انفعال و ابتکار روسیه در مذاکرات هستهای ایران
انفعال و ابتکار روسیه در مذاکرات هستهای ایران
شنبه 4 مرداد 1393
دور دیگری از مذاکرات هستهای ایران و 1+5 موسوم به «وین 6» با پیشرفتهای نسبی پایان یافت و تدوین توافق جامع موکول به ادامه مذاکرات در یک دوره چهار ماهه دیگر شد. نکته قابل تأملی که در این دور و بهعبارتی بعد از مذاکرات «ژنو 3» بیش از پیش جلب توجه میکند، گفتگوی مستقیمِ پنهان و پیدای طرفهای اصلی این موضوع، یعنی ایران و آمریکاست که به باور بسیاری از تحلیلگران، مؤثرترین راهکار دستیابی به توافق است. اما همزمان، کمرنگ شدن نقش سایر طرفها ازجمله روسیه نیز نکته قابل تأمل دیگری از روند فعلی و احتمالاً آتی مذاکرات است که به نوبه خود شایسته توجه است.
روسیه که عضوی ثابت در روند بیش از ده ساله مذاکرات هستهای ایران و به تأکید ایگور ایوانف (وزیر خارجه سابق روسیه) مبتکر قالب گفتگوهای «1+5 و تهران» بوده،(1) در حالی با حاشیهای شدن موقعیت خود مواجه شده که این مذاکرات در مرحله حساس و تعیینکنندهای قرار گرفته است. البته حدوث این وضعیت چندان دور از انتظار نبود؛ زیرا مسکو همواره سعی داشته با مواضع میانی نقش میانجی را ایفا نموده و منافع خود را همزمان در هر دو طرف حفظ نماید. طبیعی است که با کنار رفتن موانع مذاکره مستقیم طرفهای اصلی (تهران و واشنگتن)، از اهمیت نقش میانجی کاسته میشود.
از سوی دیگر، مسکو در اغلب مقاطع مذاکرات، مواضع و سیاست خود را بهعنوان تابعی از روابط خود با «غرب» بهویژه آمریکا تنظیم کرده و طرف اصلی دیگر این موضوع، یعنی ایران را کماهمیت فرض کرده است؛ زیرا برای روسیه تعامل و تقابل با غرب ازجمله کسب مزیتهای اقتصادی و تقویت تعاملات راهبردی از یک سو و مقابله با رویکرد تهاجمی آن ازجمله در موضوع گسترش ناتو به شرق، دستاندازی به سیآیاس بهویژه اوکراین، و سپر ضدموشکی اروپایی از سوی دیگر، از مسئله هستهای ایران اولویت بیشتری داشته و همچنان که روندها نشان میدهند گاهی مسکو تلاش کرده تا با همکاری با غرب در مسئله ایران، در موضوعات مورد اشاره، از غرب امتیاز بگیرد.
با این ملاحظه، در شرایطی که غرب در مذاکرات هستهای و به بهانه «عدم اشاعه» راهبرد مشخصِ تسلیم کردن تهران توسعهطلبی زورمدارانه خود را دنبال میکند، روسیه فاقد راهبرد مشخصی برای مواجهه با این موضوع بوده و فقط به تعادل منافع خود میان تهران و غرب میاندیشده است. آسیب این رویکرد، محدود شدن فضای بازی مسکو به چهارچوب برساخته آمریکا از «ایران هستهای» بوده و روندها حکایت از پذیرش «عملی» این چهارچوب از سوی روسیه دارد؛ چهارچوبی که از ابتدا تاکنون مرزهای آن (تا حدود زیادی) از سوی واشنگتن ترسیم و جهت و دستورالعمل مذاکرات نیز از سوی آن مشخص، و به تبع آن میزان تأثیر و وزن سایر طرفها ازجمله روسیه تعریف شده است. در این چهارچوب، دامنه اقدام مسکو در برخی موارد به تأییدکننده منفعل و یا سلبکننده محدود محصور شده و هیچگاه به آن اجازه جریانسازی داده نشده است؛ لذا بهرغم برخی تغییرات تاکتیکی، ماحصل حضور روسیه در مذاکرات هستهای ایران چیزی بیش از عملکرد در این چهارچوب نبوده و بهنظر میرسد مسکو نباید از حاشیهای شدن موقعیت خود در مرحله حساس فعلی مذاکرات که در واقع نتیجه عمکرد پیشین آن است، شکایت داشته باشد.
همچنان که اشاره شد، این وضعیت در مذاکرات «وین 6» بیش از پیش مشهود بود. لذا هرچند لاوروف بهدلیل مشایعت پوتین در سفر آمریکای جنوبی در وین حضور نیافت، اما میتوان ادعا کرد که اگر ایشان هم در این مذاکرات حضور مییافت نیز چیزی بر وزن و میزان تأثیر روسیه در نتیجه مذاکرات افزوده نمیشد. البته باید توجه داشت که حاشیهای شدن موقعیت مسکو فقط به رویکرد غرب محدود نمیشود. ایران نیز از یک سو با توجه به سابقه روسیه و از سوی دیگر، با ارزیابی واقعبینانه از توان تأثیر آن در این مقطع از مذاکرات، مواجهه مستقیم با غرب را ترجیح میدهد.
قابل تأمل اینکه در روسیه نیز اعتراف دارند که آمریکا به روش مألوف خود و برای مشروعسازی فشارهای خود بر کشورهای هدف تلاش میکند اجماعی بینالمللی علیه آن ایجاد کند و مقصود اصلی آن از بازی دادن به مسکو در موضوع هستهای ایران نیز همین بوده است. مشارکت روسیه در مشروع شدن فشارهای نامشروع بر ایران ازجمله مساعدت آن به تأیید قطعنامههای تحریمی علیه تهران که مبنایی برای فشار مضاعف ازجمله اعمال تحریمهای یکجانبه و مخدوشتر شدن چهره ایران در عرصه بینالملل بوده، حکایت از موفقیت پروژه آمریکایی دارد.(2)
هرچند مسکو در دور اخیر ریاستجمهوری پوتین و به تبع تنش با غرب در سوریه و اوکراین تلاش بیشتری را برای موضعگیریهای مستقل در عرصه بینالملل در دستور قرار داده و ازجمله در مسئله هستهای ایران نیز مخالفت علنیتری را با سیاست فشار بر تهران ابراز نموده، اما در عمل توان لازم برای بیرون بردن سیاست خود از چهارچوب آمریکایی را تاکنون نداشته است. لذا هرچند ریابکوف چندی پیش از مذاکرات وین تهدید به تغییر تاکتیک روسیه کرد و فابیاس نیز از موضعگیری متفاوت مسکو در این مذاکرات خبر داد، اما واقع امر آن است که این کشور در این مقطع، امکان ابتکاری و حتی سلبی خاصی برای تأثیرگذاری بر نتیجه مذاکرات در اختیار ندارد.
در نهایت اینکه هرچند برخی در روسیه بر این گمانند که باقی ماندن پرونده هستهای ایران در وضعیت فعلی نسبت به سوق آن به سایر سناریوها ازجمله توافق جامع یا جنگ علیه تهران منافع بیشتری را نصیب مسکو میکند، اما بهنظر میرسد فرجه چهار ماهه آتی، فرصت مغتنمی برای روسیه است تا با سیاست فعالتر و مستقلانهتر مدعای «قدرت بزرگی» خود را به عرصه آزمون بگذارد و مانع از تحقق رویکرد زورمدارانه غرب در مذاکرات هستهای شود؛ زیرا مسکو در شرایط حاضر، بهتر از هر زمان دیگری دریافته که عدم اشاعه هستهای تنها بهانه غرب برای اعمال فشار بر تهران جهت بازیابی کنترل خود بر ایران و به تبع آن توسعه نفوذگذاری بر خاورمیانهای است که روز به روز غیرقابل کنترلتر میشود.
هرچند از منظری واقعبینانه، توان روسیه برای تأثیرگذاری مبتکرانه بر روند این پرونده اندک است و در شرایط فعلی و به تبع گفتگوهای مستقیم تهران و واشنگتن این امکان هرچه بیشتر کاهش یافته، اما مسکو برای اثبات ادعای مخالفت خود با زورمداریهای غرب در عرصه بینالملل، چارهای جز مقابله عملی با اجزاء بههمپیوسته و پیچیده این سیاست ازجمله فشار بر تهران ندارد.
پینوشتها
1. Igor Ivanov (2012). “Iran’s nuclear program: Russian position”. Journal Asia and Africa today (8): 16 (in Russian).
2. (23 فروردین 1393)، «کارت ”پرونده هستهای ایران“ در تقابل روسیه و غرب». سایت مؤسسه مطالعات ابرار معاصر تهران:
<http://www.tisri.org/default-1534.aspx>
روسیه که عضوی ثابت در روند بیش از ده ساله مذاکرات هستهای ایران و به تأکید ایگور ایوانف (وزیر خارجه سابق روسیه) مبتکر قالب گفتگوهای «1+5 و تهران» بوده،(1) در حالی با حاشیهای شدن موقعیت خود مواجه شده که این مذاکرات در مرحله حساس و تعیینکنندهای قرار گرفته است. البته حدوث این وضعیت چندان دور از انتظار نبود؛ زیرا مسکو همواره سعی داشته با مواضع میانی نقش میانجی را ایفا نموده و منافع خود را همزمان در هر دو طرف حفظ نماید. طبیعی است که با کنار رفتن موانع مذاکره مستقیم طرفهای اصلی (تهران و واشنگتن)، از اهمیت نقش میانجی کاسته میشود.
از سوی دیگر، مسکو در اغلب مقاطع مذاکرات، مواضع و سیاست خود را بهعنوان تابعی از روابط خود با «غرب» بهویژه آمریکا تنظیم کرده و طرف اصلی دیگر این موضوع، یعنی ایران را کماهمیت فرض کرده است؛ زیرا برای روسیه تعامل و تقابل با غرب ازجمله کسب مزیتهای اقتصادی و تقویت تعاملات راهبردی از یک سو و مقابله با رویکرد تهاجمی آن ازجمله در موضوع گسترش ناتو به شرق، دستاندازی به سیآیاس بهویژه اوکراین، و سپر ضدموشکی اروپایی از سوی دیگر، از مسئله هستهای ایران اولویت بیشتری داشته و همچنان که روندها نشان میدهند گاهی مسکو تلاش کرده تا با همکاری با غرب در مسئله ایران، در موضوعات مورد اشاره، از غرب امتیاز بگیرد.
با این ملاحظه، در شرایطی که غرب در مذاکرات هستهای و به بهانه «عدم اشاعه» راهبرد مشخصِ تسلیم کردن تهران توسعهطلبی زورمدارانه خود را دنبال میکند، روسیه فاقد راهبرد مشخصی برای مواجهه با این موضوع بوده و فقط به تعادل منافع خود میان تهران و غرب میاندیشده است. آسیب این رویکرد، محدود شدن فضای بازی مسکو به چهارچوب برساخته آمریکا از «ایران هستهای» بوده و روندها حکایت از پذیرش «عملی» این چهارچوب از سوی روسیه دارد؛ چهارچوبی که از ابتدا تاکنون مرزهای آن (تا حدود زیادی) از سوی واشنگتن ترسیم و جهت و دستورالعمل مذاکرات نیز از سوی آن مشخص، و به تبع آن میزان تأثیر و وزن سایر طرفها ازجمله روسیه تعریف شده است. در این چهارچوب، دامنه اقدام مسکو در برخی موارد به تأییدکننده منفعل و یا سلبکننده محدود محصور شده و هیچگاه به آن اجازه جریانسازی داده نشده است؛ لذا بهرغم برخی تغییرات تاکتیکی، ماحصل حضور روسیه در مذاکرات هستهای ایران چیزی بیش از عملکرد در این چهارچوب نبوده و بهنظر میرسد مسکو نباید از حاشیهای شدن موقعیت خود در مرحله حساس فعلی مذاکرات که در واقع نتیجه عمکرد پیشین آن است، شکایت داشته باشد.
همچنان که اشاره شد، این وضعیت در مذاکرات «وین 6» بیش از پیش مشهود بود. لذا هرچند لاوروف بهدلیل مشایعت پوتین در سفر آمریکای جنوبی در وین حضور نیافت، اما میتوان ادعا کرد که اگر ایشان هم در این مذاکرات حضور مییافت نیز چیزی بر وزن و میزان تأثیر روسیه در نتیجه مذاکرات افزوده نمیشد. البته باید توجه داشت که حاشیهای شدن موقعیت مسکو فقط به رویکرد غرب محدود نمیشود. ایران نیز از یک سو با توجه به سابقه روسیه و از سوی دیگر، با ارزیابی واقعبینانه از توان تأثیر آن در این مقطع از مذاکرات، مواجهه مستقیم با غرب را ترجیح میدهد.
قابل تأمل اینکه در روسیه نیز اعتراف دارند که آمریکا به روش مألوف خود و برای مشروعسازی فشارهای خود بر کشورهای هدف تلاش میکند اجماعی بینالمللی علیه آن ایجاد کند و مقصود اصلی آن از بازی دادن به مسکو در موضوع هستهای ایران نیز همین بوده است. مشارکت روسیه در مشروع شدن فشارهای نامشروع بر ایران ازجمله مساعدت آن به تأیید قطعنامههای تحریمی علیه تهران که مبنایی برای فشار مضاعف ازجمله اعمال تحریمهای یکجانبه و مخدوشتر شدن چهره ایران در عرصه بینالملل بوده، حکایت از موفقیت پروژه آمریکایی دارد.(2)
هرچند مسکو در دور اخیر ریاستجمهوری پوتین و به تبع تنش با غرب در سوریه و اوکراین تلاش بیشتری را برای موضعگیریهای مستقل در عرصه بینالملل در دستور قرار داده و ازجمله در مسئله هستهای ایران نیز مخالفت علنیتری را با سیاست فشار بر تهران ابراز نموده، اما در عمل توان لازم برای بیرون بردن سیاست خود از چهارچوب آمریکایی را تاکنون نداشته است. لذا هرچند ریابکوف چندی پیش از مذاکرات وین تهدید به تغییر تاکتیک روسیه کرد و فابیاس نیز از موضعگیری متفاوت مسکو در این مذاکرات خبر داد، اما واقع امر آن است که این کشور در این مقطع، امکان ابتکاری و حتی سلبی خاصی برای تأثیرگذاری بر نتیجه مذاکرات در اختیار ندارد.
در نهایت اینکه هرچند برخی در روسیه بر این گمانند که باقی ماندن پرونده هستهای ایران در وضعیت فعلی نسبت به سوق آن به سایر سناریوها ازجمله توافق جامع یا جنگ علیه تهران منافع بیشتری را نصیب مسکو میکند، اما بهنظر میرسد فرجه چهار ماهه آتی، فرصت مغتنمی برای روسیه است تا با سیاست فعالتر و مستقلانهتر مدعای «قدرت بزرگی» خود را به عرصه آزمون بگذارد و مانع از تحقق رویکرد زورمدارانه غرب در مذاکرات هستهای شود؛ زیرا مسکو در شرایط حاضر، بهتر از هر زمان دیگری دریافته که عدم اشاعه هستهای تنها بهانه غرب برای اعمال فشار بر تهران جهت بازیابی کنترل خود بر ایران و به تبع آن توسعه نفوذگذاری بر خاورمیانهای است که روز به روز غیرقابل کنترلتر میشود.
هرچند از منظری واقعبینانه، توان روسیه برای تأثیرگذاری مبتکرانه بر روند این پرونده اندک است و در شرایط فعلی و به تبع گفتگوهای مستقیم تهران و واشنگتن این امکان هرچه بیشتر کاهش یافته، اما مسکو برای اثبات ادعای مخالفت خود با زورمداریهای غرب در عرصه بینالملل، چارهای جز مقابله عملی با اجزاء بههمپیوسته و پیچیده این سیاست ازجمله فشار بر تهران ندارد.
پینوشتها
1. Igor Ivanov (2012). “Iran’s nuclear program: Russian position”. Journal Asia and Africa today (8): 16 (in Russian).
2. (23 فروردین 1393)، «کارت ”پرونده هستهای ایران“ در تقابل روسیه و غرب». سایت مؤسسه مطالعات ابرار معاصر تهران:
<http://www.tisri.org/default-1534.aspx>
نظر شما