مصر و خطر خیابانی شدن سیاست در خاورمیانه


مصر و خطر خیابانی شدن سیاست در خاورمیانه

 
شنبه 15 تیر 1392
 
 
تحولات روزهای اخیر مصر از حضور مخالفان محمد مرسی در خیابان و اصرار آنها به برکناری وی گرفته تا پاسخ مثبت ارتش به خواست مخالفان و کودتا علیه دولت مرسی بی‌تردید نقطه عطف مهمی در مسیر تحولات این کشور از 25 ژانویه 2011 خواهد بود؛ اما این نقطه عطف بیش از آنکه امیدوارانه باشد، مایه نگرانی است.
فارغ از عملکرد محمد مرسی که در کنار موافقت‌ها، مخالفت‌های بسیاری را نیز درپی داشت، نمی‌توان بر این واقعیت چشم پوشید که وی رئیس‌جمهوری قانونی مصر بود که حدود یک سال پیش و پس از پیروزی، در انتخاباتی آزاد و مورد تأیید همگان به قدرت رسید؛ ازاین‌رو می‌توان گفت زیبنده انقلاب مصر نبود که کوتاه زمانی پس از انقلاب علیه سه دهه حکومت نظامی و خودکامه حسنی مبارک، دولتی که برآمده از رأی مردم باشد، ساقط شود؛ اما به‌نظر می‌رسد آنچه زمینه را برای کودتای ارتش فراهم کرد به پدیده‌ای برمی‌گردد که از زمان سقوط مبارک در فضای مصر اندک اندک به نوعی اپیدمی تبدیل شد؛ پدیده‌ای که گویا نه‌فقط در مصر، که اینک در خاورمیانه و شمال آفریقا درحال گسترش است؛ این پدیده چیزی نیست جز خیابانی شدن سیاست!
خیابان‌های شهرهای خاورمیانه که روزگاری طولانی فقط محل تردد اتومبیل‌ها و گذر عابران بود، از حدود دو سال و اندی پیش به عنصری تأثیرگذار در معادلات کلان سیاسی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه ازجمله مصر تبدیل شد. درحقیقت، این حضور گسترده و رنگارنگ مردم از طیف‌های مختلف فکری و سیاسی در خیابان‌ها و میدان‌های مهم شهرها بود که رژیم‌های خودکامه‌ای چون مبارک و بن علی را به کناره‌گیری از قدرت پس از سال‌ها ناگزیر کرد.
اگرچه خیابان نقش مثبتی در فرایند سقوط رژیم‌های خودکامه داشته است، پس از این مرحله، خود به عامل ایذایی در مسیر تحول تبدیل شده است. حضور مستمر در خیابان به بهانه‌های مختلف، گویی رفته‌رفته رویه‌ای عادی می‌شود و همه به این نتیجه می‌رسند که فقط خیابان است که می‌توان از آن به‌عنوان اصلی‌ترین ابزار برای رسیدن به هدف بهره برد.
گرچه خیابان یکی از مهمترین عرصه‌های عمومی برای طرح مطالبات سیاسی و اجتماعی است، تا زمانی می‌تواند نقش مثبتی را در فرایند سیاسی بازی کند که بازی سیاسی را از دایره منطق اصلی خود که رقابت بر سر قدرت از راه‌های قانونی و حقوقی است خارج نکند.
طی روزهای اخیر شاهد بوده‌ایم که عده‌ای در خیابان‌های مصر، برکناری رئیس‌جمهوری قانونی این کشور را درخواست می‌کردند و سرانجام نیز به هدف خود رسیدند؛ این امر را می‌توان نقطه اوج خیابانی شدن سیاست دانست. خیابانی شدن سیاست در یک کلام به‌معنی تعطیلی رویه‌های حقوقی و نهادی سیاست‌ورزی ازجمله تعیین و تغییر دولت و وانهادن آن به تجمعات خیابانی است که عمدتاً هیجان بر آنها غالب است.
تمامی انقلاب‌ها و جنبش‌های دموکراتیک زمانی می‌توانند به مرحله ثمربخشی برسند که بتوانند نهادهای قوام‌دهنده و پاسدار دموکراسی را شکل دهند. یکی از اصلی‌ترین ستون‌های دموکراسی، محوریت صندوق رأی و انتخابات در تعیین و تغییر افراد حاضر در نهادهای قدرت است. بنابراین، سقوط دولت منتخب با هر انگیزه و هدفی صورت بگیرد، آشکارا به‌معنای نادیده گرفتن فرایندهای حقوقی و قانونی انتقال قدرت است. خیابانی شدن سیاست برای همه همچون شمشیر دولبه خواهد بود. اگر امروز مخالفان دولت مرسی توانستند از این طریق به هدف خود دست یابند، ممکن است روزی نیز فرابرسد که از همین طریق از قدرت پایین آورده شوند.
چنانچه حتی ادعای مخالفان مرسی مبنی‌بر تلاش وی و اخوان‌المسلمین برای انحصارگرایی و حذف جریان‌های دیگر را بپذیریم، به‌نظر نمی‌رسد راهی که مخالفان برای پیشبرد هدف خود یعنی سقوط دولت منتخب درپیش گرفته‌اند - که به یک معنا پشت پا زدن به نهاد انتخابات است - آسیبی کمتر از عملکرد مرسی و اخوان داشته باشد؛ به‌عبارتی، زیان کودتا علیه دولت و تبدیل آن به یک رویه، بسیار بیشتر از عملکرد مرسی و اخوان در طول حضورشان در قدرت بود.
صرف داشتن انگیزه‌ها و هدف‌های دموکراتیک نمی‌توان از دموکراسی حمایت کرد. همچنانکه هدف اصل است، راه رسیدن به هدف نیز ازنظر منطقی مهم است. آنچه در تحولات اخیر بیش از همه آسیب دید، نهاد انتخابات و محوریت صندوق رأی است که بازسازی این جایگاه و اجماع و پایبندی همه به آن، کاری بسیار دشوار خواهد بود.
خیابانی شدن سیاست همانند آنچه طی این روزها در مصر شاهد هستیم، این الگو را پیش روی طرف‌های مختلف قرار می‌دهد که اصلی‌ترین عامل در تأثیرگذاری بر فرایندهای سیاسی، داشتن نیرو و توان در زورآزمایی خیابانی است. بدیهی است که این شیوه پایانی ندارد و همواره همه طرف‌ها هواداران خود را به تجمع‌های خیابانی دعوت می‌کنند که درواقع، نتیجه اصلی آن چیزی جز همه‌گیری نوعی هرج‌ومرج و بی‌ثباتی نیست.
به‌نظر می‌رسد خیابانی شدن سیاست فقط منحصر به مصر نیست. چندی پیش در ترکیه نیز معترضان خواستار کنار رفتن دولت قانونی شدند. در تونس نیز به تقلید از مصر، جنبش تمرد راه افتاده و هدف خود را براندازی دولت و شورای ملی مؤسسان که ازطریق انتخابات به قدرت رسیده‌اند اعلام کرده است.
هدف از این نوشتار، دفاع از عملکرد دولت‌های خاورمیانه‌ای همچون دولت مرسی نیست، بلکه صرفاً بازنمایی مشکل و چالشی جدید و بزرگ در خاورمیانه است که اگر فکری به حال آن نشود، مسیر تحول‌خواهی و ساختن جامعه‌ای قانونمند و دموکراتیک را با چالش‌ها و خطرهای جبران‌ناپذیری مواجه می‌کند و آن را به ناکجاآباد خواهد برد.