روابط چین و ایران متأثر از ایالات متحده
رویکرد جدید در سیاست خارجی چین بر مبنای همگرایی با نظام بینالمللی بهویژه پس از جنگ سرد، موجب تغییر در روابط خارجی این کشور با ایالات متحده و اروپا شده است. این تغییر به شکل وابستگی اقتصادی و در نتیجه همسویی در برخی از سیاستهای جهانی ایالات متحده بروز پیدا کرده است. بهرغم بهبود در روابط چین و ایالات متحده، دو دولت همچنان حوزههای مورد اختلافی دارند که سبب رو در رویی آنها میشود. این رو در رویی اما نه به شکل نظامی، بلکه بیشتر از طرق اعمال فشارهای اقتصادی و یا روشهای دپیلماتیک بهویژه از مجاری سازمانها و نهادهای بینالمللی انجام میشود. بهعنوان مثال، ایران یکی از حوزههایی است که ایالات متحده در خصوص آن با حساسیت عمل میکند و نسبت به گسترش روابط چین با آن واکنش نشان میدهد.
تغییر در سیاست خارجی چین بر مبنای سیاست صلحطلبانه و بیطرفی پس از مرگ مائو، رهبر این کشور شتاب بیشتری پیدا کرد و بهواسطه آن سیاستهای اقتصادی چین نیز از بعد ایدئولوژیک خارج شد و بهجای اقتصاد سوسیالیستی مبتنی بر مبارزه با سرمایهداری، اقتصاد بازار رشد پیدا کرد. نتیجه این سیاست افزایش نرخ تولید ناخالص داخلی به 7/9 درصد در طول سالهای 1982 ـ 1992 میبود.(1)
این حجم از رشد اقتصادی براساس هدف اصلی رهبران چین که همانا تبدیل شدن به یک قدرت جهانی بوده و میباشد طرحریزی شده بود. برای رسیدن به این هدف، چین نیاز به افزایش میزان در تولیدات اقتصادی و نظامی داشت، اما بهطور طبیعی این نیاز بدون گسترش روابط خارجی میسر نمیشد.
سقوط اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد این فرصت را برای رهبران چین فراهم کرد تا این کشور از شرایط جدید بینالمللی بهره ببرد و بتواند با رویکرد جدید صلحطلبانه خویش وارد بازار جهانی شود و روابط مبتنی بر وابستگی متقابل را با کشورهای جهان پایهگذاری کند. رویکرد جدید چین در نهایت بر روابط سیاسی و اقتصادی این کشور با ایالات متحده نیز تأثیر گذاشته است.
روابط چین و ایالات متحده پس از جنگ سرد
در شرایطی که انتظار میرفت چین بهعنوان جانشین اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان قطب مخالف و رقیب در محاسبات ایالات متحده قرار گیرد، تغییر در سیاست خارجی این کشور و قبول نظم جدید جهانی موجب شد تا چین وارد عرصه جدید جهانی شود. این رویکرد در سال 2002 با عضویت چین در سازمان تجارت جهانی WTO که ایالات متحده پیشرو و سازماندهنده آن و بازیگر مسلط بر آن است، نشاندهنده نگاه جدید چین به روابط با ایالات متحده است.(2) عضویت در سازمان تجارت جهانی، چین را به اقتصاد جهانی و بهویژه ایالات متحده متصل کرد و وابستگی این کشور را به ایالات متحده افزایش داد.
در نتیجة وابستگی اقتصادی دو کشور، چین در سال 2002 به میزان 2/125 میلیارد دلار، بهعبارتی در حدود 5/38 درصد از مجموع صادراتش را به ایالات متحده صادر کرد. این موضوع سبب شد تا ایالات متحده به یکی از بزرگترین بازارهای صادراتی چین تبدیل شود.(3) در نتیجه، روابط تجاری دو کشور از میزان 33 میلیارد دلار در سال 1992، به 147 میلیارد دلار در سال 2002 افزایش پیدا کرد.(4) گسترش روابط در نهایت اروپا و ایالات متحده را به بازارهای اصلی چین تبدیل کرده است.
باید به این موضوع واقف بود که این وابستگی به معنای حل اختلافات گذشته و پایان مسائل مورد اختلاف نیست. در حقیقت، همچنان موضوعات و حوزههای مورد اختلاف میان دو کشور وجود دارد، اما مسئله قابل تأمل این است که ابزاری که دو کشور و بهویژه ایالات متحده در برخورد با اختلافات بهکار میبرد بیشتر به شکل دیپلماتیک و یا اعمال فشار اقتصادی میباشد.(5)
برای نمونه، خلیج فارس و ایران یکی از حوزههایی است که ایالات متحده با افزایش قدرت خویش در آن و با توجه به نیاز شدید چین به سوخت و انرژی توانسته است بر چین اعمال فشار کند. بررسی سیاست چین در ارتباط با ایران نشان میدهد که چگونه این ارتباط متأثر از روابط پکن با واشنگتن است.
روابط نفتی چین و ایران
بهدنبال اعمال تحریمهای نفتی علیه ایران در سال 1996، روابط چین و ایران به شکل محسوسی گسترش پیدا کرد. تحریمها، دولتها و شرکتهای نفتی غربی را در خصوص سرمایهگذاری و همکاریهای انرژی با ایران محدود میکرد؛ گرچه در مقابل، فرصت مناسبی را برای چین فراهم کرد تا جانشین شرکای نفتی غربی ایران شود. چین مطمئن بود که محدودیت بیشتر شامل حال کشورهای و شرکتهای اروپایی خواهد بود و ایالات متحده در خصوص حضور فعال چین در حوزههای نفتی ایران اقدامی بهعمل نخواهد آورد.(6) نتیجه این سیاست، افزایش صادرات نفت از هفتاد هزار بشکه در روز در سال 1997، به صد هزار بشکه در سال 1999 و 270 هزار بشکه در سال 2000 بود.(7) چین همچنین قراردادهای متعددی را برای سرمایهگذاری و توسعه میادین نفتی با ایران به امضا رساند.
توسعه روابط اقتصادی و نظامی در نهایت به گسترش روابط سیاسی انجامید و چین با توجه به نیاز شدید به نفت وارداتی و افزایش صادرات نظامی به ایران در طول دهه 1990به یکی از حامیان اصلی ایران در سازمان ملل در خصوص برنامه هستهای ایران تبدیل شد.(8) این وضعیت اما بهتدریج در دهه 2000 با توجه به سیاستهای چین در ایجاد روابط با ایالات متحده دچار تغییراتی شد.
تأثیر ارتباطات چین و ایالات متحده بر روابط با ایران
همانگونه که گفته شد، با ورود چین به سازمان تجارت جهانی، روابط این کشور با ایالات متحده و غرب وارد عرصه جدیدی شد که در نهایت، به افزایش وابستگی اقتصادی منجر گردید. دو کشور بهسبب وابستگی اقتصادی بهوجودآمده، سیاستهای جدیدی را در خصوص موارد مورد اختلافات خویش در پیش گرفتند.
منطقه خاورمیانه و بهویژه خلیج فارس، یکی از عمدهترین حوزههای اصلی تأمین سوخت چین را تشکیل میدهد. بنا بر آمار موجود، واردات نفت خام چین در سال 2008، میزانی در حدود 6/3 میلیون بشکه در روز بوده است که 8/1 میلیون آن از خاورمیانه وارد میشده است.(9)
علاوه بر این، بنا بر پیشبینیهای انجامشده نشان میدهد که حوزههای نفتی و گازی خلیج فارس در طول پنجاه سال آینده از عمدهترین منابع تأمین نفت و انرژی در جهان خواهند بود.(10)
لذا طبیعی است که چین نسبت به این منطقه و بهویژه ایران، بهعنوان یکی از کشورهای عمده دارای ذخایر نفتی با حساسیت برخورد کند. از سوی دیگر، ایالات متحده نیز هرچند مانع جریان یافتن انرژی از ایران به چین نشده است، اما به شکل صریح طی دو جنگ با عراق ثابت کرده که منطقه خلیج فارس و نفت این منطقه از حوزههایی است که ایالات متحده نمیخواهد نفوذ بر آن را از دست بدهد.
ایالات متحده اما این فشار را در ابعاد اقتصادی و یا از طریق روشهای دیپلماتیک و سیاسی مانند افزایش تحریمهای ایران از سوی شورای امینت سازمان ملل بر چین وارد میکرد. سیاستهای جدید ایالات متحده در ارتباط با چین بر دوری از هر نوع برخورد نظامی استوار است. از سوی دیگر، رهبران چین نیز با توجه به اساس سیاست خارجی مبنی بر پرهیز از تنش در روابط خارجی، و با توجه به وابستگی اقتصادی آن به ایالات متحده و اروپا، در خصوص حساسیتهای ایالات متحده در ارتباط با ایران، به شکل محتاطانهتری برخورد و تلاش کردند تا آنجا که ممکن است از اتخاذ سیاستی که به ایجاد اصطکاک و تنش در روابط با ایالات متحده بر سر ایران موجب میشود پرهیز کند.
سیاست چین با توجه به حساسیت ایالات متحده در خصوص همکاری آن با ایران، گرچه به ادامه واردات نفت از ایران در خصوص همکاری در پروژههای نفتی انجامید. به گونهای که میزان واردات نفت چین از ایران از 270 هزار بشکه در روز در سال 2000 به 450 هزار بشکه در روز در سال 2007 را افزایش داد(11) و یا شرکتهای چینی در پروژههای نفتی مشارکت کردند ـ در این خصوص میتوان پروژه نفتی پارس شمالی و یا دوران را نام برد ـ اما در عین حال از انجام هرگونه پروژه منطقهای با ایران که حساسیتهای ایالات متحده را در بر داشته باشد دوری کردند و روابط دو کشور را محدود به همکاریهای دوجانبه نمودند. چین بیشترین پروژههای نفتی منطقهای را با کشورهای حوزه آسیای میانه برگزار کرد. همچنین در حوزه سیاسی دیدگاه بسیار محافظهکارانهتری را نسبت به ایران اتخاذ کرد و بر این مبنا به چند قطعنامه سازمان ملل در مخالفت با برنامه هستهای ایران رأی داد، همچنان که با ارجاع پرونده هستهای ایران از آژانس انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل مخالفت نکرد.(12)
در حقیقت، چین نشان داد که از اتخاذ هرگونه سیاست تنشزا در روابط با ایالات متحده بر سر ایران پرهیز میکنند و بهنظر میرسد اینگونه مشکلات و نحوه برخورد با آن را چین به روسیه واگذار کرده است و علاقهای به ورود به اینگونه مسائل ندارد.
بنابراین، میتوان پیشبینی کرد که چین، تا بدانجا که منابع نفتی آن تأمین شود در روابط با ایران پیش میرود، اما پیش از آن حاضر به پذیرش هیچ ریسکی نمیباشد. افزایش تحریمها علیه ایران، دولت چین را نسبت به سرمایهگذاری در ایران چه در بعد سیاسی و چه اقتصادی متوقف کرده است و سبب شده تا روابط دو کشور از روند صعودی بازبماند. این امر دولت ایران را نیازمند بازنگری در حجم اتکا به چین و تلاش برای بازی بهتر و واقعگراتر با کارت این کشور ـ که منافع اقتصادی بسیاری از رابطه با ایران بهدست آورده است ـ در سازمانهای بینالمللی خواهد نمود.
پینوشتها
http://www.atimes.com/atimes/China/FD30Ad04.html
2. Kerry Dumbaugh (2005), “China-U.S. Relations: Current Issues and Implications for U.S. Policy”,
Foreign Affairs, Defense, and Trade Division: CRS Report for Congress Received through the CRS Web, 10 Mar 2005,
http://www.policyarchive.org/handle/10207/bitstreams/2363.pdf
3. Chen-Yuan Tung (2002), “The Impact of Bilateral Economic Interdependence on U.S.-China Relations”, Accessed 15 September 2010: 2.
4. Ibid.
5. J.Lee Brenner (2001), “The U.S.-PRC Relationship from Realism to Complex Interdependence”,
http://www.leejbrenner.com/U.S.-P.R.C._Relations.html
6. Manochehr Dorraj and Carrie L. Currier, (2008), “lubricated with Oil: Iran-China Relations in a Changing World”, Middle East Policy, No. 2, Summer 2008.
7. Ibid.
8. Philip H Gordon (2008), “It Would Benefit Beijing to Be Tougher on Tehran”, The Financial Times, 9 July 2008,
http://www.brookings.edu/opinions/2008/0709_iran_gordon.aspx
9. Energy Information Administration 2009.
10. Amy Myers Jaffe (2002), “Beijing’s Oil Diplomacy”, Survival, Vol. 44, No.1, pp. 115-133.
11. Energy Information Administration 2008.
12. Michael Richardson (2008), “Middle East Balancing Act is Becoming Harder for China”, The Canberra Times, 28 July 2008,
http://www.canberratimes.com.au/news/opinion/editorial/general/middle-east- balancing-act-is-becoming-harder-for-china/1228193.aspx
نظر شما