مفهوم شناسی نفوذ
این کتاب با در نظر گرفتن معناشناسی مفهوم نفوذ، نفوذ سیاسی، نفوذ فرهنگی، نفوذ نظامی ـ امنیتی و نفوذ اقتصادی مقالاتی از پژوهشگران و متخصصین این موضوع با آگاهی کامل از اهمیت و ضرورت آن در شرایط فعلی کشور که به عنوان یک پیچ تاریخی تلقی میشود، گردآوری شده است. تنوع موضوعات مقالات گردآوری شده در این مجموعه نشان دهنده گستره موضوعی نفوذ و ضرورت بررسی دقیق مفهومی آن است.
دکتر ابراهیم متقی در مقاله اول با عنوان «ترمیدور و معادله نفوذ در کشورهای انقلابی»، بر این نکته تاکید میکند که معادلة نفوذ ارتباط مستقیمی با چگونگی کنش سیاسی، اجتماعی و بینالمللی کارگزاران حکومتی در دوران ترمیدور دارد. در فضای ترمیدور، نشانههایی از تجدیدنظرطلبی در رفتار کارگزاران بهوجود میآید. بازیگران تجدیدنظرطلب اعتقاد دارند که الگوی پیشنهادی آنان بیشترین منافع و سودمندی را برای جامعه و نظام سیاسی ایجاد میکند. وی بر این باور است که سازش به مفهوم عبور از اندیشة مقاومت خواهد بود. هرگاه سازش شکل گیرد، معادلة نفوذ فعال میشود. اگرچه مذاکره و دیپلماسی برای تحقق اهداف مشخصی بهعنوان یکی از ابزارهای قدرت ملی محسوب میشود، اگر مذاکره و دیپلماسی منجربه احساس تردید نسبت به اهداف، کاهش میزان مقاومت اجتماعی در برابر تهدیدات و تردید بازیگران برای بهرهگیری از سازِکارهای مقاومت در برابر فشارهای تصاعدیابنده باشد، زیرساختهای تهدید را بهوجود میآورد.
دکتر جلیل بیات در مقاله دوم با عنوان«نفوذ فرهنگی بهمثابه اسب تروآ غرب در ایران» به دنبال پاسخ به این سوال است که به این سؤال اصلی پاسخ داده میشود که هدف غرب از تلاش برای نفوذ فرهنگی در ایران چیست. پاسخ اصلی نویسنده این است که هدف میانمدت غرب از نفوذ فرهنگی در ایران، ایجاد فاصله میان ارزشهای انقلاب اسلامی با ارزشهای جاری در جامعه و در بلندمدت، زمینهچینی برای براندازی نظام و سپس جایگزینی نظامی سکولار بهجای نظام دینی در ایران است. از نظر وی نفوذ فرهنگی یکی از سیاستهای اصلی غرب در ایران و در راستای هدف فروپاشی نظام از درون است. این سیاست با ابعاد، ابزارها و گامهای مختلفی طراحی شده است، بهطوری که هدف میانمدت آن ایجاد فاصله میان ارزشهای نظام و جامعه و هدف بلندمدت آن براندازی، و جایگزینی نظامی سکولار بهجای نظام دینی در ایران است. نویسنده در این مقاله سعی میکند این ادعا را با تبیین دو بُعد شکلی و محتوایی نفوذ فرهنگی و مصادیق یا ابزارهای هریک از این ابعاد مورد آزمون قرار دهد. در بُعد شکلی، به تضعیف زبان فارسی، ترویج سبک زندگی غربی و بدحجابی؛ و در بُعد محتوایی، به جریان رسانهای شامل تلویزیونهای فارسیزبان و وبسایتهای خبری خارج از کشور و رسانههای اجتماعی و بازیهای رایانهای اشاره میکند. از نظر بیات، تفاوت این ابزارها در نوع مخاطب، روشهای اثرگذاری و عمق یا میزان تأثیر است، وگرنه در هدف نهایی همسو هستند. همچنین نفوذ فرهنگی علاوهبر تهی کردن جامعه از ارزشهای اصیل انقلاب اسلامی، مانع از صدور پیام انقلاب به خارج از مرزهای ایران نیز میشود.
دکتر رحیم بایزیدی و دکتر امیر عباسی خوشکار در مقاله سوم با عنوان «رژیمهای ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی و ژئوکالچری نفوذگذار در نظمسازی جهانی؛ چالشهای پیشِ روی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» معتقدند سلطه ساختاری غرب با محوریت آمریکا توسط رژیمهای چندجانبه بینالمللی به بقای خود ادامه میدهد. این رژیمها با دخالت در مسائل امنیتی، اقتصادی و اجتماعی بازیگران منطقهای و با دستکاری در برخی مؤلفههای قدرت داخلی و منطقهای، به توانمندی کنترلکنندگی و نظارتی بالایی دست پیدا کردهاند.
برای مثال رژیم اِنپیتی با استفاده از نظارتهای همهجانبه و مداخله در سطوح غنیسازی و پیشرفت سامانههای فناورانه هستهای، ضمن قرار دادن مسیر پیشرفتهای هستهای در مارپیچ کنترل و ممنوعیت به انتقال اطلاعات به نهادهای امنیتی خارجی کمک کرده است. رژیم اقتصادی افاِیتیاف میتواند با تمرکز بر تراکنشهای مالی و کنترل و رصد جابجایی منابع مالی به ترسیم نقشه مالی فعل و انفعالات مالی کشور اقدام نماید. بهدلیل تعریف متضاد غربیها از مصادیق تروریسم و تضاد منافع راهبردی در منطقه غرب آسیا با جمهوری اسلامی ایران، رژیم افاِیتیاف میتواند بهمنزله ابزار کنترل منابع مالی متحدان منطقهای جمهوری اسلامی ایران و برندهتر ساختن ابزار تحریمهای یکجانبه آمریکا تبدیل شود.
دکتر ساسان شاه ویسی در مقاله چهارم با عنوان «گستره مفهومی، مدلها و روشهای نفوذ اقتصادی»، با اتکا به مطالعة تطبیقی دانش اطلاعاتی و منویات رهبر معظم انقلاب، نشان میدهد که فصل مشترک این دو حوزة مطالعاتی در حوزة نفوذ این نکته است که تغییر در باور، رفتارها و هدایت آنها درجهت دلخواه، تلاش دارد مفهوم جدید «نفوذ اقتصادی» با اقسام آن را روشن سازد. ماحصل مقاله اولویت و رتبهبندی موارد ششگانة نفوذ راهبردی اقتصادی یعنی نفوذ در نیروهای فعال و تصمیمساز و تصمیمگیر اقتصادی، تضعیف پایههای اقتصادی و اختلال در آن، تمرکز بر عدم استقلال و ایجاد وابستگی، ایجاد انحراف در مدیریت اقتصادی و سبک زندگی، تحریم اقتصادی و جاسوسی اقتصادی، و حسب ویژگیها و نوع آن، اعماز: موردی، جریانی، موردی/ جریانی است. مقاله با ارائة توصیههای سیاستی در حوزة مقابله با نفوذ راهبردی اقتصادی برای سیاستگذاران و تصمیمگیران پایان مییابد.
دکتر ابوذر گوهری مقدم و حامد کیانی مجاهد در مقاله پنجم با عنوان «مذاکره بهمثابه ابزار نفوذ؛ ارائه مدلی تحلیلی» با تمرکز بر یکی از ابعاد مذاکره به مثابه نفوذ که ناظر به مقدمات و پیشنیازهای مذاکره است، به این پرسش پاسخ داده میدهند که ایالات متحده چگونه با استفاده ابزاری از ارزشهای مشترک انسانی، به ایجاد و گسترش نفوذ خود به کمک سیاست فشار _ مذاکره میپردازد. از نظر نویسندگان این مقاله، ایالات متحده پس از ادعای واهی تهدید شدن ارزشهای جهانشمول (بهویژه ادعای برهم زدن صلح و امنیت بینالملل) ازسوی جمهوری اسلامی ایران، با بهرهگیری از نفوذ خود بر سازمانهای بینالمللی و بسیاری از کشورهای غربی و کشورهای وابسته و استفاده ابزاری از ارزشها، مجموعهای از فشارها و تهدیدها را بهویژه در دو دهه اخیر بر ایران اسلامی قرار داده است. این فشارها تا زمان شکلگیری برجام، در قالب فشارها و تهدیدها ازسوی کنشگر یا کنشگران ملی و فراملی ارزیابی میشد؛ زیرا ایالات متحده از سالیان قبل با بهانههای واهی و استفاده ابزاری از ارزشهای عرفیشده، ایران را با پشتیبانی امپراتوری رسانهای خود، بهعنوان تهدیدکننده برخی ارزشهای جهانشمول (بهویژه صلح و امنیت بینالمللی) معرفی کرده و خود در پشت نقاب حمایت از ارزشها پنهان شده بود و از این طریق کوشید قدرت و فشاری را که میخواست درجهت تأمین منافع خویش بر ایران وارد کند مشروع سازد. پس از خروج آمریکا از برجام نیز این فشارها بر ایران اسلامی بسیار بیشتر شد (در مقایسه با دوران حضور آمریکا در برجام)؛ اما در این مرحله، بهدلیل عدم پشتیبانی افکار عمومی جهانی، فشارها و تهدیدها بیشتر در سطح «حمایت ابزاری کنشگر ملی از ارزشها» (نوع دوم از مذاکره) باقی مانده است؛ فشارهایی که هیچگاه توفیق نیافتند که ایران را پای میز مذاکره مستقیم و دوجانبه بکشانند و بنشانند. در این وضعیت، و با وجود فشارها و تحریمهای خارجی آمریکا و اختلافات عمیق مبنایی، رویکردی و راهبردی میان ایران اسلامی و ایالات متحده آمریکا، ایجاد مذاکره مستقیم و دوجانبه میان این دو کشور، بیتردید میتواند زمینههای متعددی را برای نفوذ ایالات متحده در جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند.
دکتر مرتضی شکری در مقاله ششم با عنوان «نظام سرمایهداری مدرن و چگونگی شکلدهی به سبک زندگی»، بر این نکته تاکید دارد که دغدغه نظام سیاسی کشور در طراحی و ایجاد سبک زندگی ایرانی اسلامی، ضرورت شناسایی چگونگی عملکرد نظام سرمایهداری و نفوذ بر سبک زندگی را برای ما روشن میسازد تا برمبنای آن بتوان الگوی مطلوب نظام اسلامی را پیاده کرد؛ بهویژه اینکه مقام معظم رهبری در سالهای اخیر، در حوزه «اقتصاد مقاومتی»، یک مثلث مفهومی را مطرح کردند که این سهگانه را میتوان «مبنای اقتصادی انقلاب اسلامی» نام نهاد: ضلع اول این مثلث «الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت»، ضلع دوم «جهاد اقتصادی» و ضلع سوم آن «اقتصاد مقاومتی» است. نویسنده برپایه چنین ضرورتی، ابتدا مفهوم سبک زندگی در اندیشه صاحبنظران حوزه جامعهشناسی سیاسی را بررسی کرده و سپس نظام سرمایهداری بهمثابه شیوهای از زندگی و عناصر آن را تبیین کرده است. وی در بخش پایانی نیز وضعیت سبک زندگی جامعه ایرانی در عصر سرمایهداری مدرن و پیامدهای آن تحلیل و بررسی کرده است. از انظر وی، نقطهضعف نظام سرمایهداری، آغازی برای ارائه الگوی بدیل است. البته این کار نه به معنای کنار گذاشتن سرمایهداری و تقابل و حمله کورکورانه به آن، بلکه به معنای تعامل با آن و کنش در چهارچوب ساختارها و نهادهای آن است. این کار نه موجب حذف نظام سرمایهداری در میان افراد جامعه، بلکه به معنای فرسایش تدریجی آن است. در چنین شرایطی میتوان به ارائه الگوی بومی ـ اسلامی امیدوار بود.
دکتر روح الامین سعیدی در مقاله هفتم با عنوان «پروژه نفوذ ازطریق دیپلماسی علمی در عصر استعمار نوین» با تحلیل مفهومی دیپلماسی عمومی بر این نکته تاکید میکند که با نگاهی به تعاریفی که آمریکاییها از دیپلماسی عمومی ارائه دادهاند، آشکارا نشان میدهد که آنان این گونة دیپلماسی نوین را بهمثابه ابزاری برای اعمال نفوذ بر جوامع مدنی، نخبگان، روشنفکران، موجودیتهای غیردولتی و مردمان کشورهای هدف خود درنظر میگیرند و از این رهگذر، بهدنبال کسب مشروعیت و مقبولیت جهانی برای سیاستها و اهدافشان هستند.
از نظر نویسنده، آمریکا در چهارچوب برنامههای دیپلماسی عمومی و با استفاده از ظرفیت دانشگاهها و مراکز علمیاش کسانی را تربیت میکند که بهدلیل وابستگی فکری و هویتی به فرهنگ و تمدن غربی ـ آمریکایی، جوامع خود را بهسوی پذیرش رهبری آمریکا و تمکین رضایتمندانه در برابر سیاستهای آن سوق میدهند و اینگونه از هزینة رهبریِ کنشگر ابرقدرت میکاهند؛ زیرا با وجود روشنفکران غربگرا در ساختار مدیریتی و تصمیمسازی کشورها، که خود مایل به اجرای نسخههای تجویزی واشینگتن هستند، دیگر نیازی بهکاربرد پرهزینة قدرت سخت برای تحمیل اراده بر مخاطبان نیست؛ درنتیجه، میتوان این روشنفکران را ابزار نفوذ آمریکا در جوامع جهان برای هدایت فکریِ توأم با رضایت مردم در عصر استعمار نوین قلمداد کرد. از نظر سعیدی، از رهگذر توجه به اهداف دیپلماسی علمی آمریکا و نیز بررسی سابقة اقدامات نهادهای متعددی همچون بنیاد وقف ملی برای دموکراسی، خانة آزادی، مرکز ویلسون، و بنیاد سوروس، وجود رابطهای علّی و مستقیم میان هژمونی و نفوذ آمریکایی و رفتار جوامع هدف با واسطهگری نخبگان و روشنفکرانی که مخاطب برنامههای هدفمند این نهادها بودهاند آشکار میگردد.
آقای محمد حسن دهقانی در مقاله هشتم با عنوان «نگاهی راهبردی به مسئله نفوذ در ایران» بعد از بررسی مفهومی و تاریخ نفوذ در چهار دهه گذشته، بر این ضرورت تاکید میکند که یکی از ضروریترین راهبردهای مقابله با نفوذ فکری _ ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی در سطوح فردی، آگاهیبخشی به مردم و در مرتبهای بالاتر، تبدیل آگاهیهای مردم به ایمان، باور و عقیده است (بصیرتافزایی) که دراینصورت، اصول انقلاب اسلامی پایدار و مستدام خواهد ماند. از نظر وی برای مقابله با نفوذ جریانی نیز اشراف دقیق به منابع و کنترل و رصد مدام ازطریق دستگاههای امنیتی در کنار بستن عوامل بسترساز نفوذ ازطریق قانونگذاری درست میتواند بسیاری از پروژههای نفوذ را در دو حالت فوق خنثی کند.
دکتر محمد صادق کوشکی در مقاله نهم با عنوان «پروژه نفوذ و شاخصسازی چهرههای ضعیف علمی در محافل دانشگاهی» بر این نکته تاکید دارند که لزوم مقابله با نفوذ قدرتهای متخاصم در ج.ا.ایران، امری بدیهی است و از مصادیق دفاع از امنیت و منافع ملی محسوب میشود و با توجه به ابعاد و اشکال گوناگون نفوذ، روشهای مقابله با آن نیز بسته به نوع نفوذ متفاوت خواهد بود. طبعاً مقابله با لایههای امنیتی و شبکههای مجری طرحهای نفوذ در ج.ا.ایران نیازمند ورود دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ذیصلاح است؛ اما مقابله با لایههای دیگر نفوذ (ازجمله نفوذ در نظام آموزش عالی در قالب پروژههایی مانند شاخصسازی اساتید ضعیف) و خنثیسازی آنها نیازمند راهکارهایی متناسب با نوع و جنس نفوذ است. تاکید نویسنده بر توصیه فوق الذکر به این دلیل است که وی معتقد است بررسی روند نفوذ در مراکز آموزشی و تحقیقاتی دانشگاهی و حوزوی در ایران نشان میدهد که قالبها و شیوههای مختلفی از نفوذ در این مراکز بهچشم میخورد که یکی از این شیوهها، برجستهسازی افراد و اساتید ضعیف و تشخصبخشی به این افراد، و تبدیل آنها به چهرههای مطرح علمی است. از این منظر ترویج آزاداندیشی و تبدیل آن به یک ارزش و هنجار رایج در نظام آموزش عالی مانع بزرگی در برابر پروژه نفوذ در دانشگاهها ایجاد خواهد کرد و امکان مقدسسازی نظریات و روشها و دیدگاههای منسوخ غربی را از اساتید ضعیف چهرهسازیشده خواهد گرفت.
خانم فاطمه نکولعل آزاد در مقاله دهم با عنوان «چین و مسئله نفوذ بهواسطه آموزش زبان انگلیسی؛ درسهایی برای ایران» تلاش دارد با مدنظر قرار دادن تجربه چینی بر این نکته تاکید کند که در عصر جهانی شدن، با فشرده شدن زمان و مکان و کمرنگ شدن مرزهای جغرافیایی، فرهنگ غرب با استفاده از ابزارهای مدرن ارتباطی، نفوذ و تهاجم فرهنگی را دستور کار خود قرار داد. هدف تهاجم فرهنگی غرب و انحلال و ترکیب فرهنگهای دیگر در فرهنگ غرب بهعنوان فرهنگ هژمونیک جهان است. در این طرحواره، غرب تلاش میکند سلطه خود را به همه عرصههای زندگی کشورهای دیگر حتی در جزئیترین امور تسری دهد تا سبک زندگی آنان را دگرگون، و آماده پذیرش ارزشهای غربی کند. زبان در این زمینه نقش بسیار مهمی را ایفا کرده است، خصوصاً در حوزه فرهنگ و تغییر سبک زندگی سایر کشورها و نزدیک کردن آنها به سبک زندگی هژمونیک غربی. اما آمریکا و انگلیسی بهعنوان دو کشور انگلیسیزبان به این مقدار از نفوذ که عمدتاً حوزه سیاسی را پوشش میدهد راضی نیستند و تلاش میکنند ازطریق تهاجم فرهنگی با استفاده از ابزار زبان نفوذ خود را در تمامی ابعاد سبک زندگی کشورهای هدف گسترش دهند. جمع بندی نویسنده این است که امپریالیسم فرهنگی با توجه به تأثیرگذاری در زمینه ارزشهای زیربنایی میتواند زمینهساز امپریالیسم سیاسی و اقتصادی باش و زبان بهعنوان ابزار گفتگو و ایجاد فهم مشترک بینالأذهانی، نقش تعیینکنندهای در این زمینه دارد. ازاینرو، در استفاده از زبان انگلیسی، باید آن را ابزاری برای نفوذ نگریست تا بتوان ضمن استفاده بهینه از آن برای دفاع از منافع ملی، راههای نفوذ آن را نیز برای هموار کردن هژمونی امپریالیسم فرهنگی مسدود کرد.
در مقاله «مفهومشناسی نفوذ از منظری فرانسوی» به قلم اینجانب تلاش بر این بوده که مفهومشناسی نفوذ از منظری فرانسوی مدنظر قرار بگیرد. ازا ینرو پس از ارائه تعاریفی از نفوذ، تصور فرانسه از برگهای برندۀ خود در این حوزه مورد بررسی قرار گرفته و در پایان، راهبرد نفوذ این کشور معرفی شدهاند. این نکته در مقاله مورد تاکید قرار گرفته است که نفوذ فرانسوی در چهارچوب مفهومی و عملی آن در این کشور گسترهای وسیع دارد که وزارت امور خارجه آن نیز بهعنوان رهبر ارکستر تلاش دارد به همنوایی کنسرتی دیگر بخشها ازجمله جامعه مدنی، پژوهشگران و حتی مردم عادی بپردازد. بهزعم رهبران این کشور، فرانسه برای نفوذ در ایدههای بینالمللی، دارای برگهای برنده بسیاری است که ریشه در سنتهای فکری و عملی این کشور در حوزه دیپلماسی دارد. گفتمان فرانسه در سالهای اخیر درمورد نفوذ تهاجمی و نظامی شده است. شدت و پیگیری بیشتری در تعقیب راهبرد نفوذ این کشور دیده میشود. البته این مسئله که نفوذ گسترهای وسیع دارد، موجب وجود ابهام در آن نشده است، اگرچه در آسیبشناسی راهبرد نفوذ فرانسه مشکلات دیگری مطرح است که در مقاله به برخی از آنها بهاختصار اشاره شده است. بدیهی است گستره مفهومی نفوذ از نظر فرانسه، که بر قدرت نرم و دیپلماسی بیش از دیگر انواع قدرت تکیه دارد، بسیار وسیع است و همچنان مطالعات آتی برای شناخت همهجانبه آن ضروری است.
در مقاله دوازهم و پایانی کتاب با عنوان «نگاه روسیه به «نفوذ» و عامل نفوذ خارجی» نیز خانم رقیه کرامتی نیا با پیگیری بسترمند مفهوم نفوذ در دورههای تاریخی روسیه، به این جمعبندی میرسد که در دوره شوروی، در کنار واژه «عامل»، بار معنایی منفی و مخربی داشت که البته واژه «عامل»، بهتنهایی هم میتوانست القاگر «عامل نفوذ» باشد. بااینحال، همآیندهای عامل نفوذ یا عامل در دورههای زمانی مختلف با تغییراتی همراه بود، عباراتی مثل عامل بورژوازی، عامل امپریالیسم، عامل کاپیتالیسم جهانی، خرابکار، عامل فاشیسم، عامل دشمن طبقاتی، عامل امپریالیسم بینالمللی تقریباً همگی از بار ایدئولوژیکی برخوردار بودند و درعینحال، برای حذف رقبای سیاسی بهکار میرفتند؛ اما در دوره جدید، واژه نفوذ در معنای منفی آن، بیشتر در عبارت «عامل نفوذ خارجی» دیده میشود. اگرچه لزوماً این نفوذ مخرب نیست، بیشتر حاکی از مداخله کشورهای خارجی در امور داخلی روسیه است. دراینمیان، تصویب قوانین مرتبط با ثبت سازمانهای غیرتجاری بهعنوان عامل خارجی توجه به این موضوع را در روسیه برانگیخت. قوانین وضعشده، کنترل و بازرسی فعالیت سازمانهای غیرتجاری را که کمک مالی از منابع خارجی دریافت میکنند امکانپذیر میسازند. افزونبراین، در عصر جهانی شدن و در شرایطی که فعالیت شبکههای مجازی بهطور فزایندهای رو به رشد است و امکان دسترسی به چنین فضاهایی بهراحتی برای تمام گروههای سنی فراهم است، مسئله نفوذ ابرام و فعلیت بیشتری پیدا میکند.
مجموعه حاضر یکی دیگر از اقدامات موسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران و در ادامه دیگر پژوهشهای این موسسه درباره مسائل مرتبط با مخاطرات امنیت ملی و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران است. نویسندگان مجموعه حاضر که عمدتا در حوزه روابط بینالملل و علوم سیاسی مشغول انجام تحقیقات دانشگاهی و اندیشکدهای هستند، تلاش کرده با رویکردهای مختلف، مفهوم نفوذ و ماهیت آن را مورد توجه قرار دهند.
نظر شما