تروریسم علیه تروریسم


تروریسم علیه تروریسم
 
 
دوشنبه 18 خرداد 1394
 
 

مقامات امنیتی هندوستان در بیانیه‌ای اعلام کرده‌اند درصورتی‌که دستگاه امنیتی پاکستان موسوم به «آی‌اس‌آی» دست از حمایت لشکر طیبه و سایر گروه‌هایی که تروریستی توصیف شده‌اند برندارد، دستگاه امنیتی هند موسوم به «آراِی‌دبلیو»  در اقدامی مشابه از گروه‌هایی در پاکستان حمایت خواهد کرد که این کشور آنها را تروریستی می‌داند. این اولین بار است که رویارویی پنهان و پشت پردۀ «آراِی‌دبلیو» و «آی‌اس‌آی» آشکارا و در قالب بیانیه‌ای رسمی در هندوستان مورد تأکید قرار می‌گیرد. علنی‌ شدن این موضوع، درحقیقت ادعاهایی را به اثبات می‌رساند که مدت‌هاست دو کشور رقیب در شبه‌قارۀ هند علیه یکدیگر عنوان ‌کرده‌اند.
واقع امر آن است که در نگاه هندوستان لشکر طیبه، مجاهدین هند و بیش از 33 گروه کوچک و بزرگ دیگر کشمیری که علیه هندوستان و حاکمیتش در کشمیر دست به سلاح بوده‌اند، مورد حمایت بخش امنیتی ارتش پاکستان قرار دارند و در این کشور آموزش نظامی می‌بینند، مسلح می‌شوند و به داخل هند نفوذ داده می‌شوند تا به اعتقاد هند، عملیات تروریستی انجام دهند. درمقابل، پاکستان در سال‌های اخیر مدعی شده است که دستگاه امنیتی هندوستان در نوعی جنگ نیابتی، به آموزش و تسلیح گروه‌هایی اقدام کرده است که در نگاه پاکستان تروریستی‌اند، تا بدین‌وسیله، حاکمیت ملی این کشور را مخدوش سازد. البته روشن است که هر دو کشور ادعاهای یکدیگر را به‌شدت انکار می‌نمایند؛ ولی ادامۀ عملیات خشونت‌آمیز در هر دو کشور ادعای تکذیب‌ها را به‌شدت زیرسؤال برده است. درهمین‌حال، در نگاه گروه‌های مسلحی که علیه هند یا پاکستان عمل می‌کنند، واژۀ تروریسم با موقعیت و اهداف آنها هم‌خوانی ندارد و آنها خود را مجاهدانی می‌دانند که علیه حکومت‌های مرکزی‌ای می‌جنگند که حق و حقوق مردم را زیرپا گذاشته‌اند.
بنابراین، واژۀ تروریسم و جهاد با نوعی اغتشاش در مفهوم روبه‌رو شده‌اند و دولت‌ها و سازمان‌های امنیتی رقیب هوادارن خود را مجاهد و مخالفانشان را تروریست می‌دانند؛ اما جدا از این‌گونه برداشت‌های متضاد، واقعیت آن است که در سال‌های اخیر نوعی جنگ نیابتی در شبه‌قارۀ هند شکل گرفته است و دستگاه امنیتی هند در قالب تروریسم علیه تروریسم همین جنگ نیابتی را برملا کرده است. علنی شدن این موضوع به‌نظر می‌رسد که آگاهانه و به قصد اعمال فشار بر پاکستان باشد که موضع خود را با تحولات جاری در جنوب آسیا شفاف کند. ظاهراً هندوستان از سه اهرم برای تشدید اعمال فشار بر پاکستان برخوردار است. این سه اهرم هرچند که ماهیت‌ها و اهداف جداگانه‌ای دارند، از این ظرفیت برخوردارند که پاکستان را درنهایت مجبور سازند به نوعی مصالحه با هندوستان تن دردهد. این سه اهرم را که دو تای آنها ماهیت قومی دارند و محرک آنها مطالبات قومی است و دیگری ماهیت ایدئولوژیک دارد، می‌توان چنین درنظر گرفت:
1. ارتش آزاد خلق بلوچ با هدف تجزیه‌طلبانه؛
2. تحریک طالبان عمدتاً «قومیت پشتون» با هدف اسلامی کردن قدرت در پاکستان؛
3. جنبش متحد قومی مهاجرین با هدف تأسیس ایالت پنجم در کراچی و حیدرآباد.
اگر واقعاً همین‌طور که دستگاه امنیتی هندوستان آشکارا توسل به تروریسم علیه تروریسم در پاکستان را مطرح کرده است، سیاست رسمی این کشور در همین جهت امکان تحرک جدی بیابد، پاکستان دیر یا زود مجبور به تجدیدنظر در مناسباتش با گروه‌های رادیکال کشمیری خواهد شد. ظن غالب آن است که پاکستان دراین‌خصوص آسیب‌پذیرتر از هندوستان باشد. آنچه هم‌اکنون در کراچی در ارتباط با جنبش متحد قومی مهاجران می‌گذرد و پایتخت اقتصادی آن کشور را با خطر امنیتی جدی روبه‌رو کرده است و یا آنچه در وسیع‌ترین ایالت پاکستان که به‌تنهایی حدود 47 درصد خاک پاکستان را شامل می‌شود، یعنی ایالت بلوچستان می‌گذرد و یا آنچه در مناطق قبایلی پشتون پاکستان در قالب تحریک طالبان این کشور در جریان است، زمینه‌های مساعدی به‌دست می‌دهند که دستگاه امنیتی هند جنگ نیابتی علیه دولت و ارتش پاکستان را پیگیری نماید. هرچند دور از انتظار است که چنین جنگ نیابتی‌ای بتواند معادلۀ قدرت را به‌صورت اساسی در جنوب آسیا متحول کند، تردیدی هم وجود ندارد که از صلاح و ثبات منطقه جلوگیری خواهد کرد و حاکمیت‌های مرکزی در اسلام‌آباد و دهلی‌نو را از تثبیت قدرت در مناطق آشوب‌زده و بحرانی بازخواهد داشت.
در این فضای واقعی، تحولات در جنوب آسیا به‌علاوۀ افغانستان می‌توانند در مسیر جدیدی قرار بگیرند؛ بدین معنا که نوعی تغییر نگرش استراتژیک در هند، پاکستان و تحت تأثیر آن در افغانستان امکان‌پذیر شود. تغییر نگاه پاکستان که تبلور عینی آن را درپی سفر اخیر نوازشریف، نخست‌وزیر پاکستان به کابل و امضای تفاهم‌نامۀ امنیتی بین دو دستگاه امنیتی پاکستان و افغانستان شاهد بودیم، مؤید چنین برداشتی است. هرچند موضوع پیچیده‌تر از آن است که درظاهر به‌نظر می‌رسد و نمی‌توان انتظار فوری و خارق‌العاده‌ای داشت، می‌توان گفت که نشانه‌های اولیۀ تاحدی امیدوارکننده‌ای بروز یافته‌اند.
براین‌اساس، اگر قابل تصور باشد که در آینده‌ای قابل پیش‌بینی دستگاه‌های امنیتی هندوستان، پاکستان و افغانستان بتوانند از سیاست‌های جاری خود دست بکشند و به جنگ‌های نیابتی علیه یکدیگر پایان دهند، درآن‌صورت، فضای مساعدی برای همکاری منطقه‌ای شکل خواهد گرفت. در چنین نگاهی می‌توان گفت که علنی کردن مقابله‌به‌مثل هندوستان علیه پاکستان آغازی بر روندی است که برخلاف ظاهر خصمانه‌اش در بطن خود حامل تحولاتی است که نباید به‌تمامی آنها را منفی تلقی کرد. ظن غالب دراین‌خصوص آن است که وقتی دستگاه‌های امنیتی پاکستان و افغانستان که اختلافات و دشواری‌های تاریخی باهم دارند که مهم‌ترین آن خط مرزی «دیوراند» است، می‌توانند از این مشکلات عبور نمایند، هیچ دلیلی وجود ندارد که هندوستان و پاکستان که ازقضا محور اختلافاتشان خط حائل کشمیر و مشابه خط «دیوراند» است، نتوانند در مسیر مصالحه قرار گیرند. پاکستان اگر در افغانستان در مسیر پایان دادن به جنگ نیابتی قرار گیرد و دست از طالبان و گروه‌های مخالف دولت افغانستان بردارد و فراتر از آن ارتش پاکستان حاضر شود و آن‌طور که گفته شده است، با ارتش افغانستان در امتداد مرزهای مشترک، به عملیات مشترک علیه طالبان، شبکه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار اقدام کند، درآن‌صورت، قابل فهم خواهد شد که در بلندمدت‌تر با هندوستان نیز به فرمول مشابهی برسد.
درهرحال، شرایط در جنوب آسیا درحال تحول است و کشورهای هند، پاکستان و افغانستان با خطر‌های امنیتی کما‌بیش مشابهی روبه‌رو شده‌اند. رادیکالیسم اسلامی که در شکل تکامل‌یافته‌اش در قالب خلافت اسلامی داعش از خاورمیانۀ عربی درحال نفوذ به شبه‌قارۀ هند و منطقه است، از این ظرفیت واقعی برخوردار است که بسیاری از گروه‌های رادیکال منطقه را به‌صورت زیرمجموعه در خود جذب کند و ابتکار عمل را از دستگاه‌های امنیتی کشورهای منطقه بگیرد. تحریک طالبان، لشکر طیبه، حزب المجاهدین و نظایر آنها می‌توانند به داعش بپیوندند و به‌صورت جریان‌های محلی، اهداف داعش را در شبه‌قارۀ هند پیگیری نمایند. طرح اندیشۀ آخرالزمانی از طرف گروه خراسان که بخشی از داعش است، می‌تواند برای افغانستان، آسیای مرکزی، روسیه، چین، هندوستان، و پاکستان خطر مشترک داشته باشد. احتمالاً همین خطر مشترک است که در آینده کمک خواهد کرد دستگاه‌های امنیتی منطقه تن به بازیگری در سیاست‌های جنگ نیابتی تحریک‌شده بدهند. صلح، ثبات، توسعۀ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی کل جنوب آسیا در گرو چنین تجدیدنظری و پایان دادن قطعی به جنگ‌های نیابتی است و نه در توسل به تروریسم علیه تروریسم.