الزامات الگوی امنیتی ایران در تنگه هرمز


آبراهه های بین المللی ظرفیت بزرگی برای ارتقا وضعیت اقتصادی، سیاسی و بین المللی کشورها محسوب می شوند خاصه آنکه این گذرگاه دریایی در منطقه ای قرار داشته باشد که به انبار سوختهای فسیلی جهان مشهور باشد.

تنگه هرمز که تحت مالکیت و در اب های سرزمینی ایران و عمان قرار دارد به گلوگاه انرژی جهان معروف است. بی سبب نیست که استراتژیست های معروفی همچون مکیندر و البو کرک کنترل تنگه هرمز را در دست گرفتن نبض اقتصاد جهان می دانند.

این میزان از اهمیت راهبردی تنگه برای جهان و قدرتهای بزرگ قطعا این آبراهه بین المللی را به کانون توجه جامعه جهانی تبدیل کرده است.

ایران نیز به عنوان کشوری که قسمت شمالی این ابراهه را تحت کنترل خود دارد واقف است که با توجه به عدم وجود مسیرهای جایگزین برای انتقال سوخت های فسیلی و تجارت دریایی در خلیج فارس از مزایای تنگه هرمز با دارا بودن کوتاهترین مسیر و کمترین میزان هزینه جهت مبادلات تجاری می تواند بعنوان اهرم فشار بهره ببرد.

واضح است در صورتی این ابراهه با این میزان از اهمیت ارتقا دهنده وضعیت یک کشور باشد که زیرساخت نظامی، امنیتی و سیاسی وفنی  جهت بهره گیری از این ظرفیت موجود باشد. لذا، الزاما مالکیت تنگه نمی تواند به ابزاری برای تعقیب منافع سیاسی تبدیل شود بلکه حتی با استفاده غیرصحیح می تواند بصورت تهدیدی برای امنیت ملی نیز تبدیل شود.

در دوران جنگ ایران و عراق، تهران بواسطه تهدید فزاینده ای که در دریا حس می کرد از طریق مین گذاری در عمق ابهای تنگه هرمز و با بهره گیری از قایق های تندرو به کشتی های متخاصم حمله می کرد حاصل این اقدام و سیاستهای منطقه ای امریکا در آن مقطع اعزام نیروهای واکنش سریع امریکا به منطقه و تغییر در موازنه نبرد دریایی بود.

بعد از جنگ ایران و عراق نیز برغم آنکه زمینه تهدید مستقیم علیه ایران از بین  رفت اما تحولات منطقه با ساقط شدن رژیم صدام و پررنگ شدن حضور امریکا در منطقه  میزانی از تهدید برای ایران همواره حس می شد. این امر با توافق برجام و خروج ترامپ و بالاگرفتن تنش میان ایران و امریکا ملموس تر شد.دامنه تهدیدات تا جایی شدت یافت که به کرات در بالاترین سطوح،  در سیاست های اعلامی تهران سخن از بستن تنگه هرمز به میان امد.امری که شاهد بودیم حتی سخن گفتن از ان نیز تاثیر مستقیمی بر قیمت نفت و حامل های انرژِی در جهان داشت.

وقایع چند دهه اخیر نشان دهنده اهمیت این تنگه برای ایران و دستیابی ان به منافع سیاسی تهران است  اما انچه اهمیت دارد هوشمندی در استفاده بجا و بهنگام از این اهرم در شرایط خاص و تعیین کننده است.پیش شرط استفاده هوشمندانه داشتن الگوی امنیتی برای این منطقه راهبردی است الگویی که با توجه به شرایط داخلی، نظم زیرسیستم خلیج فارس و خوشه های امنیتی خاورمیانه در بازه زمانی مشخص و چندساله ترسیم شود و برای بازیگران مختلف اعتبار تصمیمات و پیش بینی پذیری رفتارها را شکل دهد و با بهره گیری از ترتیبات رسمی و غیررسمی موجب تداوم بخشی منافع برای کشور می شود.

واقفیم که در حوزه داخلی، ایران تحت فشار بی سابقه ترین تحریم ها قرارگرفته به طوری که دبیرکل سازمان ملل نیز تاثیر این تحریم ها را بر مردم ایران اخیرا تایید کرده است. با توجه به هدف این تحریم ها که ایجاد شکاف اجتماعی و سیاسی میان مردم و حاکمیت می باشد اعلام مواضع تنش زا برای جامعه که تاثیر بلافصلی بر تکانه های اقتصادی دارد  مطلوب واشنگتن می باشد. لذا نیاز است در هر مقطع توانمندیهای داخلی، چینه بندی قدرت و امکان مانور در حوزه های مختلف بین المللی و منطقه ای بررسی و بدرستی ارزیابی شود.

با توجه به اینکه  گام اول ترسیم الگوی امنیتی تعریف و شفاف سازی منافع برای قابلیت و وجاهت بخشی توسط جامعه به تصمیمات دولتمردان است لذا تعریف منافع موجودیتی، حیاتی، اساسی و حاشیه ای برای شکل دهی به منابع جهت بسیج نیروها اهمیت دارد.

روشن بودن اهداف، اغراض  و منافع برای جامعه از ان جهت اهمیت دارد که از تعارضات درونی در جامعه در شرایط ایجاد بحران جلوگیری می کند. باید توجه داشت مشروعیت بخشی داخلی تابعی است از تناسب تصمیمات ، امکان پذیری و تحقق منافع.

جامعه و اقتصاد بشدت از چند صدایی و تشتط آرا و مواضع مسئولین آسیب می بیند و به آن واکنش نشان میدهد. لذا لازم است رفتارها و  مواضع نیر در چارچوب منسجم الگوی تدوین شده اتخاذ شود.

در حوزه منطقه ای، شرایط متاثر از بحران های ایدئولوژیک، مرزی، سرزمینی، سیاسی در بی ثباتی کامل است.این عدم ثبات در کنار ساختار نامتوازن قدرت در خلیج فارس سبب حضور مستمر قدرتهای فرامنطقه ای در خلیج فارس با رضایت کشورهای عربی شده است

می دانیم که نگاه منطقه ای همسایگان به ایران و وضعیت پیوندهای استراتژیک در خوشه های امنیتی به گونه ای است که ایران امکان ائتلاف پایدار یا بلندمدت را ندارد. از سویی دیگر، همواره این کشورها با محوریت عربستان و یاری امریکا با شکل دادن به ارایش ژئوپلیتیک در پی انزوای سیاسی و منطقه ای ایران بوده اند.

به هر اندازه ما بر مبنای قدرت، نفود و اعتبار خویش بتوانیم نقش بیشتری در منطقه در حوزه های مختلف برای خود تعریف کنیم و از انزوای تحمیلی رهایی یابیم می توانیم الگوهای متفاوتی از نظم مطلوب را شکل دهیم که هریک بر مبنای توسعه نقش و کارکردهای ان می تواند درجات متقاوتی از پیچیدگی و کارامدی داشته باشد.

در شرایط فعلی امریکا در حال تشکیل ائتلاف دریایی جهت تامین ازادی کشتیرانی در منطقه است. هر چند تعداد محدودی از کشورها از جمله بریتانیا و استرالیا به این سازوکار پیوسته اند اما بهرصورت این امر بشدت منافع ایران را تهدید می کند.

ایران با توجه به محدودیتهای منطقه ای خود می تواند در مقابل این ائتلاف ضمن همکاری با کشورهای رقیب از جمله روسیه و چین با تشکیل مانور مشترک و حتی ائتلاف های منطقه ای با حضور ان بازیگران زمینه پیکربندی جدید منطقه ای و تشکیل موازنه قدرت جدید را فراهم سازد.

ایران در این شرایط و در منظومه امنیت منطقه ای خود می تواند از مولفه قدرت افرینی تنگه استفاده کند. پرواضح است که تنگه مشتمل بر ابراهه موصوف بعلاوه جزایر است. برعکس جزایر عمان که صخره ای و غیرقابل سکونت وبا قابلیت اندک جهت بهره برداری های امنیتی است. جزایر ایرانی با موقعیت جغرافیایی ممتاز و ساختار زمین شناسی مطلوب امکان و قابلیت بهره برداری نظامی و امنیتی برای ایران را ایجاد کرده است.

لذا لازم است ایران از برتری های سرزمینی خود، ساحل طویل ، موقعیت مطلوب جزایر هفت گانه جهت ایجاد بازدارندگی بهره ببرد. در این بین، جزیره هرمزبا موقعیت  مطلوب در دهانه تنگه ، جزیره لارک بعنوان پیشرفته ترین نقطه حاکمیت ایران در تنگه هرمز، جزیره هنگام بدلیل عمق و خطر ساحلی مناسب جهت استقرار ناوگان دریایی و مقابله با تهدیدات ائتلاف در تنگه، جزایر قشم  و هرمزمناسبترین مکان برای استقرار سپر دفاعی اول و جزایر سه گانه تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی بعنوان تشکیل دهنده منحنی تدافعی دوم در صورت بروز تهدید و خطرجنگ حایز اهمیت بوده و می تواند تسلط کامل ایران را بر تنگه هرمز را تثبیت کند.

قطعا برنامه ریزی جهت تشکیل هسته های مقاومت در جزایر مسکونی سبب افزایش ضریب امنیتی جزایر و استفاده از انها در جنگ های نامتقارن و غیرهم طراز خواهد شد.

گذشته از این موارد و ظرفیت ها، از منظر ژئوکالچر نیز سواحل شمالی و شمال غربی  بخشی از سواحل جنوبی در عراق و کویت، استان های شرقی عربستان و حتی سواحل باطنه دریایی عمان در اختیار جمعیت شیعی  می باشند. در صورت بهره برداری صحیح از علقه های فرهنگی و دینی میان این گروهها با ایران، جمعیت شیعی موصوف می تواند اهرم فشار و پاشنه آشیل اقدامات ضدایرانی همسایگان در مواقع بحران باشد.