گزارش نشست ماه

سازمان‌های بین‌المللی و یکجانبه‌گرایی آمریکا

(با تأکید بر سازمان همکاری شانگهای)


مقدمه

امروزه چندجانبه‌گرایی در عرصه بین‌الملل با رفتار ایالات متحده در خروج از معاهدات و پروتکل‌های بین‌المللی، آژانس‌های سازمان ملل، آغاز جنگ تجاری با کشورها و وضع تحریم‌های فرامرزی بر سایر ملت‌ها مورد هجوم واقع شده است. اقدام متخلفانه آمریکا در خروج از برجام نیز تهدید جدی‌ای را بر اصول منشور و نظم حقوقی اضافه کرد؛ زیرا برای نخستین‌بار در تاریخ سازمان ملل متحد، آمریکا در نقش یکی از اعضای دائم شورای امنیت دارای حق وتو، سایر دولت‌ها را در سراسر جهان تنبیه کرده است، آن‌هم نه به‌علت نقض قطعنامه شورای امنیت، بلکه به‌دلیل پیروی از آن. چنین موضوعی تهدیدی جدی برای منشور ملل متحد و روابط بین‌الملل به‌شمار می‌آید که نیازمند پاسخ سریع و جدی جامعه بین‌المللی است.

درحقیقت، ایالات متحده با اتخاذ چنین سیاست‌هایی از سایر کشورها می‌خواهد حقوق بین‌الملل را نقض کنند و هیچ رویه‌ای برای این حرکت خطرناک وجود ندارد. باید دانست که آیا جامعه بین‌المللی به ایجاد چنین رویه‌ای اجازه می‌دهد و درصورت تحقق، نتایج این اقدام متخلفانه بین‌المللی را خواهد پذیرفت. کلیه بازیگران بین‌المللی اعم‌از بازیگران دولتی و غیردولتی باید درمورد این اقدام محتاط باشند و وقوع آن را اجازه ندهند.[1] دراین‌راستا، کارکرد سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای نیز حائز اهمیت است؛ زیرا ساختار و سیاست‌های سازمان، رویکرد اعضا و حضور در آن می‌تواند تعیین‌کننده میزان همراهی و یا مقابله با سیاست‌های ایالات ‌متحده باشد.

سازمان همکاری شانگهای در نقش سازمان منطقه‌ای با رویکرد فرامنطقه‌ای که روسیه و چین در مقام دو بازیگر مطرح بین‌المللی و عضو شورای امنیت از اعضای اصلی آن محسوب می‌شوند می‌تواند دراین‌خصوص مورد بررسی قرار گیرد. این سازمان سازمانی نوپا در بلوک سازمان‌های امنیتی است که با هدف کسب دستاوردهای چندجانبه امنیتی، اقتصادی و فرهنگی پا به‌ عرصه ظهور گذاشت و توجهات بسیاری را به خود مبذول داشت؛ زیرا مسائلی ازقبیل مقابله با ایده جهان تک‌قطبی و مهار روند رو به ‌گسترش حضور قدرت‌های فرامنطقه به‌ویژه ناتو و ایالات متحده آمریکا، مقابله با سه عنصر جدایی‌طلبی، افرا‌ط‌گرایی و تروریسم و نیز گسترش همکاری‌های اقتصادی به‌خصوص در بخش انرژی را در صدر اهداف و برنامه‌های خود قرار داد تا از این مسیر به حیاتش ادامه دهد که البته این امر با استقبال کشورهای منطقه و فرامنطقه در قالب عضویت در سازمان روبه‌رو شد. نهاد شانگهای توسعه افقی خود را به موازات توسعه عمودی در دستور کار قرار داد و تعدادی از دولت‌ها را در مقام عضو ناظر و مشورتی پذیرفت و جمهوری اسلامی ایران نیز در زمره اعضای ناظر قرار گرفت، هرچند به وضعیت فعلی بسنده نکرد و درخواست عضویت دائم را در سال 2005 به سازمان ارائه داد. درخواست فوق به‌دلیل قرار داشتن ایران در ذیل تحریم‌های سازمان ملل و با توجه به منشور تأسیسی سازمان همکاری شانگهای مبنی‌بر ممانعت از تغییر وضعیت کشورهای تحت مجازات‌های بین‌المللی مورد پذیرش قرار نگرفت.

طرح چنین بحثی در چهارچوب سیاست‌های اعلانی سازمان مورد ارزیابی قرار می‌گیرد؛ اما باید گفت که روسیه و چین، در نقش اعضای اصلی در برابر غربی که ازیک‌سو، درمورد موضوع ایران و ازسوی‌دیگر، درخصوص توسعه سازمان حساس شده بود تمایل به پرداخت هزینه نداشتند. با تغییر جایگاه ایران در عرصه بین‌الملل پس از دستاورد برجام و با هدف عزتمندی نظام، ارائه درخواست مجدد ازسوی تهران مطرح نشده است. این امر درحالی است که در سال‌های اخیر پذیرش هند و پاکستان ـ دو بازیگر جنوب آسیا که دارای اختلافات مرزی هستند ـ در جایگاه اعضای دائم جای بسی تأمل داشت و مهم‌تر آنکه پس از برجام و رفع تحریم‌های سازمان ملل، عضویت دائم ایران با مخالفت تاجیکستان به‌دلیل اختلاف‌نظر با تهران در موضوع تروریستی شناختن حزب نهضت اسلامی روبه‌رو شد و رویکرد منفعلانه سایر اعضا را نیز به‌دنبال داشت. اکنون با توجه به بازگشت تحریم‌های ایالات متحده و نه تحریم‌های سازمان ملل (منع قانونی اساسنامه سازمان) و همچنین تروریستی شناختن سپاه پاسداران ازسوی این بازیگر، در نشست وزرای خارجه، فقط شاهد تأکید بر اهمیت حفظ برجام و اجرای کامل و مؤثر آن ازسوی اعضا بودیم و در نشست سران نیز تصمیم جدیدی درباره ایران اتخاذ نشد.

لذا نظر به اهمیت موضوع یکجانبه‌گرایی ایالات متحده و اعتراض بازیگرانی چون چین و روسیه در مقابل آن، لازم است مواضع بازیگران فوق در چهارچوب سازمان همکاری شانگهای در مقابل جمهوری اسلامی ایران بررسی شود. حال، سؤال اساسی این است که چین و روسیه که خود را از قطب‌های نظام بین‌الملل تلقی می‌کنند، تا چه اندازه از ظرفیت سازمان همکاری شانگهای در مقابله با یکجانبه‌گرایی ایالات متحده با هدف پذیرش بخشی از هزینه‌ها بهره‌برداری می‌کنند تا نه‌تنها در سخن، بلکه در عرصه عمل نیز این مهم را محکوم نمایند.

 

جایگاه و توانمندی سازمان شانگهای در کاهش آنارشی نظام بین‌الملل

آنارشی را باید نوعی اقتدارگریزی در نظریه‌های بین‌الملل دانست که در آن هیچ رهبر یا اقتدار مافوقی وجود ندارد. در این وضعیت آنارشیک، حکومت جهانی وجود ندارد تا قادر به حل منازعات و اجرای قانون همانند وضعیت داخلی کشور باشد؛ لذا پایان‌ این بی‌نظمی زمانی خواهد بود که میان کشورها اراده مشترکی با هدف برپایی نهادهای قانون‌گذاری ایجاد شود. بنابراین، کشورها باید براساس نظم و با توجه به منافع ملی و امنیت خود با یکدیگر همکاری، و دراین‌راستا، بر اهمیت نقش سازمان‌های منطقه‌ای یا بین‌المللی تأکید کنند. درخصوص نقش سازمان‌ها در ایجاد نظم، توسعه همکاری‌های اقتصادی و دستیابی به منافع مشترک سه دسته از نظریه‌های روابط بین‌الملل قابل بررسی هستند:

ـ لیبرالیسم: میان نظم داخلی و بین‌المللی تفاوت قائل است؛ اما تأکید آن بر عقلانیت بشر و کارگزاری انسان است که ازطریق آن می‌توان به نظم و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی دست یافت، هرچند اهداف فوق در چهارچوب نهادهای بین‌المللی هم قابل تحقق خواهد بود که منجربه کاهش آنارشی و ایجاد امنیت و ثبات و ممانعت از بی‌نظمی می‌شوند.

ـ نهادگرایی لیبرال و نولیبرال: این دو رویکرد نیز برخی مفروضات لیبرالیسم را تبیین می‌کنند؛ اما با تأکید بر استقلال دولت‌ها، شکل‌گیری نهادهای بین‌المللی و منطقه‌ای و همچنین رژیم‌های بین‌المللی به‌منظور همکاری مشترک را در قالب تصمیم دولت‌ها در چهارچوب وابستگی متقابل مورد ارزیابی قرار می‌دهند. شکل‌گیری رژیم‌ها سبب تقسیم هزینه‌ها، ایجاد نظم، تسهیل دیپلماسی، و انعقاد موافقت‌نامه‌های سودمند میان‌ آنها می‌شود، ضمن اینکه آنارشیسم به میزان قابل توجهی کاهش می‌یابد؛ زیرا دولت‌ها اطلاعات را انتقال می‌دهند و ازاین‌طریق، ابهامات رفتاری خود را برطرف می‌کنند و زمینه گسترش همکاری را فراهم می‌آورند. براساس داده‌های فوق باید گفت که سازمان همکاری شانگهای نیز مبتنی‌بر ایجاد نظم، توسعه همکاری‌ها براساس منافع مشترک و کاهش آنارشی شکل گرفته است.

پس از فروپاشی شوروی، جمهوری‌های تازه‌استقلال‌یافته با شرایط جدیدی ازجمله ایجاد نظام‌های سیاسی و افزایش گرایش‌های گریز از مرکز روبه‌رو شدند و اساس سازمان همکاری شانگهای در اوج بی‌نظمی‌های منطقه شکل گرفت. در این شرایط، بی‌ثباتی اقتصادی ناشی از فروپاشی شوروی، ضعف جامعه مدنی و خفقان جوّ سیاسی بر کشورها حاکم است و در سطح منطقه نیز مسائلی چون: اختلافات مرزی میان جمهوری‌ها و کشورهای همسایه، جنبش‌های جدایی‌طلب، و افراط‌گری مذهبی بروز و ظهور یافته‌اند. در چنین وضعیتی، ایده تقویت اعتماد متقابل، خلع سلاح، و ایجاد کمربندهای حسن همجواری و مبارزه با تروریسم مطرح می‌شود که می‌توان استنباط کرد ایده فوق کاهش آنارشی در آسیای مرکزی را دنبال کرده است. سازمان همکاری شانگهای در سال 2001 در شانگهای چین با محور کاهش بی‌نظمی و افزایش همکاری‌ها در مسائل فی‌مابین رسماً اعلام موجودیت کرد. اهداف اصلی این سازمان عبارت‌اند از:

  1. حل‌وفصل بحران‌های مرزی؛
  2. مبارزه با تروریسم؛
  3. مبارزه با جنبش‌های جدایی‌طلب؛
  4. مبارزه با افراط‌گری مذهبی؛
  5. مبارزه با قاچاق مواد مخدر و سلاح و جنایت سازمان‌یافته؛
  6. کاهش بی‌نظمی‌های داخلی؛

 

ظرفیت‌های سازمان همکاری شانگهای و تأثیر آن بر عضویت ج.ا.ایران

سازمان همکاری شانگهای به‌واسطه اعضای خود، موقعیت ژئوپلیتیک بسیار خوبی دارد؛ زیرا وسعت کشورهای عضو بیش از 37 میلیون مترمربع یعنی حدود 28 درصد از خشکی زمین را شامل می‌شود و از منظر جغرافیایی، نزدیک بودن اعضا به یکدیگر می‌تواند ارتباطات اقتصادی و حمل‌ونقل را تسهیل نماید. جمعیت از دیگر ویژگی‌های سازمان است که با سه میلیارد نفر حدود 45 درصد از جمعیت جهان را داراست و ازاین‌حیث، اولین بازیگر منطقه‌ای جهان و از بعد بین‌المللی، پرجمعیت‌ترین سازمان محسوب می‌شود. از منظر توانایی نظامی نیز باید گفت که چین، روسیه و هند به‌ترتیب پس از آمریکا، قدرت‌های نظامی بزرگ هستند. روسیه، چین، هند و پاکستان به سلاح هسته‌ای مجهزند و ایران و قزاقستان توانایی و ظرفیت صلح‌آمیز هسته‌ای را دارند. روسیه و چین عضو شورای امنیت سازمان ملل هستند که با برخورداری از حق وتو می‌توانند نقش برجسته‌ای در حفظ صلح و امنیت بین‌المللی ایفا کنند. روسیه، چین، ایران، پاکستان و هند در حوزه قدرت موشکی بسیار توانمندند.

ازنظر اقتصادی نیز باید قدرت چین و در حوزه انرژی باید توانایی روسیه و ایران در مقام کشورهای اول و دوم جهان در این حوزه را مورد بررسی قرار داد. علاوه‌براین، گاز ترکمنستان و نفت قزاقستان نیز پتانسیل بالایی را در اختیار سازمان قرار می‌دهند. مجموعه ظرفیت‌های فوق می‌تواند جایگاه و پرستیژ هریک از اعضا را تقویت کند. ج.ا.ایران با درنظر داشتن پیوندهای فرهنگی، تاریخی و تمدنی با آسیای مرکزی و نقاط قوت سازمان همکاری شانگهای ازیک‌سو، و اهداف اصلی آن درخصوص اولویت‌های امنیتی ازسوی‌دیگر، از ابتدای شکل‌گیری سازمان، درخواست عضویت دائم خود را مطرح کرده که به دلایلی تاکنون محقق نشده است.

 

رویکرد اعضای اصلی سازمان همکاری شانگهای (روسیه و چین) درقبال عضویت ایران

روسیه

درخواست عضویت دائم ایران در سال 2005 مطرح شد که با توجه به قرار داشتن در ذیل تحریم‌های سازمان ملل و نیز منشور تأسیسی سازمان مبنی‌بر ممانعت از تغییر وضعیت کشورهای تحت مجازات‌های بین‌المللی مورد پذیرش قرار نگرفت که البته با تغییر جایگاه ایران در عرصه بین‌المللی پس از دستاورد برجام، درخواست مجددی ازسوی تهران مطرح نشد؛ اما اکنون با توجه به رفع چالش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نیز تغییری در رویکرد اعضای سازمان خصوصاً روسیه و چین رخ نداده است. علت عدم پذیرش درخواست پیش از برجام را باید در نوع روابط روسیه و ایالات متحده دانست. روسیه در مواضع کلان خود بهبود روابط غرب و آمریکا و کاهش تنش با این کشور را در برنامه قرار داد؛ لذا به عضویت دائم ایران در سازمان و به‌تبع آن، تقابل با آمریکا تمایل نداشت.

علت دیگر به سیاست‌های مستقل و تجدیدنظرطلبانه ج.ا.ایران در نظام بین‌الملل مربوط می‌شود که زمینه دغدغه‌مندی مسکو در هماهنگی و یکپارچگی سازمان را فراهم می‌آورد؛ لذا کشورهایی چون قزاقستان، قرقیزستان و ازبکستان با روسیه و چین سیاست‌های هماهنگ و همکاری‌های مؤثرتری خواهند داشت. برخی هم علت سومی را درباره این موضوع مطرح می‌کنند که عضویت دائم ایران در سازمان سبب تقویت و اعتلای جایگاه ایران خواهد شد که مسکو چندان تمایلی به آن ندارد. پرونده هسته‌ای ایران سبب شد که دو گروه از کشورها براساس منشور تأسیس سازمان[2] قادر به تغییر نوع عضویت خود نباشند: 1. کشورهای تحت تحریم شورای امنیت (ایران) و 2. کشورهای دارای منازعات مرزی (هند و پاکستان).

روند توافقات لوزان و پس از آن توافق برجام سبب شد این انتظار ایجاد شود که درخواست ایران مبنی‌بر عضویت دائم در اجلاس سازمان شانگهای مورد پذیرش قرار گیرد که این امر محقق نشد، درحالی‌که در هند و پاکستان در اجلاس «اوفا» در نقش اعضای دائم پذیرفته شدند. در روند فوق، تحولات اوکراین و کریمه به نقطه‌عطفی تبدیل شد که وجه مشترک ج.ا.ایران و روسیه در معادلات بین‌المللی را افزایش داد. تنش با غرب، تحریم‌های اقتصادی و بحران سوریه، تهران و مسکو را بیش‌ازپیش به یکدیگر نزدیک کرد و انگیزه آنها را برای تغییر عضویت ایران بالا برد، تاآنجاکه در سیاست‌های اعلامی خود در قالب نشست‌های یکجانبه، چندجانبه و رسانه‌ای بسیار شفاف و صریح آن را تبیین خواهند کرد.

 

چین

رویکرد چین درقبال عضویت دائم ایران همانند نگاه روسیه بود؛ زیرا آنها هم درخصوص ایجاد فضای ضد آمریکایی سازمان نگرانی داشتند. پکن سیاست خود را در نظام بین‌الملل ازطریق ابزار اقتصادی اعمال کرد تا از این مسیر، نفوذش را افزایش دهد و درمورد سازمان همکاری شانگهای نیز رویکرد مشابهی را برگزید؛ لذا ورود ایران می‌توانست برهم‌زننده نظم موجود باشد. مسائل هسته‌ای و تحریم از دیگر مواردی است که انگیزه و تمایل این کشور به تغییر نوع عضویت ایران را کاهش داد. ذکر این نکته حائز اهمیت است که پس از توافقات لوزان و پذیرش هند و پاکستان نیز هیچ‌گونه تغییری نه در سطح رسانه‌ای و نه در سطح سیاست‌های اعلامی مشاهده نمی‌شود و در نشست قزاقستان در سال 2017، نخست‌وزیر چین با ابراز گله‌مندی از دکتر ظریف (به‌دلیل خروج از اجلاس و عدم ارائه سخنرانی) مجدداً بر موضوع تحریم‌ها و پرونده هسته‌ای ایران و همچنین پرهیز از تعجیل و شتاب‌زدگی تأکید کرد.

رویکرد چین را علاوه‌بر سطح بین‌المللی باید در سطح داخلی سازمان نیز مورد ارزیابی قرارداد. پکن با هدف تقویت فضای اقتصادی شانگهای، سازِکار‌ها و ابزارهایی ازجمله: نهادهای بین‌بانکی، اتحادیه مالی و بانکی، شورای تجاری، صندوق سرمایه‌گذاری، بانک توسعه، و باشگاه انرژی را تعبیه کرد و در زمان تحریم‌های ج.ا.ایران پتانسیل سرمایه‌گذاری (از منظر چینی) در طرف ایرانی موجود نبود تا ایران را مورد پذیرش دائم قرار دهد. به‌نظر می‌رسد درخصوص چین شاهد نقطه‌عطفی (پس از روی‌کار آمدن ترامپ) ازجمله خروج یک‌جانبه ایالات متحده از برجام و سازمان تجارت جهانی، برهم زدن نظم بین‌الملل ازطریق مقابله با نهادهای بین‌المللی و به‌ویژه جنگ تجاری با چین هستیم که مجموع این عوامل ممکن است پکن را به‌سوی بررسی مجدد عضویت ایران در شانگهای سوق دهد.

 

برآیند رویکرد چین و روسیه به موضوع عضویت ایران

عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای در سایه رویکرد اقتصادی چین و رویکرد امنیتی روسیه به موضوع اساسی‌ای تبدیل می‌شود که طبق داده‌های موجود، چشم‌انداز روشنی برای آن قابل پیش‌بینی نیست. ابتدا رویکرد چین به همراه روسیه از نوع امنیتی و مشترک بود، درحالی‌که در سال‌های اخیر، پکن تلاش کرده است موضوع سازمان همکاری شانگهای را در ذیل طرح «یک کمربند _ یک جاده» عنوان کند. وزیر خارجه چین دراین‌زمینه شانگهای را ظرفیتی برای طرح «یک کمربند _ یک جاده» دانست که نوع نگاه این کشور به سازمان را تبیین می‌کند. این امر درحالی است که روسیه طرح مذکور را در چهارچوب «اوراسیای بزرگ» تعریف می‌کند. تفاوت این دو رویکرد در تعیین جایگاه ایران اثرگذار است؛ زیرا ج.ا.ایران در هیچ‌یک از طرح‌های فوق جایگاه حائز اهمیتی ندارد.

از منظر چین، حضور ایران با توجه به تقابلات این کشور با آمریکا در گسترش همکاری‌های اقتصادی با اعضا موانعی را ایجاد خواهد کرد. علاوه‌بر رویکرد اعضا لازم است طیف مخالفت، موافقت و تلاش برای عضویت ازسوی هریک از آنها نیز مورد بررسی قرار گیرد؛ برای مثال، روس‌ها پیش از این مخالف حضور دائمی ایران در سازمان همکاری شانگهای بودند، اما اکنون این موضع به موافقت تغییر یافته است؛ بااین‌حال، ما شاهد تلاش آنها نیستیم و تا زمانی که تلاشی ازسوی روسیه و چین صورت نگیرد، ایران به عضو دائم سازمان تبدیل نخواهد شد. درمجموع باید گفت که روسیه و چین، سازمان همکاری شانگهای را در مقابله با یک‌جانبه‌گرایی آمریکا تعریف می‌کنند؛ اما به آن به‌عنوان ظرفیتی در بلندمدت و نه کوتاه‌مدت می‌نگرند؛ لذا هر مسئله‌ای مانند موضوع ایران که بدان در مقطع فعلی فوریت بخشد، در اولویت روسیه و چین قرار نخواهد گرفت.

 

تأثیر رویکرد سایر اعضا در پرتو رویکرد چین و روسیه

رویکرد برخی اعضای سازمان ازجمله تاجیکستان به‌دلیل تعارض با ایران درخصوص موضوع «حزب نهضت اسلامی» منجربه مخالفت قطعی شد و به‌نظر می‌رسد تا زمانی که تاجیکستان این نهضت را در شانگهای از فهرست تروریستی بودن خارج نکند، در رویکرد آن تغییری رخ نخواهد داد و ازآنجاکه تصمیم‌گیری در سازمان مبتنی‌بر اجماع است، مخالفت یک عضو مانع از اخذ تصمیم می‌شود. نکته حائز اهمیت درباره سازمان همکاری شانگهای و دلالت آن بر ایران موضوع عضویت رژیم صهیونیستی است. این بازیگر درخواست عضویت ناظر خود را ارائه داده و در دبیرخانه نیز به ثبت رسیده است. برخی تحلیل‌گران بر این باورند که چین و تاجیکستان با هدف تقابل غیرمستقیم با ایران عضویت رژیم صهیونیستی را برنامه‌ریزی کرده‌اند. از منظر حقوق بین‌الملل، در سازمان‌هایی با اعضای زیاد چون: فیفا، فائو و سازمان ملل، حضور همزمان ایران و رژیم صهیونیستی به معنای شناسایی نیست؛ اما در سازمان‌های منطقه‌ای محدود، حضور همزمان این دو بازیگر شناسایی دوفاکتو و نه دوژور رژیم صهیونیستی ازسوی ایران را به‌دنبال خواهد داشت؛ لذا این امر ایران را مجبور می‌کند حتی از عضویت ناظر خود دست بکشد. رژیم صهیونیستی درحال‌حاضر عضو تراسیکاست و درخواست عضویت ناظر اتحادیه اقتصادی اوراسیا و شانگهای را نیز مطرح کرده است که شاید از این طریق، قصد ایجاد اختلال در روند همکاری ج.ا.ایران با سازمان‌های فوق را داشته باشد.

 

فرصت‌های سازمان همکاری شانگهای برای ایران در مقابله با تحریم و یک‌جانبه‌گرایی آمریکا: سیاسی ـ امنیتی یا اقتصادی؟

سازمان همکاری شانگهای را باید نوعی منطقه‌گرایی هژمونیک و نوین تلقی کرد که تصمیم‌گیری نهایی در آن منوط به جلب‌نظر چین است؛ لذا درباره نحوه تصمیم‌گیری که مبتنی‌بر اجماع است به‌نظر می‌رسد پیش‌گفتگوهایی صورت دهند. پس از جنگ سرد، سه گونه تفکر استراتژیک در چین شکل گرفت: تداوم عدم تعهد، ایجاد ائتلاف، اعتدال و میانه‌روی. با توجه به فشار آمریکا بر غرب و جنوب چین، این کشور از میان دو تفکر خودیاری و ایجاد ائتلاف و اتحاد در عرصه بین‌الملل، مسیر دوم را با همراهی روسیه برگزید. بااین‌حال، در اجرای سیاست‌های خود به حفظ رویکرد میانه که نشان‌دهنده عدم تعهد و نیز عدم مقابله با آمریکاست تأکید دارد. براین‌مبنا، سازمان همکاری شانگهای را نیز می‌توان محصول این دیدگاه میانه‌رو دانست که کشورهای اقتدارگرایی چون روسیه، چین و آسیای مرکزی را در مقابل ایده دموکراسی‌سازی ایالات متحده به دورهم جمع کرده است.

نکته دیگر در باب چین، تمایل این کشور به قدرت هژمون شدن است که نظم جدید را دنبال می‌کند. چینی‌ها نظام رسمی پس از جنگ جهانی دوم یعنی سازمان ملل را می‌پذیرند؛ اما قائل به پذیرش بخش دیگر آن نیستند که مبنی‌بر ائتلاف‌ها به رهبری ایالات متحده است. بنابراین، چین بازتولید نظم جهانی موردنظر خود را در آسیا پیگیری می‌کند که نمود آن در بانک زیرساخت آسیایی در مقابل صندوق جهانی پول و سایر موارد تبلور یافته است و حتی می‌توان سازمان همکاری شانگهای را نیز بخشی از تلاش چین دراین‌راستا قلمداد کرد.

درواقع، از بُعد سیاسی ـ امنیتی با توجه به محوریت چین در سازمان باید گفت که نگرانی اصلی پکن و سایر اعضا، پذیرش تعهدات و حقوق اعضای جدید ازجمله ایران است. به‌بیاندیگر، جمهوری اسلامی ایران با تغییر نوع عضویت خود، تعهداتی را برای سازمان به‌وجود خواهد آورد؛ تعهداتی چون: همراهی مستقیم با ایران درقبال ایالات متحده در ذیل تحریم‌های آن؛ که البته در شرایط فعلی آمادگی پذیرش آنها وجود ندارد، ضمن اینکه تحقق این امر، ج.ا.ایران را دچار تضادهایی خواهد کرد. مبانی بنیادگرایی ازجمله مواردی است که تعریف سازمان و ج.ا.ایران از آن متفاوت است، به‌طوری‌که براساس نگاه سازمان به مفهوم فوق باید ایران وارد مبارزه با اسلام‌گرایی و نه افرط‌گرایی شود؛ لذا رویکرد امنیتی ـ سیاسی سازمان شانگهای منجربه ایجاد فرصت برای ج.ا.ایران نخواهد شد. 

از منظر اقتصادی لازم است میزان مراودات تجاری و اقتصادی اعضای سازمان با ایالات متحده را (که به‌دنبال مقابله با آن در چهارچوب همراهی با اعضا هستیم) در مقایسه با ایران مورد بررسی و مداقه قرار دهیم.

داده‌های نمودار فوق حاکی از آن است که جایگاه ایران در حجم تبادلات تجاری با اعضای سازمان بسیار نازل است؛ حتی درباره چین و هند که تاحدودی در مقایسه با روسیه منحنی بالاتری را نشان می‌دهند باید گفت بخش عمده‌ای از تبادلات آنها مربوط به نفت بوده است. حجم مراودات تجاری و اقتصادی چین و روسیه نیز رقم قابل توجهی را نشان می‌دهد که قرارداد گازی میان طرفین به ارزش چهارصد میلیارد دلار ظرف سی سال را شامل می‌شود. استراتژیست‌های آمریکا بر این باورند که قرارداد فوق، روسیه را به پمپ بنزین چین تبدیل کرده است و چین هم به این کشور کالاهایی را صادر می‌کند که ممکن است منجربه تغییر اقتصاد روسیه شود. در مبادلات تجاری جهانی، سهم ایران کمتر از یک درصد است (بین 6/0 تا 8/0، معادل 120 میلیارد دلار) و این رقم در مقایسه با چین که حجم تجارت آن چهار هزار میلیارد دلار است نشان از تأثیر پایین ج.ا.ایران دارد. طبق این آمار و ارقام باید گفت که لازمه برقراری ارتباط میان کشورهای یک منطقه، درهم‌تنیدگی و پیوند اقتصاد است که این مورد درخصوص ج.ا.ایران و اعضای سازمان شانگهای اتفاق نیفتاده است.

از منظر ژئوپلیتیک نیز ایران موفق به تغییر وضعیت جغرافیایی خود ازطریق مسیرهای کریدور، خطوط لوله نفت و زیرساخت‌های حمل‌ونقل و غیره به ژئوپلیتیک نشده است، به‌گونه‌ای که شانگهای را به خود وابسته، و نیازهای آن را تأمین کند. در سایر لایه‌های اقتصادی، ازجمله لایه دوم که فرایندی مربوط به مقررات و قوانین، بانک، بیمه و غیره می‌شود و لایه سوم که فضای سیاسی است، عمدتاً موانعی وجود دارد که از تحقق اهداف جلوگیری می‌کند؛ نتیجه آنکه، رویکرد اقتصادی شانگهای نیز در سایه موانع موجود نمی‌تواند منجربه دستاوردی چشمگیر برای ج.ا.ایران شود.

 

فرجام

با توجه به تحولات اخیر در حوزه بین‌الملل در دو دهه اول قرن 21 به‌نظر می‌رسد تحولات جهانی از حوزه آتلانتیک به حوزه آسیا ـ اقیانوسیه درحال تغییر است؛ لذا ایالات متحده در توازن قدرت منطقه حساسیت ویژه‌ای خواهد داشت: ازیک‌سو، روسیه، چین، هند و ایران ازجمله بازیگران بسیار مهم در تفکر راهبردی آمریکا درمورد سازمان همکاری شانگهای هستند که جبهه مقابله با یک‌جانبه‌گرایی و نظم آمریکایی را شکل داده‌اند و ازسوی‌دیگر، اعضای اصلی سازمان (چین و روسیه) نظم تک‌قطبی موجود را تهدیدی علیه منافع و امنیت خود تلقی می‌کنند و به‌دنبال نظام چندقطبی هستند که این موضوع با سیاست خارجی و منافع ملی ج.ا.ایران نیز هم‌پوشانی دارد. سازمان همکاری شانگهای از این جهت که ایران برای اولین‌بار در یک پیمان امنیتی پس از خروج از پیمان سنتو حضور یافته است اهمیت دارد؛ اما طبق بررسی‌های صورت‌گرفته، از ظرفیت چندانی در راستای مبارزه با تحریم‌ها و یک‌جانبه‌گرایی آمریکا برخوردار نیست، ضمن آنکه در مسیر تغییر نوع عضویت ایران، علاوه‌بر موارد مطرح‌شده در متن، موانعی به ترتیب زیر نیز وجود دارد:

الف) توازن قوا: در پذیرش هند و پاکستان به‌نظر می‌رسد چین با پاکستان، و روسیه با هند به توافقات پنهانی دست یافته بودند که علی‌رغم منازعات مرزی به عضویت دائم این سازمان درآمدند؛ لذا اصل توازن قوا درخصوص ایران نیز لازم است تحقق یابد تا وزن ایران در مقابل یکی از بازیگران در مقایسه با دیگری (چین و روسیه) توازن موجود را به‌هم نزند. با درنظر داشتن شرایط جاری و نوع همکاری ایران و روسیه، چین از نزدیکی و وزن این دو بازیگر احساس نگرانی خواهد کرد.

ب) تعارض سازمان با قانون اساسی ج.ا.ایران: با توجه به رویکرد دفاعی ـ امنیتی سازمان همکاری شانگهای باید گفت عضویت دائم در این سازمان می‌تواند تعهداتی ازجمله ایجاد پایگاه مشترک برای ایران به‌همراه داشته باشد که این موضوع با اصول 152 و 146 قانون اساسی مبنی‌بر ممنوعیت استقرار پایگاه خارجی مغایرت خواهد داشت. مثالی از این مورد، شلیک موشک کروز از دریای خزر به سوریه توسط روسیه از پایگاه نوژۀ همدان است که شبیه به آن می‌تواند درخصوص سازمان نیز به‌وجود آید.

 

توصیه‌های راهبردی

  1. ج.ا.ایران از ظرفیت‌های وضعیت ناظر خود در سازمان همکاری شانگهای بهره لازم را ببرد و در مسیر تغییر نوع عضویتش، اسناد سازمان را نه‌تنها از منظر سیاسی ـ امنیتی، بلکه ازنظر اقتصادی و حقوقی بررسی کند تا مغایرت‌های آن با اسناد بالادستی، اسناد نظامی و قانون اساسی مشخص شود.
  2. حضور ج.ا.ایران با سیاست‌های خاص خود در چهارچوب عضویت دائم، هزینه‌هایی را برای سازمان به‌دنبال خواهد داشت که با توجه به رویکرد غالب روسیه و چین، تغییر عضویت روی نخواهد داد؛ لذا همان‌گونه که سطح شرکت در اجلاس سران به وزیر خارجه تقلیل داده شد (حضور دکتر روحانی در نشست جاری از باب خروج آمریکا از برجام و رایزنی‌های منطقه‌ای بود و هیچ‌گونه صحبتی درباره شانگهای نشد)، لازم است درباره درخواست عضویت دائم تجدیدنظر صورت گیرد و در چهارچوب حضور سالیانه با هدف تبادل‌نظر با رؤسای‌جمهور منطقه از ظرفیت شانگهای استفاده شود.
  3. با توجه به همگن‌ نبودن اعضای سازمان به‌لحاظ اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به‌نظر می‌رسد شانگهای را باید در چهارچوب سیاسی ـ امنیتی مورد بررسی قرار داد که اساساً اعضای آن بیش از نکات ایجابی بر نکات سلبی تأکید دارند و در سایه چنین دیدگاهی، دستاورد خاصی برای ج.ا.ایران پیش‌بینی نمی‌شود. حتی به‌لحاظ اقتضائات ژئوپلیتیک، با توجه به وسعت، موقعیت و جمعیت، ج.ا.ایران موفق به بهره‌برداری از موقعیت فعلی خود نشده است و بعید به‌نظر می‌رسد که با تغییر نوع عضویتش فرصت جدیدی را به‌دست آورد. بنابراین، با حفظ نوع عضویت فعلی در سازمان همکاری شانگهای لازم است که اهمیت نقش ایران در ژئوپلیتیک منطقه بیشتر نشان داده شود.  
  4.  از منظر اقتصادی باید گفت که همکاری‌های اقتصادی در سازمان شانگهای بیش از آنکه در چهارچوب سازمان تحقق یابد، به‌صورت مبادلات دوجانبه است و دستاورد چندانی برای ج.ا.ایران پیش‌بینی نمی‌شود. بنابراین، ایران می‌تواند در قالب عضویت ناظر، پیوندهای اقتصادی دوجانبه با اعضا را تحکیم بخشد.
 

[1]. بخشی از صحبت‌های غلامعلی خوشرو، سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل، در کمیته ششم (کمیته حقوقی) مجمع عمومی سازمان ملل متحد

[2]. تا پیش از اجلاس 2010 تاشکند، سازمان دارای آئین‌نامه حقوقی نبود و درواقع، یکی از موانع در مسیر تبدیل عضویت محسوب‌ می‌شد.