چشمانداز روابط ج.ا.ایران و افغانستان در دور دوم ریاستجمهوری دکتر روحانی

چشمانداز روابط ج.ا.ایران و افغانستان در دور دوم ریاستجمهوری دکتر روحانی
روابط ج.ا.ایران و افغانستان ازجمله مسائلی است که در مقایسه با روابط ایران با دیگر کشورهای همسایهاش کمتر در رسانهها و محافل کارشناسی مورد توجه قرار گرفته است. یکی از دلایل این کمتوجهی را میتوان در تحولات سالهای اخیر در روابط تهران با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، ترکیه و غرب جستجو کرد که تاحدودی پرداختن به تحولات همسایگان شرقی ایران، ازجمله افغانستان را از دستور کار کارشناسان ایرانی خارج ساخته است؛ اما با آغاز دور دوم ریاستجمهوری دکتر حسن روحانی، لزوم توجه جدی به آنچه در سالها و ماههای اخیر بر روابط ایران و افغانستان گذشته است، بیشازپیش احساس میشود. دلایل این امر را میتوان اینگونه برشمرد:
تلاش گسترده رقبای منطقهای ایران (مانند: عربستان سعودی، ترکیه، چین، هند و روسیه) و فرامنطقهای (آمریکا و اتحادیه اروپا) برای نفوذ و سرمایهگذاری هرچه بیشتر در زیرساختهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی افغانستان؛ رویکرد جدی دولت محمد اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان برای توسعه همزمان روابط کشورش با قدرتهای اقتصادی و صنعتی سنتی و نوظهور در غرب آسیا، خاور دور و غرب با هدف تحقق رؤیای تبدیل شدنِ افغانستان به پل ارتباطی شرق با غرب (خاور دور با روسیه و اروپا)؛ افزایش فشارها، بهویژه ازسوی عربستان سعودی و آمریکا بر حکومت افغانستان برای کاستن از سطح همکاریهای اقتصادی ـ تجاری و فرهنگی خود با ج.ا.ایران؛ تحرکات و تحریکات شماری از عناصر قومگرا (اغلب از قوم پشتون) با هدف سنگاندازی و بحرانآفرینی به بهانههای مختلف در روابط افغانستان و ایران.
با این مقدمه بهنظر میرسد چشمانداز روابط تهران ـ کابل کاملاً اقتضا میکند که این روابط بهدقت بازنگری شود و اولویتبندی درستتری ازسوی طرفین، بهخصوص طرف ایرانی صورت بگیرد. در اینجا این پرسش مطرح میشود که مگر تاکنون چنین اولویتبندیای انجام نشده است. پاسخ این است که از جانب افغانستان بهخصوص با رویکار آمدن حکومت وحدت ملی، تقسیمبندی کلیای در حوزه سیاست خارجی این کشور صورت پذیرفت که براساس آن، کابل پنج حلقه برای روابطش با جهان درنظر گرفت. ایران در این میان در دو حلقه جای گرفت: نخست، حلقه کشورهای همسایه افغانستان و دوم، حلقه کشورهای اسلامی.
از دیدگاه افغانستان، جایگاه ج.ا.ایران بهویژه در حلقه دوم سیاست خارجی افغانستان، ازسوی رئیسجمهور و برخی دیگر از مقامات ارشد افغان بسیار مهم و مؤثر توصیف شده است و بهتازگی اشرف غنی در آئین آغاز احداث خطآهن هرات به شمال افغانستان از اتصال این کشور به چین ازطریق راهآهن سراسری ایران ـ چین خبر داد و آن را تحول بزرگی در عرصه اقتصادی و تجاری برای کشورش خواند. همچنین دولتمردان ارشد افغان از هرگونه مشارکت تهران در ابتکارات صلح افغانستان که به مذاکره رودررو بین نمایندگان دولت کابل و مخالفان مسلح این کشور و در رأس آنها، طالبان افغان منجر شود همواره استقبال کردهاند.
بااینحال، باید اذعان کرد که دولت اشرف غنی با وجود اهمیتی که بهظاهر برای ایران قائل است، بیش از دولت حامد کرزای، گهگاه در سه سال گذشته از راهکارهایی بهره برده است که به اهرمهای فشار برای کسب امتیازات بیشتر شباهت دارند؛ برای نمونه، تمرکز و تأکید روی مقوله سدسازی بر رودخانههای مشترک مرزی با ایران، ازجمله سدهای «سلما» در ولایت هرات و «کمال خان» در ولایت هلمند؛ سکوت یا حداکثر نشان دادن یک واکنش ضعیف درقبال اتهامزنیهای مکرر آمریکا و برخی عناصر ضدایرانی در افغانستان در زمینه همکاری گسترده نظامی و اطلاعاتی میان ج.ا.ایران و گروه طالبان افغان.
اما دیدگاه ایران بهویژه دولت اول دکتر روحانی به روابط با افغانستان، اغلب در اولویت قرار دادن همکاریهای سیاسی، سپس اقتصادی ـ تجاری و درنهایت، فرهنگی با این کشور همسایه و همزبان بوده است. همین امر باعث شده است که حتی مقوله خطیری مثل اختلاف دو کشور بر سر استفاده از آبهای مشترک مرزی نیز با وجود برخورداری از ابعاد حقوقی، ابعاد سیاسی و امنیتی پررنگتری داشته باشد؛ بههمینعلت، وقتی رئیسجمهور ایران اخیراً از کابل بهسبب سدسازیهای بیرویهای که خشک شدن دریاچه هامون و زوال کشاورزی را در بسیاری از نقاط شرق ایران درپی داشته است، بهصراحت انتقاد کرد، طرف افغان بهشدت برآشفت و ج.ا.ایران را به تلاش برای نابود کردن اقتصاد کشاورزی افغانستان متهم کرد و مقامات کابل از برگزاری تظاهرات ضدایرانی در پایتخت این کشور هم جلوگیری نکردند.
همچنین برای حلوفصل مسائل اختلافبرانگیزی مثل مطالبه حق آبه ایران از افغانستان، تعیین تکلیف پناهندگان غیرقانونی افغان مقیم ایران و مانند اینها بهطور معمول وزیر امور خارجه با طرفهای افغان به گفتگو مینشیند؛ چنانکه حدود سه ماه قبل، محمدجواد ظریف به همین منظور عازم کابل شد.
اما دولت دوم دکتر روحانی باید بداند که با وجود اهمیت و اثرگذاری ویژه ملاحظات سیاسی بر روابط میان کشورها لازم است تقویت همکاریهای اقتصادی و فرهنگی نیز به شکل جدی مدنظر این دولت قرار گیرد؛ همانگونه که برای مثال، در روابط ایران با همسایگانی مثل عراق، قطر، ترکمنستان و آذربایجان چنین است. بهلحاظ اقتصادی، اکنون حجم مبادلات تجاری تهران ـ کابل حدود 5/2 میلیارد دلار است و افغانستان نزدیک به سی درصد از واردات خود را از مسیر ایران انجام میدهد. باوجوداین، حجم صادرات ایران به افغانستان براساس آمار سازمان توسعه تجارت ایران، با کاهش قابل ملاحظه 190 میلیون دلاری در مقایسه با سال گذشته در بهار 2017 (1396) مواجه شده است.
این موضوع وقتی نگرانکنندهتر جلوه میکند که سازمان توسعه تجارت ایران از ناتوانی این کشور در افزایش صادرات خود به افغانستان خبر میدهد و ابراز امیدواری میکند که این نقیصه با افزایش صادرات به سایر کشورهای منطقه، مثل پاکستان جبران شود. همچنین اتکاء ایران به برگزاری نمایشگاههایی کوچک در نقاط مختلف افغانستان (عمدتاً در کابل یا ولایات غربی و هممرز با ایران) نمیتواند راهکار مناسبی برای تقویت تجارت میان دو کشور همسایه باشد. وضعیت تجارت بینمرزی در بازارچههای مرزی واقع در مرزهای استانهای خراسان رضوی، خراسان جنوبی و شمال سیستان و بلوچستان نیز در دولت اول دکتر روحانی با توجه به تداوم رکود و در مواردی کاهش شدید حجم مبادلات با استقبال سرد افغانها مواجه بوده است.
درواقع، بهنظر میرسد مقامات دولتی و بخش خصوصی ایران کماکان نمیتوانند از ظرفیت ایجادشده در «دوران پسابرجام» به دلایل سیاسی و حقوقی استفاده کنند. عدم عضویت ایران در «سازمان تجارت جهانی» که افغانستان هم عضو آن است، یکی دیگر از موانع مهم بر سر راه توسعه روابط اقتصادی دو کشور است که راهحل آن فقط عضویت ایران در آن نهاد بینالمللی است.
همچنین بهرغم تصویب موافقتنامه سهجانبه ایران ـ هند ـ افغانستان برای توسعه بندر چابهار در مجلس نمایندگان افغانستان در اکتبر 2016، هنوز تجار افغان به ترانزیت کالاهایشان از مسیر بندر کراچی پاکستان متکیاند و وقتکشی طرف هندی و صبوری طرف ایرانی در برابر این امر باعث شده است که فرصت مغتنم ناشی از نیاز افغانستان به مسیر امن و کوتاهتر ایران که آنها را ازطریق چابهار به بازارهای منطقه و جهان وصل میکند، برای ج.ا.ایران ازدست برود.
ازسویدیگر، در ابعاد فرهنگی، نفوذ روزافزون عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ترکیه در افغانستان ازطریق سرمایهگذاریهای کلان در پروژههای احداث دانشگاهها و مدارس علمیه در ولایات کابل، ننگرهار، هرات، بلخ و بامیان، این کشور عملاً هزاران نفر را در آینده نهچندان دور جذب این مراکز تبلیغ وهابیت و جذب نیرو برای داعش، القاعده یا مدارس افغان ـ تُرک وابسته به جنبش فتحالله گولن میکند. درمقابل، دانشگاهها و مراکز فرهنگی مانند خاتمالنبیین کابل (وابسته به اقلیت شیعه هزاره) و دانشگاه آزاد اسلامی (واحد کابل) چقدر در جذب قلوب و اذهان شیعیان و اهل سنت افغانستان موفق عمل کردهاند؟
بهنظر میرسد چشمانداز روابط ایران و افغانستان در دور دوم ریاستجمهوری دکتر روحانی با تداوم شرایط فعلی روشن و امیدوارکننده نیست، مگر آنکه اولویت دولت ایشان در چهاچوب نگاه به شرق، تلاش جدی برای توسعه روابط بهویژه ازطریق سرمایهگذاری در پروژههای اقتصادی و فرهنگی خُرد و کلان در افغانستان با درنظر داشتن منافع ملی دو کشور باشد.
نظر شما