تقابل ایران با ائتلاف دریایی امریکا در خلیج فارس


عرصه امنیت بین المللی حوزه ای بشدت حساس، تاثیرپذیر و پیچیده است. این امر در مورد برخی مناطق از جمله خلیج فارس بدلیل مولفه های مختلف تاثرگذار از جمله انرژی، موقعیت ژئوپلیتیک، مسایل سیاسی ، نیروهای درگیر و تاثیرگذار حادتر است تا جایی که نمی توان هیچ امر و پیامد هیچ تصمیمی را بدون خطا پیش بینی نمود مشخصا در چنین شرایطی براورد دقیق هزینه اقدامات نیز دشوار و ناممکن است. از این جهت تصمیم گیری و تصمیم سازی برای هر کشور واجد ریسکهای معقول و غیرمعقول است.

یکی از این تصمیمات که واکنش به تحولات منطقه بوده است تشکیل ائتلاف دریائی با محوریت امریکا بوده است ائتلافی که با هدف بازدارندگی و تامین امنیت کشتیرانی تشکیل شد و دعوتنامه ان برای 60 کشور ارسال شد ولی حتی همپیمانان این کشور نیز این تصمیم را نپسندیدند.

هرچند براورد دقیق پیامدهای حضور ائتلاف دریایی امریکا در این منطقه راهبردی دشوار است اما تضمینی وجود ندارد که ایجاد و تلاش برای مدیریت تنش در گستره ژئوپلیتیکی محدود با هر نیتی به نتایج دلخواه ختم شود.

بی تردید با وجود اختلافات شدید بازیگران منطقه در ابعاد سرزمینی، تاریخی، هویتی و ژئوپلیتیکی این منطقه از بحران بی اعتمادی رنج می برد و لذا به جای نهادینه شدن خوداتکایی و خودیاری در منظومه امنیتی خلیج فارس بازیگران این منطقه از دگریاری و پذیرش نقش بازیگران فرامنطقه ای در تامین امنیت خلیج فارس استقبال می کند.

لذا اولین تاثیر وجود ائتلاف دریایی به رهبری امریکا، تلاش برای تشکیل ائتلاف های دیگری از سوی کشورهای رقیب مانند روسیه و چین خواهد بود. این کشورها که وجود ائتلاف دریایی امریکا را تعبیر به کنترل گلوگاه انرژی جهان خواهند کرد قطعا نسبت به انحصارگرایی غربی در خلیج فارس واکنش نشان می دهند. برگزاری مانور مشترک ایران و روسیه نشان دهنده حساسیت ماجرا برای مسکو است.

در نظر نگرفتن اقتضائات روانی و محیطی این تصمیم به حدی بود که حتی متحدان سنتی امریکا یعنی اروپاییها نیز واکنش مثبتی به تشکیل این ائتلاف دریائی نداشته اند و خبرها از تلاش پاریس برای تشکیل ائتلاف دریائی اروپایی در خلیج فارس حکایت دارد.

قدر مسلم حضور و شکل گیری ائتلاف های فرامنطقه ای پیچیدگی زایدالوصف معمای امنیت در خلیج فارس را ایجاد می کند. افزایش بی اعتمادی اعضا به یکدیگر در تنظیم ارتباط با هم و چگونگی تنظیم ارتباط اعضا با ائتلاف های مذکور ابعاد خاصی از معمای امنیت را شکل می دهد. در این شرایط،    سازوکارهای نیم بندی مانند شورای همکاری خلیج فارس کارکرد حداقلی خود را نیز از دست خواهند داد و کشورهای عضو این شورا بیش از پیش منفعل و تاثیرپذیر خواهند شد.

از این رو، در پی ناکارامدی و گسستگی بیش از پیش پروسه امنیت سازی در خلیج فارس، هسته های متعدد امنیتی پیرامون کشورهای قدرتمند منطقه ای و فرامنطقه ای با تاریخ انقضای کوتاه مدت، سیالیت بالا و پایداری ناچیز و نقش افرینی مقطعی ایجاد می شود.

کشورهای عضو با عبور از  ایده ال همکاری های چندجانبه به سمت قراردادهای دو جانبه همکاری های نظامی و امنیتی سوق می یابد امری که هم اکنون نیز شاهد آن هستیم و امارات متحده عربی با چرخشی قابل ذکر و با اقدامی غیرمنتظره با ایران تفاهم نامه امنیتی امضا نمود .

از سویی دیگر، افزایش وزن عامل مداخله گر سبب نفوذپذیری و عدم انسجام این زیرسیستم می شود. این شرایط باعث می شود به گفته استفان والت توازن قوا که اصل نظم دهنده در مناسبات منطقه ای است بدلیل در هم تنیدگی موضوعات امنیتی و غیرامنیتی با اصل موازنه تهدید جایگزین شود. یعنی حرکت کشورها به سمت رهیافتهای امنیتی ناشی از قدرت یک بازیگر نباشد بلکه برخواسته از درک تهدیدات ملموس و غیرملموس باشد.از این رو، الگوی روابط کشورهای منطقه بدلیل ترس های امنیتی در بعضی موضوعات از حالت همکاری میان حتی کشورهای همسو مانند امارات و عربستان به وضعیت رقابت و حتی دشمنی سوق یابد و لذا دامنه اختلافات وسیعتر و عمق همکاری و دوستی در فضای متشنج کاهش می یابد. امری که مطلوب عامل مداخله گر برای افزایش میزان وابستگی ریزقدرتها به خود است. تداوم این شرایط در یک چرخه معیوب سبب می شود حتی پویش های طبیعی میان بازیگران ابعاد امنیتی یابد و احتمال خطای محاسباتی در منطقه افزایش می یابد.

موضع تهران در انعقاد پیمان های عدم تجاوز بسیار اعتمادساز است . ایران می تواند با دیپلماسی فعال با ترویج سیستم امنیتی منطقه‌ای جامع با رویکرد گام به گام، برخواسته از روح و منطق چندجانبه‌گرایی و در پایبندی کامل به قوانین بین‌المللی و مشارکت یکسان همه کشورهای منطقه اعتماد و همدلی کشورهای منطقه و منتقدان ائتلاف دریایی امریکا را بدست آورد.

توان و جسارت ایران در برخورد و ساقط کردن پهباد امریکایی و توقیف نفت کش بریتانیایی در اوج تنش های اخیر که با هدف انزوا و انفعال تهران بود پیام روشنی برای کشورهای منطقه داشت. این پیام از سوی دو کشور معارض ایران یعنی امارات و عربستان دریافت و درک شده است. از سوی دیگر، تغییر رفتار این دو کشور مبین میزانی از ناامیدی آنها از کارکرد سیستم امنیت برون گرا می تواند باشد.

این مهم برای کشورهای منطقه قابل درک است که وجود تعداد زیاد ناو و ناوشکن جنگی در یک ابراهه کوچک مانند تنگه هرمز می تواند اشتباه محاسباتی ایجاد کند و منطقه را به سمت جنگ پیش برد  و در صورت جنگ نیز کشورهای منطقه اولین بازنده آن می باشند. این واقعیت ملموس می تواند سنگ بنای هسته های همگرایی امنیتی باشد.

ایران گذشته از منابع سخت افزاری و نرم افزاری قدرت با دارا بودن بیشترین خط ساحلی در دریای عمان و خلیج فارس عملا دست بالایی در تحولات امنیتی منطقه دارد. با استفاده از این ظرفیت، دیپلماسی ایران و رویکرد امنیتی تهران در منطقه می باید بر محور عدم کارکرد و انفعال سیستم های برون گرا در مواقع شکل گیری بحران شکل گیرد و در جهت تضعیف این سیستم برای جذب کشورهای منطقه گام بردارد.