استراتژی نوین رژیم اسرائیل و چالش‌های سیاسی امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران


به نظر می‌رسد در سطحی فراتر از تصور کشورها، انتخابات ایالات متحده بر روندهای سیاسی و امنیتی نظام بین‌الملل اثرگذار بوده است. این اثرگذاری بیش از آنکه ناشی از پیش‌بینی تصمیم و یا اقدام راهبردی مستقیم از سوی ریاست جمهوری جدید امریکا یعنی جو بایدن و حزب دموکرات در آینده باشد، به سبب پایان دوره ترامپیسم رخ داده است. بدین معنا که در فرصت باقی مانده از دوره ترامپ، بخشی از دولت‌ها دوران انتظار روی کار آمدن دموکرات‌ها را سپری می‌کنند و از هر گونه تصمیم در سیاست خارجی خود امتناع می‌ورزند و در مقابل برخی از کشورها این فرصت را غنیمت شمرده و اقداماتی را اجرایی کرده‌اند که در طول حیات سیاست‌خارجی‌شان بی‌سابقه بوده است.

 اتفاقاً این چرخش سیاست‌ها در منطقه‌ غرب آسیا که منافع ملی جمهوری اسلامی در آن تعریف شده بشدت در حال وقوع است. موضع‌گیری‌های اخیر کشورهای منطقه در برابر رژیم اسرائیل حاکی از تحول منطق الگوی دوستی و دشمنی میان دولت‌های منطقه است که خبر از تغییر نظم امنیتی- سیاسی غرب آسیا با محوریت رژیم صهیونیستی و در تقابل با جمهوری اسلامی ایران دارد.

بازگشت رژیم اسرائیل به موضوع اول منطقه خاورمیانه این‌بار پرشتاب و در زمانی اندک و در چارچوبی متفاوت رخ داده است. تمایل عجیب و شدید کشورهای منطقه در عادی‌سازی روابط و گسترش روابط در حوزه‌های گوناکون نشان از درک کشورهای منطقه از تهدیدی است قریب‌الوقوع که با توجه به رویکرد و موضع‌گیری‌های جدید ایالات متحده رخ خواهد داد.

 از منظر جمهوری اسلامی ایران نیز ائتلاف دو گروه از کشورهای خصم اتفاق خوشایندی نیست چرا که رژیم اسرائیل را به عرصه سیاستگذاری مستقیم سیاسی و امنیتی غرب آسیا باز می‌گرداند. به لحاظ تاریخی تلاش جهت شکل‌گیری یک موجودیت یهودی در منطقه به نام رژیم اسرائیل گرچه با استقبال کشورهای اروپایی و امریکا و ناشی از فضای پس از جنگ جهانی دوم روبرو شد اما کشورهای خاورمیانه نارضایتی خود را با عدم به رسمیت شناختن چنین موجودیتی ابراز نموده و حاضر به برقراری روابط سیاسی و دیپلماتیک با تل‌آویو نشدند.

این نارضایتی فراتر از رقابت‌های ایدئولوژیک ناشی از تهدیدی راهبردی برای بقای کشورهای منطقه درک می‌‌شد. به همین سبب ایران پیش از انقلاب نیز با وجود برقراری روابط با این موجودیت در ذیل چتر امریکا اما حاضر به رسمیت شناختن رژیم اسرائیل به عنوان یک کشور مستقل نشد این موضوع برای ایران که به لحاظ ماهوی ظرفیت یک قدرت بزرگ را داراست نیز به معنای پذیرش تهدید وجودی از جانب رژیم اسرائیل است.

پس از انقلاب اسلامی و به سبب ماهیت فرهنگی و ارزشی جمهوری اسلامی مضاف بر درک تهدیدات امنیتی از سوی اسرائیل و خصومت ذاتی اسرائیل با ایران بزرگ و قدرتمند، حمایت از مستضعفان و نهضت‌های آزادی‌بخش به عنوان یک اصل سیاست خارجی، موجب تعمیق خصومت رژیم اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران شد. گرچه تحلیل نزدیک‌تر این است که با وقوع انقلاب اسلامی، این رژیم به این دریافت رسید که منطق قدرت بزرگی ایران در خاورمیانه کامل شد و جمهوری اسلامی، ایران نظامی است که توان بهره‌گیری از ظرفیت ایرانِ ژئوپولیتیک و استراتژیک، را جهت قدرت برتری منطقه‌ای و اثرگذاری بر مناسبات و معادلات امنیتی و سیاسی منطقه غرب آسیا را داراست. به همین سبب به موازات شکل‌گیری جمهوری اسلامی، ناخودآگاه مناسبات سیاسی و امنیتی میان دو کشور ماهیتاً تغییر کرد.

 برای تل‌آویو تهدید ایران زمانی مرتفع می‌گردد که کشور تجزیه شده و به مناطق کوچکی تبدیل شود. در این چارچوب معنایی اگر نظم سیاسی جمهوری اسلامی هم حاکم نباشد، رژیم اسرائیل با هر حکومتی که بر ایران یکپارچه حکمرانی کند، مساله اساسی سیاسی امنیتی خواهد داشت.

پیامد چنین تفکری و پذیرش چنین تهدیدی از جانب رژیم اسرائیل، سبب شده تا اقدامات ضدامنیتی فراگیری از سوی این رژیم در سطوح مختلف علیه ایران پیگیری شود. حمایت از گروه‌های اپوزیسیون، فشار لابی اسرائیل بر تصمیمات و تحریم‌های امریکا بر ایران، بهره‌گیری از تروریست‌های منطقه‌ای، ترور اشخاص تاثیرگذار نظامی و علمی، اقدامات خرابکارانه در تاسیسات راهبردی نظامی و غیر نظامی و..... راهبرد کلان این رژیم در برابر ایران بوده است.

البته به دلیل مشکلات داخلی رژیم صهیونیستی و نبرد با فلسطینیان و شکل‌ نگرفتن یک وضعیت با ثبات، منطق رفتاری این رژیم در برابر سایر کشورهای عربی منطقه و ایران، همواره بر مدار موضوعات امنیتی و سیاسی بوده است و فرصت شکل‌دهی به چالش‌های مستقیم امنیتی کمتر فراهم بوده است. لیکن پس از توافقنامه برجام، این نگرانی برای مقامات اسرائیلی نسبت به بیشینه‌سازی قدرت ایران در منطقه بوجود آمد.

 گرچه در دوران ترامپ و اقدامات سرسختانه امریکا در بازگشت به تحریم‌ها و خروج از برجام اندکی از نگرانی‌های تل‌آویو را کاهش داد اما دورنمای بازگشت دموکرات‌ها به عرصه قدرت و البته اختلافات داخلی افراطیون و اعتدالیون درون این رژیم سبب شده تا این‌بار تل‌آویو در فرصت باقی‌مانده از حمایت مستقیم ترامپ برای فشار بر جمهوری اسلامی ایران بهره ببرد و از مسیر تشکیل اجماعی از کشورهای منطقه علیه ایران در پی اقدام جمعی راهبردی برای مسدود‌سازی مسیرهای استراتژیک زمینی، دریایی و حتی دیپلماتیک و فضای کنشگری ایران در منطقه باشد. بنابراین تغییر سیاست‌ها و مشی‌های کشورهای منطقه و رژیم اسرائیل را می‌توان در درون عوامل ذیل جست.

  1. روی کار آمدن دونالد ترامپ و خروج امریکا از برجام، امنیت خاطر کافی را برای رژیم اسرائیل ایجاد نمود تا با قرار گرفتن در سایه مناسبات کشورهای منطقه از مسیر ایالات متحده و بدون هزینه‌ خاصی به اهداف خود در قبال ایران دست پیدا کند. حال با شکست ترامپ و با توجه به اینکه منطق رفتاری دموکرات‌های امریکایی بر ایجاد چالش‌های غیرمستقیم و مهارسازی ایران بر مبنای اجماع جهانی استوار است، رژیم اسرائیل در تلاش است تا بازیگری خود را در منطقه به حداکثر برساند و خود تضمین کننده امنیت منطقه باشد. به عبارت دیگر رژیم اسرائیل تأمین کننده امنیت کشورهای منطقه در برابر تهدید ایران باشد. از آنجا که به لحاظ تسلیحاتی اسرائیل دارای بمب هسته‌ای و تولید کننده سلاح‌های پیشرفته به نسبت کشورهای منطقه است، می‌تواند نقش حامی‌گری موثرتری را به نسبت ایالات متحده در منطقه ایفا کند.  
  2. بر اساس تجربه سال‌های گذشته، دموکرات‌ها جهت تضعیف ایران در سطح منطقه با ایجاد موضوعات جدید امنیتی همچون ایران هراسی، شیعه‌هراسی، دولت‌های منطقه‌ای را در مقابل ایران تحریک کرده و با ایجاد بحران در منطقه همچون جنگ سوریه، با کناره‌گیری از روند بحران، کشورهای منطقه را در صف‌آرایی مقابل یکدیگر بر می‌انگیزند، فراتر از تمایل رقبای منطقه‌ای ایران نسبت به کاهش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا، اما تجربه جنگ فرسایشی برای کشورهای منطقه همچون عربستان و ترکیه خوشایند نبوده است. ضمن آنکه به نظر می‌رسد امکان رویارویی با ایران در جبهه جدیدی را ندارند. از این‌رو به نظر می‌رسد دولت‌های عربی منطقه به این دریافت رسیده‌اند که تنها قدرت ایجاد کننده تهدید برای جمهوری اسلامی، رژیم اسرائیل است از این‌رو با واگذاری میدان رقابت به آن، به این رژیم نقش محوری بخشیده‌اند.
  3.   با وجود اینکه سیاست خارجی امریکا از یک هدف کلان و چارچوب مشخصی پیروی می‌کند اما بنظر می‌رسد کشورهای منطقه شیوه ترامپیسم در برخورد با ایران را بیشتر می‌پسندند و خواهان فشار حداکثری بر ایران هستند. در منطق رفتاری جمهوری‌خواهان، فشارهای مستقیم خارجی بر ایران همچون تحریم و تهدید به جنگ نظامی نتایج مناسب‌تری را به همراه خواهد داشت، کشورهای منطقه نیز با این استدلال موافق‌ترند. (به نظر می‌رسد دموکرات‌ها فشار همزمانی را از مسیر اقدامات خارجی و کار بر روی فضای داخلی کشور پیگیری می‌نمایند) از همین‌رو در زمانی که دولت‌های عربی منطقه احساس می‌کنند سیاست واقع‌گرایی و بکارگیری ابزارهایی همچون جنگ در برابر ایران تضعیف شده بدنبال جایگزینی برای این امر هستند.
  4. با کاهش تعهدات برجامی جمهوری اسلامی ایران و جدی شدن پیگیری برنامه‌ غنی‌سازی اتمی، نگرانی‌های منطقه‌ای در میان دولت‌های عربی و البته رژیم اسرائیل رو به فزونی گذاشته است. نشان چنین موضوعی ترور دانشمند هسته‌ای ایران شهید فخری زاده است. در ادامه این افزایش حس تهدید، اقدامات خرابکارانه در تاسیسات هسته‌ای و نظامی حتی در سطحی فراتر در تاسیسات زیربنایی و نفتی نیز می‌تواند مورد توجه این رژیم قرار گیرد.
  5. تلاش رژیم اسرائیل جهت ورود به مناطق مرزی با دنباله قومی در فراسوی مرزهای ایران در راستای پیشبرد سیاست تجزیه‌ ایران؛ بدین معنا که سعی کند با نفوذ در مناطقی همچون اقلیم کردستان( ارتباط دیرینه و گسترده اسرائیل با گروه‌ها و جریانات مستقر در اقلیم کردستان) و ترک‌های آذربایجان به تحریک تمایلات تجزیه طلبانه قومی در ایران بپردازد و با بهره‌گیری از این گروه‌ها جهت تاثیرگذاری بر تحولات منطقه و ایران گام بر دارد. در چارچوب این تفکر اقدام اخیر اردوغان در مراسم رژه آذربایجان را نیز می‌توان بخشی از برنامه رژیم اسرائیل دانست.(با توجه به فشارهای تحریمی امریکا و غرب بر ترکیه، این کشور سعی دارد برای برون رفت از وضعیت تحریمی به رژیم صهیونیستی نزدیک شده و روابط خود را با آن گسترش دهد)
  6.  همانطور که می‌دانیم آرمان اصلی و هدف طراحی شده برای تشکیل رژیم اسرائیل دست‌یابی به سرزمین موعود است که گستره بیشتری از جغرافیای کنونی اسرائیل دارد. تاکنون این رژیم به دلیل عدم پذیرش رسمی کشورهای منطقه در چارچوب یک کشور و یک قلمرو سرزمینی مشخص، در گام اول تثبیت موجودیت خود باقی مانده بود، لیکن اکنون با برقراری ارتباط سیاسی و رسمی کشورهای عربی منطقه و حتی پیشی‌گرفتن کشورها از یکدیگر جهت عادی‌سازی روابط با این رژیم، سطح مداخله‌گری خود در موضوعات سیاسی و امنیتی منطقه را افزایش داده است. از آنجا که در رویکرد تهاجمی این رژیم، سیاست مداخله‌گری تنها در جهت گسترش عمق راهبردی پیگیری می‌شود، بنابراین، رژیم اسرائیل در گام بعدی به توسعه‌طلبی ارضی و گسترش مرزهای خود، حول آرمان اصلی یهودیان صیهونیست اقدام خواهد کرد. در چنین چشم‌اندازی با گسترش روابط اعراب با اسرائیل قطعاً منازعات و درگیری‌های منطقه‌ای نه تنها در مناطق فلسطین‌نشین و حوزه‌های همجوار افزایش می‌یابد بلکه احتمال همراهی بیشتر قومیت‌ها در حوزه‌های ناهمجوار برای مثال اقلیم کردستان با رژیم اسرائیل وجود دارد. این رژیم نیازمند سرزمین و گسترش خاک است تا بتواند عمق راهبردی خود را بهبود بخشد. بر همین اساس برای تحقق ایده اسرائیل بزرگ و تهدیدزدایی از تل‌آویو، تصرف سرزمین‌های پهناور نه در چارچوب آرمان اسرائیل بزرگ بلکه به عنوان عنصر اصلی سیاست‌خارجی این رژیم پیگیری خواهد شد.

 

جمع‌بندی

ترس ناشی از قدرت و تهدیدکنندگی ایران از سوی رژیم اسرائیل موجب شده است تا این رژیم نسبت به هر کنش کلامی از جانب مسئولین ایرانی در ضدیت با این رژیم عکس‌العمل جدی و خصمانه‌ای در عرصه واقعی نشان دهد. از این رو به نظر می‌رسد اولویت قرار دادن برنامه های اطلاعاتی – امنیتی در پیشبرد سیاست خارجی ایران در برابر رژیم صهیونیستی می‌تواند مانع از اقدامات ضد امنیتی رژیم اسرائیل حداقل در برابر ایران شود. از سوی دیگر و به شکلی ایجابی ایران می‌تواند در راستای مذاکرات آتی با طرف‌های اروپایی و امریکایی، با افزایش موضوعات امنیتی و سیاسی(ارائه شروطی جهت کاهش نفوذ رژیم اسرائیل در منطقه) جهت کسب دستاوردهای بیشتر اقدام نماید و قدرت‌یابی رژیم اسرائیل را از مسیر کشورهای اروپایی و امریکا مهار نماید.