نقش پیروزی بایدن و توقعات غرب¬آسیایی چین در تعلیق یا تسریع شراکت جامع راهبردی ایران و چین؛

راهبرد ضروری سیاست خارجی کنونی ایران (2)


توقعات غرب آسیایی چین از ایران

چین در نظر ندارد که بین منازعات منطقه­ای در غرب آسیا بین طرف­های متعارض مثلا ایران، عربستان، امارات و اسراییل یکی را انتخاب کند. نگرش چین نسبت به روابط خود با ایران ناشی از چشم اندازهای متمایز منطقه ای و جهانی چین با ایران است. از منظر منطقه­ای، ایران صرفاً یکی از شرکای اقتصادی چین در غرب آسیا است و چین قصد ندارد در درگیری ایران با سایر بازیگران منطقه­ای جانب هیچ طرفی را بگیرد. اما، از منظر جهانی، ایران به دلیل به چالش کشیدن هژمونی آمریکا و مشغولیت ذهن نخبگان سیاسی و فکری آمریکا به خویش، شریک مفیدی برای چین است. این دیدگاه­های دوگانه در مورد ایران یک سیاست هوشمندانه­ای ایجاد کرده است: چین مایل است در رقابت جهانی خود با ایالات متحده به طور فعال از ایران پشتیبانی سیاسی و تا حدودی اقتصادی کند، اما قصد حمایت در هیچ درگیری منطقه­ای از ایران را ندارد [9].

به نظر می­رسد پیشنهاد اخیر چین به ایران هم مبنی بر ایجاد ساختار گفتگوی چندجانبه منطقه­ای با حضور همه طرف­های ذی­ربط در قضیه هسته­ای ایران، ناشی از این دو ملاحظه چین در غرب آسیا است. این پیشنهاد چین به ایران پس از عزم جدی و تلاش مستمر ایران برای نهایی کردن توافق 25 ساله با چین داده شد. تا پیش از این چینی­ها، نهایی­کردن توافق اولیه 25 ساله با ایران را به بهانه­هایی نظیر اینکه وضعیت سیاسی در ایران ثبات ندارد و ایران در سفر شی به تهران فرصت­سوزی کرد و غرب را بر شرق ترجیح داد، به تعویق انداختند و آن را در موقعیت تعلیق نگه داشته­اند. شاید بتوان علت­العلل معلق بودن روابط ایران و چین در چارچوب ابتکار کمربند و راه را در این پیشنهاد جدید چین جست. هر چند این پیشنهاد در چارچوب اصل بی­طرفانه به ایران داده شده است اما تفاوت آن با مواضع سابق چین مشهود است و در آن تمایل بیشتری به سمت سایر کشورهای غرب آسیا دیده می­شود. هدف اولیه چین در غرب آسیا این بود که موقعیت خود را به عنوان «شریک همه در منطقه غرب آسیا» حفظ کند، هدفی که سایر قدرت­های بزرگ برای دستیابی به آن تلاش کرده و موفق نشده­اند. به نظر می­رسد با تعمیق روزافزون تعاملات چین در منطقه غرب آسیا، این کشور دیگر نتواند موضع متوازن خود را بین بلوک­های مختلف و بازیگران منطقه­ای در غرب آسیا حفظ کند. تاثیرگذاری چین در غرب آسیا به عنوان بزرگ­ترین سرمایه­گذار بیشتر می­شود و محیط غرب آسیا به نسبت اهمیت آن برای چین در آینده نیز تغییر می­کند [9].

همان­طور که تا کنون سیاست بی­طرفی برای چین در غرب آسیا نتایج راهبردی داشته است، این امکان وجود دارد که چین به دلیل عمل­گرایی در سیاست خارجی خود به دنبال نتایج راهبردی بیشتر از طریق فاصله گرفتن تدریجی از اصل بی­طرفی در غرب آسیا باشد. بنابراین این امکان وجود دارد که چین سیاست خارجی منطقه­ای ایران را با چالش مواجه کند و همان خواست­های غرب به عنوان پیش­شرط برجام را پیش­شرط امضای توافق­نامه 25 ساله با ایران قرار دهد[6].

این مواضع جدید چین در قبال ایران با آمدن بایدن به ریاست جمهوری آمریکا تقویت خواهد شد. چرا که بار دیگر چندجانبه­گرایی مورد نظر چین به صحنه بین­الملل باز می­گردد.

بایدن و نقش چندجانبه­گرایی احتمالی مشترک با چین بر روابط ایران و چین

آمدن بایدن، کار را برای چین که همواره از یک­جانبه­گرایی آمریکای ترامپ انتقاد دارد و به چند جانبه­گرایی معتقد است آسان و هم سخت می­کند. تفاوت رویکرد ترامپ و بایدن در پیگیری سیاست­های آمریکا در عرصه بین­الملل است که در دو شعار متضاد «اول آمریکای» (America First) ترامپ و  شعار «بازسازی اعتبار آمریکا» (Make great America Again) بایدن خود را نشان می­دهد. ترامپ سیاست­های ملی­گرایی اقتصادی و خروج از نهادهای هفتادساله بین­المللی را وجهه همت خود قرار داده بود، اما بایدن سعی خواهد کرد با همین قواعد، اصول، رویه­ها و نهادهای بین­المللی موجود تحرکات سیاست خارجی خود را پیش برد.

به نظر می­رسد چین هم با سیاست اعلانی چندجانبه­گرایی در روابط بین­الملل که اخیرا هم شی­جین­پینگ در جلسه حزب کمونیست چین برای چهاردهمین برنامه توسعه چین بر آن تاکید کرد، در پروژه قدرت­گیری خود در میان­مدت به دنبال به چالش کشیدن آمریکا نباشد. چین به عنوان بزرگ­ترین ذینفع سیستم تجارت آزاد است و به دنبال تغییر اساسی ساختار رژیم­های اقتصادی بین­المللی موجود نیست. برعکس در شرایط فعلی مطلوب­ترین سناریو برای چین که میوه­های سیستم تجارت آزاد را چشیده، حفظ همین سیستم و حرکت بر بستر نهادی نظام بین­الملل موجود در چارچوب چندجانبه­گرایی در میان­مدت حداقل تا 2050 است [2].

با این وصف محتملا با ریاست جمهوری بایدن بر آمریکا، بین چین و آمریکا یک تقسیم کار در حوزه­ کالاهای عمومی اقتصادی و حوزه کالاهای عمومی امنیتی در غرب آسیا به وجود خواهد آمد. همان­طور که عربستان بزرگ­ترین خریدار سلاح از آمریکا است، امارات بعد از رسمیت­بخشی به روابط خود با اسراییل، اخیرا درخواست چندین بمب­افکن رادارگریز F35 را به آمریکا داده است، همزمان این دو کشور مبادلات اقتصادی-تجاری روزافزونی هم با چین دارند. هر چند شکاف سیستمی چین و آمریکا با تغییر ریاست جمهوری و روی کار آمدن بایدن، ترمیم­پذیر نیست و این نبرد در بخش­های مربوط به مالیه بین­الملل، هوش مصنوعی، اتوماسیون و تکنولوژی­های بالا (هایتک) با رفتن ترامپ همچنان ادامه پیدا خواهد کرد.

به نظر می­رسد چین روابط خود با غرب آسیا از جمله ایران را بر این ریل تنظیم کند و حتی فشارهای بین­المللی بیشتری را بر ایران برای همراه شدن با جامعه بین­الملل بیاورد. چین با این روش توافق 25 ساله با ایران را در ریل به اصطلاح مورد توافق جامعه بین­الملل قرار می­دهد و برای پیشبرد اهداف برنامه چهاردهم توسعه خویش کم­ترین هزینه را می­دهد. با این چشم­انداز به نظر می­رسد می­توان منطق گمانه­های رسانه­ای مبنی بر منوط شدن توافق 25 ساله به بعد از انتخابات آمریکا و به تعویق افتادن روند اجرایی شدن آن از سوی چین را پذیرفتنی دانست.

راهبرد چین در روابط با ایران

به نظر می­رسد استراتژی مائو یعنی «شما به روش خود می­جنگید و ما به روش خود می­جنگیم» (You Fight in Your Ways, I Fight in My Ways) به عنوان یک سنت ضروری به سیاست خارجی چین به ارث رسیده است و به عنوان پایه­های استراتژیک تعامل چین در غرب آسیا، به ویژه در روابط چین و ایران عمل می­کند. ماهیت استراتژی مائو این بود که چین مستقیماً در مناطقی مانند غرب آسیا که رقیبش (در حال حاضر آمریکا) از مزایای استراتژیک برخوردار است با فشار خارجی مقابله نخواهد کرد، اما همیشه به دنبال جای پا در مناطقی است که دارای مزایای استراتژیک، بدون هزینه­های راهبردی بالا باشد [9].

ار آنجا که چین خطر برخورد نظامی اجتناب­ناپذیر در منطقه پیرامونی خود به عنوان حوزه منافع حیاتی و ناموسی مانند دریای شرقی، تنگه تایوان و دریای چین جنوبی با ایالات متحده آمریکا را تهدید بزرگی برای ثبات و توسعه خود می­بیند، برای تقسیم تمرکز ایالات متحده آمریکا از این منطقه، به جای مقابله مستقیم با فشار آمریکا در مناطق پیرامونی خود، به دنبال به چالش کشیدن ایالات متحده در مناطقی دور از چین مانند غرب آسیا اما نزدیک به منافع اصلی ایالات متحده از طریق ایران است. ایران در این منطقه به عنوان کشوری است که می­تواند ایالات متحده در غرب آسیا را به چالش بکشد. برای چین حمایت اقتصادی و سیاسی از ایران هزینه کمی دارد. چین هرگز وارد درگیری­های احتمالی و جنگ واقعی در غرب آسیا علیه آمریکا نخواهد شد [9].

 راهبرد ضروری سیاست خارجی کنونی ایران

جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود باید استراتژی­ها و تاکتیک­های متناسب با تحولات جدی در نظام بین­الملل در عصر اتحادها و ائتلاف­های ناپایدار را اتخاذ کند. از آنجا که امکان بازگشت چندجانبه­گرایی به مدار قدرت­های بزرگ چین و آمریکا با آمدن بایدن وجود دارد و قدرت­های متوسط و میانی در مصالحه احتمالی قدرت­های بزرگ متضرر یا شاید منتفع شوند، ایران ضروری است راهبرد و تاکتیک منطقه­ای و بین­المللی مناسب و مقتضی را در پیش گیرد. غرب آسیا خواه ناخواه عرصه حضور و نفوذ قدرت­های بزرگ از قدیم­الایام بوده و هست و ایران هم در این منطقه واقع شده است. چین بر اساس چهاردهمین برنامه پنج­ساله توسعه خود که اخیرا از آن رونمایی کرد، تا چندین سال آینده البته اگر شگفتی­سازهای جدیدی رخ ندهد در جهان و غرب آسیا ارائه دهنده کالاهای عمومی اقتصادی است و از ورود به ارائه کالاهای امنیتی که در دست ایالات متحده آمریکا است اجتناب می­ورزد و از اینرو یک تقسیم کار نانوشته بین این دو قدرت به ویژه در دوره بایدن به وجود خواهد آمد. با توجه به توافقات و تراکنش­های کشورهای متعارض منطقه غرب آسیا با چین و اصل عدم مداخله و بی­طرفی چین ولی متمایل به سایر شرکای راهبردی در غرب آسیا از یک سو و حضور امنیتی ایالات متحده آمریکا در غرب آسیا و پیمان­های امنیتی کشورهای این منطقه با آمریکا از سوی دیگر، نمی­توان از چین توقع یک متحد راهبردی شبیه آنچه در روابط آمریکا با کشورهای غرب آسیا است، بود. چین تنها یک شریک تجاری همچون گذشته برای ایران و در عین حال سپر دفاعی و ضربه­گیر تحرکات آمریکا علیه منافع چین در آسیای میانه است. چینی­ها به دنبال حرکت روی ریل­های نهادی آماده لیبرالیسم تجاری غرب همچون گذشته هستند و تمایل دارند به حرکت مستمر روی این ریل برای عبور بی­دردسر و نائل شدن به هدف حفظ رشد تصاعدی خود در چهاردهمین برنامه پنج­ساله توسعه خود ادامه داده و حاضر به دادن هزینه­های امنیتی و نظامی در منطقه نیستند. به نظر می­رسد با توجه به اقتضائات جدید نظام بین­الملل بهترین راهبرد برای مدیریت روابط با چین، دکترین موازنه مثبت باشد. به طوری که ایران نردبان امتیازگیری قدرت­های بزرگ از یکدیگر نگردد.

ارجاعات

[1] Fulton, Jonathan David (2017). “The G.C.C. Countries and China’s Belt and Road Initiative (BRI): Curbing Their Enthusiasm?”, Oct 17, 2017.

[2] Hideo Ohashi (2018) The Belt and Road Initiative (BRI) in the context of China’s opening-up policy, Journal of Contemporary East Asia Studies, 7:2, 85-103, DOI: 10.1080/24761028.2018.1564615

[3] https://b2n.ir/210002

[4] https://b2n.ir/372848

[5] https://b2n.ir/726062

[6] https://besacenter.org/perspectives-papers/iran-china-25-year-plan/

[7] https://www.al-monitor.com/pulse/originals/2019/07/china-investment-uae-kizad-industrial-zone.html

[8] https://www.argaam.com/en/article/articledetail/id/586764

[9] https://www.washingtoninstitute.org/fikraforum/view/25-year-agreement-china-and-iran-foreign-policy

[10] Legrenzi, Matteo and Lawson Fred H. (2017). “The changing role of the Gulf in the international political economy”, Global Change, Peace & Security, 2017 VOL. 29, NO. 2, 189–199.

[11] Refinitiv BRI database, 2019.

[12] WU Sike Ministry of Foreign Affairs (2015). “The Strategic Docking between China and Middle East Countries under the “Belt and Road” Framework”, Journal of Middle Eastern and Islamic Studies (in Asia) Vol. 9, No. 4, 2015.

[13] Xuewen, QIAN (2016) The New Silk Road in West Asia under “the Belt and Road” Initiative, Journal of Middle Eastern and Islamic Studies (in Asia), 10:1, 26-55, DOI: 10.1080/19370679.2016.12023277.