بمبهای دو زمانه علیه اعتبار دولت در پاکستان
بمبهای دو زمانه علیه اعتبار دولت در پاکستان
یکشنبه 6 فروردین 1396
پدیده گروههای افراطی و تروریستی در سالهای اخیر جز جداییناپذیر مباحث مورد توجه در منطقه غرب آسیا بوده است، در این میان پاکستان و افغانستان را میتوان در این عرصه پیشرو دانست؛ به تعبیر بهتر منطقه و جهان با پدیده افراطگرایی در غرب آسیا با گسترش بحرانهای امنیتی در این دو کشور آشنا شدند و بهرغم کاهش سطح بحران در برهههای مختلف زمانی و انحراف افکار عمومی بهسوی بحران در عراق و سوریه؛ اما نشانهای از پایان فعالیت این گروهها در مناطق فوقالذکر دیده نمیشود. با هر سنجهای که پاکستان را مورد سنجش قرار دهیم باز هم این کشور، پدیدهای خاص و عجیب است؛ درطی بیش از نیم قرن از استقلال پاکستان، بیثباتی، بازتولید خشونت داخلی و انعکاس آن به خارج از مرزها همواره شاخصترین نماد این کشور در جهان بوده است و این کشور از سال 1947 همواره غرق در خونریزی، خشونت، ناامنی، جنگهای قبیلهای، مداخلات خارجی، جنگهای فرقهای، نبرد و مداخله در امور داخلی همسایگان، بازتولید سیستماتیک نظامی و امنیتی خشونت، کودتا بوده؛ اما امروز بهسبب خطر نشر و تسری ناامنی و تفکرات افراطی به کشورهای همسایهاش مورد توجه است.
گروههای موسوم به جهادی در افغانستان به باور متخصصان نظامی و امنیتی ناتو به پشتوانۀ ناامنی و ضعف نهاد دولت در پاکستان به حیات خویش در این کشور ادامه میدهند؛ ازهمینرو، بررسی مقوله امنیت، بازتولید ناامنی، گروههای مرجع و نهاد دولت در پاکستان از اهمیت ویژهای برخوردار است. گروههای جهادی در پاکستان در طی سه دهه اخیر با گسترش ایده خویش در مدارس و دیگر شعب اجتماعی سربازان آینده خویش را تربیت و مردم عادی را نیز در این راه با خود همراه ساختند و با گسترش بمبگذاری شرایط را بهگونهای مدیریت کردهاند که امروز خبر بمبگذاری در شهرهای مختلف این کشور تنشی در میان مردم ایجاد نمیکند، و آمار بالای کشتهها برای افکارعمومی پاکستان و حتی مردم منطقه عادی شده است؛ به تعبیر بهتر، عادیسازی ناامنی و قبولاندن شرایط بهعنوان بخشی از روزمرگی تاکتیکی است که بسیاری از این گروهها در مناطق مختلف نظیر: افغانستان، پاکستان، عراق و سوریه در سالهای اخیر از آن به خوبی بهره بردهاند.
این گروهها حضور خویش را برای مردم طبیعی جلوه دادهاند و آن را نتیجه تقاضاهایی میدانند که ازسوی مردم ابراز و دولت توانِ پاسخگویی بدان را ندارد؛ تقاضاهایی که بخشی از آن پیشتر، در مدارس مذهبی و یا در قالب سخنرانیها توسط این گروهها در مردم ایجاد شده است. به بیان بهتر، ناتوان جلوه دادن دولت تاکتیک دیگر این گروهها است که بخشی از آن در قالب تبلیغات باورپذیر میشود و بخش دیگر آن بهواسطه افزایش بمبگذاری، ناامنی، قاچاق، خشونتهای شهری، خرابکاری و فساد دولتی و اقتصادی محقق میشود؛ بهگونهای که این گروهها با افزایش شمار موضوعاتی که دولت باید بهصورت فوری بدانها پاسخ دهد و عدم پاسخگویی بهموقع به آنها که در دید افکار عمومی ملموس است، توان دولت در مدیریت اوضاع کشور و همچنین توان آن را در انجام کارویژههای اصلیاش در مقابل بازیگران داخلی و خارجی به چالش و استهزا میکشند.
گروههای افراطی با بمبگذاریهای انتحاری و عملیات خرابکارانه درصدد برهم زدن اوضاع و به کرسی نشاندن حرف خود هستند؛ همچنین با دامنزدن به اختلافات قومی مذهبی حکومت مرکزی را از پیگیری سیاستهای کیفی برای ایجاد زیرساخت و رفاه دور و مجبور به تمرکز صِرف روی بحث امنیتی میکند؛ همین عامل موجب افزایش نارضایتی مردم بهسبب ضعف خدمات عمومی دولت پاکستان شده است. به تعبیر بهتر با بمبگذاری و برهم زدن نظم در دو مرحله به دولت مرکزی آسیب وارد میکنند. ازیکسو دولت را مجبور به تمرکز روی مقولۀ امنیت و ایجاد آرامش و تخصیص بودجه در این حوزه میکنند و ازسویدیگر، با توجه به محدودیت بودجه و توان دولت، امکان توجه به موضوعاتی نظیر: آموزش، بهداشت، رفاه و غیره، که ارتباط مستقیمی با رضایتمندی شهروندان دارد را از او سلب مینمایند. کاهش سطح رضایت در میان شهروندان در میانمدت و بلندمدت موجب ناامیدی از دولت در این کشور و در نهایت منجر به مهاجرت و یا کشاندن آنها بهسوی گروههایی میشود که قادر به پاسخگویی به نیازهای آنان هستند.
برهم خوردن شالوده اجتماعی از دیگر تاکتیکهای مورد استفاده این گروهها بهشمار میرود که از راههایی نظیر: افزایش سطح اختلافات مذهبی و قومی مورد استفاده قرار میگیرد؛ زیرا در ادامه این روند مردم عادی نیز وارد میدان شده و آتش آشوب را شعلهورتر خواهند ساخت؛ و دومینویی از بحران در این جوامع ایجاد میشود و در نهایت به مرحلهای خواهد رسید که دولت توان برقراری امنیت را نخواهد داشت و یا حتی بهگونهای که دولت در اسلامآباد متهم بدان است، خود برای تغییر جهت افکار عمومی بحرانهایی مقطعی و گاهی متناوب با همسایگان و یا گروههای داخلی ایجاد میکنند که در این مسیر بهطور قطع بخشی از بدنۀ دولت نسبت به این روند اعلام نارضایتی خواهند کرد و بحرانی دیگر به نام ناتوانی در اجماع نخبگان گریبانگیر دولت خواهد شد و این عوامل همانگونه که اعتبار دولت را در مقابل دیدگان اتباع خود از میان خواهد برد، بلکه عیار این بازیگر را درسطح منطقهای و جهانی از سکه خواهد انداخت؛ و این همانچیزی است که گروههای تندرو در پی آن هستند.
گروههای موسوم به جهادی در افغانستان به باور متخصصان نظامی و امنیتی ناتو به پشتوانۀ ناامنی و ضعف نهاد دولت در پاکستان به حیات خویش در این کشور ادامه میدهند؛ ازهمینرو، بررسی مقوله امنیت، بازتولید ناامنی، گروههای مرجع و نهاد دولت در پاکستان از اهمیت ویژهای برخوردار است. گروههای جهادی در پاکستان در طی سه دهه اخیر با گسترش ایده خویش در مدارس و دیگر شعب اجتماعی سربازان آینده خویش را تربیت و مردم عادی را نیز در این راه با خود همراه ساختند و با گسترش بمبگذاری شرایط را بهگونهای مدیریت کردهاند که امروز خبر بمبگذاری در شهرهای مختلف این کشور تنشی در میان مردم ایجاد نمیکند، و آمار بالای کشتهها برای افکارعمومی پاکستان و حتی مردم منطقه عادی شده است؛ به تعبیر بهتر، عادیسازی ناامنی و قبولاندن شرایط بهعنوان بخشی از روزمرگی تاکتیکی است که بسیاری از این گروهها در مناطق مختلف نظیر: افغانستان، پاکستان، عراق و سوریه در سالهای اخیر از آن به خوبی بهره بردهاند.
این گروهها حضور خویش را برای مردم طبیعی جلوه دادهاند و آن را نتیجه تقاضاهایی میدانند که ازسوی مردم ابراز و دولت توانِ پاسخگویی بدان را ندارد؛ تقاضاهایی که بخشی از آن پیشتر، در مدارس مذهبی و یا در قالب سخنرانیها توسط این گروهها در مردم ایجاد شده است. به بیان بهتر، ناتوان جلوه دادن دولت تاکتیک دیگر این گروهها است که بخشی از آن در قالب تبلیغات باورپذیر میشود و بخش دیگر آن بهواسطه افزایش بمبگذاری، ناامنی، قاچاق، خشونتهای شهری، خرابکاری و فساد دولتی و اقتصادی محقق میشود؛ بهگونهای که این گروهها با افزایش شمار موضوعاتی که دولت باید بهصورت فوری بدانها پاسخ دهد و عدم پاسخگویی بهموقع به آنها که در دید افکار عمومی ملموس است، توان دولت در مدیریت اوضاع کشور و همچنین توان آن را در انجام کارویژههای اصلیاش در مقابل بازیگران داخلی و خارجی به چالش و استهزا میکشند.
گروههای افراطی با بمبگذاریهای انتحاری و عملیات خرابکارانه درصدد برهم زدن اوضاع و به کرسی نشاندن حرف خود هستند؛ همچنین با دامنزدن به اختلافات قومی مذهبی حکومت مرکزی را از پیگیری سیاستهای کیفی برای ایجاد زیرساخت و رفاه دور و مجبور به تمرکز صِرف روی بحث امنیتی میکند؛ همین عامل موجب افزایش نارضایتی مردم بهسبب ضعف خدمات عمومی دولت پاکستان شده است. به تعبیر بهتر با بمبگذاری و برهم زدن نظم در دو مرحله به دولت مرکزی آسیب وارد میکنند. ازیکسو دولت را مجبور به تمرکز روی مقولۀ امنیت و ایجاد آرامش و تخصیص بودجه در این حوزه میکنند و ازسویدیگر، با توجه به محدودیت بودجه و توان دولت، امکان توجه به موضوعاتی نظیر: آموزش، بهداشت، رفاه و غیره، که ارتباط مستقیمی با رضایتمندی شهروندان دارد را از او سلب مینمایند. کاهش سطح رضایت در میان شهروندان در میانمدت و بلندمدت موجب ناامیدی از دولت در این کشور و در نهایت منجر به مهاجرت و یا کشاندن آنها بهسوی گروههایی میشود که قادر به پاسخگویی به نیازهای آنان هستند.
برهم خوردن شالوده اجتماعی از دیگر تاکتیکهای مورد استفاده این گروهها بهشمار میرود که از راههایی نظیر: افزایش سطح اختلافات مذهبی و قومی مورد استفاده قرار میگیرد؛ زیرا در ادامه این روند مردم عادی نیز وارد میدان شده و آتش آشوب را شعلهورتر خواهند ساخت؛ و دومینویی از بحران در این جوامع ایجاد میشود و در نهایت به مرحلهای خواهد رسید که دولت توان برقراری امنیت را نخواهد داشت و یا حتی بهگونهای که دولت در اسلامآباد متهم بدان است، خود برای تغییر جهت افکار عمومی بحرانهایی مقطعی و گاهی متناوب با همسایگان و یا گروههای داخلی ایجاد میکنند که در این مسیر بهطور قطع بخشی از بدنۀ دولت نسبت به این روند اعلام نارضایتی خواهند کرد و بحرانی دیگر به نام ناتوانی در اجماع نخبگان گریبانگیر دولت خواهد شد و این عوامل همانگونه که اعتبار دولت را در مقابل دیدگان اتباع خود از میان خواهد برد، بلکه عیار این بازیگر را درسطح منطقهای و جهانی از سکه خواهد انداخت؛ و این همانچیزی است که گروههای تندرو در پی آن هستند.
نظر شما