افغانستان: سرزمین فرصت‌ها؟


افغانستان: سرزمین فرصت‌ها؟

 
دوشنبه 1 اردیبهشت 1393
 
 
 
متن حاضر ترجمه مقاله‌ای است با عنوان «افغانستان: سرزمین فرصت‌ها» که 18 مارس 2014 در سایت Linked In منتشر شده است. در این مقاله راهکارهایی برای بهره‌بری بیشتر افغانستان از معادن و منابع آن عنوان شده و در این راستا تجربیات تعدادی از کشورهای آفریقایی و آسیایی مورد اشاره قرار گرفته است. نظر به نکات جالب موجود در متن، ترجمه کامل آن به شرح ذیل آورده می‌شود:
بله من دارم شوخی می‌کنم. مطمئناً من پس‌انداز بازنشستگی خود را در افغانستان سرمایه‌گذاری نخواهم کرد، اما یک موضوع غم‌انگیز وجود دارد و آن اینکه افغانستان می‌تواند غنی‌تر یا حداقل کمتر از این فقیر باشد. براساس پژوهشی که ازسوی سازمان زمین‌شناسی آمریکا صورت گرفته است این کشور دارای معادن مس و کبالت در کلاس جهانی همچنین منابع قابل توجه طلا، آهن، گاز، کانی‌های صنعتی و گاز طبیعی می‌باشد و حتی خبر بهتر اینکه تقریباً قیمت همه این منابع درحال افزایش است.
درحقیقت از سال 2000 قیمت‌های جهانی این کالاها بیش از دو برابر شده است. (به‌جز چند استثناء ازجمله گاز به‌خاطر ظهور گاز شیل). افغانستان در جایگاه پایین 216 (با سرانه GDP 1100 دلار) در میان فقیرترین کشورها قرار دارد.
این کشور غمگین که از 35 سال منازعه در رنج است میزبان انبوهی از چالش‌هاست. این کشور نمونه کلاسیکی از مفهوم «نفرین منابع» است. ایده‌ای که براساس آن کشورهای غنی از منابع اغلب در زمینه توسعه انسانی ضعیف هستند. در برخی نمونه‌ها مثل افغانستان مشکل به این خاطر است که این کشورها نمی‌توانند بفهمند که چگونه این منابع را کشف و استفاده نمایند. دلیل دیگر اینکه زمین‌های غنی آنها به‌طور نامتناسبی در دستان عده اندکی است و یا کشف نشده است. کشورهای دارای منابع غنی تا حد بسیار شدیدی بر مواهب طبیعی‌شان متکی و بنابراین در توسعه یک اقتصاد سالم ناتوانند. همان‌طور که کنت کائوندا ، رئیس‌جمهور سابق زیمبابوه اظهار نموده است ما متأسفانه با یک قاشق مسی در دهانمان زاده می‌شویم».
البته نشستن بر کوهی از منابع طبیعی ضرورتاً نمی‌تواند باعث تأسف باشد، این منابع دارایی‌های اقتصادی بوده می‌توانند مسیری به‌سوی کامیابی باشند. استرالیایی غنی از منابع وضعیت بدی ندارد. صادرات نفت اندونزی از اوایل دهه 1980، زمانی‌که حدود هفتاد درصد درآمدهای مبادله خارجی خود را از نفت می‌گرفت، با سقوط شدید مواجه شد اما از همان زمان اقتصادش رشد زیادی پیدا نمود. چیزی حدود هفده تریلیون دلار تا سال 2030 تنها سرمایه‌گذاری جدید در صنایع نفت، گاز و کانی نیاز است این امر فرصتی واقعی برای کشورهای غنی از منابع است تا مسیر این سود بادآورده را به سوی سعادت و کامیابی خود تغییر دهند.

چه باید انجام دهند؟
یک چیزی که ما فرا گرفته‌ایم این است که اهمیت ندارد که چه کسی مالک این منابع یا اداره‌کننده آن است. هیچ الگوی مشارکت دولتی ـ طیفی از عدم مالکیت (مثل کانادا) تا مالکیت کامل (مثل عربستان سعودی) ـ بهتر از دیگری نیست. آنچه مهم است ایجاد قوانین روشن، بی‌طرفانه و نقش‌های به‌درستی تعریف‌شده برای همه بازیگران مختلف است. همچنین رعایت برخی اصول بازار ازجمله در معرض رقابت جهانی بودن، سرمایه‌گذاری نهادی و معیارگزینی حیاتی است و نهایتاً بااهمیت‌ترین منبع انسان است؛ دولت‌ها نیازمند جذب بهترین استعدادهایی که دارند، هستند.
یک عامل مرتبطی که باید مورد توجه قرار گیرد میزان ریسک سیاسی ـ قانونی است. مک کنزی برآورد کرده است که دولت‌ها می‌توانند حدود چهل درصد ارزش هر پروژه‌ای را به‌عهده گیرند و این کاملاً تحت صلاحیت دولت‌های ملی است. آنها می‌توانند خطرات را ازطریق اتخاذ بهترین اقدامات، در زمان وقوع مشکل در قانون قراردادها و دیگر مواد قانونی، و سپس حفظ پروژه ازطریق ایجاد اعتماد برای سرمایه‌گذار کاهش دهند. دولت‌ها همچنین زمانی‌که پروژه‌ها با مشکل هزینه تولید روبه‌رو می‌شوند، به میزان قابل توجهی تأثیرگذارند. البته آنها نمی‌توانند دسترسی آسان به الماس یا وجود کیفیت بالاتر نفت را تضمین کنند اما می‌توانند با تنظیم قوانینی برای سرمایه‌گذاری خارجی، تولید و اشتغال داخلی را مورد حمایت قرار دهند. جمهوری دموکراتیک کنگو الزام نموده است که 98 درصد پست‌های مدیریت معدن ازسوی کنگویی‌ها اشغال شود؛ اما نه تعداد لازم افراد با مهارت‌های فنی و مدیریتی را داراست و نه برنامه‌ای برای تربیت چنین افرادی دارد. چنین قوانینی می‌تواند ایجاد اشتغال و ورود کشورهای سرمایه‌گذار برای عقد قرارداد را به مخاطره اندازد. یک ایده خوب در این زمینه کسب شرایط لازم برای ورود و تربیت افراد محلی به‌طور تدریجی است. متأسفانه سه‌چهارم کشورهایی که ما بررسی کرده‌ایم چنین کاری را انجام نمی‌دهند.
این اصول برای ایجاد ثروت و رفاه لازم است. زمانی که شما برای رسیدن به کامیابی بلند‌مدت هزینه می‌نمایید این اصولاً چراغ راه است. برای شروع از پروژه‌های بیهوده، پرداخت یارانه‌ها، حساب‌های بانکی مخفی، بذل و بخشش‌های یک‌باره اجتناب نمایید. اگر منابع خارجی می‌توانند کمک کنند از کمکش استفاده کنید، نگذارید غرور ملی بر منافع ملی غلبه کند.
این نکته مهم است که فرصت‌های به‌وجود آمده را نمی‌توان از دست داد. ایجاد شکوفایی و رونق یک فرایند و نه یک واقعه است و مردم باید این امر را پذیرا گردند. زمانی که غنا برای اینکه با ثروت نفتی‌اش چه کند مشورت نمود فقیرترین کشور بود و آرزوی مردمش این بود که پس‌اندازی داشته باشند تا هزینه نمایند. سطح پایداری از سرمایه‌گذاری را تعیین و حتی اگر قیمت آن افزایش یافت همه آن را نفروشید. زمانی که شرایط خوب است درآمد اولیه را نگه دارید؛ چرا که آنچه اندوخته‌اید می‌تواند در مواقع ناگوار به شما کمک کند. ثابت نگه داشتن هزینه از چرخه انتظارات و سپس ناامیدی (که روی خواهد داد) جلوگیری می‌نماید.

هزینه کردن چیست؟
آنچه هزینه می‌کنید را به‌طور آشکار اعلام نمایید به رسانه‌های محلی بگویید یا در اینترنت منتشر کنید. بگویید که دقیقاً چه مقدار و کجا پول هزینه نموده‌اید. زمانی اوگاندا این کار را با بودجه مدارس انجام داد نود درصد هزینه ـ در مقایسه با بیست درصد در قبل ـ در جای درست خود قرار گرفت و علی‌رغم اغواکننده بودن امتیاز زیادی به بخش دولتی نداد. در کویت و امارات بیش از هشتاد درصد جمعیت محلی کارگزار دولت هستند به‌طوری که بخش خصوصی از استعداد تهی بوده و هزینه‌ها بیشتر دولتی است.
همه این اظهارات منطقی است اما به این معنا نیست که رسیدن به آن آسان می‌باشد. میزان عظیمی از هزینه‌های جدید ارائه‌گر محرک‌های قوی برای کشورهای غنی از منابع از افغانستان تا زیمبابوه است تا به بازنگری در وضعیت موجود و تغییر مسیر جریان منابع از نفرین به یک فرصت کامیابی بپردازند.