چشمانداز روابط ایران با اتحادیه اروپا به بهانه سفر لودریان به ایران
متن حاضر مصاحبه تحریریه ایران ریویو با آقای بهزاد احمدی،کارشناس ارشد مسائل اروپا در رابطه با مذاکرات احتمالی ایران و اروپا می باشد که پیش از سفر لودریان انجام شده است.
سؤال: از تحرکات دیپلماتیک میان اروپا و آمریکا چنین برمیآید که رئیسجمهور فرانسه قصد انجام یک ابتکار دیپلماتیک را برای حفظ برجام دارد، تا از طرفی با راضی کردن ایران به پذیرش محدودیتهایی در برنامه موشکی و آنچه فعالیتهای منطقهایاش خوانده میشود، این امکان را فراهم آورد تا ترامپ نیز به باقی ماندن در برجام ترغیب شود. به عقیده شما آیا ایران باید از این مذاکره استقبال کند، و دراینصورت آیا تهران دستور کار یا شروطی را در برابر طرف فرانسوی قرار خواهد داد؟
جواب: اروپا از هنگام ورود آقای ترامپ به کاخ سفید دو رویکرد مشخص را در برابر برجام داشته است. بهنظر میرسد که تا ماه ژانویه اروپاییها بدون قید و شرط درپی نشان دادن پایبندی خود به برجام به ترامپ بودند. دراینراستا، اروپاییها تحرک دیپلماتیک بالایی داشتند و در خود اروپا با انتشار بیانیههای محکم از برجام حمایت میکردند، و در ملاقاتهای مقامات اروپایی به همتایان ایرانی خود درمورد التزام به برجام تضمین میدادند. ولی از وقتی که ترامپ بیانیهای صادر کرد که تا نیمه ماه مه به اروپاییها برای اصلاح توافق هستهای فرصت میدهد، اروپاییها یک سلسله خواسته در زمینه موشکی و نفوذ منطقهای ایران مطرح کردهاند. ترامپ بر چهار خواسته تأکید کرده که عبارتند از: 1. بند غروب در برجام، به این معنی که در سال 2025 ایران نتواند از بحث بهاصطلاح «غروب برجام» برای ازسرگیری برنامه هستهایاش استفاده کند. هرچند که بههرحال، بهدلیل عضویت ایران در پیمان انپیتی، این ادعای ترامپ صحیح نیست. ترامپ درمقابل موضوع «غروب برجام»، مسئله «بازگشت تحریمها» را مطرح میکند که دربرگیرنده ازسرگیری تحریمها علیه ایران درصورت پیگیری برنامه هستهای بعد از اتمام برجام است؛ 2. و 3. برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران، که به ادعای ترامپ هر دوی این موضوعات به مسئله توافق هستهای مرتبط هستند و باید در یک بسته مطرح شوند؛ و 4. موضوع بازرسیهای هر کجا، هر زمان از تأسیسات نظامی ایران. البته ترامپ موضوعات دیگری مانند فعالیتهای سایبری ایران و اقدامات سپاه پاسداران و حزبالله لبنان، کشتیرانی و حقوق بشر را نیز مطرح کرده که اروپاییها فعلاً بر روی آنها متمرکز نشدهاند و بیشتر به موارد دو و سه پرداختهاند.
اروپاییها اصولاً با مطرح شدن مسئله «غروب برجام» مخالف نیستند، اما آنها زمان کنونی را برای طرح این مسئله مناسب نمیدانند و معتقدند که این مسئله باید در سالهای 2023 تا 2024 مطرح شود، و مطرح شدن زودهنگام آن باعث دشوار شدن کار توافق با ایران خواهد شد. درمورد بحثهای موشکی و نفوذ منطقهای، برنامههای آنها مشخصتر است و بهعنوان مثال آلمانیها بهدنبال وضع پارهای تحریمها در این موارد بودهاند. آقای مکرون نیز بهصراحت اعلام کرد چنانچه ایران در این مورد اقداماتی را انجام ندهد، با مجازاتهایی روبهرو میشود. آنها کار را درمورد موضوع نفوذ منطقهای و موشکی با ارائه پیشنویس قطعنامهای با همکاری بریتانیا، فرانسه و آمریکا درمورد یمن و برضد ایران آغاز کردند که در ادامه بهدلیل وتوی روسیه، با صدور بیانیهای مشترک که امضای آلمان، فرانسه، بریتانیا و آمریکا را در پای خود داشت تکمیل شد. صدور این بیانیه بهلحاظ سیاسی دارای پیامی قوی است و نباید بهراحتی از کنار آن گذشت.
دراینزمینه اروپاییها درپی دستهبندی اقدامات خود درقبال ایران هستند؛ برای مثال، تحریمها و اقدامات اتحادیه اروپا درقبال مسئله رعایت موازین حقوق بشر در ایران بهجای خود هستند، ولی وجود آنها به اجرای برجام لطمهای نزده است. حال، آنها قصد دارند تا همین سازوکار را درمورد موضوع برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران نیز اجرا کنند. به نظر من، تا پیش از این بحث نفوذ منطقهای واژه مبهم و گنگی برای اروپاییها بود و قادر نبودند به موضوع یا نکته مشخصی درمورد این نفوذ اشاره کنند که مهم باشد؛ اما اخیراً توانستهاند به این مسئله جنبه عینی و ملموس ببخشند مانند آنچه که فشار ایران بر عربستان سعودی در یمن و یا فشار ایران بر اسرائیل با حضورش در سوریه توصیف میشود. اروپاییها بر این تصور هستند که در این دو مورد راهحلهایی دارند و میتوانند برای حل آنها با ایران مذاکره کنند. درمورد بخش دوم سؤال شما، بهطور مسلم ایران باید درمورد بسیاری از مسائل مذاکره و بحث کند. مذاکره اصولاً ابزار خوبی است و بههرحال ایران از ابعاد حقوق بینالملل و واقعگرایی سیاسی امتیازات و حقوقی را دارد که میتواند از آنها در مذاکره استفاده کند. از دیدگاه من، شرایط مذاکره میتواند براساس تواناییها و امکانات ایران بهخصوص در عرصه منطقهای متفاوت باشد.
سؤال: در اظهارات خود به این نکته اشاره کردید که مقابله با آنچه نفوذ منطقهای ایران خوانده میشود از پیش شروع شده است. قطعنامه مورد اشاره شما درمورد یمن توسط روسیه وتو شد، درمقابل، نماینده آمریکایی نیز اعلام کرده که این کشور و متحدانش راه خود را برای مقابله با ایران خواهند پیمود. تصور میکنید اقدامات آمریکا در این مسیر تا چه حد میتواند بر گفتگوهای ایران با اروپا تأثیر بگذارد؟
جواب: بدون شک تأثیر خواهد داشت. من فکر میکنم دولت ترامپ و بهطور کلی ایالات متحده هم با ماهیت نظام جمهوری اسلامی و هم رفتار آن مخالف است. بهنظر میرسد برخلاف دوران باراک اوباما که بر اعمال فشار و مذاکره بهشکل توأمان تأکید داشت، دولت ترامپ تنها به فشار معتقد است. آنها بحث موشکی را بهواسطه تحولات یمن و یا احتمال استفاده حزبالله از موشک برضد رژیم صهیونیستی پررنگ کردهاند؛ زیرا استفاده از موشک میتواند موازنه استراتژیک قدرت را به سود ایران برهم زند. دولت ترامپ درمورد نفوذ منطقهای نیز همین رویه را درپیش گرفته و با مطرح کردن حضور ایران در سوریه و احتمال درگیری مستقیم نظامی با رژیم صهیونیستی قصد دارد تا ایران را یک بازیگر غیرعادی در صحنه بینالمللی جلوه دهد.
این مسئله میتواند زمینهساز امنیتی شدن دوباره اختلافات با ایران شود. آمریکاییها دراینراستا تلاش میکنند تا اروپاییها را نیز متقاعد کنند که ایران بازیگری غیرعادی است و باید از آن درک تهدید داشته باشند؛ اما با وجود فشارهای وارده ازسوی آمریکا و ایجاد جو روانی مخرب که موجب عدم اعتماد بانکها و شرکتهای بزرگ برای تجارت با ایران شده، اروپا در شرایطی متفاوت با آمریکاییها قرار دارد. ایران را میتوان بهنوعی همسایه نزدیک اروپا محسوب کرد. ازاینرو، برجام بهذات برای اروپاییها مهم است؛ زیرا مهمترین ثمره آن برای اروپاییها امنیت است؛ زیرا آنها توانستهاند با این توافق یکی از اصلیترین موضوعات تهدیدزا و نگرانکننده را حل کنند و مایل به از دست دادن آن هم نیستند. اروپا همسایه منطقه خاورمیانه است و همچنان درمعرض مسائل و مصائبی مانند تداوم بحران پناهندگان و بیثباتی در منطقه واناست؛ درحالیکه آمریکا بهمانند اروپا درمعرض مشکلات ناشی از منازعات منطقهای خاورمیانه قرار ندارد و از این دیدگاه اهمیتی که اتحادیه اروپا و بازیگران اروپایی به برجام میدهند بسیار با آمریکاییها متفاوت است.
موضوع مهم دیگر این است که باید ببینیم اروپا در چه بافتی میخواهد وارد مذاکره با ایران و تأثیرگذاری بر آن شود. به عقیده من، در سطح منطقه اروپا، اروپا اکنون در شرایطی نیست که بتواند ایران را تحت فشار قرار دهد. ایران بههیچوجه دست پایین را در این مذاکرات نخواهد داشت. مهمترین پیامی که از کنفرانس امنیتی 2018 مونیخ به بیرون ارسال شد، این نبود که ایران یک مسئله امنیتی است، بلکه این بود که اروپا دچار مسائل امنیتی است؛ مسائلی مانند روسیه و خیزش چین. نظم امنیتی اروپایی مسئله مهمی است که نقطه عطف آن درگیری در اوکراین میباشد که هنوز اروپاییها نتوانستهاند برای آن راهحل مناسبی پیدا کنند. هنوز روشن نیست که این نظم امنیتی ناتومحور خواهد بود یا روسمحور، مشکلات موجود در همگرایی اروپایی، برگزیت و کاسته شدن از ظرفیت امنیتی اروپا بهدلیل خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، تداوم بحران یورو که تاکنون تنها مدیریت شده و در رفع کامل آن ناکام ماندهاند، خیزش پوپولیسمهای راست و چپ و افول احزاب سنتی که بهترین مثال آن ناتوانی آلمان در تشکیل یک دولت ائتلافی پس از پنج ماه است، و تزلزل در ارزشهای اروپایی که در اثر بحران ورود پناهندگان پدید آمده، از مهمترین چالشهای این اتحادیه است.
علاوهبراین، ایران باید بداند که به هنگام گفتگو با اروپا، با یک بدنه واحد صحبت نمیکند. ما در اروپا با صداهای متفاوتی روبهرو هستیم، لحن مذاکره ایتالیا، اسپانیا و یا کشورهای نوردیک با ایران بسیار متفاوت با لحن فرانسه، بریتانیا، و آلمان است. تمامی این مسائل به عقیده من دلیلی است که اکنون اتفاقاً فضا برای مذاکره ایران با اتحادیه اروپا مناسب است.
در عرصه بینالمللی نیز باید گفت که «پدیده ترامپیسم» مشکلات بسیاری را برای اروپا بهوجود آورده است. این پدیده سه تأثیر عمده داشته است: 1. شعار نخست آمریکا، یک جنگ تجاری ارزی، یک جنگ هنجاری و یک چالش در هستیشناختی ناتو ایجاد کرده است. 2. دومین تأثیر، تحلیل رفتن نظام بینالملل لیبرال بر اثر عملکرد دولت ترامپ است. بهعبارتدیگر، چه کسی قرار است پلیس نظام غربمحور و لیبرال در جهان باشد. 3. روند جهانیسازی آنطور که باید پیش نمیرود و مواردی دیگر نیز مانند افول خود آمریکا، ناتوانی معاهدات، خروج آمریکا از توافق پاریس هم بر این مشکلات دامن زده است. در چنین شرایطی، اروپاییها اصلاً خرسند نخواهند شد اگر با مسئله دیگری مانند مسئله «ایران هستهای» روبهرو شوند که میتواند بر مشکلات مذکور افزوده شود.
سؤال: در این چهارچوب، چنانچه این مذاکرات آغاز شود، فرانسویها چگونه میتوانند همکاری ایران را جلب کنند و ملاحظات اصلی کشورمان را تأمین نمایند؟
جواب: من معتقد هستم که ایران و اروپا هر دو به یکدیگر احتیاج دارند. بهغیر از آمریکاییها که تهدید خاصی را از ناحیه خاورمیانه احساس نمیکنند، تحولات این منطقه بهدلیل «اثر دومینویی» که دارد میتوانند قفقاز، شامات، شمال آفریقا، حتی نوع رابطه روسیه با اروپا، و امنیت در شبهقاره هند را تحت تأثیر قرار دهد. از این جهت، پیوستگی ژئوپلیتیکی بین امنیت غرب آسیا، خاورمیانه و اروپا وجود دارد. این واقعیت مهمی است که هر دو طرف ایرانی و اروپایی نباید آن را فراموش کنند. در رأس این مسائل، موضوع ثبات قرار دارد. در این منطقه که امنیت بهشدت متزلزل است، بهترین تحول مذاکره درمورد ظهور سازوکارهایی است که بتوانند ثبات را تأمین کنند. تصور میکنم، اگر اروپا تلاش کند ایران را در این مباحث جدا کند و بهجای پرداختن به مسائل در یک کلیت، بر مسائلی مانند «بحث موشکی ایران» یا بحث نفوذ منطقهای ایران تأکید نماید، به نتیجهای دست نمییابد.
به عقیده من، بهترین رویکرد در این مورد این است که کشوری مانند فرانسه بهواسطه جایگاه و حجم اقتصادش و درک آن از منطقه، و روابط متوازنتری که نسبت به دیگر بازیگرها درقبال ایران دارد، میتواند نقش مثبتی ایفا کند. البته من شخصاً تصور میکنم که جایگاه اتحادیه اروپا به رهبری خانم موگرینی در این عرصه میتواند برای ما مهمتر باشد، و شاید ایران از این مسئله هم استقبال بیشتری بکند. رفتار یا رویهای که خانم موگرینی بهعنوان رهبر سیاست خارجی اتحادیه اروپا تاکنون از خود نشان داده، براساس احترام متقابل و مدنظر قرار دادن منافع دو طرف قرار داشته است. در این چهارچوب، چنانچه فرانسویها نیز بخواهند با همین نگاه با ایران وارد تعامل شوند و منافع ایران را نیز بهرسمیت بشناسند، به روند گفتگو کمک کردهاند. اگر ایران را بهعنوان یک مورد و پرونده خاص نبینند و معرفی نکنند، بهطور طبیعی، زمینه برای گفتگوهای بیشتر فراهم میشود. اعتقاد دارم که دو طرف میتوانند در وهله اول و در زمینه منطقهای براساس پیشنهاداتی که طی سالهای اخیر از طرف ایران ارائه شده و امسال نیز در کنفرانس امنیتی مونیخ مشابه آن ازسوی امیر قطر مطرح شد، مذاکرات را آغاز کنند و بر «ایجاد یک فضای گفتگو بهشکل یک مجمع امنیتی در زیرمجموعه خلیج فارس» که ایران نیز عضو آن باشد و اعضا بتوانند در آن پیرامون نگرانیهای خود گفتگو کنند، متمرکز شوند. میتوان در وهله نخست موضوعاتی کارکردی مانند امنیت انتقال انرژی و کالا، مقابله با آلودگیهای زیستمحیطی، و پروتکلهای همکاری، مراقبتهای امنیتی و نظامی که از بروز برخورد جلوگیری نمایند، را مورد بحث قرار داد. اروپا و بهویژه فرانسه میتواند در شکلگیری چنین مکانیسمی نقش مثبتی ایفا کنند و ایران نیز آماده همکاری با این روند است. در این حالت، بحث نفوذ منطقهای ایران در یک سیستم کلانتر و در ارتباط با نقش دیگر بازیگران مورد بحث قرار میگیرد و میتواند به ایجاد مجموعهای امنیتی کمک کند که در آن، منافع مشروع ایران تأمین و به نگرانیهای سایر بازیگران نیز پاسخ داده خواهد شد.
در زمینه برنامه موشکی نیز اروپاییها بر دو نکته تأکید دارند: 1. برد موشک، و 2. فناوری تولید موشک. بهنظر میرسد که اخیراً توجه اروپاییها بیشتر به مورد دوم جلب شده است. راهکارهایی که ازسوی ایران ارائه شد، عبارت بود از اعلام فرمانده سپاه پاسداران مبنیبر آنکه ایران موشکی با برد بیش از دو هزار کیلومتر نخواهد ساخت. روی بحث انتقال فناوری موشکی، به رهبری آمریکا این تهدیدانگاری بهوجود آمده که ایران میتواند این فناوری را دراختیار نیروهایی مانند حوثیها برضد سعودیها و حزبالله برضد رژیم صهیونیستی قرار دهد. در مسئله برد موشکها نیز بهنظر میرسد نگرانی اصلی دراینمیان بیشتر امنیت رژیم صهیونیستی است. در چهارچوب مذاکره در این مورد نیز میتوان از رژیمهای کنترل تسلیحاتی کمک گرفت؛ اما جوهره نخست رژیمهای کنترل تسلیحات، اعتمادسازی است که اروپا میتواند بهجای منفرد کردن ایران و وضع شروط و محدودیت بر موشکهای آن، رهبری روند رژیمسازی برای عدم اشاعه تسلیحات در خاورمیانه را برعهده گیرد. ایران با امضای برجام بهشکلی عرفی منع گسترش را پذیرفته است، درحالیکه رژیم صهیونیستی با عدم همکاری همواره در این مسیر ایجاد مانع کرده است. اروپا ازجمله فرانسه میتواند همراه با پیشنهاد ایجاد چنین رژیم منع گسترشی برای تمام بازیگران منطقه به ایران تضمینهای امنیتی لازم را نیز بدهند. خارج کردن ایران از تحریمهای تسلیحاتی و دستیابی آن به یک موازنه نظامی متعارف با عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی میتواند به موفقیت چنین رژیمی کمک کند. اینها تصمیم دشواری هستند که بههرحال اروپاییها باید آنها را بگیرند. درغیراینصورت، صرفاً با متهم کردن ایران و تهدید انگاشتن و لفاظی، بهطور قطع جمهوری اسلامی در هیچ مذاکرهای شرکت نخواهد کرد. واقعاً مابهازای امنیت برای یک کشور چه میتواند باشد؟
آنچه در چهارچوب منافع اروپاست این است که بهجای متهم کردن ایران و وارد کردن فشارهای بیشتر که میتوان ساختار سیاسی برجام را برهم بزند، به ایران تضمین عینی بدهد و اقتصاد آن را هرچه بیشتر با اقتصاد جهانی متصل سازد. در ایران هیچکس حاضر نمیشود با تجربه برجام و عهدشکنی آمریکا، پای میز مذاکره دیگری بنشیند. روابط بینالملل عرصه قدرت است و نه عرصه حقوق، و آمریکا میتواند بدون هیچ بهانهای از تعهدات خود شانه خالی کند. اینجاست که میتوان انتظار داشت از دل یک مکانیسم امنیتی منطقهای که ایران نیز عضو آن باشد، ایران تضمینهای عینی لازم را بهدست آورد. من پیشنهاد میکنم که اروپا از وزن خودش استفاده کند و تلاش نماید بحثهای نفوذ منطقهای و موشکی را در چهارچوب یک گفتگوی کلانتر که همه بازیگران و نه فقط ایران را در زیرمجموعه خلیج فارس دربر بگیرد، به پیش ببرد و درعینحال گسترش روابط تجاری و اقتصادی خود با ایران را نیز در دستو کارش قرار دهد. درغیراینصورت به عقیده من، ایران هیچ فشاری را نخواهد پذیرفت.
سؤال: یک پایه این بحث رژیم صهیونیستی است. ایران میتواند با کشورهای عربی خلیج فارس به نتیجه برسد؛ زیرا قرنها با یکدیگر همسایه بودهایم و اشتراکات فرهنگی، دینی و تاریخی داریم. اما جمهوری اسلامی ایران چنین زمینهای را با رژیم صهیونیستی نمیبیند. تصور میکنید اگر یک طرف این معادله سرزمینهای اشغالی باشد چگونه میتوان آن را حل کرد؟ میدانید که نقطهنظرات صهیونیستها از طرف اروپا و آمریکا مورد توجه قرار میگیرد.
جواب: بهنظر میرسد که تمامی این ماجراها بهخاطر این است که مسائل منطقه به سود امنیت رژیم صهیونیستی حل شود. اینجاست که ضعف اروپا مشهود میشود؛ زیرا توانمندی اروپا برای ایفای نقش میانجی در برابر مخالفت رژیم صهیونیستی بسیار کم است. آنچه در این مصاحبه مورد بحث قرار گرفت، درپیش گرفتن یک رویکرد تعاملی ازسوی اروپا درمورد ایران است؛ اما همزمان، این رویکرد تعاملی ازسوی آمریکا و در ذیل آن رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی رد میشود.
سؤال: آیا نقشآفرینی روسیه دراینمیان میتواند به موفقیت طرح فرانسه کمک کند؟ آیا روسها میتوانند مخالفتهای رژیم صهیونیستی را تعدیل نمایند؟
جواب: روسها موقعیت خود را در خاورمیانه تقویت کردهاند. خاورمیانه برای مسکو یک عرصه گرانبها بهشمار میآید. روسها تلاش کردند تا در قامت یک بازیگر بینالمللی وارد این منطقه شوند. آنها همچنین بهخوبی از خاورمیانه بهعنوان یک اهرم علیه اروپاییها استفاده کردند. علاوهبراین، حضور روسیه در منطقه دارای منافع اقتصادی برای این کشور بوده است. اکنون برخلاف آمریکا، روسیه خود را بهعنوان یک میانجی که میتواند با همه طرفهای درگیر به گفتگو بپردازد، مطرح کرده است؛ اما نباید این را فراموش کرد اروپاییها نیز چنانچه اراده سیاسی داشته باشند، میتوانند از توانایی برعهده گرفتن نقش یک میانجی برآیند.
یک موضوع مهم دیگر دراینمیان، مسئله خارج بودن اروپا از محور موازنه قدرت در خاورمیانه است. اروپاییها نباید تصور کنند که برای تأثیرگذاری بر ایران صاحب ابزار فراوانی هستند. اکنون در خاورمیانه یک بازی موازنه قدرت در جریان است که در سطوح بالای آن آمریکا و روسیه و در سطوح پایینتر آن نیز ایران، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی، و ترکیه قرار دارند؛ اما نقش اروپا دراینمیان بسیار کمرنگ است. اروپاییها باید درنظر داشته باشند که واقعیتهای روی زمین تغییر کردهاند. اکنون ژنو صلح سوریه را پیش نمیبرد، بلکه سوچی و آستانه از اهمیت بیشتری برخوردار شدهاند. درنتیجه میخواهم بگویم که اروپا میتوانداز فرصت استفاده کند و به ساختار سیاسی برجام با قید و بندهایی مثل تحریم موشکی و منطقهای ایران آسیب نرساند.
سؤال: بازگردیم به موضوع برجام، ترامپ نشان داده که در بسیاری از تصمیمگیریهای خود منطقی نبوده است، چنانچه تصمیم کاخ سفید برای خروج از برجام قطعی باشد، آیا همکاری ایران با فرانسه میتواند نتایج و تأثیرات نابودی برجام بهوسیله آمریکا را تعدیل کند؟
جواب: من شخصاً تصور میکنم که اروپاییها بهویژه فرانسویها خواهان نقش بزرگتر و تعیینکنندهتری در خاورمیانه باشند. به عقیده من، خروج آمریکا از برجام، دیگر چیزی از توافق هستهای برجا نخواهد گذاشت. حتی درصورت اجرای سناریوی برجام منهای آمریکا، توافق هستهای بدون آمریکا تا مدت محدودی قادر به ادامه حیات است. مقامهای ایرانی نیز به این واقعیت اذعان دارند؛ اما اروپاییها برای رخ ندادن چنین وضعیتی میتوانند لابی بیشتری با دموکراتهای کنگره آمریکا داشته باشند و تلاش کنند با منعطف کردن قوانین، فضا برای اهداف اروپا هموار شود. دراینمیان، گزینه دیگری نیز وجود دارد که اروپا مانند سال 1996 و در دوره کلینتون یک درگیری تجاری با آمریکا بر سر تحریم ایران ایجاد کند. علاوهبراین، اروپاییها میتوانند با چین، روسیه، کره جنوبی و ژاپن مذاکره کنند تا با اندیشیدن تمهیداتی موجب شوند ایران آسیب کمتری ببیند و تهران را تشویق نمایند تا همچنان به برجام متعهد بماند. اما به نظر من، چنین تدابیری تا حد زیادی ناممکن است و حتی درصورت وقوع، عمر اینچنین تدابیری کوتاه خواهد بود. بهعبارتدیگر، توانایی اروپا برای بهپیش بردن چنین سناریویی محدود است. نتیجه چنین وضعیتی، به سناریوی دومی منتهی میشود که بهصورت دوفاکتو برجام را بپذیرند، اما نتوانند برای حل شرایط مشکلزای خروج آمریکا کاری انجام دهند و تسلیم فشارهای آمریکا شوند. این سناریو میتواند هزینههای زیادی را برای اروپا بههمراه داشته باشد. نباید از این واقعیت غافل باشیم که درصورت برهم خوردن برجام، چه پتانسیل عظیمی دوباره بهخاطر ازبین رفتن جایگاه معاهدات و نیز از بین رفتن یکی از موانع گسترش هستهای، برای بیثبات کردن امنیت بینالمللی بازخواهد گشت. آیا اروپا حاضر است بزرگترین دستاورد دیپلماتیک خود را از دست بدهد؟ آیا اروپا حاضر است در چنین عرصه پرمخاطرهای، یک چالش جدی دیگر بر چالشهای قبلی خود اضافه کند؟ ایران نیازی به خروج از برجام ندارد و میتواند با ماندن در این توافق به نقش مثبت منطقهای خود ادامه دهد، و بزرگترین تأثیر را بگذارد. اما قطعاً اگر ایران شاهد از دست رفتن منافعش باشد، در خروج از برجام تردید نخواهد کرد.
نظر شما