چشمانداز عادیسازی روابط کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس با رژیم صهیونیستی؛
زمینهها و پیامدها
دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا، جمعه 11 سپتامبر 2020، موافقت بحرین و رژیم صهیونیستی را با امضای توافق صلح اعلام کرد. ترامپ، حمد بن عیسی پادشاه بحرین و بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی با بستن معاهده صلح میان بحرین و رژیم صهیونیستی به توافق رسیدند. بر این اساس بحرین بهصورت رسمی، پس از مصر، اردن و امارات، تبدیل به چهارمین کشوری شد که با رژیم صهیونیستی توافق صلح را امضا میکند. وزیر خارجه بحرین نیز در توئیتی نوشت که «توافقی تاریخی به ثبت رسید که به صلح در رژیم صهیونیستی کمک میکند». این تصمیم بحرین، درست 29 روز پس از اعلام توافق صلح امارات با رژیم صهیونیستی اعلام شد. اما دلایل شتابگیری توالی صلحهای کشورهای عربی منطقه در زمان حاضر چیست؟ پیامدهای این عادیسازیها چه خواهد بود؟ و نزدیکترین سناریویی که به ذهن متبادر میشود، چیست؟
در راستای پاسخ به سؤال اول؛ یعنی دلایل شتابگیری توالی عادیسازیهای روابط کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیجفارس با رژیم صهیونیستی در ذهنیت رهبران امارات و بحرین، میتوان به موارد زیر اشاره کرد؛
1. ایجاد برگهای برنده برای پیروزی ترامپ در انتخابات پیش رو: از دیدگاه رهبران امارات، بحرین و حتی عربستان، توافقات صلح میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی میتواند برگهای برندهای باشد که بهعنوان موفقیتهای ترامپ در عرصه سیاست خارجی مطرح شود، سرپوشی بر مشکلات داخلی آمریکا، بهویژه در حوزه اقتصادی باشد و به پیروزی مجدد ترامپ در انتخابات نوامبر کمک نماید. درحالیکه با توجه به عواقب آن، این مسئله میتواند دستاوردهای موقتی برای ترامپ داشته باشد.
2. مقابله با نفوذ منطقهای ایران: تداوم عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی، سبب تقویت روابط عبری-عربی میگردد. تقویت روابط عبری-عربی، امری است که کشورهای عربی از قِبَل آن خواهان مقابله بانفوذ منطقهای ایران هستند. با تقویت این محور، همکاری های نظامی و امنیتی میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی علنی و رسمی میشود و افزایش مییابد. احتمال برگزاری مانورهای نظامی مشترک با هدف مقابله با ایران وجود دارد. همچنین رژیم صهیونیستی از طریق سرزمین عربستان و امارات راحتتر میتواند از فعالیت هستهای ایران جاسوسی کند و تلاشهایی را با هدف خرابکاری در برنامه هستهای ایران انجام دهد.
3. کمرنگشدن مسئله فلسطین در دنیای عرب در سالیان اخیر: در طی سالیان اخیر، اقداماتی نظیر اعلام کردن حزبالله بهعنوان گروه تروریستی، واکنشهای ملایم به رسمیت شناختن حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندیهای جولان و به رسمیت شناختن بیتالمقدس به پایتختی رژیم صهیونیستی از سوی آمریکا، موضعگیریهای کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس در خصوص معامله قرن و درنهایت سکوت کشورهای عربی به عادیسازی روابط امارات با رژیم صهیونیستی، نشاندهنده کمرنگ شدن مسئله فلسطین در میان کشورهای عربی منطقه است.
در پاسخ به سؤال دوم یعنی پیامدهای عادیسازیها نیز میتوان موارد ذیل را بیان کرد؛
1. تعمیق شکاف میان کشورهای عربی: به نظر میرسد کویت مخالف عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی است. «مرزوق الغانم»، رئیس مجلس کویت در نشست اتحادیه پارلمانی کشورهای عربی، در هشت فوریه 2020، طرح معامله قرن را به سطل زباله انداخت. منابع دولتی کویت عبور هواپیماهای رژیم صهیونیستی عازم امارات از حریم هوایی این کشور را تکذیب کردند. بنابراین کویت تاکنون نشانداده است که مخالف عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی است. مخالفت کویت با عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی به پیوند تاریخی این کشور با آرمان فلسطینی برمیگردد. بهگونهای که کویت یکی از نخستین کشورهای عربی بود که مهاجران فلسطینی را پذیرفت. همچنین کویت پایبند به ارزشهای ناسیونالیسم عربی و همبستگی اسلامی است و به فشارهای آمریکا برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی به بهانه «تهدید بودن ایران» توجهی نمیکند. شاید یک دلیل دیگر همسایگی کویت با ایران و عراق است که هر دو با عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی مخالف هستند. عراق نیز در نشست سهجانبه اردن، عراق و مصر در امان در آگوست 2020، بیانیه مربوط به طرح دو دولت را امضا کرد. این کشور درگیر مشکلات داخلی خود است و نمیتواند به آرمانهای فلسطینی پشت کند. قطر نیز بهویژه پس از اعلام تحریمهای چهار کشور عربی علیه این کشور و تن ندادن به خواستههای آنها، با همسایگان خود دچار مشکل است و به ایران نیاز دارد. ازاینرو فعلاً برای این کشور عادیسازی روابط مهیا نیست. بنابراین میتوان گفت شکاف مابین کشورهای عربی تعمیق شده است. در یکسوی شکاف امارات، بحرین، عمان، سودان و مراکش قرار دارند و در سوی دیگر کویت، عراق و قطر.
2. ورود رژیم صهیونیستی به خلیجفارس: ورود رژیم صهیونیستی به خلیجفارس، امنیت در منطقه را شکنندهتر میکند و احتمال جنگ و درگیریها حتی در شکل تصادفی را افزایش میدهد. زیرا جمهوری اسلامی ایران که بارها مخالفت خود را با حضور آمریکا در خلیجفارس اعلام کرده است، بههیچعنوان حضور و کنشگری رژیم صهیونیستی در این منطقه را برنمیپذیرد.
3. رسمیت یافتن محور عبری- عربی: وحدت نظر میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی بهویژه پس از نشستن کشورهای عربی با این رژیم بر سر یک میز در نشست ورشو و گفتگوی آنها بر سر وجود تهدید مشترک یعنی ایران، عیانتر گردید. عادیسازی روابط با این رژیم میتواند به همگرایی بیشتر محور عبری- عربی بیانجامد و به این محور رسمیت ببخشد. بهگونهای که از این به بعد منطقه، شاهد تغییر در بلوکبندیها و ائتلافهای منطقهای خواهد بود. به شکلی که رژیم صهیونیستی نیز بهصورت رسمی عضوی از آن ائتلاف ها خواهد بود.
4. احتمال مجهز شدن امارات به هواپیماهای جنگی اف 35: امارات به خرید هواپیماهای جنگی اف 35 ساخت شرکت لاکهید مارتین تمایل داشته است. اما رژیم صهیونیستی تا پیشازاین، با چنین معاملهای با امارات مخالفت میکرد. دلیل این مخالفت، ضرورت حفظ برتری نظامی رژیم صهیونیستی در منطقه بود. اما در حال حاضر آمریکا بهعنوان توافقنامه جانبی سازش امارات و رژیم صهیونیستی، موافقت کرده امارات را به جنگنده اف ۳۵ مجهز کند.
5. احتمال متحدتر شدن گروههای فلسطینی: عادیسازی روابط امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی سبب واکنشهای منفی از سوی گروههای فلسطینی شده است. برای مثال تشکیلات خودگردان فلسطینی به تصمیم بحرین برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی واکنش نشان داده و این اقدام را «خیانت» به آرمان مردم فلسطین دانسته است. وزارت خارجه تشکیلات خودگردان فلسطین هم اعلام کرد، به دستور محمود عباس، سفیر فلسطین در بحرین برای مشورت فراخوانده شد. حازم قاسم، سخنگوی حماس گروه حماس در فلسطین که کنترل نوار غزه را در دست دارد، نیز با محکوم کردن این توافق گفته است بحرین با کشوری وارد توافق شده است که به مردم فلسطین حمله میکند. نارضایتی گروههای فلسطینی این احتمال را به ذهن متبادر میکند که این عادیسازیها، سبب شود گروههای فلسطینی بهسوی اتحاد با یکدیگر حرکت کنند.
6. اعتراضات ملتها در برابر دولتها: عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی میتواند سبب بروز نارضایتی ملتهای عرب در برابر دولتهایشان شود. بهگونهای که ممکن است نظامهای سیاسی با مخالفت ملتهای خودشان مواجه شوند. ملتهایی که بیشتر از دولتهایشان پایبند به آرمانهای فلسطین، آرمانهای اسلامی و یا ارزشهای ناسیونالیستی هستند، در مقابل تصمیم دولتهای خود بایستند. همچنان که تاریخ شاهد اعتراضات ملتهای مسلمان به تصمیمهای دولتهای خود در ارتباط با مسئله فلسطین بوده است. برای مثال میتوان به مخالفت جامعه اخوان المسلمین مصر با پیمان کمپ دیوید که در نهایت به ترور انور سادات به دست خالد بن احمد شوقی اسلامبولی، یک افسر مصری عضو گروه جهاد اسلامی مصر انجامید و اعتراضات مردم اردن، تونس، بحرین، یمن و... به معامله قرن اشاره داشت. هر چند تاکنون مخالفت ملتها نتوانسته است نظر دولتهای متبوع خود را تغییر دهد.
7. رهبری ایران در مسئله فلسطین: عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، بدون مشخص شدن وضعیت فلسطینیها و اعتراضات شدید ایران که تحقق آرمانهای فلسطینی را وظیفه خود میداند، میتواند این کشور را به تنها رهبر منطقه در موضوع مسئله فلسطین تبدیل کند. بهگونهای که جهان اسلام دیگر نتواند در این موضوع به کشورهایی نظیر عربستان اعتماد کند.
8. عمیقتر شدن شکاف میان قطبهای قدرت در منطقه: ساختار نظام منطقهای کنونی متشکل از سه کشور ایران، عربستان و ترکیه است. در واکنش به عادیسازی روابط، عربستان سکوت کرده و ایران و ترکیه بهشدت این حرکت را محکوم کردهاند. ایران این اقدام را «خیانت بزرگ به آرمان اسلامی و مردم فلسطین در آزادی قدس» و ترکیه آن را «ضربه تازهای به تلاشها برای دفاع از مسأله فلسطین» دانسته است. بنابراین میتوان گفت که در حال حاضر، شکافی عمیقتر میان ترکیه و ایران از یکسو و عربستان از سوی دیگر ایجادشده است. البته با توجه به سکوت عربستان در قبال عادیسازی و همنظر بودن این کشور با رژیم صهیونیستی در خصوص تهدید بودن ایران برای منطقه، صحیحتر آن است که گفته شود؛ عربستان و رژیم صهیونیستی در یکسو و ترکیه و ایران در سوی دیگر شکاف قرارگرفتهاند.
سناریوی پیش رو؛ عادیسازی تا کجا؟
در سوم آوریل 2018 محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، در مصاحبه با مجله آمریکایی آتلانتیک گفت: «من معتقدم، همه مردم، در هر مکانی، حق دارند مسالمتآمیز در کشور خودشان زندگی کنند. من اعتقاد دارم که فلسطینیها و اسرائیلیها حقدارند که سرزمین خودشان را داشته باشند.» این نظر برای نخستین بار از طرف یک مقام عالیرتبه عربستان سعودی اعلام شد. این سخن احتمال عادیسازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی را در آینده محتمل میکرد. اگر با توجه به کهولت سن پادشاه کنونی عربستان، صحنهگردان اصلی این کشور را ولیعهد بدانیم، ولیعهدی که منافع مادی را بر منافع غیرمادی ترجیح میدهد، بنابراین دور از ذهن نخواهد بود که درنهایت عربستان نیز با رژیم صهیونیستی روابط را عادیسازی کند. بنابراین به نظر میرسد که عربستان با توجه به وجههای که بهواسطه وجود کعبه در این کشور برای خود در جهان قائل است، یعنی «قلب جهان اسلام» (آنگونه که در سند چشمانداز 2030 این کشور آمده است) و همچنین نقشی که برای خود در حمایت از فلسطینیان و کمک به آنها قائل بوده است، نمیتواند بهصورت سریع و بهیکباره به عادیسازیهای کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی بپیوندد. بلکه صحیحتر آن میداند که ابتدا شاهد عادیسازی اقمار خود با این رژیم باشد و سپس خود نیز به آنها بپیوندد. زیرا هرچقدر تابوها بیشتر بشکند، عادیسازی برای عربستان نیز راحتتر خواهد شد. در این صورت عربستان به بهانه این که کشورهای جهان اسلام راضی به عادیسازی روابط شدهاند، خود نیز به پیروی از آنها با رژیم صهیونیستی روابط را عادی میکند. درنتیجه عربستان نیز روزی برای منافع بیشتر به آرمانهای فلسطین «خیانت» خواهد کرد. و این عامل میتواند به جایگاهی که مدعی آن است خدشه وارد کند.
نظر شما