تاثیر درگذشت رئیس شورای عالی صلح افغانستان بر روند مصالحه ملی
تاثیر درگذشت رئیس شورای عالی صلح افغانستان بر روند مصالحه ملی
شنبه 16 بهمن 1395

با درگذشت پیر سید احمد گیلانی رئیس شورای صلح افغانستان، روند مصالحه ملی در این کشور بیشازپیش در هالهای از ابهام قرار میگیرد. سید احمد گیلانی شخصیت چند بعدی داشت؛ او از یک طرف رهبر طریقت تصوف قادریه در افغانستان بود که از این حیث نزد پیروان پرشمارش چهره تقدسگونهای پیدا نموده بود. ازسویدیگر، از وابستگان سببی خاندان سلطنتی افغانستان محسوب میشد که از این رهگذر گیلانیها توانسته بودند به یکی از خاندانهای آریستوکرات افغانستان تبدیل شوند. در دوران سلطنت محمدظاهر (1933ـ1973) خانواده گیلانی انحصار واردات خودروهای شرکت پژو را بهدست آورده و سرمایه هنگفتی به هم زده بود. ازدیگر رو سید احمد گیلانی در دوران جهاد علیه رژیم حزب دموکراتیک خلق و اشغالگری شوروی (1978-1992)، با هدف اعاده نظام سلطنت به جرگه مجاهدین پیوست و با تأسیس «حزب محاذ ملی اسلامی افغانستان»، طریقت را با سیاست آمیخت. منش لیبرال مشرب او در این دوره و حمایت وی از بازگشت محمدظاهر شاه به قدرت، شخصیت سیاسی وی را از دیگر رهبران مجاهدین متمایز مینمود.
پس از سقوط رژیم طالبان در 2001 و خوشآمدگویی افغانستان به ایدئولوژی لیبرال دموکراسی، سید احمد گیلانی بهدلیل کهولت سن حضور فعالی در صحنههای سیاسی پیدا نمیکرد و بهنظر میرسید که او در این دوران درنظر داشت ساختار به هم ریخته پیری و پیروی را در طریقت قادریه، بازسازی نماید. با کشته شدن برهانالدین ربانی در سال 1390 ریاست شورای عالی صلح از جانب حامد کرزی به فرزندش صلاحالدین ربانی واگذار شد. صلاحالدین در دولت وحدت ملی بهعنوان یکی از سهمیههای ریاست اجراییه، به وزارت خارجه رسید و از این پس (1393) سید احمد گیلانی بر کرسی ریاست شورای عالی صلح تکیه زد. در دوران ریاست جمهوری حامد کرزی هدف از تأسیس این شورا آن بود تا مخالفان نظام جدید افغانستان بهویژه گروههای مسلح مانند طالبان و حزب اسلامی را در پیوستن به روند آشتی ملی ترغیب کند. اما آگاهان براینباورند که بهرغم هزینههای هنگفتی که دولت دراینخصوص برای جذب مخالفان پرداخته است، شورای عالی صلح نتوانسته است مهمترین گروه مخالف یعنی طالبان را بر زمین گذاشتن سلاح و پیوستن به ساختار سیاسی افغانستان قانع کند. البته هواداران سید احمد گیلانی براینباورند که دوران ریاست ایشان بر شورای صلح هرچند کوتاه بود؛ اما در همین دوره دو و نیم ساله، او موفق شد یکی از سرسختترین مخالفین مسلح دولت افغانستان یعنی حزب اسلامی گلبدین حکمتیار را در امضای معاهده صلح با دولت ترغیب نماید.
اکنون سید احمد گیلانی که جایگاه معنوی و اعتبار سیاسیاش از او چهره پرنفوذی ساخته بود، در گذشته است. او اگر میماند شاید میتوانست بهدلیل رویه اعتدالگرا و وجهه روحانیاش در تشویق گروه طالبان در پیوستن به پروسه صلح مؤثر واقع شود. بهنظر میرسد که درحالحاضر آقای غنی گزینه دیگری مانند آقای گیلانی در اختیار ندارد تا بتواند به روند صلح و آشتی با طالبان جان تازهای بدهد. تنها چهره موجود از جمع رهبران سنتی در افغانستان صبغتالله مجددی و عبدالرب رسول سیاف است که اولی هرچند شخصیتی معتدل بهشمار میرود، اما کهولت شدید سن از او انجام هرگونه مالاندیشی پیرامون صلح را خواهد گرفت و دومی نیز در دشمنی با طالبان چنان شمشیر را از رو بسته که اقبال طالبان به صلح را ناممکن نشان میدهد. بهنظر میرسد در چنین شرایطی مرگ گیلانی بیش از گذشته وضعیت صلح با مخالفان بهویژه طالبان را پیچیده نموده است.
این درحالی است که گروه طالبان پس از پانزده سال نبرد علیه نیروهای بینالمللی و دولت افغانستان، توانسته است سازمان و روحیه جنگیاش را کماکان حفظ نموده و حتی در زمستان طاقتفرسای افغانستان موفق شده شبیخونهای پرتلفاتی به نیروهای ارتش و پلیس افغانستان بزند. درحالی که طالبان خود را برای فصل جدید جنگ در افغانستان آماده میکند، شورای عالی صلح افغانستان با از دست دادن رئیس، ناکارآمدتر بهنظر میرسد. بسیاری از تحلیلگران براینباورند شورای عالی صلح بهرغم ساختار عریض و طویلش نهتنها نقش چندانی در آوردن مخالفان مسلح بهویژه طالبان به پای میز مذاکره نداشته است، بلکه وجود این شورا که پیوسته سیگنالهای استیصال و درماندگی را به مخالفان ارسال میکند، باعث شده دشمن سرسختی بیشتری از خود نشان دهد و در مقابل روحیه قوای مسلح افغانستان تضعیف شود. ایشان براینباورند که گذشته نشان داده است تا زمانی که منابع مالی و تسلیحاتی گروه طالبان در خارج از مرزهای افغانستان وجود دارد، این گروه برنامههای مصالحه ملی دولت را به سخره خواهند گرفت. از منظر ایشان چاره کار در آن است که از یک طرف با تلاشهای دیپلماتیک شاهراههای حمایت از این گروه قطع شود و ازطرفدیگر در جبهه نبرد توان تهاجمی نیروهای مسلح افغانستان افزایش پیدا کند. به باور ایشان حزب اسلامی حکمتیار اگر به پروسه صلح پیوست نه به آن دلیل بود که حکمتیار تغییر ماهیت داده و صلحطلب شده است، بلکه از آن روی بود که اولاً او ازنظر سیاسی به انتها رسیده و برای حامیانش تبدیل به مهره سوختهای شده بود. ازسویدیگر برای حزب اسلامی که در گذشته هزاران نیروی مسلح را تحت پرچم خود داشت، کسی باقی نمانده بود تا برای آمال تمام نشدنی حکمتیار جان خود را به خطر بیندازد.
نظر شما