سریال‌های جاسوسی بخشی از کارزارهای بین دو جنگ

با نگاهی به سریال فرانسوی «دفتر گمنام‌ها»


مقدمه

شبکه پلاس فرانسه، سریالی را در ژانر جاسوسی و درام با عنوان «دفتر گمنام‌ها»[1] (1399-1394) روانه بازار سرگرمی کرده است که پنج فصل از آن (به‌احتمال قوی فصل آخر) به‌نمایش درآمده و با استقبالی جهانی مواجه شده است. این سریال روایتی از اقدامات اداره کل امنیت خارجی فرانسه (DGSE)، با تمرکز بر گروه ویژه عملیات فوق محرمانه در این سازمان، یعنی دفتر کار مأموران مخفی یا گمنام‌ها است. اریک روشان (Éric Rochant)، نویسندگی و کارگردانی این سریال را تا فصل پایانی که در آن، سرنوشت و حتی مرگ شخصیت‌ها را به ژاک اودیار (Jacques Audiard)، دیگر کارگردان فرانسوی سپرد، بر عهده داشته است.

روشان، از سال 1363 فعالیت خود را در حوزه فیلم‌سازی با فیلم کوتاه «مانند انگشتان یک دست» آغاز و پیش از این نیز در ژانر جاسوسی کارهایی مانند «میهن‌پرست» و «موبیوس» را در کارنامه خود ثبت کرده بود. وی فرزند خلف پدربزرگی استالینی است و به شدت حامی مکرون. آرای فکری و فلسفی روشان، درگیری ذهنی او با نظریه‌های توطئه و کوشش بی‌پایانش برای یافتن واقعیتی پشت پرده را به‌نمایش می‌گذارد. البته روشان، خود سرسپرده قدرت می‌ماند و تاحدودی اجازه می‌دهد این قدرت، شناخت او را برسازد: بسیاری از منتقدان فرانسوی، سریال او را بزرگترین اثر تاریخ سینمای فرانسه دانسته‌اند، درعین‌حال، بر این مهم که او بی اذن رئیس DGSE، برنارد باژوله (Bernard Bajolet) و وزیر دفاع قدمی برنداشته است، صحه گذارده‌اند.

داستان اصلی سریالِ روشان، درمورد مأموری فرانسوی با نام مستعار مالوترو (Malotru) است که مدت‌ها جاسوسی در پوششی عملیاتی بوده است و در پایان، به‌رغم موفقیت‌هایی که با جان‌فشانی به‌دست می‌آورد، زندگی شخصی‌اش یکسره نابود و خود به قربانی نمادین در این بازی تبدیل می‌شود. بی‌شک، داستان برای شبیه‌سازی با واقعیت، بافتار و بستری از فعالیت‌های سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا و روسیه (دو رقیب بزرگ اطلاعاتی)، موساد، برنامة هسته‌ای ایران، برجام، داعش، سوریه و غیره را در پس‌‌زمینه‌اش گسترده است. پیرنگ داستان در فصل دوم، عملیات جاسوسی علیه برنامه هسته‌ای ایران است و سازمان اطلاعاتی فرانسوی برای تحقق هدف خود، «آقازاده‌ای» ایرانی را به‌استخدام درمی‌آورد.

محور و زنجیره اتصال این سریال ۵ فصلی، ماموری است با نام واقعی «گیوم ابادی» و نام‌های مستعار پول لوفوور یا مل‌اوترو که تا ۳ سال پس از آغاز جنگ داخلی سوریه، در این کشور به‌عنوان معلم مدرسه فرانسوی دمشق، جاسوسی می‌کند. وی در دوران ماموریت، عاشق یک زن سوری می‌شود و در طول سریال، حاضر می‌شود برای حفاظت از معشوقه‌اش، به فرانسه خیانت کرده و جاسوس دوجانبه سی‌آی‌ای و حتی اف‌اس‌بی (روسیه) شود.

ایران و به‌ویژه برنامه هسته‌ای، نقش پررنگی، به‌ویژه در فصل‌های اول و دوم این سریال دارد. یک پژوهشگر زلزله شناسی فرانسوی با نام «مارینا لوازو» و نام‌ مستعار فنومن (به معنای پدیده) با استخدام در مرکز لرزه‌شناسی ایران، تلاش برای «نابودی» برنامه نظامی هسته‌ای جمهوری اسلامی را آغاز می‌کند. وی با هدایت گیوم ابادی، با یک آقازاده ایرانی با نام «شاپور زمانی» آشنا می‌شود و با ورود به زندگی «لاکچری» او، تلاش می‌کند وی را به خدمت (DGSE) درآورد، اما گیوم ابادی پیشتر زمانی را برای محافظت از معشوقه‌اش به سی‌آی‌ای فروخته است. کارگردان در قسمت‌های مرتبط با ایران تلاش کرده است تا با استفاده از هنرپیشه‌های ایرانی و فارسی زبان تلاش نماید نا تصویری واقعی از این کشور بدهد اما در بسیاری از صحنه ها با واقعیت های ایران نسبتی زیادی نمی توان یافت. به هر حال، عملیات برای نفوذ در برنامه هسته‌ای ایران با «حماقت» شاپور زمانی شکست می‌خورد و وی به همراه مارینا لوزا، به اتهام جاسوسی برای سی‌آی‌ای بازداشت می‌شوند. شاپور زمانی (احتمالا) اعدام می‌شود و جاسوس فرانسوی، در پایان فصل اول به شکلی معجزه آسا نجات می‌یابد.

 در فصل دوم همین سریال، مارینا لوازو، با اطلاع فرانسه به استخدام موساد درمی‌آید و موفق می‌شود یک ویروس رایانه‌ای را از طریق شبکه اینترانت میان موسسه‌های ژئوفیزیک ایران و آذربایجان، از طریق باکو وارد برنامه هسته‌ای ایران کند. وقتی طرف اسرائیلی می‌فهمد که این فرد برای سرویس امنیتی فرانسه کار می‌کند، تصمیم به قتل او می‌گیرد. با این حال مجریان قتل این دختر فرانسوی، در لحظه پایانی و زمانی که فرانسه تهدید می‌کند ایران را در جریان بدافزار اینترنتی قرار دهد، ماموران اسرائیلی از این تصمیم منصرف می‌شوند.

سریال «دفتر گمنام‌ها» در طول ۵ سال پخش تلویزیونی، لاجرم با رویدادهای روز پیش رفته است: از برجام و داعش گرفته تا نفوذ سایبری روس‌ها بر «دموکراسی‌های غربی» و بازگشت قدرت سوریه به بشار اسد.

۲ فصل پایانی این سریال، بر تلاش ماموران فرانسوی و به‌ویژه گیوم ابادی بر نفوذ در اف‌اس‌پ، سازمان امنیت روسیه متمرکز است: با وجود پیروزی فرانسوی‌ها در این نبرد و جذب معاون رئیس سازمان امنیت روسیه، وی در پاریس خودکشی می‌کند و پیش از مرگش، یک آدمکش مافیایی روس را برای قتل معشوقه گیوم ابادی، استخدام می‌کند. ابادی، با وجود پذیرفته شدن در «خانه» دیوانه می‌شود.

در پایان فصل پنجم این سریال، مدیر جدید (DGSE) که برای اولین بار در تاریخ یک زن است و خود یک جاسوس گمنام، تصمیم خود را درباره «دفتر گمنام‌ها» اعلام می‌کند: انحلال بخشی که بیش از هرچیز، خرابکاری‌های خودش را درست می‌کند.

 

 

در نوشتار حاضر، باتوجه‌به موفقیت این سریال در جذب مخاطبان و لزوم آگاهی‌رسانی، به واکاوی جایگاه ژانر جاسوسی به‌عنوان ابزار در «سیاست‌ بازنمایی» دولت مدرن پرداخته شده است. دراین‌راستا، تمرکز بر مطالعه سه عنصر مورد نیاز برای ساخت و تحمیل گفتمان دولت مدرن، یعنی مثلث مردم؛ دولت امنیتی مدرن؛ و فیلم‌سازی در ژانرهای جاسوسی گذاشته شده است. امید است این تحلیل بتواند کمکی به درک بهتر فضایی باشد که در آن آثار ژانر جاسوسی شکل می‌گیرند و پیوندی با امر بین‌الملل و واقعیت عرصه میدانی برقرار می‌کنند. ضمن‌آن‌که بتواند با روشنگری، به داوری نهایی مخاطب غنا ببخشد.

 

 

[1]. اسم اصلی فرانسوی: Le Bureau des légendes است. در ایران، این سریال ممکن است با نام دفتر گمنام‌ها شناخته شود.