برگ های برنده ترامپ برای غلبه بر بایدن تا سوم نوامبر


در دوران پس از جنگ جهانی دوم تا به امروز تنها سه رئیس جمهور آمریکا نتوانستند مجوز ورود به کاخ سفید را برای مرتبۀ دوم کسب کنند. جرالد فورد، جیمی کارتر و جورج هربرت واکر بوش، سه تنی هستند که قربانی تیغی دو دم شدند. تیغی که یک سوی آن توسط نحوۀ رهبری خودشان تیز گردید و سوی دیگر آن به واسطۀ شرایطی که در آن قرار داشتند. اینک ترامپ نیز در چنین موقعیت مشابهی در تاریخ ایالات متحده قرار گرفته است. در صورتی که وی نتواند حداقل بر شرایط پیش آمده غالب گردد، بدون شک  تقلای او برای غالب شدن بر بایدن نیز بی ثمر خواهد بود.

به جرأت می توان گفت که ویروس ناخواندۀ کرونا، احیا کنندۀ مجدد سال های 1976 و 1980 از حیث اقتصادی است. یکی از مهمترین دلایلی که سبب تک دوره ای شدن فورد شد، بیکاری، تورم بسیار بالا و رشد اقتصادی آهسته و کند که موجب شد دورۀ او به عنوان یک دورۀ اقتصادی تیره و تار شناخته شود. همچنین سیاست های اتخاذی از سوی کارتر نیز موجب گردید تا رأی دهندگان، با یک اقتصاد فاجعه بار با رشد منفی، بیکاری بالای 7 درصد و تورم افسارگسیختۀ 13 درصدی در سال 1979 همراه با نرخ سودبانکی بی سابقه روبرو شوند. با حسابی سرانگشتی درخواهیم یافت که اقتصاد نزولی شدۀ آمریکا به واسطۀ کرونا شرایطی همانند دهه 1970 را برای ترامپ ایجاد کرده است. ناگفته نماند که فورد و کارتر هر دو خطا های استراتژیک بسیاری در حوزه سیاست داخل و بالاخص اقتصاد مرتکب شدند که نتیجۀ آن عدم توانایی در به دست گرفتن زمام امور برای دومین مرتبه شد.

از این حِیث، ترامپ نیز به سبب خطاهای خود در مواجهه با ویروس کرونا، بدون شک، ریزش بسیاری در آراء خود، خواهد داشت. هرچند می توان گفت که رشد اقتصادی و ایجاد شغل، در سه سالۀ نخست دوران ریاست جمهوری وی از عملکرد مطلوبی برخوردار بوده است اما در صورت مقایسه با دیگر رؤسای جمهور این کشور و بالاخص باراک اوباما در خواهیم یافت که این میزان رشد، قابل توجه نبوده و دست آورد ویژه ای را برای ترامپ به ارمغان نیاورده است چنانکه در این مدت، قریب به 1.5 میلیون شغل، کمتر از اوباما توانسته است ایجاد کند. نکته حائز اهمیت دیگر در نحوه عملکرد ترامپ در دوران پس از شیوع کرونا می باشد بگونه ای که بزرگ‌ترین اقتصاد حال حاضر جهان، در شش ماه اول سال‌جاری میلادی، انقباضی بالغ بر 10 درصد را تجربه کرد و همچنین افت بی سابقۀ شاخص داوجونز ایدانستریال اوریج را نیز در کارنامۀ ترامپ به ثبت رساند. به جرأت می توان رکود فعلی اقتصادی را بزرگترین بحران پس از رکود بزرگ دهه های 20 و 30 میلادی دانست. همین امر افزایش موج بیکاری و بالتبع افزایش انتقادات از ترامپ را نیز در این مدت درپی داشته است. و این در حالیست که همچنان ترامپ، سخن از نحوۀ عملکرد تحسین برانگیز خود در حوزۀ اقتصادی را بر زبان میراند. اکنون نیز آمارهای متناقضی وجود دارد که بر مبنای آنها عده ای معتقد هستند که وضعیت اقتصادی آمریکا از ثباتی نسبی برخوردار است و عده ای نیز برخلاف این امر اظهار نظر می کنند اما مسئله ای که بوضوح، محرز می باشد اینست که به واسطۀ کرونا و عملکرد ترامپ، بسیاری از مردم آمریکا بالاخص اقلیت سیاه پوست و اسپانیایی تبارها، شغل خود را در این کشور از دست داده اند و از شرایط بهداشتی مناسب نیز برخوردار نیستند. مؤید این ادعا نیز آماری است که اکثریت تلفات بر اثر کرونا و قِلَّت اقلام بهداشتی را مربوط به رنگین پوستان نشان میدهد.

ترامپ به خوبی واقف است که در صورت نداشتن برگ برنده در مقابل بایدن، مغلوب میدان و به سرنوشت فورد، کارتر و بوش دچار خواهد شد. لذا سعی کرده است که خود را تا کنون به طرق مختلف، متمایز از دیگر رؤسای جمهور و بالاخص بایدن گرداند.

نقطه عطف این تمایزات در واسطه گری ارتباط میان اعراب و اسرائیل است چنانکه اکنون حتی شاهد هستیم از علنی شدن روابط قطر و کویت نیز با رژیم اسرائیل، سخن به میان آمده است. بدون شک توافق ابراهیم هم برای جمهوریخواهان و هم برای دموکرات ها در دوران پساترامپ مسرت بخش خواهد بود فلذا ترامپ با چنین رویکردی توانسته است با یک تیر چند نشان را مورد هدف قرار دهد. اول اینکه خود را پیشگام صلح در جهان معرفی کرده و خیزی به سمت جایزه نوبل برداشته است، ثانیا موجبات تقویت رژیم صهیونیستی، متحد درجه یک و استراتژیک خود در منطقه را فراهم آورده است و ثالثا تحقق بخشیدن به وعده خود مبنی بر کاهش نیروهای آمریکایی در منطقه و خروج آنها را نیز مدنظر قرار داده است.

دیگر نقطه تمایز ترامپ، در هستۀ اصلی هواداران وی و رویکرد بسیج گونۀ سخنرانی هایش خلاصه می گردد. گاهاً مشاهده می شود که رؤسای جمهور، در کارزار های انتخاباتی رویکردی اقناعی و گاهی بسیج گونه را بر می گزینند. از دیگر نقاطی که ترامپ را در موضع قدرت قرار داده است رویکرد بسیج گونۀ سخنرانی های وی می باشد و این نشان می دهد که او نیاز به اثبات خود برای دیگران در این دور از انتخابات ندارد. از حِیث نوع نظرسنجی ها، انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 آمریکا متفاوت از سال های گذشته می باشد به گونه ای که از یک سو نظرسنجی ها به صورت مداوم در ایالات در حال برگزاری می باشند و از سوی دیگر نیز تعداد اشخاصی که رأی خود را پنهان می کردند نسبت به سال های گذشته کاهش محسوسی داشته اند. در سال 2016 قریب به ده میلیون دموکرات به ترامپ رای دادند که امر مذکور نشان از عدم تکیه بر نظرسنجی ها داشت چراکه نظرسنجی ها حکایت پیروزی قاطع هیلاری کلینتون داشتند، اما شرایط دورۀ فعلی کاملاً متفاوت از سال 2016 می باشد. هسته سخت هواداران ترامپ ترکیبی است از مسیحیان محافظه‌کار، و به‌ طور دقیق ‌تر ملی ‌گرایان مسیحی و همچنین افرادی که نگرشی بسته در قبال مهاجرت دارند، و طبق نظرسنجی ها، طیف هواداران ترامپ نسبت به بایدن، ثبات قدم بیشتری در طرفداری و رای دادن به وی را از خود نشان داده اند که این نیز نقطۀ قوتی برای ترامپ و تیمش محسوب می گردد به طوری که قریب به ۶۰ درصد پایگاه‌ اجتماعی ترامپ در نظرسنجی‌ها گفته‌اند که قطعا به وی رای خواهند داد، اما در مورد بایدن این میزان تقریبا ۴۰ درصد است.

و سومین رویکرد اتخاذی از سوی ترامپ که برگ برنده ای برای می باشد، بهره برداری سیاسی از حوادث پیش آمده من جمله اعتراضات نژادپرستی و شیوع ویروس کرونا در آمریکا است. رهبران سیاسی اگر در دوران زعامت خود بتوانند حوادث و رویدادها را به نقطه ای مثبت برای خود تبدیل کنند، بدون شک استحکام خود در مرکز ثقل سیاست های کشورشان را تثبیت کرده اند. مارگارت تاچر توانست جنگ فالکلند را تبدیل به سرمایه‌ای برای خودش کند، اما جورج بوش پدر نتوانست این کار را با جنگ اول خلیج فارس انجام دهد. اگر او می ‌توانست این کار را انجام دهد، در 1992 پیروز از میدان انتخابات بیرون می آمد. اکنون نیز ترامپ، تمام تلاش خود را بکار بسته است تا ویروس کرونا و جامعۀ ملتهب آمریکا را به سرمایه ای برای پیروزی خود تبدیل کند. فلذا شاهد هستیم که وی در انتخابات پیش روی، شعار نظم و قانون را در دستور کار خود قرار داده است. با این شعار و رویکرد، وی درپی جلوه دادن دموکرات ها به عنوان عوامل اصلی آشوب های آمریکا از یک سو و از سوی دیگر درپی به بوته فراموشی سپردن گذشته می باشد تا دیدگاه عموم مردم را بدین طریق نسبت به خود تغییر دهد. همچنین در باب ویروس کرونا، بیشترین آمار تلفات و تبعات اقتصادی آن در ایالاتی رخداده است که فرمانداران آنها دموکرات بوده اند که این نیز برای ترامپ دست آویزی را فراهم آورده است تا انزوای بایدن را محقق کند.

شاید بسیاری از رؤسای جمهور آمریکا در نظرشان تک دوره ای شدنِ خوب، بهتر از دو دوره ای شدن متوسط باشد چنان که قبل از سال 2012 نیز شاهد چنین ادعایی از سوی باراک اوباما بودیم اما بدون شک ترامپ، شخصی نیست که از دو دوره ای بودن بد نیز گذشت کند چنانکه حتی چندی پیش طبق اظهاراتش درپی تغییر قانون و کسب مجوز برای سه دوره ای شدن است. اگر ترامپ بتواند از پیش بینی ناپذیری خود در راستای جلب محبوبیت استفاده کند می تواند برای بار دیگر دفتر بیضی کاخ سفید را به تصاحب خود در آورد. همچنین در این راستا شایان ذکر است که بی گمان، تا رسیدن به زمان موسوم به سوپرایز اکتبر نیز، وی برگ برنده یا برگ های برنده متعددی را به نمایش خواهد گذارد. در زمینۀ فوق الذکر، گمانه های بسیاری مِن جمله رونمایی ترامپ از واکسن کرونا، توافق با چین، توافق یا جنگ نظامی با ایران، خروج کامل از افغانستان و... وجود دارد اما طبق تجربه و سوپرایز های اکتبری که در ادوار گذشتۀ ریاست جمهوری ایالات متحده صورت گرفته است به احتمال بسیار زیاد سوپرایز ترامپ نیز صرفا تبلیغاتی و یا مربوط به سیاست داخل این کشور خواهد بود تا اذهان عموم آمریکا را معطوف به خود گرداند فلذا تصمیم گیری پیرامون مباحث نظامی و یا توافقات در حوزۀ سیاست خارجی از احتمال بسیار کمی از سوی ترامپ، برخوردار است.

اما برای اینکه با یقین بتوانیم از نتیجۀ انتخابات سخن بگوییم، حداقل باید تا اولین دور مناظرات نمایندگان این دو جریان اصلی فکری در امریکا صبر کرد چراکه آرای مرددان و همچنین آرای رای دهندگان 6 ایالت چرخشی فلوریدا، پنسیلوانیا، میشیگان، ویسکانسین، کارولینای شمالی و آریزونا که نقش بسزایی در انتخاب شخص رئیس جمهور دارند (در حال حاضر نیز حکایت از برتری نسبی بایدن بر ترامپ دارند) در زمان مناظرات مشخص خواهند شد.