یکجانبه‌‏گرایی آمریکا و امنیت منطقه غرب آسیا


یکجانبه‏ گرایی ریشه‏ های قوی در سیاست خارجی امریکا دارد. این موضوع بویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی موضوعیت بیشتری یافته است و تاکنون نیز قدرتی در قواره امریکا برای تحدید رفتار این کشور شکل نگرفته است؛ همین موضوع زمینه گرایش به یکجانبه‏ گرایی را در سیاست خارجی این کشور افزایش داده است. همچنین یکجانبه‏ گرایی در سیاست خارجی امریکا از جذابیت بسیاری برخوردار است زیرا نگاه به چندجانبه‏ گرایی در این کشور بسیار بدبینانه ارزیابی می‎شود و آن را از نشانگان نوعی افول یا برآمدن قدرت ‏های جدید می‏ دانند که سعی در به چالش کشیدن قدرت برتر امریکا دارد.

در عین حال از یکجانبه ‏گرایی برداشت خاصی در سیاست خارجی امریکا وجود دارد که معنای آن لزوما هژمونی نیست؛ بلکه منظور از یکجانبه‏ گرایی نوعی رهبری برای ایجاد نظم بین ‏المللی است. بر این اساس امریکا در مواردی وارد مباحث ایجاد قواعد و نهادسازی بین ‏المللی می شود که برای بازنمایی و بیان برتری امریکا باشد نه برای حفظ صلح و امنیت بین‏ المللی یا آنچه پیروان جامعه بین‏ المللی سعی در ایجاد پیشرفت و ترقی در عرصه بین ‏المللی دارند. بر این اساس امریکا از دو شیوه اجبار و اقناع برای اعمال سیاست خارجی خود در جهان بهره می‏ گیرد. این کشور در حوزه نظامی ۴۳ درصد هزینه جهانی و از این لحاظ هزینه ‏ای بیش از ۱۴ کشور پس از خود را پرداخت می‏ کند. بر این اساس این کشور سابقه طولانی در حمله نظامی و عملیات پنهان برای براندازی کشورهای مخالف خود دارد که از جمله آن می توان به اندونزی، ویتنام، جمهوری دومینیکن، کوبا، امریکای مرکزی، ایران، شیلی، نیکاراگوئه و عراق اشاره کرد. همکاری داوطلبانه با این کشور مزیت‏ های خاصی در راستای اقناع ‏سازی دارد؛ حمایت نظامی از طریق مثلا ناتو، حمایت در مقابل چالش‏ های داخلی، کمک ‏های اقتصادی و نظامی خارجی، دسترسی به بازار امریکا، تلاش برای مشارکت کشورهای همسو از طریق صندوق بین ‏المللی پول، سازمان تجارت و توسعه اقتصادی و بانک جهانی از این جمله ‏اند.

یکجانبه‏ گرایی پس از روی کارآمدن دولت ترامپ و متعاقب آن رفع بحران اقتصادی جهانی در سال ۲۰۰۸، رویکرد غالب در سیاست خارجی این کشور بود. در سطح جهانی پروتکل کیوتو در مورد تغییرات اقلیمی، لایحه دیوان کیفری بین‏ المللی، پیمان منع جامع آزمایش هسته ‏ای، برنامه اقدام علیه تجارت غیرقانونی تسلیحات سبک و کوچک، پیمان موشک ‏های ضدبالستیک و کنوانسیون تسلیحات میکروبی مورد پذیرش این کشور قرار نگرفت. در سطح منطقه‏ ای بویژه در منطقه غرب آسیا نیز رفتار مبتنی بر یکجانبه ‏گرایی امریکا کاملا مشهود بوده است. در ابتدای شروع سده بیست‏ ویکم، حمله امریکا و متحدانش به عراق بدون مجوز شورای امنیت یکی از نمونه‏ های بارز و مشخص یکجانبه ‏گرایی در منطقه غرب آسیا است. در جریان بهار عربی در کشورهای غرب آسیا از سال ۲۰۱۱ به بعد، این کشور تلاش کرده تا از دولت‏ های طرفدار خود حمایت کند. عدم تغییر ماهوی وضعیت نظامیان در مصر، تلاش برای سرنگونی قذافی در لیبی، حمایت از دولت بحرین در سرکوب معترضان و همچنین حمایت از دولت عربستان در مقابل اعتراضات اجتماعی، حمله نظامی هوایی طولانی مدت این کشور علیه کشور فقیر یمن و حتی رفتارهای غیرمتعارف این کشور در قتل وحشیانه جمال خاشقجی روزنامه‏ نگار عربستانی، سعی نافرجام در تغییر رژیم در سوریه از جمله این موارد است.

در حوزه مباحث نهادهای منطقه ‏ای و گرایش به موضوعات چندجانبه اقدامات چندی را نیز از این کشور در غرب آسیا شاهد هستیم. تلاش امریکا برای انتقال سفارت رژیم صهیونیستی به قدس شریف، واگذاری یکجانبه بلندی ‏های جولان به رژیم صهیونیستی با وجود قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل و تحمیل طرح غیرمتعارف «معامله قرن» به غرب آسیا از جمله این موارد است. امریکا در جریان توافق بین‏ المللی برجام نیز رویه خلاف قواعد بین ‏المللی را دنبال می ‏کند و با خروج یکجانبه از برجام زمینه گسترش فعالیت هسته‏ ای را در غرب آسیا دامن می‎زند. ایران که براساس گزارش ‏های سازمان بین ‏المللی انرژی اتمی انحرافی به سمت تسلیحات هسته‏ ای نداشته، مورد تهدید نظامی قرار می ‏گیرد. حتی در این رابطه می توان ادعا کرد، فعالیت امریکا علیه تروریسم و داعش در منطقه زمانی اهمیت و اولویت یافت که مراکز مهم اروپایی و برخی نقاط امریکا مورد تهاجم قرار گرفت. تمام اینها نشانگر این نکته است که امریکا رفتار یکجانبه‏ گرایانه و ابزارگرایانه برای پیشبرد منافع ملی خود و ایجاد نظم بین ‏المللی دلخواه خود دنبال می‏ کند.این رفتار سیاست خارجی امریکا در شرایط کنونی به‏ واسطه نبود قدرت همتراز همچنان به پیش می‎رود؛ اما در چند زمینه و حوزه، مشکلاتی برای سیاست خارجی این کشور ایجاد می‏ کند: نخست این‏که این کشور در بسیاری از موضوعات فراملی نظیر مبارزه با تروریسم، تکثیر تسلیحات کشتار جمعی و جرایم سازمان ‏یافته به چندجانبه‏ گرایی نیاز دارد و حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و سند ملی ۲۰۱۸ این کشور در مورد ضدتروریسم نشان از آسیب‏ پذیری این کشور در این حوزه دارد. دو، بحث مدیریت مباحث اقتصاد و مالیه جهانی موضوعاتی هستند که بدون روال چندجانبه‏ گرایی امکان حل ندارند و تحریم‏ های اقتصادی و تروریسم اقتصادی تنها زمینه ضدسیاست‏ های لیبرالی مورد نظر غرب را افزایش می ‏دهد. سه، کشورهای مخالف و ضعیف‎تر بالاخره در مقابل زیاده‏ روی‏ های امریکا دست بسته عمل نمی ‏کنند و یکجانبه ‏گرایی نوعی تحریک آنها به سمت مقاومت را دامن می ‏زند؛ زیرا قدرت یکسویه همیشه مقاومت را نیز همزمان پرورش می ‏دهد. این موضوع در مورد افزایش تروریسم در غرب آسیا نیز صادق است که علت گرایش به سوی این رفتار ناشی از یکجانبه‏ گرایی امریکا است. چهار، قدرت امریکا نامحدود نیست و منطقه‏ گرایی یکی از راه‏کارهای مهمی است که در کنار ائتلاف می تواند در گرایش این ابرقدرت سرمست در شرایط کنونی نقشه ای حفاظتی و حمایت‏ گرایانه برای کشورهای هر منطقه باشد که متاسفانه این موضوع در غرب آسیا مغفول است که باید به صورت جدی مورد توجه کشورهای اصلی غرب آسیا قرار گیرد.