کتاب اروپا ۶ (ویژه ناتو)
چاپ نخست: فروردین ماه 1384 شابک:۵ ـ ۹۶ ـ ۸۶۸۰ ـ ۹۶۴ قیمت: 2100 تومان
کتاب اروپا ۶ (ویژه ناتو)
گردآوری و تدوین: علی فلاحی
انتشارات موسسه ابرار معاصر تهران، کتاب منطقهای
کدبازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: BB00020054908032811
پس از جنگ جهانی دوم، ساختار نظام بینالملل متحول شد و از یک نظام چندقطبی به یک نظام دوقطبی تغییر شکل یافت، درحالی که پیامدها و تأثیرات زیادی را بر نظام بینالملل و کنش و رفتار خارجی دولتها بهجای گذاشت.
ایجاد ناتو در سال ۱۹۴۹ در واقع معلول همین تغییر در ساختار نظام بینالملل بود که با هدف ایجاد یک سپر دفاعی در تقابل با نفوذ و گسترش کمونیسم به مرزهای غربی اروپا تشکیل شد. براساس ماده ۵ این سازمان، حمله به یکی از اعضا به منزله حمله به دیگر اعضا تلقی گردید و مقرر شد تا درصورت چنین واقعهای، دیگر اعضای پیمان به یاری عضو مورد تهاجم بشتابند. در واقع، دکترین دفاع دسته جمعی ناتو در طول دوران جنگ سرد و در تقابل با رقیب خود یعنی پیمان ورشو، عملکرد موفقی داشت، هرچند شاهد خروج یکی از اعضای مهم خود ـ فرانسه ـ از شاخه نظامی ناتو در ۱۹۶۶ بود.
با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، ناتو که دیگر دشمنی استراتژیک را بر سر راه خود نمیدید، به لحاظ رویکردی دچار نابسامانی فلسفی از درون گردید، بدین معنا که فلسفه وجودی ناتو بر چه مبنایی تعریف خواهد شد و آیا ناتو میتواند با تعقیب رویکرد دفاعی بدون وجود دشمنی مشخص همچنان به بقای خود ادامه دهد؟
اما با شعلهور شدن احساسات قومیتی و ناسیونالیستی در بالکان در اواخر قرن بیستم، بحران دیگری در بالکان شکل گرفت که تداعی بحرانهای اول و دوم بالکان در ابتدای قرن بیستم بود که موجب نگرانی رهبران اروپایی شد. اما تمهیدات و تدابیر بهکار گرفتهشده از سوی آنان جهت مدیریت بحران، ناکارایی و ناکامی سیستم دفاعی ـ امنیتی اروپا را ـ که تا پیش از این برعهده کنفرانس امنیت و همکاری اروپا و اتحادیه اروپای غربی بود ـ به نمایش گذارد و نهایتاً با مداخله ایالات متحده و انعقاد پیمان دیتون در آمریکا، بحران فروکش نمود و برای نخستین بار نیروهای ناتو به همکاری با پاسداران صلح سازمان ملل پرداختند. در واقع، مأموریت جدید ناتو در خارج از مرزهای اروپای غربی آن زمان، اگرچه تحول جدی و جدیدی در رویکرد و کارکرد دفاعی ناتو محسوب میگردید، اما همچنان در درون مرزهای اروپایی بود.
اما رویداد ۱۱ سپتامبر، نقطه عطفی بر رویکرد جدید امنیتی و دفاعی ناتو بود تا بدینوسیله بتواند برای نخستین بار و در تباین با اهداف و نام این سازمان که صرفاً در محدوده غرب اروپا تعریف میشد، اقدام به گسیل نخستین مأموریت صلحبانی فراسرزمینی در افغانستان نماید. سال ۲۰۰۱ یا رویداد ۱۱ سپتامبر، سرآغاز و فصلی نوین در تعریف رویکرد و اهداف ناتو داشت، چراکه دشمنی به مراتب مهمتر از دشمن پیشین خود ـ شوروی ـ را در مقابل میدید که ناملموس و فاقد پایگاهی شناختهشده در درون یک یا چند کشور مشخص بود و آن «تروریسم بینالمللی» نام داشت.
حقیقتاً تروریسم بینالمللی موجب شد تا روح تازهای در کالبد نیمهجان و بیرمق ناتو دمیده شود، چراکه ناتو به رهبری آمریکا میتوانست هر دشمن یاغی بهزعم خود را در قالب تروریسم یا حامی تروریسم جای دهد و با هدف ایجاد صلح و ثبات و امنیت بینالمللی، دکترین نظم نوین جهانی را پیریزی نماید. بر همین اساس، ناتو نه تنها، فلسفه وجود حیاتی خود را بازیافت، بلکه به عنوان شاخه یا بازوی نظامی و امنیتی شورای امنیت مطرح شد و بدین ترتیب برای نخستین بار نیز وظیفه تأمین امنیت را در جریان بازیهای المپیک آتن بر دوش کشید.
با عنایت به مقدمه یادشده، کتاب حاضر مشتمل بر هفت مقاله، تدوین گردید تا با ترسیمی از ابعاد مختلف و کارکردهای نوین ناتو، دریچة تازهای را بر دیده خوانندگان بگشاید. بدین ترتیب در مقاله اول، تحت عنوان «ناتو و جهانیشدن»، نویسنده بر آن است تا به رابطه موجود میان دو پدیده جهانیشدن سرمایهداری و ناتو و تأثیرگذاری آنها بر کشورهای مختلف بپردازد و در این راستا، چیستی و ماهیت رابطه میان آن دو پدیده مورد بررسی قرار میگیرد. لذا نگارنده در ابتدا با ارائه یک رویکرد معرفت یا شناختشناسی به تعریف و منطق و فلسفه شکلگیری ناتو میپردازد و فرضیه مقاله را بر این مبنا استوار میسازد که قوانین حاکم بر هر دو پدیده مشترک میباشند و پدیده ناتو جزئی از روند جهانیشدن تلقی میگردد که همسان با گسترش منابع تهدید، ادامه حیات میدهد.
در مقاله دوم با عنوان «ناتو و جنگ علیه تروریسم»، نویسنده به اهداف و برنامههای جدیدی از سوی سازمان ناتو اشاره میکند که به «مفهوم جدید استراتژیک» ناتو تعریف شده است و در بطن این مفهوم، مبارزه علیه تروریسم به یکی از مهمترین اولویتهای پیمان ناتو تبدیل شده است، اگرچه رویداد ۱۱ سپتامبر، نقطه عطفی در اتخاذ و اقدام به مبارزه علیه تروریسم تلقی میشود.
در واقع، هدف از این مقاله، بررسی نقش ناتو در مبارزه با تروریسم بینالمللی است و لذا در ابتدا به مهمترین تحولات بینالمللی که در ظهور تروریسم فراملی و چالشهای ناتو مؤثر بوده، پرداخته میشود و سپس مجموعه اقدامات ناتو پس از ۱۱ سپتامبر در مبارزه با تروریسم بینالملل مورد توجه قرار میگیرد و نهایتاً اختلافنظرهای درونی این سازمان با توجه به چالشهای موجود و ابعاد استراتژی جدید ناتو مورد تبیین واقع میشود.
«کنش و واکنشهای ناتو برای دموکراسی در جهان» عنوان مقاله سوم است که هدف از آن تبیین رابطه گسترش دموکراسی در جهان و اقدامات ناتو به عنوان یک سازمان نظامی است که در این راستا، نویسنده به امکانپذیری و عدم امکانپذیری این رابطه توجه دارد و سپس با ارائه سطوح تحلیل ملی و بینالمللی، کارنامه این سازمان با محوریت گسترش دموکراسی در طول بیش از نیم قرن بررسی میگردد و فرضیه مقاله را بدین ترتیب ارائه میدهد که فعالیتهای ناتو عمدتاً در بستر گسترش دموکراسی جای داشته است.
در مقاله چهارم با عنوان «ناتوی آسیا و سازوکارهای نوین نظم منطقهای در آسیا ـ اقیانوسیه»، نگارنده با معرفی سازمان ناتو به عنوان مهمترین سازمان حافظ منافع امنیتی غرب در جهان و از موفقترین تجارب بشری در ایجاد یک سیستم امنیت دسته جمعی نام میبرد. بهزعم وی، بسیاری از صاحبنظران بر لزوم الگوبرداری از سیستم یادشده در دیگر مناطق جهان تأکید میورزند که در این راستا، مجموعه بزرگ امنیتی منطقهای آسیا ـ اقیانوسیه نیز از این امر مستثنی نیست و به تازگی برخی از نخبگان سیاسی و علمی از احتمال تشکیل یک سیستم امنیت دسته جمعی در منطقه مزبور که حافظ منافع غرب و بهویژه دولت ایالات متحده آمریکا باشد، سخن میگویند. لذا این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که با توجه به ساختار قدرت موجود در خرده سیستم منطقهای آسیا ـ اقیانوسیه و روابط خاص قدرتهای حاضر در منطقه با دولت آمریکا، تشکیل یک سیستم امنیت دسته جمعی تحت عنوان ناتوی آسیایی که بتواند در جهت تأمین منافع آمریکا عمل کند، تا چه اندازه محتمل است.
مقاله پنجم تحت عنوان «گسترش ناتو به شرق و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران» به دنبال درک چرایی و چگونگی تأثیر تداوم روند گسترش ناتو به شرق بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در وهله نخست در گرو بازشناسی هویت ساختگی ناتو در دوره زمانی پس از جنگ سرد، با توجه به مؤیدات دیدگاه تکوینگرایی در حوزه سیاست و روابط بینالملل میباشد. بدین ترتیب، نگارنده با تجزیه و تحلیل اقدامات و عملکرد ناتو در محیط امنیتی ایران، بر این باور است که تداوم روند گسترش ناتو به شرق، این فرصت را برای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای همسود فراهم میآورد تا ترتیبات و سازوکارهای نقشآفرینی خود را در زیرمحیطهای امنیتی مجاور و منطقهای ایران فعال نمایند و بر این اساس، تداوم روند گسترش ناتو به شرق، زمینههایی را در جهت تهدید امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران فراهم خواهد آورد.
«اسرائیل در ناتو» عنوان مقاله ششم میباشد که در آن نویسنده بر این استدلال است که ناتو تحت تأثیر تحولات سترگ در نتیجه فروپاشی شوروی، با تغییرات عمدهای در نگرشهای سیاسی ـ امنیتی خود مواجه بوده است. در واقع، خلأ ناشی از سقوط کمونیسم سبب شد تا ناتو، سیاست گسترش به شرق را در پیش بگیرد. یک دهه بعد با وقوع رویداد ۱۱ سپتامبر، خطر تروریسم، ناتو را به حوزههای جدیدی وارد نمود که نگاه به خاورمیانه بزرگ، ازجمله رویکردهای جدید ناتو محسوب میشود. در این میان، اسرائیل به واسطه جایگاه خاص خود در خاورمیانه، تلاش داشته تا هویت و امنیت خود را در گسترهای فراتر از خاورمیانه و در پیوند با حوزههای امنیتی جدید جستوجو نماید. بر این اساس، هدف مقاله بر آن است تا هرگونه رابطه انتقالی میان ناتو و اسرائیل را پیجویی نماید.
نهایتاً در مقاله هفتم، تحت عنوان «ناتو و بازیهای المپیک آتن»، نویسنده بعد و کارکرد جدیدی از استراتژی دفاعی ـ امنیتی ناتو را ترسیم مینماید که با توجه به اهداف اولیه این سازمان که عمدتاً به رویکرد و کارکرد دفاعی در حیطه مرزهای اعضای آن منتهی میگشت، برای نخستین بار تأمین امنیت یکی از اعضای خود را در جریان برگزاری یکی از بزرگترین میادین ورزشی جهانی ـ المپیک آتن ـ برعهده میگیرد.
با در نظر گرفتن این نکته که حضور ناتو بدون وقوع تجاوز خارجی و البته با دعوت میزبان جهت مبارزه با تروریسم بینالمللی صورت میپذیرد، در واقع این مقاله حضور و اهمیت ناتو را در سه سطح فروملی، ملی و بینالمللی مورد تحلیل قرار داده و گسترش حوزه کارکردی ناتو را درجهت تأمین بازیهای بزرگ ورزشی ازجمله المپیک به عنوان سمبل مشارکت کلیه ملل جهان بررسی میکند.
ایجاد ناتو در سال ۱۹۴۹ در واقع معلول همین تغییر در ساختار نظام بینالملل بود که با هدف ایجاد یک سپر دفاعی در تقابل با نفوذ و گسترش کمونیسم به مرزهای غربی اروپا تشکیل شد. براساس ماده ۵ این سازمان، حمله به یکی از اعضا به منزله حمله به دیگر اعضا تلقی گردید و مقرر شد تا درصورت چنین واقعهای، دیگر اعضای پیمان به یاری عضو مورد تهاجم بشتابند. در واقع، دکترین دفاع دسته جمعی ناتو در طول دوران جنگ سرد و در تقابل با رقیب خود یعنی پیمان ورشو، عملکرد موفقی داشت، هرچند شاهد خروج یکی از اعضای مهم خود ـ فرانسه ـ از شاخه نظامی ناتو در ۱۹۶۶ بود.
با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، ناتو که دیگر دشمنی استراتژیک را بر سر راه خود نمیدید، به لحاظ رویکردی دچار نابسامانی فلسفی از درون گردید، بدین معنا که فلسفه وجودی ناتو بر چه مبنایی تعریف خواهد شد و آیا ناتو میتواند با تعقیب رویکرد دفاعی بدون وجود دشمنی مشخص همچنان به بقای خود ادامه دهد؟
اما با شعلهور شدن احساسات قومیتی و ناسیونالیستی در بالکان در اواخر قرن بیستم، بحران دیگری در بالکان شکل گرفت که تداعی بحرانهای اول و دوم بالکان در ابتدای قرن بیستم بود که موجب نگرانی رهبران اروپایی شد. اما تمهیدات و تدابیر بهکار گرفتهشده از سوی آنان جهت مدیریت بحران، ناکارایی و ناکامی سیستم دفاعی ـ امنیتی اروپا را ـ که تا پیش از این برعهده کنفرانس امنیت و همکاری اروپا و اتحادیه اروپای غربی بود ـ به نمایش گذارد و نهایتاً با مداخله ایالات متحده و انعقاد پیمان دیتون در آمریکا، بحران فروکش نمود و برای نخستین بار نیروهای ناتو به همکاری با پاسداران صلح سازمان ملل پرداختند. در واقع، مأموریت جدید ناتو در خارج از مرزهای اروپای غربی آن زمان، اگرچه تحول جدی و جدیدی در رویکرد و کارکرد دفاعی ناتو محسوب میگردید، اما همچنان در درون مرزهای اروپایی بود.
اما رویداد ۱۱ سپتامبر، نقطه عطفی بر رویکرد جدید امنیتی و دفاعی ناتو بود تا بدینوسیله بتواند برای نخستین بار و در تباین با اهداف و نام این سازمان که صرفاً در محدوده غرب اروپا تعریف میشد، اقدام به گسیل نخستین مأموریت صلحبانی فراسرزمینی در افغانستان نماید. سال ۲۰۰۱ یا رویداد ۱۱ سپتامبر، سرآغاز و فصلی نوین در تعریف رویکرد و اهداف ناتو داشت، چراکه دشمنی به مراتب مهمتر از دشمن پیشین خود ـ شوروی ـ را در مقابل میدید که ناملموس و فاقد پایگاهی شناختهشده در درون یک یا چند کشور مشخص بود و آن «تروریسم بینالمللی» نام داشت.
حقیقتاً تروریسم بینالمللی موجب شد تا روح تازهای در کالبد نیمهجان و بیرمق ناتو دمیده شود، چراکه ناتو به رهبری آمریکا میتوانست هر دشمن یاغی بهزعم خود را در قالب تروریسم یا حامی تروریسم جای دهد و با هدف ایجاد صلح و ثبات و امنیت بینالمللی، دکترین نظم نوین جهانی را پیریزی نماید. بر همین اساس، ناتو نه تنها، فلسفه وجود حیاتی خود را بازیافت، بلکه به عنوان شاخه یا بازوی نظامی و امنیتی شورای امنیت مطرح شد و بدین ترتیب برای نخستین بار نیز وظیفه تأمین امنیت را در جریان بازیهای المپیک آتن بر دوش کشید.
با عنایت به مقدمه یادشده، کتاب حاضر مشتمل بر هفت مقاله، تدوین گردید تا با ترسیمی از ابعاد مختلف و کارکردهای نوین ناتو، دریچة تازهای را بر دیده خوانندگان بگشاید. بدین ترتیب در مقاله اول، تحت عنوان «ناتو و جهانیشدن»، نویسنده بر آن است تا به رابطه موجود میان دو پدیده جهانیشدن سرمایهداری و ناتو و تأثیرگذاری آنها بر کشورهای مختلف بپردازد و در این راستا، چیستی و ماهیت رابطه میان آن دو پدیده مورد بررسی قرار میگیرد. لذا نگارنده در ابتدا با ارائه یک رویکرد معرفت یا شناختشناسی به تعریف و منطق و فلسفه شکلگیری ناتو میپردازد و فرضیه مقاله را بر این مبنا استوار میسازد که قوانین حاکم بر هر دو پدیده مشترک میباشند و پدیده ناتو جزئی از روند جهانیشدن تلقی میگردد که همسان با گسترش منابع تهدید، ادامه حیات میدهد.
در مقاله دوم با عنوان «ناتو و جنگ علیه تروریسم»، نویسنده به اهداف و برنامههای جدیدی از سوی سازمان ناتو اشاره میکند که به «مفهوم جدید استراتژیک» ناتو تعریف شده است و در بطن این مفهوم، مبارزه علیه تروریسم به یکی از مهمترین اولویتهای پیمان ناتو تبدیل شده است، اگرچه رویداد ۱۱ سپتامبر، نقطه عطفی در اتخاذ و اقدام به مبارزه علیه تروریسم تلقی میشود.
در واقع، هدف از این مقاله، بررسی نقش ناتو در مبارزه با تروریسم بینالمللی است و لذا در ابتدا به مهمترین تحولات بینالمللی که در ظهور تروریسم فراملی و چالشهای ناتو مؤثر بوده، پرداخته میشود و سپس مجموعه اقدامات ناتو پس از ۱۱ سپتامبر در مبارزه با تروریسم بینالملل مورد توجه قرار میگیرد و نهایتاً اختلافنظرهای درونی این سازمان با توجه به چالشهای موجود و ابعاد استراتژی جدید ناتو مورد تبیین واقع میشود.
«کنش و واکنشهای ناتو برای دموکراسی در جهان» عنوان مقاله سوم است که هدف از آن تبیین رابطه گسترش دموکراسی در جهان و اقدامات ناتو به عنوان یک سازمان نظامی است که در این راستا، نویسنده به امکانپذیری و عدم امکانپذیری این رابطه توجه دارد و سپس با ارائه سطوح تحلیل ملی و بینالمللی، کارنامه این سازمان با محوریت گسترش دموکراسی در طول بیش از نیم قرن بررسی میگردد و فرضیه مقاله را بدین ترتیب ارائه میدهد که فعالیتهای ناتو عمدتاً در بستر گسترش دموکراسی جای داشته است.
در مقاله چهارم با عنوان «ناتوی آسیا و سازوکارهای نوین نظم منطقهای در آسیا ـ اقیانوسیه»، نگارنده با معرفی سازمان ناتو به عنوان مهمترین سازمان حافظ منافع امنیتی غرب در جهان و از موفقترین تجارب بشری در ایجاد یک سیستم امنیت دسته جمعی نام میبرد. بهزعم وی، بسیاری از صاحبنظران بر لزوم الگوبرداری از سیستم یادشده در دیگر مناطق جهان تأکید میورزند که در این راستا، مجموعه بزرگ امنیتی منطقهای آسیا ـ اقیانوسیه نیز از این امر مستثنی نیست و به تازگی برخی از نخبگان سیاسی و علمی از احتمال تشکیل یک سیستم امنیت دسته جمعی در منطقه مزبور که حافظ منافع غرب و بهویژه دولت ایالات متحده آمریکا باشد، سخن میگویند. لذا این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که با توجه به ساختار قدرت موجود در خرده سیستم منطقهای آسیا ـ اقیانوسیه و روابط خاص قدرتهای حاضر در منطقه با دولت آمریکا، تشکیل یک سیستم امنیت دسته جمعی تحت عنوان ناتوی آسیایی که بتواند در جهت تأمین منافع آمریکا عمل کند، تا چه اندازه محتمل است.
مقاله پنجم تحت عنوان «گسترش ناتو به شرق و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران» به دنبال درک چرایی و چگونگی تأثیر تداوم روند گسترش ناتو به شرق بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در وهله نخست در گرو بازشناسی هویت ساختگی ناتو در دوره زمانی پس از جنگ سرد، با توجه به مؤیدات دیدگاه تکوینگرایی در حوزه سیاست و روابط بینالملل میباشد. بدین ترتیب، نگارنده با تجزیه و تحلیل اقدامات و عملکرد ناتو در محیط امنیتی ایران، بر این باور است که تداوم روند گسترش ناتو به شرق، این فرصت را برای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای همسود فراهم میآورد تا ترتیبات و سازوکارهای نقشآفرینی خود را در زیرمحیطهای امنیتی مجاور و منطقهای ایران فعال نمایند و بر این اساس، تداوم روند گسترش ناتو به شرق، زمینههایی را در جهت تهدید امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران فراهم خواهد آورد.
«اسرائیل در ناتو» عنوان مقاله ششم میباشد که در آن نویسنده بر این استدلال است که ناتو تحت تأثیر تحولات سترگ در نتیجه فروپاشی شوروی، با تغییرات عمدهای در نگرشهای سیاسی ـ امنیتی خود مواجه بوده است. در واقع، خلأ ناشی از سقوط کمونیسم سبب شد تا ناتو، سیاست گسترش به شرق را در پیش بگیرد. یک دهه بعد با وقوع رویداد ۱۱ سپتامبر، خطر تروریسم، ناتو را به حوزههای جدیدی وارد نمود که نگاه به خاورمیانه بزرگ، ازجمله رویکردهای جدید ناتو محسوب میشود. در این میان، اسرائیل به واسطه جایگاه خاص خود در خاورمیانه، تلاش داشته تا هویت و امنیت خود را در گسترهای فراتر از خاورمیانه و در پیوند با حوزههای امنیتی جدید جستوجو نماید. بر این اساس، هدف مقاله بر آن است تا هرگونه رابطه انتقالی میان ناتو و اسرائیل را پیجویی نماید.
نهایتاً در مقاله هفتم، تحت عنوان «ناتو و بازیهای المپیک آتن»، نویسنده بعد و کارکرد جدیدی از استراتژی دفاعی ـ امنیتی ناتو را ترسیم مینماید که با توجه به اهداف اولیه این سازمان که عمدتاً به رویکرد و کارکرد دفاعی در حیطه مرزهای اعضای آن منتهی میگشت، برای نخستین بار تأمین امنیت یکی از اعضای خود را در جریان برگزاری یکی از بزرگترین میادین ورزشی جهانی ـ المپیک آتن ـ برعهده میگیرد.
با در نظر گرفتن این نکته که حضور ناتو بدون وقوع تجاوز خارجی و البته با دعوت میزبان جهت مبارزه با تروریسم بینالمللی صورت میپذیرد، در واقع این مقاله حضور و اهمیت ناتو را در سه سطح فروملی، ملی و بینالمللی مورد تحلیل قرار داده و گسترش حوزه کارکردی ناتو را درجهت تأمین بازیهای بزرگ ورزشی ازجمله المپیک به عنوان سمبل مشارکت کلیه ملل جهان بررسی میکند.
نظر شما