گزارش نشست
رسانهها در تصویرسازی و تولید انگارههای متعارض در روابط ایران و افغانستان
مؤسسه ابرار معاصر تهران در تاریخ سهشنبه 31 تیرماه 1399 نشستی با عنوان «نقش رسانهها در تصویرسازی و تولید انگارههای متعارض در روابط ایران و افغانستان» برگزار کرد. شرق، رایزن فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی افغانستان در تهران، دکتر هاشم عصمتاللهی، مشاور ریاست جمهوری افغانستان در دوره حامد کرزی، محمدرضا بهرامی، سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در افغانستان، عابد اکبری ریاست مؤسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، محمد سرور رجایی، نویسنده و فعال فرهنگی، حمید عزیزی استاد دانشگاه و سخنگوی سابق حزب اسلامی افغانستان، رضا عطایی پژوهشگر، حامد حیدری خبرنگار سابق طلوع، سیدعباس حسینی خبرنگار خبرگزاری صدای افغان، محمدحسین محمدی مدیر تعاملات بینالمللی سازمان تنظیم مقررات رسانهها، قاسم روحاللهزاده مدیر گروه آسیا و اقیانوسیه خبر برونمرزی صداوسیما جمهوری اسلامی ایران سیدسعید حسینی مدیر دفتر ایرنا در افغانستان، سمیه مروتی مدیرگروه مطالعات جنوب و شرق آسیا مؤسسه ابرار معاصر تهران از سخنرانان این نشست بودند.
در ابتدای این نشست دکتر عابد اکبری، ریاست موسسه ابرار معاصر تهران با اشاره به اینکه افغانستان یکی از اولویتهای پژوهشی و مطالعاتی مؤسسه است، گفت ما تلاش داریم تا با ارائه تصویر درست، دقیق و شفاف به کارگزاران جمهوری اسلامی ایران آنان را در اتخاذ تصمیمات درستتر و بهموقع یاری رسانیم. مؤسسه ابرار معاصر تهران در دو دهه فعالیت خود ارتباطات خوبی با مراکز پژوهشی و دانشگاهی در کشور افغانستان داشته است و درصددیم با همکاری سفارت افغانستان در تهران این همکاریها را اعتلا بخشیم. وی گفت خروجی مطالعات ما نشان میدهد عنصر انگارهها و شکلگیری آن در ذهن کارگزاران مغفول مانده است؛ باید پاسخی برای این پرسش کلیدی داشته باشیم که ما در مورد افغانستان چگونه میاندیشیم و افغانستان، مردم و کارگزاران این کشور در مورد ما چگونه میاندیشند؟. وی گفت وقوع حادثه امری عادی است اما تصویر و روایتی که رسانهها از آن میسازند بر اذهان افکار عمومی و درنهایت تصمیمگیری مقامات کشورها اثرگذار است. وی با بیان اینکه در کنار رسانهها، اندیشکدهها و مؤسسات تحقیقاتی نیز میتوانند یک نقش مشابه را داشته باشند، تصریح نمود: این دو در کنار هم میتوانند یک تصویر درستتر، دقیقتر و روشنتری ارائه دهند و به همین دلیل، موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرارمعاصر تهران جلسات مختلفی را با همکاری اندیشکدههای مختلف در افغانستان و همچنین همکاران پژوهشی در مؤسسات و پژوهشکدههای مختلف در ایران برنامهریزی میکند تا بتواند روی این موضوع یک کار پژوهشی منسجم انجام شود.
گفتنی است، این نشست در دو پنل و با حضور سخنرانان ایرانی و افغانستانی برگزار شد. از زمره محورهایی که در این نشست مورد بررسی قرار گرفت میتوان به موارد زیر اشاره کرد: 1. ماهیت و نوع رسانه در جامعه رسانهای ایران و افغانستان؛ 2. رویکردهای رسانهای در ایران و افغانستان نسبت به دو کشور؛ 3. نوع نگاه، رویکرد و سیاست دولتهای دو کشور به وضعیت و روابط رسانهای افغانستان و ایران و تأثیرپذیری رسانه از آن؛ 4. رسانه و ایرانهراسی در افغانستان؛ 5. نوع نگاه و سطح درک، آگاهی و تحلیل کارشناسان امور در رسانههای دو کشور پیرامون روابط متقابل و تأثیر آن بر افکار عمومی؛ 6. جامعه مهاجر در ایران، مشکلات و برخورد رسانهای رسانههای میزبان و افغانستان؛ 7. ضرورت هماهنگی، حمایت، همپوشانی و تولید محتوای مشترک بین رسانههای دو کشور.
سخنرانان افغانستانی براینکه امروز کمی بیش از سه میلیون افغانستانی در ایران زندگی میکنند، رسانههای جمهوری اسلامی ایران هیچ بخشی را در صداوسیما و نشریات دیگر به آنها اختصاص ندادهاند. مهاجر افغانستانی در صداوسیمای ایران خود را غریبه و گاهی فراموششده میبیند. انتقادهای متعددی نسبت به رویکرد رسانههای ایرانی نسبت به مهاجران افغانستانی در ایران و شهروندان افغانستانی در افغانستان مطرحشده که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد: 1. امروز افغانستانیها حدود 3 درصد از جمعیت ایران را تشکیل میدهند، اما در صداوسیمای ایران یک برنامه هفتگی به آنها اختصاص داده نشده است؛ که افغانستانیها احساس کنند که صدایشان شنیده میشود و اجازه مطرح کردن دغدغهها، مطالبات و حتی دلمشغولیها فرهنگی و اجتماعی خود را دارند؛ 2. در برنامههای تلویزیون ایران افغانستانیها یا وجود ندارند و اگر به تصویر کشیده میشوند فقط قشر خاصی از افغانستانیها یعنی اقشار ضعیف و کمدرآمد با گویش خاصشان به نمایش در میآیند؛ 3. اتباع افغانستانی با معضلات و مشکلات بسیاری دست به گریبان هستند و اگر صداوسیمای ایران و رسانههای ایرانی این مطالبات را پوشش میداد و افغانستانیها احساس میکردند که پس از سالها اقامت در ایران بهواقع و نه در شعار «خودی» هستند، این مطالبات تبدیل به خشم و یا اعتراض نمیشد که نمونههای سرریز آن را در حوادثی مانند یزد بهخوبی میتوان مشاهده کرد؛ 4. رسانههای ایرانی روی موردهای موفق افغانستانیهایی که در ایران زندگی میکنند کار نکردهاند زمین را خالی گذاشتهاند درنتیجه، این عادی است که دیگر رسانهها و یا بازیگرانی که رقیب ایران هستند روی افکار عمومی مردم افغانستان کار کنند و تصویر موردنظر خود را به تصویر غالب تبدیل کنند؛ 5. رسانههای ایران – مثل رادیو دری- تبدیل به تریبون قومی شده و فقط بخشی از جامعه افغانستان را پوشش میدهد و محبوبیتی که در دهه هفتاد و هشتاد شمسی برخوردار بود را از دست داده است؛ 6. رسانههای ایرانی به دلیل بیتوجهی به جامعه افغانستانیهای مقیم ایران و عدم شناخت درست از مطالبات و نیازهای آنها نمیتواند تأثیر مناسبی روی آنها بگذارد و این موضوع در مورد شهروندان افغانستان در داخل این کشور نیز مصداق دارد؛ 7. بسیاری از افغانستانیها تجربه بیاحترامی در سالهای ابتدایی ورود به ایران را داشتهاند و البته این طبیعی است همزمان با ورود موج مهاجران افغانستانی به ایران، خود ایران درگیر جنگ و سپس تحریمهای اقتصادی بود اینجا کمکاری رسانهها بسیار مشهود است اگر با ساخت برنامههای مناسب برای مردم ایران و افغانستان وارد میدان میشدند موضوعاتی که امروز تبدیل به اعتراض و گاهی تنش میان دو کشور میشود، اتفاق نمیافتاد؛ 8. عدم شناخت درست از فرهنگ، فضای اجتماعی، هنجارها و خطوط قومی جامعه افغانستانی مسبب بسیاری از مشکلاتی است که در استفاده «کلمات» حساسیتبرانگیز در سخنان مقامات ایرانی، اساتید دانشگاه و حتی برنامههای تلویزیونی میشود که بدون اینکه –اکثراً- قصدی در کار باشد، موجب آزردگی افغانستانیها را فراهم میآورد.
سخنرانان ایرانی نیز ضمن پذیرش برخی از انتقاداتی که از سوی سخنرانان افغانستانی مطرح شد، روی این نکته تأکید داشتند که باید بپذیریم هر دو طرف در شرایط به وجود آمده سهیم هستند. مهاجران افغانستانی نیز برای تغییر نگاه ایرانیها نسبت به آنها اقدامی جدی و عملی صورت ندادهاند. مهمترین و اولین راهکار برای عبور از شرایط موجود پذیرش این موضوع است که جامعه ایرانی و افغانستانی یکدیگر را نمیشناسند، ملاحظات، خط قرمزها، نقاط ضعف و قوت یکدیگر را نمیدانند. باید فضایی فراهم شود تا رسانههای ایرانی و افغانستانی در کنار هم به تولید محتوا بپردازند و این همکاری میتواند به شناخت بهتر دو طرف از هم کمک کند. یک سؤال جدی مطرح است و آن این است که چرا جامعه افغانستان روی خدماتی که ایرانیها به افغانستانیها ارائه کردهاند و یا افغانستانیها به جامعه ایرانی داشتهاند – مانند شهادت شهروندان افغانستان در جنگ تحمیلی- مانور نمیدهند و تنها برخی حوادث پررنگ میشود.
در انتهای این جلسه، مدیرگروه جنوب و شرق آسیای مؤسسه ابرار معاصر تهران با اشاره به برنامههایی که گروه مطالعات افغانستان در این مؤسسه در دست انجام دارد، گفت محورهایی که در این نشست روی آنها تأکید شد دستور کار نشستهای آتی این گروه خواهد بود و این مؤسسه بر آن است تا بدینوسیله سهم خود را در حوزه پژوهش برای تقویت روابط ایران و افغانستان ایفا نماید.
نظر شما