ضرورت تحرک دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران

دل‌بستن به بازگشت آمریکا به برجام از دست دادن فرصت‌ها خواهد بود


پیروزی جوزف بایدن در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، گرچه امید به بازگشت ایالات متحده به توافقنامه برجام و لغو تحریم‌های‌ بین‌المللی را در نگاه جمهوری اسلامی افزایش داده است اما سبب شکل‌گیری شرایط منحصر به فردی در عرصه منطقه و نظام بین‌الملل برای ایران شده است.  بنظر می‌رسد فرصت کنونی نیازمند استراتژی‌ها و دستور کار جدید دیپلماتیک است تا موجبات افزایش نفوذ و بیشنه‌سازی سطح بازیگری تهران را فراهم آورد و گام‌هایی رو به جلو برداشته شود. 

در این چارچوب فکری، انتظار نسبت به عکس‌العمل ریاست جمهوری جدید ایالات متحده و دل‌بستن به بازگشت وی به برجام تنها به منظور بهره‌برداری آن جهت اقناع افکار عمومی ایرانیان، از دست دادن فرصت‌هایی است که ایران می‌تواند ابتکار عمل را بدست گیرد، صحنه بازی را تغییر دهد و بر افکار عمومی جهان مؤثر باشد. بنابراین در شرایط فعلی، فعالیت دیپلماسی و افزایش تعاملات بین‌المللی بیش از هر زمان باید مورد توجه جمهوری اسلامی قرار گیرد. در حالی که آنچه در عرصه سیاست‌خارجی ایران رخ داده انفعالی است که به سبب انتظار برای پیروزی بایدن و اکنون انتظار جهت پایان دوره دونالد ترامپ شکل گرفته است. با موضع‌گیری برخی از مقامات آینده امریکا، اکنون گمانه‌زنی‌های بازگشت صرف بایدن به برجام تبدیل به بازگشت مشروط به برجام شده است که این خود می‌تواند هشداری نسبت به وضعیت پیچیده مذاکرات آتی باشد. 

علاوه بر بی‌اعتمادی جمهوری اسلامی نسبت به طرف امریکایی، که بازگشت به شرایط دوره برجام را دشوار می‌سازد توجه به چند نکته می‌تواند فضای روشنی از موقعیت و وضعیت کنونی جمهوری اسلامی ایران را روشن سازد.

1. تغییر تدریجی نظم امنیتی منطقه؛ گرچه با اقدامات و تدابیر امنیتی جمهوری اسلامی ایران و فعالیت‌های محور مقاومت، تهدید فوری داعش از میان رفته است و در چند سال گذشته آرامش نسبی بر فضای منطقه حاکم شده اما نوع کنش امریکا و رژیم اسرائیل در منطقه بیانگر تدابیری خاص جهت تغییر نظم امنیتی منطقه و ایجاد ائتلافی ضد ایرانی با همکاری بیشترکشورهای منطقه است. در چارچوب این طرح ابتدا با ایجاد چالش در ساختار سیاسی کشورهای همسایه همچون عراق، افغانستان و لبنان، عملا نفوذ ایران را مختل نموده و تغییرات کوتاه مدت و مکرر در ساختار سیاسی این کشورها، فرصت تشکیل یک دولت جهت همکاری‌های گسترده با ایران را گرفته است. از سوی دیگر در حوزه رقبای منطقه‌ای، شاهد اتحادها و ائتلاف‌ها میان کشورهای عربی با رژیم اسرائیل هستیم که قطعاً با رفتن ترامپ از هم گسسته نمی‌شود بلکه به دلیل احساس تهدید کشورهای عربی از قدرت‌یابی ایران در منطقه اتفاقاً بطور جدی‌تر و با تعیین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت در راستای کاهش نقش ایران در منطقه، انزوا و حتی حذف جمهوری اسلامی ایران فعال‌تر خواهد شد. به عبارتی مهار ایران این‌بار با همکاری مستقیم رژیم اسرائیل و استقرار در کشورهای همجوار ایران رقم خواهد خورد. به احتمال بسیار حضور بیشتر این رژیم در منطقه سبب همراهی هر چه بیشتر دولت جدید امریکا با سیاست‌های ضد ایرانی در منطقه خواهد شد. بنابراین باید به این نکته اندیشید که در صورت بازگشت امریکا به برجام آیا مسائل جدی و تهدید امنیتی منطقه‌ای ایران حل خواهد شد؟ به عبارتی دیگر شرایط منطقه‌ای در زمان انعقاد توافقنامه برجام میان دولت ایران و دولت دموکرات‌ امریکایی باراک اوباما بسیار متفاوت از وضعیت فعلی است. دولت‌های منطقه با دریافت و مشاهدۀ نهایت شدت عمل ایالات متحده، در زمان دونالد ترامپ و عدم موفقیت امریکا در فشارهای حداکثری در برابر ایران(و عدم تغییر رویکردهای سیاست‌خارجی منطقه‌ای ایران و رفع تهدیدات ناشی از ایران) به این گزاره کلیدی رسیده‌اند که این‌بار بازیگری منطقه‌ای را میان خود و رژیم اسرائیل تقسیم نمایند که این موضوع نباید از نگاه سیاست‌خارجی و دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی  ایران مغفول بماند.

2. تجربه تحریم‌های همه‌جانبه و فشارهای حداکثری؛ توافقنامه برجام زمانی بسته شد که دولت دموکرات امریکا به ریاست باراک اوباما تحریم‌های متعددی را علیه ایران وضع نمود تا تهران هر چه بیشتر به مذاکرات هسته‌ای ترغیب شود به همین سبب جمهوری اسلامی ایران در فضای ذهنی، نگران پیامدهای تحریمی علیه ایران بود به همین سبب متمایل به مذاکرات هسته‌ای و توافقنامه برجام شد، لیکن با خروج ترامپ از برجام و بازگشت مکانیسم اعمال تحریم‌های گذشته و البته تحریم‌های بیشتر، جمهوری اسلامی ایران به مدت چهار سال در شرایط تحریمی زیست داشته است.بدین معنا که اکنون تجربه فشارهای حداکثری چه در حوزه اقتصادی و چه عرصه سیاسی را گذرانده است و در فضای عینی با چنین شرایطی مواجه بوده است. بنابراین با بهره‌گیری از این تجربه می‌تواند در عرصه سیاست‌خارجی به نهادینه کردن این گفتمان بپردازد که نخست سیاست‌های تحریمی جهت از بین بردن نظم سیاسی مستقر جمهوری اسلامی ایران بلااثر است بنابراین رفتن بسوی تحریم امری بی‌نتیجه است و دوم به دلیل تجربه زیسته در فشارهای تحریمی، در توافقات آتی خود بدون نگرانی و دلهره از تحریم‌ها به امضای توافقنامه‌های سیاسی برسد که حداکثر منافع ایران را تأمین نماید و به آسانی قابلیت بی‌اثر شدن به دلیل تغییر رویکردهای دولت‌ها را در طول زمان نداشته باشد و به عبارتی قابل اتکا باشد.

3.   سیاست‌های یکجانبه دونالد ترامپ که تداعی کننده قدرت بلامنازع و هژمون ایالات متحده در نظام بین‌الملل است موجب شد تا اروپا اندکی از مواضع همراهانه خود در برابر امریکا دست کشد و حتی در برابر تحریم‌های موشکی و مکانیزم ماشه ترامپ در برابر ایران، همسو با امریکا رفتار نکند. بنابراین بنظر می‌رسد بیش از هر زمان دیگری فرصتی برای گسترش تعاملات جمهوری اسلامی ایران و اروپا ایجاد شده است که باید در این فضای خاکستری انتخاباتی امریکا از آن بهره‌برد و هر چه بیشتر ذهنیت سیاست‌خارجی اتحادیه اروپا را نسبت به رفتارهای جمهوری اسلامی مثبت سازد. عدم همراهی اروپا با فعال‌سازی مکانیسم ماشه و تحریم تسلیحاتی ایران حاکی از بستر فراهم شده‌ایست که باید از آن بهره گرفت. تغییر نگرش و گسترش تعاملات با اروپا در این مقطع خاص چند ماهه وجوب دیگری نیز دارد که ناشی از انتخاب جو بایدن است. موضع‌گیری‌های انتخاباتی دموکرات‌ها در این دوره حاکی از چرخش شعارهای لیبرال دموکراسی به سوسیال دموکراسی است. با پیگیری گفتمان و سیاست‌های سوسیال دموکراسی که اتفاقاً منش سیاسی کشورهای اروپایی است، شاهد همگرایی و همراهی بیشتر کشورهای اروپایی با دولت سوسیال دموکرات جوبایدن خواهیم بود به همین سبب به فرض اتخاذ سیاست‌های تحریمی امریکا علیه ایران؛ این‌بار شاهد همراهی همه‌جانبه اروپا با سیاست‌های ضد ایرانی خواهیم بود بویژه اگر مسائل حقوق بشری دستاویز قرار گیرد. 

4. وجود دولت در سایه یا به عبارتی حضور اوباما و تیم دموکرات وی در کاخ سفید به معنای حمایت همه‌جانبه آن‌ها از توافقنامه برجام نخواهد بود. در واقع بنظر می‌رسد بازگشت به برجام تنها جنبه تبلیغی برای حزب دموکرات در برابر اقدامات بی‌محابانه و ساختار شکنانه دونالد ترامپ دارد تا باورمندی دموکرات‌ها نسبت به پایبندی به تعهدات خود در برابر ایران. بنابراین اگر بازگشت به برجام رخ دهد باید آن را در چارچوب اقدامات ضد ترامپی همچون برداشتن دیوار میان امریکا و مکزیک و یا ارائه ویزا به اتباع کشورهای مسلمان و.... ملاحظه کرد. بنابراین حضور اوباما به معنای هموار شدن مسیر مذاکره ایران و امریکا نخواهد بود. به باور حزب دموکرات امریکا، جمهوری اسلامی ایران از طریق مکانیسم‌های تعبیه شده در برجام مهار شد و در واقع قدرت فیزیکی وی در بخش هسته‌ای و البته در عرصه عینی منطقه و بین‌الملل کاهش یافت. به باور باراک اوباما رفتار ایران با توافقنامه برجام مدیریت شد و امکانات بیشینه‌سازی قدرت از تهران سلب شد.بنابراین هر دو حزب نگاه خصمانه نسبت به ایران دارند و تنها در اتخاذ تاکتیک‌های مهار ایران و روش‌های حصول به نتیجه متفاوتند. بنابراین حضور اوباما نه به معنای شکل‌گیری ذهنیت مثبت امریکا نسبت به ایران است و نه سبب اتفاق مثبتی برای ایران خواهد شد.

5.   امنیتی شدن جمهوری اسلامی در میان افکار عمومی امریکا: توافقنامه برجام در زمانی بسته شد که جمهوری اسلامی ایران به عنوان دشمن اصلی جامعه امریکایی شناخته نمی‌شد بلکه روسیه، کره شمالی، چین، عربستان و... دشمنان اولویت دار نسبت به ایران بودند. در حالی که امروزه به دلیل برساخت تهدید امنیتی از تهران در موضع‌گیری‌های رسمی و کنش‌ کلامی شخص ترامپ و تیم ضد ایرانی وی، جامعه امریکایی دشمن اصلی خود را جمهوری اسلامی ایران می‌داند و نگران تهدید آن است. نظر سنجی‌های امریکا نیز مؤید این موضوع هستند بطوری که در برخی نظرسنجی‌ها به باور 75 درصد از پاسخگویان آمریکایی، کشور ایران دشمن محسوب می‌شود و جالب اینکه کشورهایی همچون روسیه و عربستان که سابقه خصومت شدید و یا اقدام تروریستی در امریکا داشته‌اند با فاصله از ایران در سطح 61 و 40 درصد قرار دارند.  به احتمال بسیار دولت بایدن نیز از این ظرفیت ایجاد شده(همراهی حداکثری جامعه امریکایی برای موضع‌گیری و برخورد جدی با ایران) برای اعمال بیشتر سیاست‌های ضد ایرانی بهره خواهد گرفت.  

  

بنظر می‌رسد در شرایط کنونی موضع‌گیری جمهوری اسلامی ایران نخست باید تداعی کننده پیروزی ایران در نبرد با فشارهای همه جانبه سیاسی و اقتصادی امریکا باشد تا انفعال و انتظار از انتقال قدرت در واشنگتن. از تجربه تاریخی بهره گیرد و به بازنمایی این موضوع بپردازد که ایران قادر است بر منطق انتخاب ریاست جمهوری در امریکا اثرگذار باشد بگونه‌ای که انقلاب اسلامی و ماجرای تسخیر سفارتخانه توانست جیمی کارتر را به رئیس جمهور یک دوره‌ای تبدیل کند اکنون نیز مقاومت ایران در برابر فشارهای حداکثری ترامپ و خروج وی از برجام سبب شکست او شده است. بنابراین با ژستی فاتحانه و سربلند از مبارزه با سیاست‌های یکجانبه امریکا می‌تواند این موضوع را ترسیم و تداعی کند که دوران یکجانبه‌گرایی تمام شده و ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای توانایی به چالش طلبیدن تصمیمات یک قدرت جهانی را دارد و هرگونه اقدام نظامی آن را نیز بی‌پاسخ نخواهد گذاشت.

 دوم، فرصتی است که جهت ایجاد عمق راهبردی فرهنگی فراهم شده است. توجه به هدایت افکار عمومی جهان بویژه کشورهای مؤثر نه تنها حاکی از قدرت و میزان نفوذ است بلکه در مواقع حساس و بزنگاه‌ها می‌تواند یاری‌رسان باشد، و برای مثال از فشارهای غرب بویژه ایالات متحده همچون تحریم‌ها بکاهد. جمهوری اسلامی ایران از عدم اقبال به ترامپ می‌تواند در راستای برساخت این ذهنیت گام بردارد که هیچ ملتی از جمله امریکایی‌ها خواهان سیاست‌های ستیزه‌جویانه و جنگ‌طلبانه نیستند بنابراین در شرایطی که ناشی از شکست ترامپ فراهم شده، نخستین گام‌های خود را در ایجاد عمق راهبردی بردارد.


دکترای روابط بین‌الملل