اهداف پشت‌پرده ترکیه در سوریه


اهداف پشت‌پرده ترکیه در سوریه
 
 
 
پنجشبه 18شهریور 1395
 
 
 
 
ورود ارتش ترکیه به داخل قلمرو ملی کشور سوریه، اوضاع را به‌مراتب پیچیده‌تر از گذشته کرده است. اینکه چرا رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه، در این شرایط خاص که دولتش همچنان درگیر بحران داخلی ناشی از کودتای نافرجام اخیر باقی مانده، دست به ماجراجویی جدیدی زده و به خاک یک کشور مستقل و همسایه نیروی نظامی اعزام کرده است، به‌درستی فهم نخواهد شد، مگر آنکه اهداف جاه‌طلبانۀ او را دست‌کم به‌عنوان یک عامل مهم درنظر بگیریم. پوشش ظاهری ورود ارتش ترکیه به خاک سوریه مبارزه علیه «داعش» است؛ اما کمتر کسی واقعاً باور دارد که اردوغان بخواهد با داعش مبارزه کند. تردیدهای جدی‌ای وجود دارد درمورد اینکه ترکیه محل عبور و ترانزیت نیروهای خارجی به‌خصوص چچن‌ها، ازبک‌ها و ایغورهای آسیای مرکزی و ایالت سین کیانگ چین بوده است که به داعش می‌پیوسته‌اند. بنابراین، حتی اگر تصور شود که دستگاه‌‌های امنیتی ترکیه از این رفت‌وآمدهای نیروهای خارجی به سوریه از خاک ترکیه بی‌اطلاع بوده‌اند ـ که این‌طور نیست ـ بازهم این کشور نمی‌تواند نقش خود را در آنچه در سوریه پیش آمده است انکار کند. ظن غالب‌تر و باور عمومی‌تر این است که مبارزه با داعش توجیه قابل قبولی برای حرکتی است که عواقب بسیار جدی‌ای برای کشور ترکیه و منطقه خواهد داشت، منتها اهداف واقعی را ترکیه سعی کرده مخفی کند. دو هدف اصلی می‌تواند وجود داشته باشد:
 
1. جلوگیری از به‌هم پیوستن سه کانتون کردی در امتداد مرزهای مشترک سوریه ـ ترکیه، و
2. تسریع در تعیین تکلیف نهایی جنگ نیابتی‌شده در سوریه.
اردوغان فرصت‌طلبانه احساس کرده است که یگان‌های مدافع خلق کُرد و اتحاد دموکراتیک که مورد حمایت آمریکا قرار گرفته‌اند، با پیشروی‌های خود آن طرف رودخانه فرات ـ که به‌لحاظ تاریخی در قلمرو قومی عرب قرار دارند و نه قومیت «کرد» ـ اگر متوقف نشوند، می‌توانند در سایه هرج‌ومرج موجود که تقریباً همه علیه همه وارد جنگ شده‌اند و معلوم نیست که با جابه‌جایی‌های قابل توجه جمعیتی، درنهایت، مناطق تخلیه‌شده از جمعیت بومی چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد، منطقه حائل بین سه کانتون «کردی» را که ترکمن‌ها و عرب‌ها ساکن هستند به تصرف خود دربیاورند و با اتصال سه کانتون کردی، همان شرایطی شکل بگیرد که «کردهای» عراق با آن روبه‌رو شدند و عملاً اقلیم کردی «جدیدی» در امتداد مرزهای طولانی‌اش با سوریه با حمایت آمریکا شکل بگیرد. اهمیت این موضوع برای ترکیه و در ارتباط با جمعیت «کرد» همجوار با این منطقه در سوریه آنقدر هست که اردوغان را به دخالت نظامی تشویق کرده است، به‌ویژه آنکه پیوندهای اتحاد دموکراتیک کردها با «پ‌ک‌ک» که علیه ترکیه وارد جنگ مسلحانه پرتلفات و طولانی شده است، چندان پنهان هم نیست.
 
اینکه گفته می‌شود ترکیه درنظر دارد باریکه‌ای را به‌طول تقریبی 140 کیلومتر و عرض 40 کیلومتر در همین منطقه به‌وجود بیاورد، تا حد زیادی پرده از نیات «اردوغان» برمی‌دارد. واقعیت این است که اگر «کردها»ی متحد با پ‌ک‌ک موفق می‌شدند باریکه حائل عرب‌نشین و ترکمن‌نشین را تصرف نمایند، مناطق کردی یکپارچه می‌شدند و به سواحل دریای مدیترانه می‌رسیدند. این تحولی بود که کردها را یک گام دیگر به طرف آرمان تاریخی‌شان نزدیک‌تر می‌کرد. این تصور در ترکیه قوی است که در چنین حالت احتمالی‌ای، این منطقه به‌صورت پایگاهی اصلی و مهم برای «پ‌‌ک‌ک» درمی‌آمد و امنیت ملی ترکیه را به‌خطر می‌انداخت. راه‌حل ازنظر ترک‌ها، جلوگیری از پیشروی اتحاد دموکراتیک به طرف غرب رودخانه فرات و اتصال عفرین ـ جرابلس بود که هر سه کانتون کردنشین را یکپارچه می‌کرد؛ ازاین‌رو، هدف اصلی ترکیه از ورود نظامی به داخل خاک سوریه می‌تواند جلوگیری از چنین تحولی باشد.
 
اما حقیقت آن است که این تنها هدف ترکیه از اعزام ارتش به داخل یک کشور همسایه و نقض حاکمیت ملی آن نیست؛ اردوغان نگاه فرصت‌طلبانۀ دیگری در محاسبات نادرست یا بهتر بگوییم خطای راهبردی‌اش در سوریه دارد. رئیس‌جمهوری ترکیه تصور می‌کند ادامه جنگ در سوریه نمی‌تواند طولانی‌تر از این شود. این جنگ دارد همه را درگیر می‌کند. قدرت‌های بزرگ جهانی و در رأس آنها آمریکا و روسیه، قدرت‌های منطقه‌ای و صف‌بندی‌های داخلی که به‌نحو آشکارتری از گذشته درحال قومی شدن هستند، همه دارند علیه آن چیزی می‌جنگند که می‌توان آن را اساس و بنیان یک ملت دانست. وحدت ملی و وحدت ارضی سوریه هدف قرار گرفته است. احتمالاً تصور اردوغان این است که این وضعیت به‌تدریج دارد به مراحل نهایی‌اش نزدیک می‌شود و راه‌حل سیاسی اجتناب‌ناپذیر خواهد شد. آنچه اردوغان در اعزام ارتش به داخل خاک سوریه به آن توجه ویژه کرده، سهم‌خواهی در شرایط راه‌حل‌ سیاسی است. مذاکرات وزرای امور خارجه آمریکا و روسیه با جدیت بیشتری از گذشته پیگیری می‌شود و این احتمال که سرانجام نوعی معامله صورت گیرد منتفی نیست. اینکه چه فرمول سیاسی و به‌طور قابل قبول نسبی‌ای حاصل خواهد شد، به‌درستی روشن نیست؛ ولی یک امر تقریباً روشن است و آن اینکه قدرت در سوریه در شکل قبلی‌اش و به‌صورت متمرکز و تک‌حزبی و تحت تسلط کامل حزب بعث قابل بازسازی نخواهد بود. ساختار جدیدی از قدرت ترکیبی نظام حاکم و مخالفانش که از آنها به نام میانه‌رو یاد می‌شود احتمالاً مورد موافقت قرار خواهد گرفت. در چنان حالت احتمالی‌ای، سهم‌ ترکیه و اردوغان چه خواهد بود؟ این اصلی‌ترین نگرانی ترک‌هاست. ورود ارتش ترکیه به داخل خاک سوریه درحقیقت، در پوشش مبارزه با داعش صورت گرفت؛ ولی سهم‌خواهی ارتش آزاد سوریه و موررد حمایت ترکیه مطرح است. اردوغان می‌خواهد طرف‌های دیگر، ارتش آزاد را که در صحنه جنگ از خود توان کافی نشان نداد و ضعیف‌تر از محاسبات اردوغان از آب درآمد به‌رسمیت بشناسند و سهمش را در قدرت ترکیبی احتمالی آینده درنظر بگیرد. به‌نظر می‌رسد که این حداقل انتظار ترکیه از اعزام ارتش به سوریه باشد. حداکثر انتظار، شرکت در ساقط کردن نظام حاکم است که محور مقاومت و پیوستن روسیه و اخیراً چین به آن چنین اجازه‌ای نمی‌دهد.
 
ازاین‌رو می‌توان گفت ورود ارتش ترکیه به خاک سوریه با هر محاسبه‌ای درست یا نادرست که صورت گرفته باشد، به‌نوعی ضرورت راه‌حل سیاسی را برای پایان دادن به جنگ نیابتی در سوریه تقویت می‌کند، همچنانکه نشانه‌های آن درحال بروز است. درعین‌حال، باید توجه داشت که ترکیه عضو «ناتو» است و این است که با آمریکا بر سر موضوع «کردی» در سوریه اختلاف جدی دارد. آمریکا از عنصر کردی حمایت می‌کند و ترکیه مخالف است؛ ولی درهرحال، با ورود ترکیه به‌صورت علنی در جنگ در منطقه‌ای حساس که فشردگی نیروهای متضاد و مورد حمایت منابع مختلف رقیب زیاد است، هر آن احتمال دارد که درگیری‌های ناخواسته‌ای پیش بیاید و پای سایر کشورهای متحد را به جنگ باز کند. آیا قابل تصور نیست که با گذشت زمان و روشن‌تر شدن نتیجه ورود ارتش ترکیه از شمال به سوریه، عربستان سعودی و اردن تشویق شوند که جبهه دیگری را در جنوب بگشایند و درست با همان محاسبه‌ای که ترکیه کرده و همان پوشش ظاهری‌ای که مبارزه با داعش است، نیروهای عربستان سعودی از مرز اردن وارد خاک سوریه شوند و درصدد سهم‌خواهی از آینده قدرت برای نیروهای تحت حمایت خود برآیند. اگر چنین اتفاقی قابل تصور باشد، آیا چنین حرکتی برای سایر کشورهای درگیر منطقه‌ای و بین‌المللی در بحران سوریه قابل هضم خواهد بود یا آنکه آنها نیز وارد جنگ خواهند شد؟ معنای روشن چنین احتمالی گسترش منطقه‌ای جنگ سوریه خواهد بود که همگان بازنده آن خواهند بود و تمامی سود آن به جیب رژیم صهیونیستی واریز خواهد شد که نظاره‌گر تحولات جاری است و تاآنجاکه توانسته، زیر دیگ جوشان سوریه هیزم اضافه کرده است.
 
بااین‌حال، وضعیت در سوریه در این حد نمی‌تواند حاد شود و از کنترل خارج گردد. نه روسیه حاضر خواهد شد در سوریه جنگ گسترش یابد و نه آمریکا به مصلحت خود می‌داند، نه کشورهای منطقه مصلحت خود را در درگیر شدن در جنگی ناخواسته بر سر سوریه خواهند یافت. درست به همین دلیل است که تجاوز نظامی ترکیه به خاک سوریه با واکنش خیلی تندی از طرف سوریه و محور مقاومت روبه‌رو نشد و تلاش شده است دامنه آن را محدود و در سطح حداقل انتظارات اردوغان برای ایجاد خط حائل امنیتی در امتداد مرزهایش با سوریه و جلوگیری از به‌هم پیوستن کانتون «کردی» سازند تا در آینده به‌ پایگاه اصلی پ‌ک‌ک علیه ترکیه مبدل نشود. یک واقعیت مهم‌تر در تداوم جنگ نیابتی‌شده در سوریه وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است و آن سیاست راهبردی آمریکا در این جنگ است. سیاست راهبردی آمریکا را می‌توان در حمله‌ای کوتاه چنین خلاصه کرد: ایجاد بحران و مدیریت بحران از راه دور، با کمترین هزینه برای خود و بیشترین هزینه برای طرف مقابل. هدف اصلی این سیاست در سوریه ایجاد موازنه قدرت بین بازیگران اصلی منطقه‌ای در این کشور، به نفع رژیم صهیونیستی و حفظ برتری نظامی آن بر کل کشورهای منطقه است. تضعیف همه کشورها در تمامی ابعاد اقتصادی، نظامی، و سیاسی و توزیع انرژی آنها و هدر دادن آن در جنگ‌های نیابتی نیز هدفی است که در سوریه و عراق پی گرفته شد و از ظرفیت تکرار در جاهای دیگر نیز برخوردار است.