خاورمیانه جدید
خاورمیانه جدید
چهارشنبه 21 آبان 1393

درنهایت تحولات خاورمیانه به کجا منتهی خواهد شد یا بهتر بگوییم نظم نوینی که انتظار میرود در خاورمیانه جایگزین نظم کنونی شود چه مشخصاتی خواهد داشت؟ هرگاه نظم نوین احتمالی خاورمیانه را از زاویه انتظاراتی که هر کدام از بازیگران حاضر در صحنه دارند مورد توجه قرار دهیم، بهنظر میرسد که چالش بر سر قدرت و ایدئولوژی مشروعیتدهنده قدرت است. بنابراین بحث اصلی این خواهد بود که قدرت مشروع و مورد قبول اکثریت مردم در خاورمیانه بعد از این همه جنگ، خونریزیها و ویرانیهای بهبارآمده چه ساختار سیاسی و ایدئولوژیکی خواهد داشت. با نگاه به آنچه که هماکنون در جریان است میتوان انتظارات از خاورمیانه جدید و کانونهای هدایتکننده آنها را در نگاهی مقدماتی چنین درنظر گرفت:
۱. خاورمیانه مطابق الگوی قدرت لیبرال دموکراسی با محوریت آمریکا؛
۲. خاورمیانه مطابق الگوی قدرت انقلاب اسلامی با محوریت ایران؛
۳. خاورمیانه مطابق الگوی قدرت خلافت داعش با محوریت عربستان سعودی؛
۴. خاورمیانه مطابق الگوی قدرت نوعثمانیگرایی با محوریت ترکیه؛
۵. خاورمیانه مطابق الگوی قدرت کانتونی پکک با محوریت «کُرد».
اینکه درنهایت خاورمیانه جدید در این کشاکش الگوهای متصور قدرت به کدام طرف و یا در چه ترکیبی از ایدهها، باورها و ساختها ساماندهی شود، بهدرستی روشن نیست ولی آنچه تقریباً روشن است پایان دورهای از نظم خاورمیانهای است که پس از جنگ جهانی اول و انحلال خلافت عثمانی و تجزیه قبیلهای خاورمیانه به چندین کشور و ساختار قدرت بهوسیله فاتحان جنگ یعنی فرانسه و انگلیس به منطقه تحمیل شد و ملتهای ذاتاً واحد را در واحدهای سیاسی قبیلههای رقیب، آسیبپذیر و با مرزهای مصنوعی تقسیم کرد. این نظم اکنون به دوره پایانی خودش نزدیک شده است و دور از ذهن است که دستکم در همین شکل کنونیاش و بدون دستخوردگی امکان بقا برای مدتی طولانیتر بیابد. وحدتطلبی در میان ملتها در کنار جداییطلبی و همزمان هواداران قومی و یا ایدئولوژیک، ساخت ذهنی قدرت خاورمیانهای جدید را جهت میدهد.
وحدتطلبی بهویژه در میان اعراب بُعد اسلامی یافته و در دو قالب تقریباً متضاد و رقیب ایدئولوژیک خواهان وحدت اسلامی مطابق الگوی انقلاب اسلامی قدرت با محوریت ایران و اندیشه سلفی ـ جهادی است که کانون اصلی آن بهلحاظ ایدئولوژیک عربستان سعودی است و خلافت اسلامی داعش نمایندگی آن را برعهده گرفته است. درواقع رقابت دو الگوی اسلامی قدرت هرچند که با ادعای سوم ترکیه روبهرو شدهاند و بعد سومی یافتهاند ولی تقریباً روشن است که رقابت اصلی بین تهران و ریاض است. هرکدام امکانات و شرایط و پشتوانههای مردمی خاص خود را دارند و آینده خاورمیانه را بهگونهای انتظار دارند که در پایان جنگها و بحرانهای جاری به حاکمیت الگوی قدرت موردنظرشان متحول شود. منتها از آنجا که رقابتهای درون اسلامی بر دو تفکر فقهی ـ ایدئولوژیک استوار شده است که قدرت را در بعد تاریخی آن در قالب امامت و خلافت دیدهاند، در عمل در دو جبهه شیعی و سنی قرار گرفتهاند و مشغول خنثی کردن یکدیگر نیز میباشند. درست در همین جاست که ترکیه با این برداشت که توان ترکیب اسلام و ارزشهای حکومتی اسلامی با شرایط نوین جهانی و اندیشههای لیبرال ـ دموکرات را دارد وارد صحنه شده است.
درواقع میتوان گفت که ترکیه امیدوار است چالشهای ایدئولوژیک در خاورمیانه تا بدان حد حاد شوند که هیچکدام توانایی پیروزی قطعی نیابند و اسلام و دموکراسی غربی امکان ترکیب با رهبری ترکیه را بیابند. لازمه چنین تحولی تضعیف الگوی ایرانی قدرت اسلامی و الگوی سعودی قدرت اسلامی است. اینکه ترکیه در سوریه و عراق به خلافت اسلامی موردنظر داعش از خود گرایش نشان میدهد به این دلیل است که در تشدید تضادهای ایدئولوژیک و شیعه و سنی کردن چالش بهوسیله داعش منافع راهبردی خود را تضمینشده احساس میکند. علاوهبراین، نحوه برخورد ترکیه با مسئله «کوبانی» و مقاومت کردها با محوریت پکک بهروشنی نشان میدهد که ترکیه متوجه الگوی کانتونی قدرت کردی شده است و نمیخواهد در کوبانی قدرتی خلق شود که از خاکسترهای جنگ آن اندیشه «کانتونی» قدرت در خاورمیانه سر برآورد. درعینحال رجب طیب اردوغان نوعثمانیگرا به محدودیتهای ذاتی الگوهای دیگر قدرت در خاورمیانه توجه دارد و تقریباً مطمئن است که ساخت ذهنی مردمان خاورمیانه در شرایط کنونی توان جذب دموکراسی را آنطور که در دنیای غرب از آن صحبت میشود ندارد و اسلامگرایی در خاورمیانه واقعیتی است که از متن سرخوردگی عمومی و سایر «ایسمها» و ایدئولوژیها و ناتوانی نظامهای حاکم کنونی در پاسخ به انتظارات عمومی ناشی شده است. اعراب در طول یک قرن اخیر تقریباً همه اندیشههای مطرح از ناسیونالسیم عرب تا اندیشههای سوسیالیستی ـ ناسیونالیستی و چپ مارکسیستی را تجربه کرده و در همه آنها شکست خوردهاند. اسلام آخرین گزینه آنها برای خروج از دایره باطل استعمار خارجی و استبداد داخلی، عقبماندگی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و مهمتر از همه خروج از تحقیر استقرار رژیم صهیونیستی و مسئله فلسطین شده است. اما این گزینه نیز در درون خود چالشهای خطرناکتر شیعه و سنی را دامن زده است.
در چنین فضای واقعیای الگوی ترکی قدرت اسلامی و الگوی کانتونی ـ کردی هرکدام امیدوارند در پایان بحران جاری در خاورمیانه به اهداف خود دست یابند. هرچند که وجود پکک در محوریت اندیشه کانتونی چپ ناسیونالیستی «کُرد» ترکیه را بسیار نگران کرده است و این احتمال وجود دارد که در «کوبانی» اسطورهای از قدرت کانتونی خلق شود که ترکیه را نیز دربرگیرد و در صف بازندگان نهایی قرار دهد. داعش درحقیقت در دو جهت با منافع استراتژیک ترکیه میتواند یاری کند. بدینمعنا که اولاً از قدرت گرفتن اندیشه کانتونی ـ کردی در منطقه جلوگیری کند و ثانیاً جاده صافکن خلافت نوع نوعثمانیگرایی ترکیه شود؛ زیرا از نظر ترکها نمونه اسلامی قدرت نوع داعش خشنتر از آن است که از طرف مردم منطقه و با قدرتهای مؤثر جهانی قابل پذیرش شود. الگوی انقلاب اسلامی بهدلیل گرایش شیعی آن نمیتواند بخش اصلی جامعه سنی منطقه را در شمار وحدتگرایانه اسلامی جذب کند. بنابراین الگوی ترکیهای قدرت اسلامی بهدلیل مناسبات ترکیه با دنیای غرب بهعنوان عضو شرق «ناتو» از نظر ترکها با شانس موفقیت بیشتری روبهرو خواهد بود. بهویژه آنکه رقابت تهران و ریاض برخلاف اندیشه وحدتگرایانه اسلامی انقلاب اسلامی و یا اندیشه وحدتگرایانه خلافت اسلامی داعش متمایل به عربستان سعودی در عمل به تفرقه بیشتر میانجامد.
با این همه سرنوشت الگوی قدرت و نظام جایگزین نظم خاورمیانهای همچنان با ابهامات جدی روبهروست ولی تلاش ترکها آن است که از ویرانههای جنگهای ایدئولوژیک در عراق و سوریه، الگوی جایگزین قدرت اسلامی خلافت نوعثمانی را به پیش ببرند. الگوی «کانتونی» قدرت امیدوار است، وحدتطلبی کانتونی قومی قدرت از ویرانههای جنگ سوریه و عراق سر برآورد و الگوی مورد تقلید اعراب قرار بگیرد و دنیای عرب پراکنده مجدداً به وحدت برسد. داعش درنظر دارد خلافت اسلامی در برداشت جهادی خود را بر خاورمیانه حاکم کند. آمریکا و اروپا اگر نتوانند دموکراسی لیبرال بهوجود بیاورند بازسازی قدرتهای وابسته سابق را ترجیح میدهند و ایران بهطور طبیعی درصدد تقویت محور مقاومت ضداستکباری ـ ضدصهیونیستی در نگاه خودش است. اینکه کدام پیروز نهایی خواهند بود روشن نیست ولی آنچه روشن است این واقعیت است که خاورمیانه جدید درحال تولد است.
۱. خاورمیانه مطابق الگوی قدرت لیبرال دموکراسی با محوریت آمریکا؛
۲. خاورمیانه مطابق الگوی قدرت انقلاب اسلامی با محوریت ایران؛
۳. خاورمیانه مطابق الگوی قدرت خلافت داعش با محوریت عربستان سعودی؛
۴. خاورمیانه مطابق الگوی قدرت نوعثمانیگرایی با محوریت ترکیه؛
۵. خاورمیانه مطابق الگوی قدرت کانتونی پکک با محوریت «کُرد».
اینکه درنهایت خاورمیانه جدید در این کشاکش الگوهای متصور قدرت به کدام طرف و یا در چه ترکیبی از ایدهها، باورها و ساختها ساماندهی شود، بهدرستی روشن نیست ولی آنچه تقریباً روشن است پایان دورهای از نظم خاورمیانهای است که پس از جنگ جهانی اول و انحلال خلافت عثمانی و تجزیه قبیلهای خاورمیانه به چندین کشور و ساختار قدرت بهوسیله فاتحان جنگ یعنی فرانسه و انگلیس به منطقه تحمیل شد و ملتهای ذاتاً واحد را در واحدهای سیاسی قبیلههای رقیب، آسیبپذیر و با مرزهای مصنوعی تقسیم کرد. این نظم اکنون به دوره پایانی خودش نزدیک شده است و دور از ذهن است که دستکم در همین شکل کنونیاش و بدون دستخوردگی امکان بقا برای مدتی طولانیتر بیابد. وحدتطلبی در میان ملتها در کنار جداییطلبی و همزمان هواداران قومی و یا ایدئولوژیک، ساخت ذهنی قدرت خاورمیانهای جدید را جهت میدهد.
وحدتطلبی بهویژه در میان اعراب بُعد اسلامی یافته و در دو قالب تقریباً متضاد و رقیب ایدئولوژیک خواهان وحدت اسلامی مطابق الگوی انقلاب اسلامی قدرت با محوریت ایران و اندیشه سلفی ـ جهادی است که کانون اصلی آن بهلحاظ ایدئولوژیک عربستان سعودی است و خلافت اسلامی داعش نمایندگی آن را برعهده گرفته است. درواقع رقابت دو الگوی اسلامی قدرت هرچند که با ادعای سوم ترکیه روبهرو شدهاند و بعد سومی یافتهاند ولی تقریباً روشن است که رقابت اصلی بین تهران و ریاض است. هرکدام امکانات و شرایط و پشتوانههای مردمی خاص خود را دارند و آینده خاورمیانه را بهگونهای انتظار دارند که در پایان جنگها و بحرانهای جاری به حاکمیت الگوی قدرت موردنظرشان متحول شود. منتها از آنجا که رقابتهای درون اسلامی بر دو تفکر فقهی ـ ایدئولوژیک استوار شده است که قدرت را در بعد تاریخی آن در قالب امامت و خلافت دیدهاند، در عمل در دو جبهه شیعی و سنی قرار گرفتهاند و مشغول خنثی کردن یکدیگر نیز میباشند. درست در همین جاست که ترکیه با این برداشت که توان ترکیب اسلام و ارزشهای حکومتی اسلامی با شرایط نوین جهانی و اندیشههای لیبرال ـ دموکرات را دارد وارد صحنه شده است.
درواقع میتوان گفت که ترکیه امیدوار است چالشهای ایدئولوژیک در خاورمیانه تا بدان حد حاد شوند که هیچکدام توانایی پیروزی قطعی نیابند و اسلام و دموکراسی غربی امکان ترکیب با رهبری ترکیه را بیابند. لازمه چنین تحولی تضعیف الگوی ایرانی قدرت اسلامی و الگوی سعودی قدرت اسلامی است. اینکه ترکیه در سوریه و عراق به خلافت اسلامی موردنظر داعش از خود گرایش نشان میدهد به این دلیل است که در تشدید تضادهای ایدئولوژیک و شیعه و سنی کردن چالش بهوسیله داعش منافع راهبردی خود را تضمینشده احساس میکند. علاوهبراین، نحوه برخورد ترکیه با مسئله «کوبانی» و مقاومت کردها با محوریت پکک بهروشنی نشان میدهد که ترکیه متوجه الگوی کانتونی قدرت کردی شده است و نمیخواهد در کوبانی قدرتی خلق شود که از خاکسترهای جنگ آن اندیشه «کانتونی» قدرت در خاورمیانه سر برآورد. درعینحال رجب طیب اردوغان نوعثمانیگرا به محدودیتهای ذاتی الگوهای دیگر قدرت در خاورمیانه توجه دارد و تقریباً مطمئن است که ساخت ذهنی مردمان خاورمیانه در شرایط کنونی توان جذب دموکراسی را آنطور که در دنیای غرب از آن صحبت میشود ندارد و اسلامگرایی در خاورمیانه واقعیتی است که از متن سرخوردگی عمومی و سایر «ایسمها» و ایدئولوژیها و ناتوانی نظامهای حاکم کنونی در پاسخ به انتظارات عمومی ناشی شده است. اعراب در طول یک قرن اخیر تقریباً همه اندیشههای مطرح از ناسیونالسیم عرب تا اندیشههای سوسیالیستی ـ ناسیونالیستی و چپ مارکسیستی را تجربه کرده و در همه آنها شکست خوردهاند. اسلام آخرین گزینه آنها برای خروج از دایره باطل استعمار خارجی و استبداد داخلی، عقبماندگی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و مهمتر از همه خروج از تحقیر استقرار رژیم صهیونیستی و مسئله فلسطین شده است. اما این گزینه نیز در درون خود چالشهای خطرناکتر شیعه و سنی را دامن زده است.
در چنین فضای واقعیای الگوی ترکی قدرت اسلامی و الگوی کانتونی ـ کردی هرکدام امیدوارند در پایان بحران جاری در خاورمیانه به اهداف خود دست یابند. هرچند که وجود پکک در محوریت اندیشه کانتونی چپ ناسیونالیستی «کُرد» ترکیه را بسیار نگران کرده است و این احتمال وجود دارد که در «کوبانی» اسطورهای از قدرت کانتونی خلق شود که ترکیه را نیز دربرگیرد و در صف بازندگان نهایی قرار دهد. داعش درحقیقت در دو جهت با منافع استراتژیک ترکیه میتواند یاری کند. بدینمعنا که اولاً از قدرت گرفتن اندیشه کانتونی ـ کردی در منطقه جلوگیری کند و ثانیاً جاده صافکن خلافت نوع نوعثمانیگرایی ترکیه شود؛ زیرا از نظر ترکها نمونه اسلامی قدرت نوع داعش خشنتر از آن است که از طرف مردم منطقه و با قدرتهای مؤثر جهانی قابل پذیرش شود. الگوی انقلاب اسلامی بهدلیل گرایش شیعی آن نمیتواند بخش اصلی جامعه سنی منطقه را در شمار وحدتگرایانه اسلامی جذب کند. بنابراین الگوی ترکیهای قدرت اسلامی بهدلیل مناسبات ترکیه با دنیای غرب بهعنوان عضو شرق «ناتو» از نظر ترکها با شانس موفقیت بیشتری روبهرو خواهد بود. بهویژه آنکه رقابت تهران و ریاض برخلاف اندیشه وحدتگرایانه اسلامی انقلاب اسلامی و یا اندیشه وحدتگرایانه خلافت اسلامی داعش متمایل به عربستان سعودی در عمل به تفرقه بیشتر میانجامد.
با این همه سرنوشت الگوی قدرت و نظام جایگزین نظم خاورمیانهای همچنان با ابهامات جدی روبهروست ولی تلاش ترکها آن است که از ویرانههای جنگهای ایدئولوژیک در عراق و سوریه، الگوی جایگزین قدرت اسلامی خلافت نوعثمانی را به پیش ببرند. الگوی «کانتونی» قدرت امیدوار است، وحدتطلبی کانتونی قومی قدرت از ویرانههای جنگ سوریه و عراق سر برآورد و الگوی مورد تقلید اعراب قرار بگیرد و دنیای عرب پراکنده مجدداً به وحدت برسد. داعش درنظر دارد خلافت اسلامی در برداشت جهادی خود را بر خاورمیانه حاکم کند. آمریکا و اروپا اگر نتوانند دموکراسی لیبرال بهوجود بیاورند بازسازی قدرتهای وابسته سابق را ترجیح میدهند و ایران بهطور طبیعی درصدد تقویت محور مقاومت ضداستکباری ـ ضدصهیونیستی در نگاه خودش است. اینکه کدام پیروز نهایی خواهند بود روشن نیست ولی آنچه روشن است این واقعیت است که خاورمیانه جدید درحال تولد است.
نظر شما