درسهای سیاست خارجی قطر برای ریزدولتها
درسهای سیاست خارجی قطر برای ریزدولتها
یکشنبه 10 دی 1391

رفتار هر کشور در محیط بیرونی برآیند و تداوم کنشها و سیاستهای داخلی آن کنشگر محسوب میشود. اما شرایط خاص کشورهای ذرهای در نبود مولفههای سخت قدرت مانند تعدد جمعیت و وسعت سرزمین این کشورها را در مضیقههای بسیار قرار میدهد تا جاییکه عمدتا عوامل بیرونی، ماهیت رفتار خارجی کنشگر را شکل میدهد.
همسایه جنوبی ایران یعنی قطر نیز در زمره این کشورها قرار دارد، اما چه توجیهی برای بلندپروازیهای قطر از مغرب تا الجزایر، لیبی، تونس، مصر، سودان، یمن و سوریه و مستثثنی شدن منطق رفتاری این کشور از سایر کشورهای مشابه آن وجود دارد؟
اولین نکته در مورد قطر آن است که توجه داشته باشیم چرخش در سیاست خارجی این کشور به تبع تحولات خاورمیانه رخ نداده است چرا که جدای از این تحولات، پیشتر شاهد ایفای نقش قطر در بحران دارفور در مارس 2009، جریان جنگ 22 روزه غزه، کوشش برای برونرفت لبنان از بحران داخلی و تشکیل دولت وحدت ملی به ریاست میشل سلیمان و نیز تلاش برای یافتن جایگاهی درمیان گروههای فلسطینی و لبنانی بودهایم اما تحولات خاورمیانه این فرصت را برای این کشور به ارمغان آورد تا ضمن عمقبخشی به رفتار و منطق رفتاری خود در جهت همراه کردن قدرتهای بزرگ با سیاست خارجی خود نسبت به بازتعریفی منطبق با هنجارهای پذیرفته شده جهانی از هویت منطقهای خود در جریان این تحولات بپردازد.
در این راستا، سیاست خارجی قطر بر محور مدیریت بحرانهای بینالمللی و منطقهای شکل گرفت چرا که اتخاذ چنین راهبردی نیاز به مولفههای سخت قدرت مانند جمعیت زیاد یا سرزمین وسیع ندارد و از طرفی آنچه سیاست خارجی یک کشور در آستانه هزاره سوم بدان نیاز دارد یعنی پرستیژ را به سهولت و با کمترین هزینه برای آن فراهم میکند. عمده ابزارهای این امیرنشین برای جبران ضعفهای سختافزاری آن عبارتند از: تاکید بر کنشهای دیپلماتیک، اعزام نمایندگان برای حل بحرانهای سیاسی و زیستمحیطی جهانی و منطقهای، تبلیغات سیاسی رسانهای، ابزار اقتصادی، کمک به جنبشهای تجزیهطلب و اقلیتها با هدف اعلامی دفاع از حقوق بشر و میزبانی جام جهانی فوتبال 2022.
تامل در رفتارهای خارجی قطر و انتخاب ابزارها متناسب با این سیاستها توسط دولتمردان قطری نشان از آن دارد که این کشور درک واقعبینانهای از تنگناهای استراتژیکی خود دارد و تلاش میکند ضمن تطبیق معیارهای قدرت هوشمند در سیاست خارجی و اتخاذ رویکرد پراگماتیسم مبتنی بر واقعگرایی، عمده مشکل فراروی ریزدولتها یعنی بقا را از طریق ایجاد شبکهای از روابط با بازیگران دولتی و غیردولتی مختلف در سطح منطقهای و فرامنطقهای، با کمترین آرمانگرایی حل کند تا جاییکه این امیرنشین برای رفع مشکل ثبات ناشی از ماهیت خود هیچ محدودیتی در ایجاد شبکهای از اتحادها و ائتلافها برای خود قایل نیست. به عنوان مثال، ضمن رابطه با رژیم اسرائیل از دهه90، از گروههای عربی ضد اسرائیلی مانند حماس و حزبالله لبنان، در جریان جنگ با اسرائیل، بیشترین حمایتها را داشته است یا اینکه از یک سو میزبان حوثیها به عنوان گروهی مخالف دولت یمن است و از سوی دیگر، با این دولت رابطه بسیار خوبی دارد.

اما طبق نظریههای روابط بینالملل، ریزدولتها حتی اگر مشکل ثبات را حل کنند، مشکل تداوم آنها را آسوده نخواهد گذاشت. قطر برای حل معضل دوم همانطور که گفته شد با فراست بهرهگیری از قدرت هوشمند را در دستورکار سیاست خارجی خود قرار داده است چراکه نیک میداند وسعت و جمعیت اندک، فقدان تاریخ غرورآمیز و اسطورهدار، مذهب و ملت متمایز از بزرگترین تهدیدکننده سرزمینی آن یعنی عربستان و احاطه توسط همسایگان و بازیگران منطقهای قدرتمند و قرار داشتن در یک منطقه استراتژیک، مشکل تداوم را بیش از پیش حاد میسازد. اما این ریزدولت با علم به مزیتهای نسبی خود یعنی اقتصاد (درآمد سرانه 75000 دلاری) و رسانه (الجزیره معروف به صوت العرب) تلاش کرده به هرآنچه یک ریزدولت در خواب نمیبیند در بیداری برسد.
نظر شما