متغیر مدیریت چین در انتخابات ریاست جمهوری2020 آمریکا
با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر 2020 و مشخص شدن نامزدهای دو حزب اصلی در این کشور یعنی دونالد ترامپ نامزد مستقر در کاخ سفید از طرف حزب جمهوریخواه و جو بایدن نامزد حزب دموکرات، دو طرف میروند تا مواضع خود را در حوزه سیاست خارجی و مسائل و موضوعات کلان جهانی برای طرفداران خود روشن نموده و حمایت آنها را برای کسب رای جلب نمایند. در این یادداشت کوتاه متغیر چین به عنوان یکی از موضوعات کلان مورد بررسی قرار گرفته است.
واقعیت این است که آمریکا امروز با پدیده جریان پوپولیسم راستگرا مواجه شده است. جریانی که بخش عمدهای از منابع خود را صرف حمایت از ترامپ کرده است و دغدغه اول و آخر آنها حفظ و تثبیت قدرت آمریکا در عرصه جهانی و البته معطوف به تقویت این کشور از درون خود است.
از دید این جریان جنجالی در آمریکا حفظ و تثبیت این قدرت منوط به چالش کشیدن دیگر بازیگران عمده عرصه جهانی و سرو کار داشتن همزمان با کشورهایی همچون چین و روسیه است که مشخص نیست دقیقا از چه منطق تئوریکی پیروی میکنند. تنها چیزی که مشخص است اینکه هیچ محدودیتی برای قدرت آمریکا قائل نیستند و همزمان ابائی نیز از زیرپا گذاشتن هنجارها و قوانین بین المللی که آمریکا طی چندین دهه برای اجرا و پیاده سازی آن دست به هزینه های گزاف زده است ندارند. از این رهگذر اگر به چهره رهبری آمریکا در عرصه جهانی نیز خدشه ای وارد شود نگرانی جدی به خود راه نمیدهند.
در این جریان رگههایی از سیاست عملگرایانه نیز مشاهده میشود و اعتقاد دارند آمریکا بدون توجه جدی به روندهای چندجانبه گرایانه میتواند به صورت دو جانبه با بازیگران مختلف منافع خود را پیش ببرد. ضمن آنکه اعتقادی به مداخلات خارجی در کشورهای دیگر در پوشش حمایت از ارزشهای لیبرالی ندارند. این مساله باعث خواهد شد تا در مقابل طیف و جریان سیاسی مداخلهگرایان لیبرال قرار بگیرند.
این جریان پوپولیستی و راستگرا در جریان انتخابات نوامبر 2016 و با حمایت از ترامپ با زیرکی توانست یک مساله و چالش کلان در سیاست خارجی آمریکا یعنی موضوع چین را به یک مساله حاد داخلی در این کشور یعنی ضعیف بودن زیرساختهای صنعتی آمریکا و ضعیف بودن آمارهای اشتغال در این کشور نسبت دهد. بدین جهت از نگاه آنان برای مقابله با این تهدید یعنی چین که امنیت اقتصادی آمریکا و مشاغل این کشور را به خطر انداخته است باید در تمامی ابعاد و جنبه ها به مقابله با آن برخاست. در این مسیر برایشان نیز اهمیتی ندارد که کشورهای دیگر به این جبهه ضد چینی ملحق شوند و یا خیر.
البته این جریان در مقابل بایدن و همفکران او دست خالی نیست و میتواند این ادعا را داشته باشد که با اعمال سیاست فشار حداکثری بر چین، توانست این کشور را به پای میز مذاکره کشانده و امتیازاتی را در قالب فاز اول توافق تجاری برای آمریکا کسب کند. در جریان چهارساله سیاست اعمال فشار بر چین هیچ کشوری با آمریکا همراه نشد و آمریکا خود به تنهایی بدون آنکه ائتلافی بینالمللی تشکیل دهد چین را به پای میز مذاکره کشاند.
هنوز تا برگزاری مناظرات انتخاباتی میان ترامپ و بایدن زمان زیادی باقی مانده و مشخصا دستورکار مشخصی از جانب کمپین انتخاباتی جو بایدن در قبال مساله چین به بیرون درز پیدا نکرده است. اما جو بایدن به عنوان فردی که در سابقه خود سمتهایی همچون خدمت در سنای آمریکا و ریاست کمیته روابط خارجی سنای این کشور و هشت سال معاونت ریاست جمهوری در دوران اوباما را بر عهده داشته است، بالطبع نظراتی هم سو با سابقه مدیریتی خود در مساله مدیریت خیزش چین و نحوه برخورد با این کشور دارد.
بایدن را میتوان در زمره طرفداران بینالمللگرایان لیبرال برشمرد که اعتقاد دارند برای مقابله با چالشهای جهانی و البته چالشهایی که آمریکا نیز با آنها روبرو است باید دست به اقدامات جمعی به همراه دیگر متحدان و شرکای آنها زد و حمایت آنها را نیز جلب کرد. بدون شک کمپین بایدن راهبرد مدیریت چین به عنوان مسالهای کلان برای آمریکا را به گونهای تنظیم خواهد کرد که ضعف راهبردی ترامپ در مقابل رقیب اول ژئوپلیتیکی اقتصادی آمریکا را نشان دهد.
با این حال انتظار میرود که نقطه تمرکز و تفاوت بایدن با ترامپ در محورهای ذیل باشد:
در حوزه ائتلافها و اتحادهای جهانی، کمپین بایدن استدلال خواهد کرد که ترامپ با تضعیف روابط ایالات متحده با متحدین سنتی و کاهش نقش و نفوذ آمریکا در نهادهای بینالمللی بیش از آنچه چین را تضعیف کند باعث تقویت این کشور شده است. از نگاه بایدن و طرفداران او، رویکرد ترامپ در قبال چین یعنی رویکردی که آمریکا بهتنهایی میتواند به مقابله با این چالش بپردازد، موثر نیست و هزینههای زیادی بر آمریکا وارد خواهد کرد. به جای آن، باید با کشورهای همفکر با آمریکا همکاری نزدیک به عمل آورد تا به چین فشار آورده و از طریق آن موضوعاتی همچون محدودیتهای انتقال فناوری و مسائل مرتبط با حقوق بشر در قبال چین به عنوان اولویت و دستور کار مدنظر قرار بگیرد.
در مجموع باید گفت این موضوعات صرفا در چارچوب رقابتهای انتخاباتی قابل تفسیر است. یعنی با توجه به وجود جو و فضای انتخاباتی در آمریکا و البته مساله چین که برای نخبگان آمریکایی حایز اهمیت است، انتظار میرود طرفین همدیگر را به ضعف و سستی در قبال چین متهم کنند. یعنی ضمن اینکه همزمان حملات لفظی خود را علیه چین تشدید کنند، تصویر «تهدید چین» را در اذهان و افکار عمومی آمریکایی پررنگ کنند.
نظر شما