کاهش تنش ایران و عربستان دو جانبه است


 
مصاحبه از رامین ندیمی- کارشناس امور دفاعی و نظامی
متن حاضر مصاحبه ای با دکتر سیدرضا میرطاهر کارشناس امور امنیت و دفاعی منطقه ای می باشد که در آن آخرین تحولات امنیت منطقه ای در سوریه و خلیج فارس مورد بررسی قرار گرفته است.
س. پیروزهای میدانی اخیر محور مقاومت (دمشق، تهران، حزب‌الله) در سوریه موجب افزایش احتمال پایان گرفتن جنگ داخلی سوریه با پیروزی دولت بشار اسد شده است. آیا قدرت گرفتن این محور می‌تواند موجب نگرانی‌های امنیتی رژیم صهیونیستی شود؟ واکنش‌های تل‌آویو به موقعیت جدید چه می‌تواند باشد؟
ج. رژیم صهیونیستی از هنگام شروع جنگ داخلی سوریه در سال 2011 که درپی بروز یک سلسله ناآرامی در قالب جنبش‌های متعدد در جهان عرب آغاز شده بود و سپس به تدریج به‌صورت یک شورش نظامی و بعداً یک جنگ داخلی گسترده ادامه پیدا کرد، دقیقاً اوضاع سوریه را منطبق و در راستای اهداف و مقاصد امنیتی خود یافت. به عبارت دیگر، رژیم صهیونیستی مدت‌ها در تلاش بود که به نحوی بر کارایی و پیوستگی و اتصال محور مقاومت در منطقه تأثیر بگذارد و تا حد امکان آن را بگسلد. درواقع، ناآرامی‌ها و سپس جنگ داخلی سوریه این فرصت استثنایی را در اختیار اسرائیل قرار داد. شاید به همین دلیل بود که اسرائیلی‌ها از گروه‌های مخالف به‌خصوص تکفیری‌ها در جنگ داخلی سوریه به دو شیوه لجستیکی و پشتیبانی پزشکی و مراقبت‌های درمانی از مجروحین این گروه‌ها در مناطق مرزی با فلسطین اشغالی حمایت کردند. ما حتی شاهد عیادت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل از مجروحین گروه‌های تروریستی در بیمارستان‌های منطقه جولان اشغالی بودیم. به‌طور طبیعی، تداوم بحران کنونی در سوریه موجب درگیر شدن محور مقاومت مرکب از ایران، دولت سوریه و جنبش حزب‌الله در یک جنگ بسیار فرساینده و پرتلفات شد که این امر در راستای اهداف امنیتی اسرائیل تلقی می‌‌شد. اسرائیلی‌ها بسیار خرسند بودند که جنبش حزب‌الله به جای پرداختن به تجهیز و تقویت توان خود در مرزهای جنوبی لبنان با رژیم صهیونیستی، تمامی نیرو و امکانات خود را مصروف درگیری با گروه‌های مختلف سوری اعم از گروه‌های تکفیری و گروه‌های سکولار مخالف دولت سوریه کرد و همین مسئله بزرگ‌ترین امتیاز برای اسرائیل محسوب می‌شد. طبیعتاً، با تغییر اوضاع و شرایط که به تغییر موازنه قدرت انجامیده است، اسرائیلی‌ها اکنون نگرانی فزاینده‌ای پیدا کرده‌اند. این نگرانی از دو جهت قابل بررسی است: از یک لحاظ، این نگرانی بازمی‌گردد به کاهش دامنه درگیری‌ها در سوریه، که به حزب‌الله امکان می‌دهد تا بخش‌های مهمی از نیروها و امکانات خود را از سوریه خارج کند و آنها را مجدداً در لبنان مستقر کند. این امر، از دیدگاه استراتژیست‌های اسرائیلی به معنی افزایش شدت و دامنه تهدیدات این جنبش علیه کیان رژیم صهیونیستی خواهد بود. جنبه دیگر، ادعاهایی است که اسرائیل به‌ویژه درمورد احداث پایگاه‌ها و پناهگاه‌های موشکی در مناطق هم‌مرز اسرائیل در جنوب جولان سوریه مطرح می‌کند و می‌گوید که نیروهای ایرانی به همراهی رزمندگان حزب‌الله در نواحی مجاور با جولان اشغالی در حال ساخت تأسیسات، سنگرها و پناه‌گا‌هایی است که از دیدگاه اسرائیلی‌ها به احتمال زیاد، به‌عنوان انبارهای ذخیره موشک مورد استفاده قرار می‌گیرند. به این ترتیب، حزب‌الله خواهد توانست که علاوه‌بر جنوب لبنان، از منطقه جولان هم رژیم صهیونیستی را مورد تهدید قرار دهد. جنبه دوم این تغییر موازنه به این بازمی‌گردد که بار دیگر اسرائیل شاهد بازگشت اوضاع به حال سابق در مزرهای شمالی خود با سوریه و لبنان خواهند بود. به‌عبارت دیگر، ایران توانسته است جنبش حزب‌الله را که می‌تواند تهدیدات بزرگی را متوجه رژیم صهیونیستی کند در جوار مرزهای اسرائیل متمرکز کند. به‌طور طبیعی این تغییر اوضاع و موازنه‌ها به هیچ شکلی مطلوب اسرائیل نیست و به همین دلیل این تصور وجود دارد که رژیم صهیونیستی قصد دارد که با دشمنان بزرگ منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایران یعنی عربستان سعودی و آمریکا ائتلاف سه‌گانه‌ای را تشکیل دهد که کارکرد آن مقابله با سیاست‌های منطقه‌ای و تهدیدات موشکی ایران خواهد بود. روشن است که منظور آنها از «تهدیدات منطقه‌ای» ایران، مرکب است از استفاده این کشور از گروه‌های نیابتی خود در لبنان، یمن و دیگر مناطق به منظور تغییر دادن موازنه‌ها و معادله‌های امنیتی منطقه‌ای به زیان محور غرب و هوادارانش در خاورمیانه. همچنین، هنگامی‌که آنها از تهدیدات موشکی ایران سخن می‌گویند، به دو جنبه اشاره دارند؛ نخست، زرادخانه موشکی ایران مرکب از موشک‌های بالستیک کلاس شهاب، قدر، عماد و ... است. دوم، زرادخانه موشکی جنبش حزب‌الله که بنا به تخمین‌ها بالغ بر 80 تا 300 هزار فروند راکت و موشک می‌شود. 
 
س. احتمال وقوع جنگ دیگری میان رژیم صهیونیستی و حزب‌الله را تا چه حد محتمل می‌دانید و پیامدهای چنین درگیری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ج. در سال 2006 و جنگ سی‌وسه‌ روزه، علیرغم خسارات و تلفات سنگینی که توسط رژیم صهیونیستی به کشور لبنان وارد آمد، برای نخستین بار اسرائیلی‌ها در جنگ زمینی دچار تلفات و خسارات سنگینی شدند. از آن هنگام، اسرائیل همواره در پی آن بوده که به‌هر صورت ممکن انتقام آن شکست را بگیرد. البته گذشته از موضوع گرفتن انتقام، اکنون «مفهوم تهدید»  از دیدگاه استراتژیست‌های اسرائیلی، عبارت است از استقرار یک نیروی شبه‌نظامی در مرزهای شمالی رژیم صهیونیستی مجهز به گستره متنوعی از انواع راکت‌ها و موشک‌ها که تمامی خاک اسرائیل در تیررس آنها قرار دارد. از‌‌ آنجایی که این مسئله یک تهدید امنیتی ملی محسوب می‌شود، و مخصوصاً با توجه به تغییر موازنه‌ها در جنگ داخلی سوریه و تسخیر تمامی پایگاه‌‌های زمینی داعش در سوریه و عراق، می‌توان حدس زد برای اسرائیلی‌ها مهم است که در این مقطع بتوانند مانع از تشکیل یا تثبیت اوضاع به سود محور مقاومت شوند. شاید توطئه سیاسی که حکومت عربستان سعودی در لبنان ترتیب داد و با مجبور کردن سعد حریری به استعفا تلاش کرد نوعی صف‌آرایی سیاسی ـ نظامی ـ امنیتی را در این کشور پدید آورد، در همین راستا بوده باشد. چنین به نظر می‌رسد که مثلث آمریکا، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی در مقطع کنونی تلاش می‌کنند که در لبنان شرایط را به گونه‌ای رقم بزنند که تنش‌های سیاسی یا احتمال افزایش تنش‌های امنیتی میان عناصر مسلح جناح‌های چهاردهم مارس و هشتم مارس، زمینه بروز درگیری‌ها و ناآرامی‌ها را به‌وجود آورند. آنها قصد دارند از این طریق بهانه برای اسرائیل به منظور ضربه زدن به حزب‌الله را فراهم آورند. با توجه به سخنان سعد حریری پس از بازگشت به لبنان، چنین به نظر می‌رسد که عربستان سعودی تحت رهبری تیم محمد بن سلمان که پیش‌بینی می‌شود به زودی به مقام پادشاهی این کشور برسد، قصد دارد ماجراجویی بزرگی را در لبنان به‌وجود آورند. چنانچه این ماجراجویی در لبنان شکل بگیرد، می‌توان حدس زد که پای رژیم صهیونیستی نیز به آن باز می‌شود و اسرائیلی‌ها تلاش نظامی وسیعی را به‌ویژه در قالب عملیات هوایی به هدف انهدام تأسیسات جدیدی که ادعا می‌کنند در جولان سوریه احداث شده و نیز نابودی پایگاه‌های موشکی حزب‌الله به‌ویژه در جنوب لبنان به عمل خواهد آورد.
 
س. تصور می‌کنید چنانچه درگیری نظامی جدیدی با مشارکت اسرائیل در لبنان یا سوریه رخ دهد، ایران نیز به‌طور مستقیم به ‌آن وارد خواهد شد؟ 
ج. واقعیت این بوده که ایران هیچ موقع به‌صورت مستقیم در درگیری‌های لبنان دخالت نکرده و شاید ضرورتی نیز برای آن وجود نداشته است. از آنجایی که جنبش حزب‌الله از اصلی‌ترین ابزار و عناصر مانند موشک‌های دوربرد برای ضربه زدن به اسرائیل برخوردار است، لزومی به دخالت مستقیم ایران به چنین درگیری‌ وجود ندارد. رزمندگان حزب‌الله اکنون قادرند در هوا از انواع پهپادها (هواپیماهای بدون سرنشین) در عملیات تجسسی و اکتشافی و نیز ضربتی علیه اسرائیلی‌ها استفاده کنند. نظامیان رژیم صهیونیستی از این لحاظ احساس نگرانی می‌کنند، به‌ویژه چنانچه پهپادها از مواد کامپوزیتی ساخته شده باشند، یافتن و رهگیری آنها امری دشوار خواهد بود. عنصر برتری دیگر حزب‌الله، نیروهای رزمنده بسیار باانگیزه این جنبش هستند که طی سال‌ها نبرد بسیار آزموده شده‌اند. این نیروها در جنگ داخلی سوریه با انواع گروه‌ها درگیر بوده‌اند و می‌باید سطح آمادگی رزمی آنها را بالا تلقی کرد. همچنین ساختار فرماندهی و کنترل و ارتباطات حزب‌الله ارتقاء یافته و به عنصری تعیین‌کننده برای عملکرد موفق این گره در جنگ‌ها تبدیل شده است. حزب‌الله توانسته ظرف سال‌های اخیر شبکه گسترده فرماندهی، کنترل، ارتباطات و اطلاعات خود را شکل دهد که مسلماً در سیر هرگونه عملیات نظامی اهمیت بسیاری خواهد داشت. این موارد نشان می‌دهند که اسرائیلی‌ها درصورت بروز هرگونه برخورد با حزب‌الله، می‌باید خود را برای دریافت ضربات سختی آماده کنند.
 
س. ارزیابی شما به‌عنوان یک کارشناس امور دفاعی درمورد خریدهای جدید تسلیحاتی امارات متحده عربی و عربستان سعودی از جمله سامانه‌های ضدموشکی و جنگنده رادار گریز F-35 چیست؟ به نظر شما تأثیر این خریدها در موازنه قوا با ایران چه می‌تواند باشد؟
ج. بررسی روندهای خریدهای تسلیحاتی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس به‌ویژه دو کشور عربستان سعودی و امارات متحده عربی به‌عنوان دو کشور رقیب منطقه‌ای ایران نشان می‌دهد که آنها طی سال‌های اخیر دو مسیر مشخص را پیموده‌اند. براساس تصوری که این دو کشور از تهدید موجود دارند، در وهله نخست به سمت خرید سلاح‌هایی رفتند که بتوانند از دیدگاه خود تسلیحاتی که دشمن یا رقیب احتمالی آنها یعنی ایران در جنگی احتمالی در خلیج‌فارس از آن استفاده می‌کند، را مهار و خنثی کند. با توجه به اینکه ایران دارای زرادخانه‌ای از موشک‌های متنوع و قابل توجهی است. این دو کشور به‌خصوص به سمت خرید سامانه‌های ضدموشکی رفتند. اخیراً، امارات متحده عربی سامانه «تاد» ، و عربستان سعودی نیز علاوه‌بر سامانه تاد، تعداد بیشتری از سامانه پاتریوت پک ـ 3  را از آمریکا خریداری کرده‌اند. علاوه‌بر این، شاهد هستیم که در صحنه دریایی نیز امارات متحده عربی و عربستان سعودی به سمت خرید شناورهایی می‌روند که به‌ویژه برای عملیات ضدهوایی و ضدزیردریایی از کارایی بالایی برخوردار هستند. حتی اخباری پیرامون خرید زیردریایی ازسوی سعودی‌ها منتشر شده‌ است. این تحولات نشان‌دهنده این است که این دو کشور در پی ایجاد نوعی توازن در مقابل تسلیحات ایران هستند. اما موضوع مهم‌تری که اینجا باید به آن توجه شود، مسئله تسلیحات تهاجمی است که سعودی‌ها و اماراتی‌ها به‌دنبال آن هستند. به‌طور مشخص، اماراتی‌ها با خرید بیش از هشتاد فروند جنگنده F-16 بلوک 60 ارتقاء یافته به ارزش 5‌/‌1 میلیارد دلار دارای یک نیروی ضربتی مهیب شده‌اند. سعودی‌ها نیز با خرید تعداد قابل توجهی از جنگنده‌های ضربتی F-15SA به‌علاوه موشک‌های کروز هواپایه «استورم شدو »، و انواع بمب‌ها و موشک‌های هدایت‌شونده سنگرشکن نشان داده‌اند که آنها در هر نوع سناریو درگیری با ایران در آینده، حمله به نقاط حساس اعم از پایگاه‌های نظامی، بنادر، فرودگاه‌ها، و دیگر تأسیسات را ازطریق هوا و به‌خصوص از راه دور مدنظر قرار می‌دهند. درمورد اخبار مربوط به خرید جنگنده‌های F-35 توسط امارات متحده عربی و عربستان سعودی نیز می‌باید یادآور شوم که البته ایران طی سال‌های اخیر تلاش بسیار گسترده‌ای را در زمینه ایجاد و گسترش یک شبکه پدافند هوایی و موشکی وسیع و یکپارچه به عمل آورده و در این چهارچوب رادارهایی را مستقر کرده که قادرند حتی هواپیماهای رادارگریز (stealth) مانند F-35 را در بردهای قابل قبولی کشف و ردیابی کنند. اینکه در عمل چه رخ خواهد داد را باید دید. ولی به‌طور مسلم، خرید جنگنده نسل پنجمی مانند F-35 ازسوی عربستان سعودی و امارات متحده عربی می‌تواند موازنه‌ هوایی را در سطح منطقه دستخوش تغییر کند.
طبیعی است که چنین مسائلی موجب نگرانی تهران درمورد مقاصد و اهداف این کشورها می‌شود. البته با توجه به توان بازدارندگی ایران نه‌تنها در عرصه موشکی، بلکه در عرصه دریایی با کسب توانایی نامتقارن دریایی مرکب از موشک‌های ضدکشتی، شناورهای تندرو، مین‌های دریایی، وسایل پرنده سطح آبرو، زیردریایی‌های «میدجت» کلاس غدیر، و بسیاری تجهیزات دیگر، به قدرت ضربتی قابل توجهی برای مقابله با هرگونه حمله‌ای دست یافته است. با توجه به این تدابیر، به نظر نمی‌رسد که این کشورها ابتدا به ساکن قصد حمله به ایران را در سر بپرورانند. با این وجود، بررسی روندهای تقویت تسلیحاتی و دفاعی این کشورها به‌خصوص عربستان سعودی نشان می‌دهد که آنها از دیدگاه خود آرایه دفاعی خود را به گونه‌ای سامان می دهند که نه فقط توان پدافند گسترده را در هر سه بعد (هوایی، زمینی، دریایی) داشته باشد، بلکه توان آفندی را نیز برای آنها فراهم‌ آورد.
 
س. تصور می‌کنید با ادامه سیاست‌های محمد بن سلمان در عربستان سعودی، احتمال برخورد نظامی میان این کشور و ایران وجود دارد؟
ج. احتمال برخورد نظامی میان عربستان سعودی و ایران، دست‌کم در مقطع زمانی کنونی بسیار کم است، ولی می‌توان حدس زد که این دو کشور در سطح منطقه با استفاده از نیروهای نیابتی یا جنگ‌های نیابتی با یکدیگر برخوردهای زیادی داشته باشند. مسلماً یکی از مهم‌ترین صحنه‌ها در این زمینه عرصه یمن است که ما در آخرین مورد شاهد بودیم پس از پرتاب موشک بالستیک توسط حوثی‌ها، دولت ریاض اعلام کرد که از دیدگاه آنها این نوعی حمله مستقیم ایران به عربستان بوده، و مدعی هستند که این موشک‌ها را ایران در اختیار یمنی‌ها قرار داده است. اما با این حال، احتمال وقوع درگیری مستقیم میان دو کشور بسیار پایین است، هرچند، و به هر حال، درصورت وقوع صف‌آرایی نیروها، به‌خصوص در صحنه‌های دریایی و هوایی چه بسا احتمال وقوع برخی درگیر‌ی‌های محدود وجود داشته باشد.
 
س. تصور می‌کنید جمهوری اسلامی ایران چه گزینه‌هایی را برای پایین آوردن سطح تنش‌ها در منطقه پیش‌رو داشته باشد؟
ج. البته باید بر این نکته تأکید نمایم که کاهش تنش‌ها یک موضوع دوجانبه است و هیچ‌گاه یک کشور شاید به تنهایی نتواند این کار را به انجام برساند. این مسئله در وحله اول نیازمند حسن نیت طرفین درگیر و رسیدن آنها به این جمع‌بندی است که لزوم کاهش تنش‌ها وجود دارد. در مرحله بعدی، ازطریق مذاکرات دیپلماتیک یا رایج‌زنی‌های سیاسی مستقیم و غیرمستقیم می‌توان در زمینه مسائل مورد اختلاف مذاکره کرد و آنها را تا حدی به سمت حل‌وفصل پیش برد. اما ما در مقطع کنونی با توجه به عملکرد تیم حکومتی عربستان سعودی به‌خصوص شخص محمد بن سلمان، شاهد هستیم که این عربستان است که نقش تهاجمی بیشتری را در منطقه ایفا می‌کند. این واقعیت را نباید از یاد ببریم که ایران در سوریه درصدد حفظ وضع موجود بود و هیچ‌گونه زیاده‌خواهی نداشت. یعنی درواقع ایران درپی حفظ یک متحد مهم منطقه‌ای خود بود، و اینکه اساساً قبل از وقوع درگیری‌های سوریه، جنبش حزب‌الله از موقعیت مستحکمی در لبنان برخوردار بود. لذا درواقع این جناح وابسته به غرب در منطقه بودند که تلاش کردند در صحنه سوریه فروپاشی دولت بشار اسد را دنبال کنند و یا اینکه ازطریق نفوذ گروه‌های تکفیری در شمال لبنان و خطوط مرزی این کشور با سوریه، جنبش حزب‌الله را وارد یک جنگ گسترده با آنها کنند. آنها همچنین قصد داشتند که در صحنه عراق ازطریق گروه‌های نیابتی خود به‌خصوص داعش، موازنه را به‌طور کامل به سود خود برهم بزنند. به‌هرحال، درحال‌حاضر، اوضاع منطقه به‌ویژه با توجه به خط‌مشی و استراتژی که دولت ترامپ درقبال منطقه با سیاسی‌سازی تجارت خارجی آمریکا درپیش گرفته است، درواقع، به‌نوعی معامله بزرگ با دولت ریاض دست زده است. در چهارچوب این معامله بزرگ، درواقع ریاض حمایت آمریکا را خریداری کرده است. درعین‌حال، نباید فراموش کرد که رژیم صهیونیستی هم از اوضاع کنونی راضی نیست و درمجموع، ما به این جمع‌بندی می‌رسیم که به نظر می‌رسد اکنون مثلث آمریکا، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی درصدد نوعی تهاجم همه‌جانبه سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، نظامی و اقتصادی علیه محور مقاومت در خاورمیانه است و تمرکز دراین‌زمینه حداقل در مقطع زمانی کنونی بر یمن و لبنان قرار دارد. درضمن، آمریکایی‌ها تلاش خواهند کرد که جای پای خود را در شمال سوریه به بهانه مبارزه با داعش یا حمایت از کردهای این کشور حفظ کنند. می‌توان حس زد عربستان سعودی با روی‌کار آمدن رسمی محمد بن سلمان به‌عنوان پادشاه این کشور، خط‌مشی تهاجمی‌تری را درقبال یمن دنبال کند. این مسئله می‌تواند به افزایش رویارویی سعودی‌ها با ایران حداقل در شبه‌جزیره عربستان منجر شود. علاوه‌براین، ایران نیز هرگز رضایت نخواهد داد که جنبش حزب‌الله به‌عنوان یکی از متحدین اصلی تهران در منطقه، درمعرض اضمحلال یا تهاجم اسرائیل یا ائتلافی نظامی تحت رهبری عربستان سعودی قرار گیرد.