تحلیل گفتمانی اسلامهای سیاسی در افغانستان
«اسلام سیاسی» مانند بسیاری از مقولههای سیاسی و اجتماعی معنا و مفهومی ثابت و مورد وفاقی ندارد که سبب اصلی آن را میتوان در تصاویر متفاوت و گاه متضادی پیدا کرد که جریانشناسان این حوزه ارائه میدهند. پیشینۀ عمل آن دسته از مسلمانان و گروههایی که اسلام را در مرکز عمل سیاسی خود قرار دادهاند، نیز نشان میدهد که تفاوت ماهوی در اندیشه و عمل آنان وجود دارد و هرچند همۀ آنان خود را اسلامگرا میخوانند اما تصویری یکسان و ثابت از اسلام بهدست نمیدهند. گذشت زمان هم باعث شده تا اشکال جدیدتری از اسلام سیاسی ارائه شود؛ بهنحویکه هرچه بیشتر به نسبیت و سیالیت میل میکند و طیف گستردهای از گروههای اسلامگرا از تندرو گرفته تا محافظهکار را در خود جای میدهد.
برای رفع این بیثباتی مفهومی رهیافتهای متعددی پیشنهاد شده است که دراینبین از نظر نویسنده، رهیافت تحلیل گفتمان میتواند بهترین رهیافت برای نشان دادن انسجام اسلام سیاسی به شکل عام و اسلامگرایی در افغانستان بهشکل خاص باشد. دراینارتباط، اسلام بهعنوان دال برتر اسلامگرایی معاصر درنظر گرفته میشود و بیشتر نوعی فرایند هویتسازی است که جامعۀ اسلامی در مواجهه با «دیگر» مرزهای آن را ترسیم کرده است. درواقع نظریۀ گفتمان بیش از دیگر رهیافتها کمک میکند تا عوامل و ریشههای اسلام سیاسی درک شده و تنوع و تکثر اسلام سیاسی، با ارجاع به یک دال مشترک مرکزی به وحدت برسد. درعینحال، این نظریه، ثبات و تغییر در ماهیت گفتمان اسلام سیاسی را مورد توجه قرار میدهد و از این راه، پویایی و تحول گفتمان مذکور را بهخوبی درمعرض نمایش میگذارد.
با بهرهگیری از این رهیافت نظری، نویسندۀ اثر که خود از کشور افغانستان است و شناختی غنی از تاریخ، مردمان و فرهنگ این کشور دارد، به معرفی اسلامهای سیاسی در افغانستان پرداخته و با بررسی پویاییهای داخلی و خارجی تأثیرگذار، تحلیلی دقیق از اسلام سیاسی در این کشور ارائه داده است.
ارائۀ منسجم بحث اسلام سیاسی در افغانستان، مستند کردن بخشهای مختلف اسلام سیاسی به آراء و نظریات صاحبنظران و نقلقول مستقیم از آنها، نگاه تاریخی به تمامی بحثها در راستای روشن ساختن ابعاد پیچیدۀ موضوع، و بیطرفی در تحلیل گفتمان سیاسی در افغانستان فعلی که درگیر انحصار فکری ـ ایدئولوژیک در کلیت جامعۀ خود است، از نکات برجستۀ اثر بهحساب آمده و بر اعتبار آن میافزاید. این نگاه واقعبینانه، بیطرفانه و همهجانبه به اسلام سیاسی در افغانستان برای خوانندۀ ایرانی نیز تازگی خواهد داشت و میتواند بهنوعی به اصلاح ذهنیت تاحدی تکبعدی شده دراینزمینه کمک نماید.
مؤسسه ابرار معاصر تهران امیدوار است نشر کتاب حاضر بتواند افقهای جدیدی را در برابر پژوهشگران و کارشناسان، و متولیان امور مربوط به مسائل اسلام، غرب آسیا و بهویژه افغانستان بگشاید. خاطرنشان میشود که نشر این اثر بهمعنای تأیید نظرات و دیدگاههای ذکرشده توسط نویسنده ازسوی ناشر نیست.
نظر شما