افزایش نیروهای آمریکا و ناتو در افغانستان؛ استراتژی یا تاکتیک؟
افزایش نیروهای آمریکا و ناتو در افغانستان؛ استراتژی یا تاکتیک؟
یکشنبه 7 خرداد 1396
یکشنبه 7 خرداد 1396

جنگ افغانستان درحالحاضر به حدی فرسایشی شده است که کمتر از آن در مواضع و اظهارات مقامات ارشد سیاسی و نظامی غربی و رسانههای جهان سخن به میان میآید. اکنون بهنظر میرسد همگان پذیرفتهاند یا ناچارند بپذیرند که جنگ در افغانستان در حالت «بنبست کامل» قرار گرفته است. البته این حالت در ماهها یا هفتههای اخیر به وجود نیامده و سالهاست که طرفهای منازعه (طالبان و متحدانش در «القاعده» ازیکطرف و نیروهای نظامی و امنیتی افغان و ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا ازطرفدیگر) درگیر جنگی هستند که گویی پایان ندارد.
دراینمیان، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا که به ندرت در طول کارزار انتخاباتی خویش، از افغانستان و مبارزه با تروریسم و افراطگرایی در آنجا سخن به میان میآورد، در معدود موضع گیریهایش در این مورد نشان داد که حامی جدی باقی ماندن نیروهای آمریکایی در افغانستان، همزمان با افزایش شمار آنهاست. وی در جریان کارزار انتحاباتیاش تأکید کرد که شرایط در افغانستان به شکلی است که اگر ایالات متحده و «ناتو» خاک این کشور را ترک گویند، به فاصله بسیار کوتاهی کابل و دولت وحدت ملی افغانستان بهدست مخالفان مسلح سقوط خواهند کرد. بااینحال، رئیسجمهور آمریکا که غالباً در آن دوران تأمین امنیت در افغانستان را بهعنوان پیششرطی برای محافظت از زرادخانه اتمی پاکستان بهمثابه یکی از عوامل تعیینکننده در تغییر چهره سیاسی ـ نظامی شبه قاره و غرب آسیا مطرح میکرد، پس از آغاز ریاست جمهوریاش دست به اقداماتی زد که راهبرد کلان واشینگتن درقبال تحولات افغانستان را با ابهاماتی مواجه ساختهاند.
ترامپ با انتخاب ژنرال جیمز ماتیس، فرمانده اسبق نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان بهعنوان وزیر دفاع و گماردن ژنرال هربرت ریموند مکمستر، از فرماندهان ارشد پیشین نیروهای کمک به تأمین امنیت بینالمللی (ایساف) در کابل بهعنوان مشاور امنیت ملی نشان داد که احتمالاً تغییر شرایط میدانی در افغانستان برای او مهم است. بااینحال، رزومه این دو مقام ارشد آمریکایی چندان امیدبخش نیست.
ژنرال ماتیس یکی از جنگطلبترین فرماندهان نظامی آمریکا و دوران مسئولیت او در افغانستان بین سال های 2010 تا 2013 یکی از بدترین و ناکامترین دورههای حضور نیروهای ایالات متحده در این کشور بود. در این مقطع حدوداً سه ساله طالبان و متحدان آن که تا حدود زیادی به محاق رفته بودند، بار دیگر سربرآوردند و با راهاندازی پیاپی عملیات سالانه بهاره که هنوز هم ادامه دارد، عملاً شکستهای متعددی را بر نیروهای امنیتی افغان و ائتلاف بین المللی که آن زمان بیش از صدهزار نیرو در افغانستان داشت، تحمیل نمود؛ همانگونه که پیشازآن، دوران فرماندهی وی بر نیروهای آمریکایی در عراق از 2004 تا 2007، خونینترین مقطع این کشور طی دهههای اخیر بود و هزاران نفر قربانی خشونتهای فرقهای و عملیاتهای خودسرانه ارتش آمریکا شدند.
ژنرال مکمستر نیز که گفته میشود طراح اصلی و مغز متفکر راهبرد تازه دولت ترامپ برای افغانستان است، نقش زیادی در مبارزه با فساد در این کشور بهعنوان فرمانده واحد مبارزه با فساد ایساف بین سالهای 2010 تا 2012 داشت؛ اما فساد ریشهدار در زیرساختهای اقتصادی، اداری و سیاسی افغانستان نهتنها بهبود نیافته، بلکه در سالهای اخیر رشد چشمگیری را تجربه کرده است.
اکنون با تأیید ژنرال ماتیس، قرار است رئیسجمهور آمریکا تا پیش از نشست سران ناتو در 25 مه 2017 در بروکسل بلژیک، تصمیم خود را درخصوص راهبرد تازه مکمستر برای افغانستان اتخاذ کند و احتمالاً آن را در نشست آتی سران ناتو ارائه دهد تا به تصویب این سازمان برسد. براساس این طرح که هنوز ابعاد مختلف آن بهطور کامل آشکار نشده، اعزام سه تا پنج هزار نیروی جدید آمریکایی به افغانستان تحت عنوان مشاور و مربی نظامی مدنظر قرار گرفته است و از هم اینک، سران ناتو به همپیمانان آمریکا در این سازمان، ازجمله بریتانیا فشار وارد کردهاند تا شمار نیروهای خود را در افغانستان چند برابر افزایش دهند. موضوعی که در نشست آینده ناتو به یکی از چالشهای ترامپ و دیگر رهبران ناتو تبدیل خواهد شد؛ زیرا بسیاری از این رهبران دیگر حاضر نیستند بار مالی هنگفت اعزام و نگهداری نیروهای ناتو را در افغانستان به دوش بکشند و باید پاسخگوی افکار عمومی و احزاب مخالف در کشورهای شان باشند. افزایش حملات هوایی بهویژه با هدف نابودی فرماندهان طالبان از دیگر مواردی است که در این راهبرد گنجانده شده است.
نگاهی به وضعیت جنگ در افغانستان نشان میدهد که باراک اوباما به موقع سعی داشت آمریکا را از باتلاقی که جمهوریخواهان این کشور در سال 2001 در آن فروبردند، بیرون بکشد. اهمیت راهبردی افغانستان برای واشینگتن و ناتو بهویژه بهلحاظ قرار گرفتن در مرزهای ایران و آسیای مرکزی و چین که اینها هر سه برای منافع کلان غرب بسیار حائز اهمیت هستند، حضور محدود نظامی و تقویت حضور اطلاعاتی و جاسوسی در افغانستان به منظور رصد و خنثیسازی فعالیتهای ایران، چین و روسیه بر ضد آمریکا در افغانستان و آسیای مرکزی از اهداف اصلی ارائه طرح کاهش نیروهای آمریکا به 8400 تا پایان سال 2016 بود که دولت اوباما آن را به اجرا گذارد.
درهمینحال همانگونه که بسیاری از تحلیلگران نیز بر این باورند، تغییر رویکرد مقامات ارشد سیاسی و نظامی دولت ترامپ درقبال افغانستان و افزایش شمار نیروها و تقویت نقش نیروهای هوایی آمریکا و ناتو در جنگ افغانستان بهلحاظ تاکتیکی با موفقیتهایی محدود همراه بوده است و اجرای عملیاتهایی مثل فروانداختن «مادر بمبها» بر تونلهای نیروهای وابسته به داعش در شرق افغانستان با پوشش رسانهای گستردهای در غرب همراه شد؛ اما از منظر راهبردی، رویکردهای دولت ترامپ درمورد افغانستان ابهامات زیادی را در داخل و خارج از آمریکا ایجاد کرده است؛ بهطوری که بهنظر میرسد، رئیسجمهور آمریکا سکان هدایت طولانیترین جنگ تاریخ ایالات متحده را به دست کسانی سپرده که خود از عوامل تشدید بحران در افغانستان بودهاند.
ماتیس و مکمستر ازیکسو میکوشند با افزودن بر شمار نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان به ظاهر جلوی یکهتازیهای طالبان را که حدود چهل درصد از خاک این کشور را یا در تصرف دارد یا در آن مناطق در حال نبرد سنگین با نیروهای امنیتی افغان است، بگیرند و ازسویدیگر، براساس راهبرد جدید آمریکا، حملات هوایی مقطعی ناتو از هدف قرار دادن وابستگان به داعش در شرق افغانستان به بمباران مواضع طالبان و کشتن فرماندهان این گروه پیکارجو در نقاط مختلف این کشور تبدیل میشود؛ بدین ترتیب گرفتار شدن کامل واشینگتن در باتلاق بیانتهای جنگ افغانستان که اوباما سعی در خروج از آن داشت، حتمی خواهد بود.
درعینحال، افزایش نقش و دخالت آمریکا در جنگی فرسایشی که بیشتر عرصه خودنماییهای تاکتیکی فرماندهان ارشد پنتاگون و ارتش این کشور بوده تا عرضه یک استراتژی منسجم، روند تأثیرگزاری واشنگتن بر مذاکرات صلح افغانستان را نیز بیشازپیش به چالش کشیده و تضعیف خواهد کرد. این امر میتواند تا حد زیادی نقشآفرینیهای روسیه، چین و ایران و دیگر بازیگران منطقهای را در تحولات مرتبط با افغانستان افزایش دهد که بهطور قطع مطلوب کابینه جنگطلب ترامپ نیست.
نظر شما