، باعث شده تا سایه عربستان در پشت تحولات قطر دیده شود.


از این زاویه است که یکی از نگرانی‌های قطر که همواره منجربه سوءتفاهم در روابط با عربستان شده است، موضوع کودتای احتمالی در دربار دوحه است. پیش‌تر نیز در سال 2014 که اختلافات دو کشور به اوج رسید و منجربه فراخواندن سفرای عربی از دوحه شد، مقامات قطر، مسئولان سعودی را به دست داشتن در کودتای 1996 متهم کردند. مقامات سعودی نیز در مقابل قطری‌ها را به تحریک معارضان سعودی ازجمله جنبش اسلامی اصلاح‌طلبان عربستان و سعد الفقیه،‌ معارض سعودی و تأمین و حمایت مالی آنها متهم می‌کنند. همچنین عربستان به‌شدت قطری‌ها را حامی مالی معارضان سعودی به‌خصوص از اخوان‌المسلمین و جریان سروریه، نه‌تنها در داخل این کشور، بلکه در خارج از آن و به‌ویژه معارضان مقیم لندن معرفی می‌کند.


بنابراین در یک جمع‌بندی از احتمال و امکان وقوع کودتا در امیرنشین قطر در مقطع کنونی که تنش‌ها میان دوحه و دولت‌های عربی به‌خصوص عربستان بالا گرفته است، باید گفت که اگر وضعیت کنونی به سمت تصاعد بحران هدایت شود و طرفین نتوانند به یک چهارچوب مذاکراتی برای حل‌وفصل نسبی تنش دست پیدا کنند و ازسوی‌دیگر، آمریکایی‌ها به‌خصوص ذهنیت معامله‌گرایانه ترامپ به این نتیجه برسد که زمینه‌های موجود، روابط دول عربی در روند گسترش ناتو به سمت خلیج فارس را با چالش مواجه می‌کند، می‌توان گفت که زمینه برای وقوع کودتا به شکل جابجایی مسالمت‌آمیز در قدرت فراهم خواهد شد. به‌ویژه که زمینه‌های داخلی برای وقوع چنین سناریویی محتمل است، به‌دلیل آنکه کودتا با ساختارهای قدرت در قطر عجین شده و تجربه تاریخی هم نشان می‌دهد که زمینه‌های این مسئله در فرآیندهای معطوف به بحران از قابلیت وقوع بیشتری برخوردار است، به‌خصوص با زمزمه‌های بازگشت حمد بن جاسم، در مقطع کنونی این مسئله قابل توجه است. در بعد بیرونی نیز همگرایی بن سلمان و بن زاید و نحوه ارتباط‌یابی با جناح‌های داخلی رقیب در دربار دوحه نیز متغیر مهمی در افزایش ضریب موفقیت کودتا در قطر خواهد بود.